بازی روانی دونالد با خطوط قرمز ایران
روزنامه خراسان نوشت:
در جدال های سیاسی دهه اخیر، بارها اتفاق افتاده که دولتها روایتسازی را بهعنوان ابزار فشار و فروپاشی روانی جوامعِ رقیب بهکار میگیرند. سخنان اخیر دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، پس از دیدار با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی، نمونهای واضح از همین بازی است. جایی که او با اشاره به «توافق ابراهیم» و ابراز امیدواری برای پیوستن ایران به آن، کوشید تخم تردید و پرسش در فضای سیاسی و رسانهای ایران بیفشاند. این ادعا بهظاهر ساده و حتی سخیف، در سطحی عمیقتر حامل پیامهای چندلایه است. پیامی که اگر به درستی واکاوی نشود، میتواند تبدیل به دام فکری و مشغولسازی ذهنی برای نخبگان و افکار عمومی کشور شود.
برای درک چرایی طرح چنین گزارهای، باید ابتدا به اصل ماجرا یعنی توافق ابراهیم بازگشت. این توافق که در سال ۲۰۲۰ با میانجیگری دولت ترامپ میان امارات متحده عربی و رژیم صهیونیستی امضا شد، تلاشی برای عادیسازی روابط کشورهای عربی با تلآویو بود. اقدامی که نه تنها به آرمان فلسطین خیانت محسوب شد، بلکه با استقبال گسترده جریانهای مقاومت منطقه مواجه نگردید. واکنش رسمی ایران به این توافق نیز روشن بود. حسن روحانی، رئیسجمهور وقت، در ۲۹ مرداد ۱۳۹۹ در جلسه هیئت دولت، آن را «اشتباهی بزرگ» و «خیانتی به فلسطین و مسلمانان» توصیف کرد. او هشدار داد که این توافق نه امنیت امارات را تأمین خواهد کرد و نه امنیت منطقه را، بلکه صرفاً راه نفوذ بیشتر اسرائیل به خلیجفارس و پیرامون ایران را بازخواهد کرد. بنابراین، از همان ابتدا موضع جمهوری اسلامی در قبال این پروژه روشن بود و هرگونه الحاق ایران به چنین توافقی نه تنها از نظر سیاست رسمی کشور، بلکه از حیث گفتمان سیاسی–اجتماعی نیز غیرممکن و غیرقابل تصور به نظر میرسد. همچنین اتفاقات بعد از هفت اکتبر نشان داد هرگونه فرصت توسعه به رژیم صهیونیستی مساوی است با خودکشی دسته جمعی جهان اسلام به دست خود.
در این نقطه، پرسش اصلی مطرح میشود: چرا ترامپ چنین ادعای عجیب و غیر قابل امکان را بیان کرده است؟
۱. عملیات روانی علیه افکار عمومی ایران: مطرح کردن پیوستن ایران به توافق ابراهیم، بیش از آن که هدفی واقعی داشته باشد، کوششی برای ایجاد تردید و کنجکاوی در داخل ایران است. این که آیا فرد یا جریانی در درون نظام به چنین توافقی تمایل دارد؟ آیا حرکتی پنهان در حال شکلگیری است؟ همین چرخه پرسشها، همان دام روانی است.
۲. تست حساسیت و واکنشها: دستگاههای اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل بارها نشان دادهاند که علاقهمند به سنجش خطوط قرمز ایران از طریق تحریک اظهارات رسانهای هستند. طرح چنین موضوعی میتواند واکنش طیفهای مختلف داخلی را آشکار کند و به آن ها تصویری روشنتر از گسلهای سیاسی ایران بدهد.
۳. ایجاد دوگانهسازی در داخل ایران: قبلاً روزنامه «خراسان» در گزارشی مفصل نسبت به بیانیه جبهه اصلاحات هشدار داد که ادامه مطرحشدن این مطالبه ممکن است دشمن را تشویق کند تا با افزایش فشارها و بهرهگیری از نوسانهای سیاسی، ایران را در موقعیتی قرار دهد که ناگزیر برای کاستن از تنشها به پذیرش «توافق ابراهیم» تن دهد. ترامپ و همراهانش خوب میدانند که ایران در شرایط کنونی نیازمند انسجام ملی است، پس هر شکاف تازهای، دستاوردی برای آن ها خواهد بود.
******
آتشی که غربگرایان به فریب هزار میلیارد دلاری برافروختند
روزنامه کیهان نوشت:
ارگان مطبوعاتی حزب کارگزاران (روزنامه سازندگی) در تیتر اول خود با عنوان دولت آتشنشان نوشت: «یک سـال پس از وعدههایی برای عبور از بحران، پزشـکیان و همکارانـش در دولت، ناگهان با تحریمهای خردکنندهای روبهرو شـدهاند که اساس دولت او و مردم ایران را هدف قـرار دادهاند و دولت را از مسـیر برنامهریزی بلندمدت منحـرف کرده و به جبهـه تأمین روزانه نـان، دارو و آرامش روانی مردم کشانده اسـت. دولت پزشـکیان که بنا بود فرصتی برای توسعه باشد با فعال شدن مکانیسم ماشه رسماً به دولتی برای تأمین معیشـت تبدیل شـد. فشـار روانی تحریمهـای پیـش رو، محدودیتهای ارزی و کسـری بودجه مزمن باعث شده که اولویت دولت از برنامههـای میان مدت و بلندمدت به تأمین نیازهای روزمره مردم تغییر کند. مسعود پزشکیان در مراسم گرامیداشت روز آتشنشانی با تأکید بر اراده ملت، گفت: «انتخاب با ملت ماست؛ یا باید سر خم کنیم یا باید بایستیم».
روزنامه سازندگی درباره نقش خود و حزب متبوعش در دادن آدرس گمراهکننده به دولت و غافلگیری آن پس از 9 ماه چیزی نگفته است. به عنوان مثال همین چند ماه قبل حسین مرعشی دبیر کل حزب ادعا کرده بود توافق با آمریکا و جذب سرمایه هزار میلیارد دلاری نزدیک است. او چند سال قبل هم در گفتوگوی تلویزیونی ادعا کرده بود اگر مقامات دو کشور یک دیدار با هم بکنند و دست بدهند همه چیز جوش میخورد و تحریمها لغو میشود! اما خیانت دولت ترامپ و حمله غافلگیران درست وسط مذاکرات نشان دادکه چقدر تحلیلهای برخی عناصر غربگرا هپروتی است.
از سوی دگر باید پرسید که ماجرای اسنپبک تازه به اجرا گذاشته شده و تبعات روانیاش موجب تلاطم و گرانی و واکنش دولت شده، قبلاً از آن برنامه دولت جز مذاکره با آمریکا چه بود؟ اصلاً کنش و برنامه مستقلی وجود داشت؟ ضمن اینکه از سال گذشته پیشبینی میشد که اروپای عهدشکن، از مکانیسم ماشه تعبیه شده در برجام و قطعنامه 2231، برای فشار به ایران استفاده خواهد کرد؟ بنابراین سؤال از بزک کنندگان برجام این است که اولاً چرا دیکته غرب برای جاسازی اسنپ بک در توافق را پذیرفتند و ثانیاً چرا با وجود اطلاع از تدارک خباثت آلود غرب، جز مذاکره بیهوده با طرفی که بیچشم و رویی خود را در همان سالهای اولیه اجرا برجام نشان داده بود، تدبیر دیگری نکردند؟
******
واقعیتهای برجام
روزنامه وطنامروز نوشت:
اکنون با اقدام اروپا و آمریکا در فعالسازی غیرقانونی مکانیسم ماشه، پروژه برجام رسما به اتمام رسیده. اگرچه پس از خروج یکجانبه آمریکا از این توافق و همینطور تبعیت تروئیکای اروپا از اقدام آمریکا و عدم پایبندی به تکالیفشان، برجام و کارکرد آن خاتمه یافته تلقی میشد اما به صورت رسمی، روز ۶ مهر، مهر ابطال بر پرونده برجام نقش بست. درباره اینکه آیا روحانی واقعا معتقد بود مذاکره با آمریکا کلید لغو تحریمهاست یا اینکه او این ایده را صرفا در قالب یک شعار برای پیشبرد اهداف سیاسی - انتخاباتی خود مطرح کرده بود، هنوز نمیتوان با قطعیت نظر داد اما آنچه میتوان به صورت قطعی گفت این است که روحانی در روایت برجام، خطاهای بزرگ و خلافهای مهلکی مرتکب شد. او دستکم ۳ اشتباه بزرگ و نابخشودنی مرتکب شد.
اول: روایت خلاف واقع از برجام. حسن روحانی بهتر از هر کسی میدانست برجام چیست و دامنه تاثیر آن تا کجاست. نزدیک ۲ سال مذاکره مستقیم با آمریکاییها باید باعث میشد او یک نگرش واقعبینانه نسبت به مقوله مذاکره و واقعیت برجام پیدا کند. بویژه درباره تحریمها او با توجه به مواضع آمریکاییها قاعدتا باید میدانست محدوده لغو تحریمها کجاست و این دامنه اثرگذاری، چه نسبتی با مشکلات اقتصادی ناشی از تحریم در کشور دارد. در واقع روحانی بیشتر و بهتر از هر کسی میدانست برجام چیست و قرار است چه کار کند و از همه مهمتر، قطعا بهتر از همه میدانست برجام تا چه اندازه هدف ایران از مذاکره، یعنی لغو تحریمها را محقق میکند. با این حال او پس از امضای برجام، به گونهای موضع گرفت که گویا همه مشکلات اقتصادی کشور با برجام حل میشود.
دوم: یکی دیگر از اشتباهات بزرگ حسن روحانی، عدم توجه عمدی به تبعات و هزینههای روایت نادرست از برجام بود. روحانی برجام را به گونهای روایت کرد که در آن، آمریکا یک کشور مقید به مذاکره و همینطور پایبند به توافق نشان داده میشد. در واقع روحانی به گونهای برجام را روایت کرد که گویی صرفا با یک مذاکره مستقیم با آمریکا، همه مشکلات کشور حل شده است! گویی در همه سالهای پیش از آن، مشکلات میان ۲ کشور صرفا با یک مذاکره مستقیم و نشستن مقامات کشور روبهروی یکدیگر حل میشد. این یکی از اجحافهای بزرگ روحانی در قبال کشور و منافع ملی بود
سوم: روایت حسن روحانی از برجام، نهتنها منجر به سفیدشویی آمریکا میشد، بلکه منتقدان و دلسوزان را نیز بشدت آماج توهین و افترا میکرد. در حالی که عمده گلایهها و توصیههای منتقدان، در راستای منافع ملی و تحقق خواسته اصلی نظام و مردم، یعنی لغو تحریمها مطرح میشد، حسن روحانی به گونهای رفتار میکرد که ابتدا اعتبار منتقدان مخدوش میشد و بعد سیاستها و راهبردهای درست و دقیق نظام نسبت به آمریکا، با تندترین اتهامات زیر سوال میرفت. بازخوانی ادبیات تند و توهینآمیز روحانی نسبت به منتقدان و اتهامات ناروایی که علیه آنها مطرح میکرد، نشان میدهد او در این کار تعمد خاصی داشت.
روحانی همچنان نشان میدهد حاضر به پذیرش این شکست نیست و هر بار ادعایی جدید علیه منتقدان داخلی و اتهامی تازه علیه آنها مطرح میکند. تأسفبارتر این است که این ادعاها بعضا منجر به سفیدشویی آمریکا نیز میشود و گویی دولت آمریکا آماده توافق جدید با ایران بود و دستگاهها و نهادهای داخلی مانع شدند. به هر حال واقعیات مربوط به برجام برای افکار عمومی کاملا آشکار شده است. در ایران، افکار عمومی تقریبا به هر آنچه لازم بود درباره برجام بدانند، پی بردهاند. روحانی اما گویی در یک حلقه ثابت گرفتار شده است. کاملا مشخص است مواضع روحانی و اظهارات او، از نگرانی نسبت به آشکار شدن واقعیات و آگاهی مردم از این واقعیات نشأت میگیرد.
******
اظهارات مهم مقام بلندپایه نظامی درباره برد موشکهای ایران
معاون بازرسی قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا، در واکنش به ادعاهای اروپاییها درباره محدودسازی توان موشکی تصریح کرد: برد موشکهای ایران تا هر نقطهای که لازم باشد افزایش مییابد.
سردار محمدجعفر اسدی معاون بازرسی قرارگاه مرکزی حضرت خاتمالانبیا با بیان اینکه نیروهای قرارگاه بهطور کامل آمادهاند، گفت: «الحمدالله با بضاعتی که داریم ۱۰۰ درصد آمادهایم؛ منتها ما پیشقدم نیستیم برای جنگ ولی کسی بخواهد به کشور ما تجاوز کند پاسخ قاطع می دهیم. به لطف خدا هم در این ۴۶ سال اثبات کردیم ۱۰۰ آماده دفاع از کشور هستیم».
معاون بازرسی قرارگاه مرکزی حضرت خاتمالانبیا در بخش دیگری از سخنان خود به ادعاهای برخی کشورهای اروپایی درباره ضرورت محدودسازی برد موشکهای ایران اشاره کرد و گفت: «فقط میتوانم بگویم غلط کردند که چنین ادعاهایی را مطرح میکنند».
وی اضافه کرد که تجربه نشان داده که قدرت بازدارندگی موشکی جمهوری اسلامی در مواجهه با دشمنان نقش تعیینکنندهای داشته است.
سردار اسدی اظهار داشت: «اگر دیدید دشمنان بیش از ۱۲ روز نتوانستند دوام بیاورند، این به خاطر قدرت و برد موشکهای ما بود و برد موشکهای ما به آنجایی که بخواهد برسد میرسد».
******
علی مطهری :باید پوزه ترامپ به خاک مالیده شود
علی مطهری، نماینده ادوار مجلس در گفت و گو با ایسنا، با اشاره به بی فایده بودن مذاکره با دولت آمریکا با رفتار فعلی آن، بیان کرد: «دولت فعلی آمریکا برای همه جا تعیین تکلیف میکند و از کلمه «باید» استفاده می کند. در مورد غزه نیز شاهد هستیم که می گوید حماس باید ظرف دو روز همه اسرا را آزاد کند، وگرنه هر کاری نتانیاهو انجام دهد ما حمایت خواهیم کرد. ترامپ حق انتخاب و تصمیم گیری برای طرف مقابل قائل نیست. خودش را پادشاه دنیا می داند که همه باید از او اطاعت کنند. چنین شخصی در یک جا باید پوزهاش به خاک مالیده شود».
وی اظهار کرد: «در مورد ایران نیز شاهد بودیم که ترامپ ابتدا که روی کار آمد اعلام کرد که ما از ایران فقط میخواهیم سلاح هستهای نداشته باشد و ما آماده مذاکره با ایران هستیم. ایران نیز پاسخ مثبت داد؛ چرا که به دنبال سلاح هسته ای نیست، و وارد مذاکره با آمریکا شد، اما وسط مذاکرات دیدیم که حرف های خود را تغییر دادند و گفتند ایران اصلا نباید غنیسازی اورانیوم داشته باشد. در آستانه دور ششم مذاکرات نیز ترامپ به اسرائیل دستور حمله داد و در ادامه خود آمریکا وارد جنگ شد».
نایب رئیس مجلس دهم تصریح کرد: «در تحولاتی که در نیویورک اتفاق افتاد، ما شاهد بودیم که ایران طرحی را به اروپایی ها ارائه کرد و آنها نیز پذیرفته بودند اما باز آمریکا نپذیرفت و سبب شد تا قطعنامه های سازمان ملل علیه ایران باز گردد. ما همیشه آماده مذاکره واقعی بوده و هستیم. حتی ما پیشنهاد دادیم که اگر ترامپ در نیویورک صرفا درخواست ملاقات با آقای پزشکیان داشت، ایشان بپذیرد تا برای مردم خودمان و دنیا اتمام حجت شده باشد. البته ترامپ چنین درخواستی نداشت. روشن است که اگر بنا بر توافق و امضای متنی باشد باید کل نظام درباره آن تصمیم بگیرد».
وی تاکید کرد: «تحولات اخیر در نیویورک نشان داد که آمریکا و اروپا هر دو احساس می کنند ایران در موقعیت ضعف قرار دارد و اکنون باید از ایران امتیاز بگیرند. ولی اشتباه می کنند. ایران برای اولین بار در دنیا توانست میان اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل شکاف ایجاد کند و مصوبه شورا به گونهای شود که برخی کشورها بگویند اجرا نمیکنیم و برخی بگویند اجرا میکنیم. این نشانه حقانیت ایران است که در وجدانهای بیدار اثر گذاشته است».
مطهری افزود: «تا زمانی که آمریکا و اروپا احساس نکنند که ایران با وجود فشارها همچنان روی پای خود ایستاده است و در جنگ نیز به جایی نمیرسند، پای میز مذاکره عادلانه نمینشینند. فعلا راهی که برای ما باقی مانده است، ایستادگی و مقاومت همراه با انسجام ملی است. باید برای بهبود وضع اقتصادی و تقویت نیروی نظامی کشور تلاش کنیم».
******
ابعاد رهاشدگی یا غفلت در موضوع حجاب/ مسئولان چه میکنند؟!
سایت جهاننیوز نوشت:
این روزها موضوع حجاب و عفاف به یکی از مهمترین موضوعات فرهنگی کشور تبدیل شده است. دغدغه مندان سال های طولانی است که در مورد وضعیت نگران کننده این حوزه و پیامدهای ویرانگر آن هشدار می دهند. در این میان، پس از فتنه 401 به دلایلی که در جای خود باید به صورت مبسوط به آن پرداخته شود، روند کشف حجاب و بی بند و باری وارد مرحله جدیدی شده است و این مسأله روز به روز بحرانی تر می شود.
دشمن و امتداد داخلی آن نیز از این فرصت به وجود آمده، استفاده کرده اند و به دنبال تحقق برخی آرزوهای قدیمی خود هستند. رهبر معظم انقلاب برخلاف برخی افراد ساده اندیش که موضوع کشف حجاب را یک مسأله عادی فرهنگی قلمداد می کنند یا از نگاه فردی و یا در تراز برخی چالش های روزمره به آن می نگرند، با یک تیزبینی و هوشمندی، در یک بیان تاریخی و ماندگار فرمودند که کشف حجاب، هم حرام شرعی است و هم حرام سیاسی؛ همچنین معظم له در روزهای ابتدایی سال 402 در دیدار با مسئولان نظام فرمودند: «جاسوس های دشمن، دستگاههای جاسوسی دشمن، دنبال این قضیه [سیاستِ رفعِ حجاب و مبارزهی با حجاب] هستند». در همان دیدار نیز تصریح کردند: «دشمن با نقشه و برنامه وارد این کار شده، ما هم باید با برنامه و نقشه وارد بشویم».
از سوی دیگر، آنچه در زمینه کشف حجاب و بی بند و باری در حال رخ دادن است نشان می دهد که ما با یک وضعیت رهاشدگی و یا تساهل و تسامح - هم در برابر دشمن و هم در برابر هنجارشکنان کف خیابان – از سوی برخی مسئولین روبرو هستیم؛ بدتر اینکه گاهی اوقات برخی از آنها با اظهارنظر نابجا و ساده لوحانه، موجب جرأت پیدا کردن برخی هنجارشکنان و شادشدن دشمنان می شوند! برای نمونه ماه گذشته الیاس حضرتی، رئیس شورای اطلاع رسانی دولت در اظهاراتی عجیب مدعی شد که «آقای پزشکیان برای زنان امنیت ایجاد کرد!»، دیگر «خبری از گشت ارشاد و پیامک نیست» و «بیحجابی آنطور وحشتناک هم نشد»!
در کنار اینها مسأله به انفعال در برابر دشمن و هنجارشکنان کف خیابان هم منحصر نشده است، بلکه در حوزه اصناف، اماکن و همچنین برخی مراکز دولتی و خصوصی نیز باز هم شاهد انفعال و به نوعی رهاشدگی موضوع هستیم. اگر در برخی مواقع اقداماتی هم صورت می گیرد، این اقدامات در یک نگاه کلان، گزینشی و با سطح هنجارشکنی که در حال رخ دادن است سنخیت ندارد. این در حالی است که با نظارت های جدی و همه جانبه در اصناف و همچنین اماکن و مراکز دولتی و خصوصی، بخشی از معضل به وجود آمده در زمینه حجاب و عفاف حل خواهد شد. برای بخش های دیگر آن نیز باید فکر اساسی کرد و دستفرمان فعلی قطعاً نتیجه نخواهد داد.
******
نیازمند هماهنگی بیشتر با مجلس هستیم
محمدجعفر قائم پناه معاون اجرایی رئیسجمهور در حاشیه جلسه هیات دولت با بیان اینکه در صورت وقوع جنگ دوباره آمادگی کاملی داریم، گفت: «هم نیروهای نظامی و هم دولت آمادگی کاملی برای دفاع از تمامیت ارضی کشور را دارند و باکی از دشمن نداریم؛ مردم ما در طول جنگ ۱۲ روزه همبستگی کاملی داشتند و کماکان نیز مردم انسجام فکری و وحدت خود را حفظ خواهند کرد البته ان شالله جنگ اتفاق نخواهد افتاد بعید میدانم دشمن اشتباه خود را تکرار کند».
معاون اجرایی رئیس جمهور درخصوص همکاری دولت و مجلس، گفت: «هر چه مجلس کمتر در امور اجرایی مداخله کند دولت بیشتر میتواند به کار اصلی خود بپردازد. البته مجلس هم چارچوبهای قانونی خود را دارد اظهار نظر خود را میکند و ما نمیتوانیم برای مجلس تعیین تکلیف کنیم. امیدوارم این هماهنگی بیشتر باشد البته در سران قوا ریاست مجلس و اکثر نمایندگان مجلس با دولت همراه و هماهنگی دارند».
******
مناظره جلیلی و روحانی، یک ضرورت تاریخی است
خبرگزاری مهر نوشت:
در روزهای اخیر، جدال رسانهای میان حسن روحانی و سعید جلیلی بازتاب گستردهای در فضای عمومی پیدا کرده است. برخی آن را نزاعی بیهوده و وحدتشکنانه دانستند و گروهی دیگر از اساس، ورود به چنین مباحثی را نادرست تلقی کردند. اما پرسش اساسی این است: آیا چنین رویاروییهایی به سود جامعه سیاسی ایران است یا زیان آن بر منافع ملی میچربد؟ رویارویی رسانهای از این دست وحدت را میشکند یا برعکس، آینهای برای بازشناختن راههای طیشده و پیشروست؟ پرسشهایی از این دست، این روزها در فضای رسانهای ایران دستبهدست میشود. بسیاری خسته از جدلهای سیاسی، خواهان سکوتاند؛ اما آیا سکوت به معنای آرامش است یا به تعویق انداختن طوفانی بزرگتر؟
برای پاسخ، باید به دو دهه گذشته نظر انداخت. از سال ۱۳۸۲ تاکنون که ایران وارد فرایند مذاکرات هستهای شده است، ۲۲ سال میگذرد و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با دو رویکرد متفاوت پیش رفته است: ۱۱ سال بر محور تعامل و مذاکره، و ۱۱ سال بر مدار مقاومت و ایستادگی. دو «دست فرمان» متفاوت؛ در همه این سالها، هیچگاه میز مذاکره ترک نشد، اما صندلیها با دو منطق و دو جهانبینی پر شد. امروز نیز روحانی و جلیلی نمادهای اصلی این دو تفکر به شمار میآیند.
بنابراین، مواجهه و مناظره میان این دو چهره نه تنها یک دعوای شخصی یا جناحی نیست، بلکه بازتاب یک جدال اصیل فکری و سیاسی است؛ جدالی که ریشه در دو برداشت متفاوت از جهان و نظم بینالملل و چگونگی مواجهه با آن دارد. همانگونه که در سنتهای سیاسی جهان، مناظره میان لیبرالها و رئالیستها، چپها و راستها، یا حتی در داخل کشور، میان اندیشمندانی چون مصباح و سروش یا میان رهبر انقلاب و آیتالله هاشمی رفسنجانی، بخش طبیعی حیات سیاسی محسوب میشدند. این رویارویی، از جنس نزاعهای کودکانه نیست؛ بیشتر شبیه دو رودخانه است که از سرچشمههای متفاوت جاری شدهاند و سرانجام در دشت سیاست ایران به هم رسیدهاند. نه میتوان یکی را نادیده گرفت و نه میتوان مسیر دیگری را تحریف کرد.
در چنین بستری، آیا نباید این دو روایت از جهان رودرروی هم قرار گیرند؟ آیا ترس از «شنیده شدن اختلاف» در داخل، حجتی برای خاموش کردن گفتگوست؟ اگر نزاع بر سر معیشت، سیاست خارجی، فرهنگ و حتی قیمت نان و شیر و ماست مردم ریشه در همین دو رویکرد دارد، پس چرا نباید آشکارا درباره آن سخن گفت؟ مگر نه اینکه پرسشهای مردم سالهاست بیپاسخ ماندهاند، چون ما از گفتگوی اصیل گریختهایم؟ اگر اکنون مجال گفتگو نیست، پس کی خواهد بود؟ آیا باید باز هم منتظر بمانیم تا رویدادها و تصمیمها همچون سایهای خاموش از کنار ما بگذرند، بیآنکه فرصتی برای تأمل و بازخواست فراهم شود؟ آیا نباید یکبار برای همیشه به جای شعار پیروزی در جدل، به حقیقتِ فهم خطاها و تجربهها تن داد؟
گریز از چنین گفتگوهایی، نتیجهای جز ابهام و سرکوب پرسشهای جامعه نخواهد داشت. واقعیت این است که مناقشات و انتخابهای سیاست خارجی در دو دهه اخیر بر همه شئون زندگی مردم – از اقتصاد کلان تا قیمت روزمره کالاهای اساسی – اثر گذاشته است. پس اگر امروز مجال نقد و ارزیابی این مسیرها فراهم نشود، چه زمانی باید به این پرسش پاسخ داد که «کجا درست رفتیم و کجا خطا کردیم»؟ از دل همین گفتگوهاست که میتوان سره را از ناسره تشخیص داد. جامعهای که از مناظره میگریزد، همانند خانهای است که پنجرههایش را بسته؛ شاید باد و غبار بیرون بماند، اما هوای درون خانه بهزودی سنگین و مسموم میشود. مناظره میان روحانی و جلیلی، نه تفرقهآفرینی است و نه وقتتلفکنی؛ بلکه ضرورتی تاریخی است.



