یادی از دانشمند جهادگر شهید، دکتر فریدون عباسی

  4040705056 ۳ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱ تکراری یا غیرقابل انتشار
یادی از دانشمند جهادگر شهید، دکتر فریدون عباسی

به گزارش الف؛ دکتر فریدون عباسی، در دفاع هشت‌ساله در زمره سنگرسازان بی‌سنگر جهاد سازندگی بود. به این وجه از شخصیت ایشان کمتر پرداخته شده است. متن زیر، روایت یکی از دوستان صمیمی دوران دفاع مقدس این شهید سعید است.

اینجانب سید رسول موسوی هستم. از سال ۱۳۵۵ در دانشگاه شیراز با شهید فریدون عباسی آشنا شدم و از همان زمان تا شب شهادت ایشان، نزدیک به پنجاه سال ارتباط صمیمانه و مستمر داشتیم. هرگاه از من می‌پرسیدند رفیق اصلی‌ات چه کسی است، بی‌درنگ می‌گفتم: آقای عباسی.

در پاسخ به پرسش درباره خاطرات جهادی و دانشگاهی با ایشان، باید بگویم یکی از مقاطع بسیار مهم و نزدیک به زمان شما، سال‌های ۶۱ و ۶۲ بود؛ دوره‌ای که من و شهید عباسی در جبهه و نیز در ستاد پشتیبانی جنگ استان فارس همکار بودیم. هرچند حضور ما در منطقه دائمی نبود، اما به دلیل مسئولیت‌ها و ارتباطات گسترده، در جریان عملیات‌ها قرار می‌گرفتیم. در آن سال‌ها، از عملیات طریق‌القدس و آزادی شوش تا آزادی خرمشهر و عملیات رمضان، من و آقای عباسی همراه یکدیگر در جبهه حضور داشتیم. وظیفه ما بیشتر اسکورت لودر و بلدوزر، برقراری ارتباطات، و انجام تدارکات و مأموریت‌های پشتیبانی جهاد سازندگی بود.

در جهاد فارس، آقای عباسی مسئول ستاد پشتیبانی بودند و واحدی با عنوان «اعزام نیرو» داشتند که من نیز مسئول آن بودم. حدود یک سال در این سمت فعالیت کردم تا زمانی‌که با بازگشایی دانشگاه‌ها به تهران منتقل شدم. آقای عباسی نیز مدتی به مشهد رفتند و سپس دوباره به تهران بازگشتند و ارتباط ما از سر گرفته شد. بیشترین همکاری ما مربوط به جهاد و مسائل جبهه، به‌ویژه در سال‌های پایانی ۶۰ و سال‌های ۶۱، ۶۲ و نیمه نخست ۶۳ بود.

یکی از ویژگی‌های مهم شهید عباسی در پشتیبانی جنگ، بی‌اعتنایی به محدودیت زمان و مکان بود. هرگاه نیرویی مورد نیاز بود ــ به‌ویژه رانندگان لودر، گریدر یا کمپرسی که جهاد سخت به آن‌ها نیاز داشت ــ ایشان خود شخصاً به روستاهای اطراف شیراز، مرودشت و ارسنجان می‌رفت و رانندگان را جمع‌آوری و همان‌جا برای اعزام به جبهه آماده می‌کرد. البته گاهی نیز تلکس‌هایی به دست ما می‌رسید که نشان می‌داد در مقاطع خاصی نیاز به نیروهای بیشتری هست. در چنین مواقعی، همراه کاروان‌های جهاد که معمولاً شامل یک یا دو اتوبوس بود، عازم منطقه می‌شدیم.

یکی از خاطرات ماندگار من به عملیات رمضان بازمی‌گردد؛ عملیاتی عجیب که از شلمچه آغاز شد و سپس به پاسگاه زید منتقل گردید. مأموریت ما احداث خاکریزهای طولانی و پیچیده بود. ما مسئول اسکورت لودرها و بلدوزرها بودیم که در تاریکی شب ــ با روشنایی منورها ــ کار را آغاز کردند. در همان حال که مشغول کار بودیم، هوا رو به روشن شدن گذاشت. به آقای فریدون گفتم: «نماز آخر را بخوانیم.» ایشان گفتند: «تو برو وضویت را بگیر.» مقدمات را فراهم کردیم و نماز را به‌جا آوردیم. درست در همان لحظه، لودری که در کنار ما کار می‌کرد با اصابت مستقیم گلوله هدف قرار گرفت و راننده آن، که او نیز «آقای عباسی» نام داشت و از جهاد تهران بود، به شهادت رسید. ابتدا برخی تصور کردند شهید، فریدون عباسی است، اما من اطلاع داشتم که چنین نیست.

در همان عملیات، طوفان سنگینی برخاست. لودر و بلدوزرها را ناچار عقب کشیدیم و آن‌قدر خسته بودیم که پشت خاکریز به خواب رفتیم. پس از مدتی شنیدیم کسی فریاد می‌زند: «زنده‌اند!» فهمیدیم که خاک روی ما ریخته و ما از شدت خستگی بی‌هوش شده بودیم. در آن شرایط حتی از تیپ عاشورا سر درآوردیم، هرچند با تیپ دیگری کار می‌کردیم. این لحظات هرگز از ذهنم پاک نمی‌شود؛ به‌ویژه نقشی که آقای عباسی در حفاظت از رانندگان، تجهیزات و اموال جهاد، زیر باران خمپاره و تیر مستقیم ایفا می‌کرد.

به یاد دارم در عملیات شوش نیز، زمانی‌که مأموریت اسکورت را بر عهده داشت، ترکش گلوله‌ای به پای ایشان اصابت کرد و بعدها در روزهای سرد، آن جراحت باعث آزارشان می‌شد. این خاطرات برای من همچنان زنده و جاودانه است.

فعالیت‌های آقای عباسی در جهاد سازندگی بر اساس فضای همان مجموعه تعریف می‌شد، اما زمانی‌که به دانشگاه می‌آمدند، متناسب با شرایط و نیازهای دانشگاه کار خود را تنظیم می‌کردند. به‌عبارت دیگر، ایشان در هر محیطی با همان روحیه جهادی عمل می‌کردند، اما شکل بروز آن متناسب با جایگاه و مقطع تغییر می‌یافت. در جهاد، الگویی خاص داشتند، در دانشگاه شیراز به‌گونه‌ای دیگر، در دانشگاه مشهد به شکل متفاوت، و از زمانی‌که وارد پروژه‌های مرتبط با فناوری هسته‌ای شدند، به‌صورت مشخص در همان عرصه تعریف می‌شدند.

از سال‌های ۱۳۶۷ و ۱۳۶۸ ایشان وارد فضای فناوری‌های هسته‌ای شدند و با برنامه‌ریزی دقیق، چشم‌انداز روشنی برای آینده ترسیم کردند. اگر مصاحبه‌های روزهای پایانی ایشان را با ایده‌هایی که در همان سال‌های آغازین مطرح کرده بودند مقایسه کنید، تفاوت پراکنده‌ای نمی‌بینید؛ زیرا با برنامه‌ای مشخص و اندیشه‌ای منسجم وارد این عرصه شده بودند. مهم‌ترین مسئله‌ای که همواره بر آن تأکید داشتند، «ظرفیت‌سازی» بود؛ چه برای کشور، چه در حوزه علمی دانشگاه‌ها.

آقای عباسی بیش از آنکه به یک محصول مشخص بیندیشند، به ایجاد ظرفیت برای آن توجه می‌کردند: ظرفیت‌سازی برای دانشجویان، برای گسترش علم، برای ایجاد آزمایشگاه‌ها و فراهم‌کردن زمینه پیشرفت علمی. در دوران حضورشان در سازمان انرژی اتمی، اگرچه من بیشتر نقش یک دوست را داشتم و وارد مسائل حرفه‌ای ایشان نمی‌شدم، اما در صحبت‌های همان دوره نیز اصلی‌ترین دغدغه‌شان ظرفیت‌سازی بود. به‌روشنی می‌گفتند: «وقتی علم در دانشگاه گسترش یابد، کارها خودبه‌خود انجام می‌شود. اگر ظرفیت انجام کاری فراهم باشد، دیگر نیازی به نگرانی درباره محصول یا نتیجه مشخص نیست.» این نگاه، جلوه‌ای از روحیه جهادی و توانایی تطبیقی ایشان در مسائل مختلف بود.

در کنار این، یکی از ویژگی‌های مهم آقای عباسی توجه جدی به سیاست بود. او ضمن داشتن روحیه جهادی، مذهبی بودن، و توان حرفه‌ای بالا در رشته تخصصی خود، نسبت به سیاست کشور بی‌تفاوت نبود. ما تقریباً هفته‌ای یک بار یا دو هفته یک بار، تماس‌های حضوری یا تلفنی داشتیم. ایشان همواره درباره خط صحیح سیاست کشور گفت‌وگو می‌کردند. آخرین تماس ما چند ساعت پیش از شهادت‌شان بود؛ حدود ساعت ۹:۳۰ تا ۱۰ شب با من تلفنی صحبت کردند. در آن تماس گفتند: «من دو نگرانی دارم؛ نخست اینکه صهیونیست‌ها هیچ مرزی در جنایت نمی‌شناسند و باید برای آن آماده باشیم. دوم، فضای کشور ملتهب است؛ اما اگر از اتحاد و انسجامی که میان رهبری و رئیس‌جمهور شکل گرفته صیانت شود، جای نگرانی نخواهد بود.» این جملات، دقیقاً چند ساعت قبل از شهادت ایشان بیان شد و نشان می‌دهد دغدغه‌هایشان در چه سطحی بود.

در فضای دوستی و رفاقت نیز خاطرات زیادی دارم. از جمله اینکه ایشان زودتر از من ازدواج کردند. در آن سال‌ها، معمولاً دانشجویان با هم ازدواج می‌کردند. خانم ایشان به خواستگاری رفته بودند. من آن زمان در آبادان بودم که تماس گرفتند و گفتند در امتحان قبول شده‌ای و باید بیایی. نخستین آشنایی من با همسرم در خوابگاهی شکل گرفت که خوابگاه آقای عباسی بود. در حقیقت، ایشان بودند که زمینه آشنایی من و همسرم را فراهم کردند.

از مهم‌ترین خصوصیات آقای عباسی می‌توان به صداقت و صراحت اشاره کرد. ایشان بسیار صریح و صادقانه سخن می‌گفتند؛ حتی با من که رفاقت نزدیکی با او داشتم، بدون تعارف و با شفافیت کامل صحبت می‌کردند. این صراحت گاهی برای برخی سنگین بود، اما نشانه استحکام شخصیت ایشان بود. در عین حال، در مواقعی که دانشجویان با مشکلاتی مواجه می‌شدند ــ بخصوص در مقاطعی که اختلاف‌نظرهای سیاسی زیاد شده بود ــ بی‌آنکه آنان بدانند، در پشت‌صحنه کمک‌هایی برای رفع مشکلاتشان انجام می‌دادند. بااین‌حال، در بیان مواضع مربوط به انقلاب، اسلام و مصالح کشور، هیچ‌گاه از صراحت و صداقت فاصله نمی‌گرفتند.

دیدگاه کاربران

ناشناس۴۰۳۱۷۸۷۱۳:۵۶:۵۷ ۱۴۰۴/۷/۵
تا هست به ذلت بکشندش به جفا تا مرد به عزت ببرندش سر دست... از منافقان فسیل شده و معاندان پول پرست انتظاری نیست ولی بعضی افساد طلبان چطوری می توانند به اهانت ها و اسائه ادب هایی که به دانشمند شهید کردند جواب بدهند؟
ناشناس۴۰۳۱۹۳۷۱۷:۲۲:۱۵ ۱۴۰۴/۷/۵
خداوند رحمت کند ایشان را خدمات زیادی برای کشور انجام داد
مهران۴۰۳۱۹۶۷۱۸:۴۲:۳۳ ۱۴۰۴/۷/۵
چقدر تخریبش کردن برای اینکه از روز اول خیانت برجام رو برای مردم توضیح داد و ...
yektanetتریبون

آخرین عناوین