این یادداشت، دعوتی است برای همه صاحبان قدرت، اندیشه و تریبون، تا راه بازسازی رابطه ملتـحاکمیت را نه بر مبنای نصیحت، بلکه با اصلاح واقعی ساختارها آغاز کنند.
بحرانها، آزمون ملتها و دولتها هستند. در نبرد ۱۲ روزه اخیر میان ایران و رژیم متجاوز صهیونی، ملت ایران بار دیگر ایستادگی، بلوغ سیاسی و هوشمندی خود را به نمایش گذاشت؛ اما پرسش راهبردی اینجاست: پس از بحران، چه باید کرد؟ اگر روزهای جنگ روزهای پایداری و دفاع بود، اکنون، دوران بازسازی عقلانیت حاکمیتی و سرمایه اجتماعی مردمی فرا رسیده است.
حکمرانی مطلوب در سایهی عقلانیت انقلابی
آنچه در کتاب هفت گفتار پیرامون انقلاب اسلامی به آن اشاره کردهام و از آن به عنوان «حکمرانی در تراز انقلاب» یاد کردهام، امروز بیش از هر زمان دیگر معنا یافته است.
حکمرانی مطلوب، صرفاً مجموعهای از کارآمدیهای فنی نیست؛ بلکه ترکیبی از مشروعیت اجتماعی، عدالت ساختاری، پاسخگویی نهادها و پیوند مستمر با ملت است. بنابراین، در شرایط پسابحران، توصیهام آن است که:
️حکومت، با شفافیت و فروتنی با مردم سخن بگوید.
️تصمیمات اساسی، با مشارکت نخبگان مردمی، دانشگاهی و دینی اتخاذ شود.
️بازتعریف اولویتها صورت گیرد: از منطق بوروکراسی منفعتطلب به منطق مردمگرایی مؤثر.
نشاط انقلابی؛ سرمایهای در حال تهدید
نشاط انقلابی، آنگونه که در مبانی نظری کتاب مطرح کردهام، صرفاً شور لحظهای نیست، بلکه «امید ماندگار به تغییر، مشارکت خلاقانه در ساخت، و ایمان به آینده» است.
متأسفانه بخشهایی از بدنهی بروکراتیک و حتی برخی از افراد نزدیک به قدرت، با رفتارهای ناعادلانه، تبعیضآفرین و گاهی متکبرانه، در حال سوزاندن این سرمایهی گرانسنگ هستند و در پاسخ باید گفت: اگر نشاط انقلابی را از ملت بگیریم، نه موشکها میمانند، نه مرزها پابرجا خواهند ماند. بنابراین پیشنهاد میشود:
فضای عمومی کشور به مسیر گفتوگو، مشارکت، عدالتخواهی، نقدپذیری و خلاقیت بازگردانده شود.
رسانههای مردممحور، دانشگاههای منتقد، حوزههای مطالبهگر و نهادهای داوطلب مردمی تقویت شود.
سرمایه اجتماعی؛ مهمتر از ذخایر نفتی و موشکی
در کتاب سرمایه اجتماعی به این مهم تأکید داشتهام که سرمایه اجتماعی ستون نگاهدارنده نظام سیاسی و فرهنگی کشور است. اما این سرمایه بهسادگی آسیبپذیر است:
️تبعیضها آن را فرسوده میکند.
️رانتها آن را خالی میکند.
️شکافهای اجتماعی آن را میشکنند.
️نفوذیها و وارونهسازان، آن را تخریب میکنند.
بنابراین راهبرد بنیادین آن است که از هر گونه دوگانهسازی مصنوعی (ملت/نظام، خودی/غیرخودی، مذهبی/مدرن) اجتناب شود و وفاق ملی بهعنوان محور وحدتبخش بازتعریف گردد.
اقتصاد، عدالت و مبارزه با فساد؛ میدان واقعی تثبیت نظام
جنگ، خاکریز دفاع از مرزهاست؛ اما عدالت اقتصادی، خط مقدم دفاع از «مشروعیت» است. حواسمان باشد:
️اقتصاد فاسد، ریشه نشاط انقلابی را میخشکاند.
️رانتهای متصل به قدرت، اعتماد عمومی را نابود میکند.
️بیعدالتیهای اداری، مردم را به تردید در اصل حاکمیت میکشاند.
بنابراین، پیشنهاد میشود:
️ سامانههای نظارت بر ثروت و قدرت اعم از نهادها و بنگاههای خصولتی شفافسازی شود.
️گزارشدهی عمومی سالانه از وضعیت «عدالت» منتشر شود و نه صرفاً آمارهای کلان اقتصادی.
وحدت در عین تنوع؛ مردمدوستی به جای مردمهراسی
در طی این سالیان و بخصوص جنگ تحمیلی ۱۲روزه، ملت ایران نشان داد که مردم، دوست نظام هستند و نه دشمن آن. این باید در ذهن و زبان و رفتار نهادهای حاکمیتی نهادینه شود؛ در غیر اینصورت، صحنه برای بدنههای نفوذی و مخرب داخل نظام که خواهان گسست مردم و حاکمیت هستند، باز خواهد شد.
و اما بعد، اکنون که در حال عبور از بحرانی نظامی هستیم، بزرگترین مسئولیت ما نه بازتولید هیجانات، بلکه خلق نظم جدیدی از حکمرانی انسانی، عقلانی، عدالتمحور و مردمنهاد است و این تنها راهی است که میتوان با آن:
️ قدرت نظامی را حفظ کرد.
️ نشاط انقلابی را زنده نگه داشت.
️ اعتماد عمومی را ترمیم و ملت را از سرخوردگی نجات داد.



