به گزارش الف، روزنامه فرهیختگان نوشت: وفاق، تندروی، چشمپوشی، سکوت، استیضاح، تخریب، استعفا، بنیصدر دوم، عدم کفایت، عزل و...؛ کدام واژه میتواند نوع تعامل مخالفان انتخاباتی مسعود پزشکیان را با دولت او توصیف کند؟ واژههایی که هر کدام مدلی از تعامل منتقدان با دولت را بر دوش میکشد، اما برخی پرهیاهو، برخی به کذب، برخی به سیاسیکاری، برخی بهاشتباه و برخی به سکوت.
آنهایی که در انتخابات ریاستجمهوری 403، از مسعود پزشکیان حمایت نکردند و منتقد مواضعش بودند، پس از پیروزی او در انتخابات به لحاظ نوع تعامل با دولتی که او تشکیل داد، در دو دسته جای گرفتند. برخی با همان حرارت شبهای انتخابات پیش رفتند و از همان جلسات رأی اعتماد، تند و صریح تاختند و تاختند و تاختند. به نقد هم بسنده نکرده و مسیر نسخهپیچی برای اداره کشور از راه استعفا یا عزل رئیسجمهور را در پیش گرفتند. وقتی هم برای آنها بیان میشد که کشور در شرایط برگزاری یک انتخابات زودهنگام دیگر نیست، ابوالحسن بنیصدر را مثال میزدند که وسط جنگ عزل شد و با این مثال، کار اقناع را سختتر میکردند، چون تازه باید برایشان تشریح میشد که تفاوتهای پزشکیان و بنیصدر چیست و شرح شرایط کشور پله بعدی ماجرا بود! وقتی بحران سقوط بالگرد رئیسجمهور و وزیر خارجه، آن هم یک ماه پس از اولین حمله نظامی مستقیم ایران به سرزمینهای اشغالی و برگزاری انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری در لب مرز درگیری جدی نظامی با رژیم صهیونیستی و ترور رهبران مقاومت و سقوط سوریه و... بهعنوان شرایطی ویژه درک نشود، آیا تفاوت بین پزشکیان و بنیصدر فهم میشود؟
رفتار این طیف، کموبیش یادآور رفتار اصلاحطلبان با مخالفان خود بود؛ البته که هیچ جریانی در بیاخلاقی سیاسی و تخریب رقبا به گرد پای اصلاحطلبان هم نمیرسد، اما جدا دانستن خود از دولت - گویی نه انگار که همه در یک کشتی نشستهایم - و دست را فقط بر اشکالات و اشتباهات گذاشتن و حتی تکفیر رئیسجمهور، خوی اصلاحطلبان است و بیراه نیست اگر بگوییم آنها در حال شبیه شدن به اصلاحطلبان هستند، در حال شبیه شدن به کسانی که از قضا همیشه نقدشان میکنند. شاید هم نوع رفتار اصلاحطلبان با شهید رئیسی و بیاخلاقیهای گسترده علیه او و دولتش در این اتفاق بیتأثیر نبود. آنها میخواستند مقابلهبهمثل کنند؛ گرچه نه آن اندازه بیاخلاق، اما تند و بیاعتنا به مصلحت؛ و این هر دو، یعنی بیاخلاقی و مصلحتناسنجی، کمش هم برای جبهه انقلاب زیاد است.
برخی دیگر از منتقدان پزشکیان، با درک پیچیدگی شرایط کشور - که شاید خون بهناحق ریخته شهید هنیه در فردای مراسم تحلیف پزشکیان، نمادی از این پیچیدگیها باشد - پایان انتخابات را آغاز همکاری با دولت دانستند و اجازه دادند مسیر دولت برای اداره کشور از سنگلاخ جدلهای سیاسی و رسانهای تخریبگر روان کشور نگذرد. این طیف تلاش کردند دست دولت را در این شرایط بگیرند و کمک کنند تا بتواند کشور را اداره کند. طبعاً این رویکرد با نوعی سکوت و اغماض در برابر پزشکیان و دولتمردانش همراه شد.
سکوت معنایش هویداست، بیسروصداست و برای همین هم تحریف آن یا نادیدهگرفتنش راحت اتفاق میافتد. بهویژه در ادبیاتی که ضربالمثل «سکوت علامت رضاست» با راه و بیراه، مصداق هر نوع سکوتی شده و بهغلط برای رفتارهای سیاسی هم به کار رفته، تحریف سکوت راحتتر است؛ پای سیاسیکاری هم که وسط باشد، راحتیاش مضاعف میشود؛ لذا این سکوت از سوی آن دسته اول، به مسامحه و وادادگی در برابر اشتباهات دولت پزشکیان تعریف شد و آنان با همان هیاهویی که پزشکیان را میزدند، اهالی این طیف را هم زدند و بیاعتنا به هر توضیحی و حتی بیاعتنا به تحسین رهبر انقلاب نسبت به امکان اجماعسازی در کشور که آن را ناشی از همدلی و همفکری رؤسای سه قوه دانستند، این سکوت را همان وفاق معنا کردند و لفظ «وفاقی» را نه بهمثابه وصفی نیک یا حتی نوعی تعامل سیاسی، بلکه در مقام یک دشنام سیاسی نثار هر کسی کردند که علاقه به جنگیدن با پزشکیان نداشت و چنین جنگی را به ضرر کشور میدانست.
از سویی دیگر، اصلاحطلبان بهعنوان حامیان دولت تصور کردند سکوت هم «وظیفه» منتقدان است و هم «همیشگی» است؛ لذا هر نوع انتقادی را با جنجالی بسیار و با توصیف تخریب و حمله علیه دولت پوشش دادند و فریاد زدند که ای داد، گفتند که بالای چشم دولت ابروست! حتی تکالیف و اختیارات قانونی مجلس برای تذکر و سؤال از دولتیها هم از این جنجالآفرینی اصلاحطلبان دور نماند و آنان هم با کلیدواژه وفاق سراغ موضوع رفتند و به دولت گفتند دیدید نتیجه وفاقتان چه شد، ببینید در مجلس علیه دولت حرف زدهاند؛ گویی قرار بوده وفاق، چشمبستن بر همه چیز باشد. هم اصلاحطلبان و هم آن تندروهای انقلابی همراهی با دولت را درست فهم نکردهاند. این همراهی همان تلاش برای اجماعسازی بود، همان کمک به دولت برای اداره کشور؛ نه تبانی و چشمبستن بر اشتباهات مبنایی بود، نه سهمخواهی.
اصلاحطلبان همه منتقدان دولت را همان طیف تندرو معرفی میکنند و علاقهای ندارند عقلانیت انقلابی در میان منتقدان دولت دیده شود. عقلانیتی که با سکوت بسیار و انتقاد کمتر و آرامتر همراه است. عقلانیت انقلابی را سانسور میکنند و تندرویها را برجسته، تا چهره منتقدان دولت را مخدوش نشان دهند. طیف تندروی انقلابی هم فقط خودش را انقلابی میداند و دیگران را به تبانی با دولت و چشمبستن بر اشتباهات بنیصدری! متهم میکند؛ لذا جریان عقلانیت انقلابی با آنکه رسانههای بیشتری را در اختیار دارد و از قضا در بین خواص هم اعضای بیشتری دارد، کمتر دیده میشود و نجابت منتقدان در سکوت همراه با مصلحتسنجی در برابر دولت پزشکیان، کمتر موردتوجه قرار میگیرد و گویی خود دولت هم متوجه آن نیست.
سال گذشته وقتی پزشکیان تازه رأی آورده بود، در ایام محرم به هیئتهای مختلف سر زد و همهجا با استقبال مداحان اهلبیت مواجه شد، آن هم مداحانی که همه میدانستند منتقد او هستند و به او رأی ندادهاند، اما آنها با دعای خیر و پرچمهای متبرک، او را بدرقه دولت کردند و سایر منتقدان دولت هم این رفتار مداحان را تحسین کردند. موجسازی رسانهای اصلاحطلبان بر خوی نیک پزشکیان در تعامل با منتقدان بود که البته درست هم بود و پزشکیان در این یکسالونیم گذشته از دولتش نشان داد برخلاف دولت قبلی اصلاحطلبان و برخلاف خود اصلاحطلبان، به دنبال ایجاد چالش هرروزه در کشور با ساخت انواع دوقطبیها و نیش و کنایهزدن به منتقدان و مردم نیست، اما کسی آنسوی ماجرا را روایت نکرد و گویی ندید که پزشکیان چه منتقدان نجیبی دارد که اینگونه او را و دولتش را در آغوش کشیدهاند؛ وگرنه که منتقدان شهید رئیسی، صاحب یک بقالی را بهخاطر تعارف شکلاتی به او آواره کردند!




نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.