"علی شریعتی معلم انقلاب یا همکار ساواک"، عنوان تازهای برای یک پروندهسازی قدیمی است که از دههی هفتاد با انتشار برخی از بازجوییهای دکتر شریعتی آغاز شده و آخرین نمونهی آن برنامهای بود که شنبه ۸ شهریور ۱۴۰۴ از شبکهی BBC فارسی پخش شد.
جدا از وجه فکری و ارزیابی میراث شریعتی که میهمانان برنامه، آقایان رضا علیجانی و رامین پرهام بدان پرداختند، مواردی در این برنامه طرح و بدان تاکید شد که از آن رو که فاقد مستندات معتبر بودهاند، جنبهی اتهامی دارند.
بنیاد شریعتی، وظیفه خود میداند که در برابر این اتهامات، اطلاعرسانی و شفافیتسازی کند:
۱. چنین القا شد که گویی "اخیرا" مدارکی "فاش" شده است که افشاگر همکاری شریعتی با ساواک است. در حالی که چنانچه اشاره شد، این پرونده سازیها جدید نیست. نخستین بار در سال ۱۳۷۱ بازجوییهای شریعتی توسط مجلهی "۱۵ خرداد" و اقای حمید روحانی زیارتی با جعل برخی از بازجوییها مطرح و منتشر شد. پنج سال بعد، در ۱۳۷۶ متن کاملتر بازجوییها در سه جلد کتاب "شریعتی به روایت اسناد ساواک" توسط "دفتر اسناد انقلاب اسلامی" به ریاست آقای روح الله حسینیان انتشار یافت. پس از آن، این بار با موضعی دیگر، آقایان جلال متینی، ریاست سابق دانشکده ادبیات مشهد پیش از انقلاب و سیدحسین نصر، بنیانگذار انجمن سلطنتی فلسفه، اتهام "همکاری شریعتی با ساواک" را تکرار کردند.
این مطالب در همان زمانها، واکنشهای بسیاری برانگیخت و مقالات متعددی در این زمینه انتشار یافت که در آرشیو سایت بنیاد شریعتی موجود است.
این که امروز با گذشت ربع قرن از انتشار بخشی از بازجوییها، این پروندهسازی مجددا مطرح میشود و در بحبوحهی شرایط جنگی، یک برنامهی تلویزیونی در ابعاد گسترده منطقهای بدان اختصاص مییابد، خود در خور تامل است.
۲. در طول برنامه، "بازجوییها" و "تک نویسی"های شریعتی در زندان کمیته(مشترک ضد خرابکاری) و تحت فشار، به عنوان "نامه ها" و "مکاتبات" وی با ساواک نامیده شد و "احضار" وی به ساواک تحت عنوان "دیدار" با ثابتی و... با این ادبیات، میهمانان برنامه بارها مورد پرسش قرار گرفتند و چنین القا شد که گویی شریعتی داوطلبانه خود با ساواک "نامهنگاری" و "دیدار" داشته است.
۳. اما آنچه در این برنامه جدیدتر بود، از طرفی طرح این اتهامات، نه در رسانهی مکتوب و در محدودهی مطبوعات بل که در رسانهی تصویری و برای مخاطب عام و از طرف دیگر تاکید صورتبندی پایانی برنامه تحت عنوان "نگارش دو کتاب از جانب شریعتی به سفارش ساواک" بود که به هر دلیل امکان پاسخ گویی نیافت.
حال آن که در همان زمان، شریعتی خود پس از انتشار بدون اجازه مطالبش در روزنامهی کیهان، با عنوان تحریف شدهی "اسلام ضد مارکسیسم" (در اصل "انسان اسلام و مکتبهای مغرب زمین"، و " بازگشت به خویشتن")، از طریق وکیل خود، زنده یاد احمد صدر حاج سید جوادی، رسما از این روزنامه شکایت کرد. وصیتنامه نوشت و در آن از "بیشرمیهای کیهان" سخن گفت و به سیاست جدید رژیم شاه برای به تعبیر خود، "لجنمالی"اش اشاره کرد و نوشت: " آنچه نگرانم کرده است، ناتمام مردن نیست. مردن اگر خوب انجام شود، دیگران کار را تمام خواهند کرد و شاید بهتر، اما ترسم از «نفله» شدن است. با دست دشمن سر به نیست کردن و به گردن دوست انداختن. دیروز قیل و قال کافیها برای این بود، نشد. اکنون، بیشرمیهای کیهان شاید برای همین باشد". (م.آ. ۱. با مخاطبهای آشنا، ص ۲۳۸).
در واکنش به این "بیشرمیها" و "خفقان" اجازه نیافتن برای دفاع از خویش است که در همین وصیت نامه مینویسد:
"اگر اجباری که به زنده ماندن دارم نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش میزدم!"
"انسان، اسلام" و "بازگشت به خویش"، دو اثری که ادعا شده است به سفارش ساواک تدوین شدهاند، از مهمترین آثار و مشهورترین تزهای شریعتی هستند که به چندین زبان ترجمه و انتشار یافته و با اقبال بسیاری رو به رو بودهاند.
هم از این روست که بر طبق همان اسناد، ساواک در پروژهی خود برای بدنام کردن وی با ایجاد شبهه همکاری با رژِیم، ناکام ماند و ماموران اطلاعاتی بارها نارضایتی خود را از ناموفق بودن این پروژه ابراز کردند.
به نظر میرسد، فوریت سیاست بدنام کردن چهرههای ملی و مردمی، مجالی برای تحقیق و دقت تاریخی باقی نمیگذارد. با این حال بنیاد شریعتی تاکنون کوشش کرده است با انتشار همهی اسناد تاریخی، تا حد امکان ابزار لازم را برای پاسخ به پرسشها در باب این زندگی کوتاه و پربار، فراهم سازد.



