«خاطره های نفتی»
نوشته: احمد راسخی لنگرودی
ناشر: همرخ؛ چاپ اول، 1404
تعداد صفحات: 208 صفحه
قیمت: 270000 تومان
****
یکی از موضوعات نسبتا جذاب و خواندنی که در دنیای کتاب به چشم میخورد موضوع خاطرات شغلی است، توسط کسانی که دستی در نوشتن دارند و شوق آن را دارند که گذشته کاری خود را پیش چشم آورند. خاطرهنویس کار خاصی نمیکند جز اینکه با نوشتن میخواهد به بازنگری گذشته کاری خود پرداخته و دیگران را از وقایع آن باخبر سازد؛ گذشتهای که بخشی از هویت و شناسنامه شغلی نویسنده را تشکیل میدهد.
برخی از این کتابهای خاطرات آنقدر خوشخواناند که کمتر خوانندهای ممکن است آن را در دست گرفته، خوانده و نخوانده زمین بگذارد. چون به گونهای داستانی، آنهم داستانی واقعی روایت میشود. این گونه خاطرات آن قدر کشش دارند که تا انتها خواننده را با خود میبرند. گویی خواننده در زمان و مکان همه ماجراهای آن حضور دارد. قدم به قدم با قلم روایتگر خاطرات پیش میرود. خوانندهای که سوار بر موج سطرهاست پا به پای نویسنده، گشت و گذاری در گذشته کاری وی میکند.
یکی از همین خاطرات خوشخوان، کتاب «خاطرههای نفتی» است به قلم احمد راسخی لنگرودی که به کوشش نشر همرخ به تازگی راهی بازار نشر شده است. این کتاب خاطراتی است سر به مهر از سالهای سال پشت میزنشینی و پرسه در کوچه پس کوچههای اداری؛ به قامت سه دهه؛ ترجمان روزگار سپری شده. راسخی لنگرودی در آغاز مقدمه این کتاب با نثری صریح و خودمانی مینویسد:
«اين پارهیادداشتها از ميان آن سه «خ»- خاطرات و خيالات و خرافات - اگرچه عنوان خاطرات را به خود گرفته است و نه خيالات و نه خرافات، اما فقط خاطرات نيست؛ بسا توصيفاتي است كه از زاويه ديد نگارنده در لابلاي خاطرات جامه نوشتار به خود پوشيده و در اين دفتر مجال طرح يافته است. اگر توصيفات قدري تلخ و تند و گزنده ميآيد، بهعمد نبوده است؛ با كمال تاسف بايد گفت نگاهي است كه از دل واقعيات فروخفته در جاي جاي سازمانهاي اداري منشاء ميگيرد. راقم ميتوانست سر در گريبان خود كند و چشم بر وقايع پيراموني خود ببندد و قلم به جنبش درنياورد، يا از سر خيال قلم زند و نهايتا از سبد ساخته ذهن مايه گذارد تا مذاقها را بيشتر خوش آيد، و بدينسان آفرين بر كارنامه خود بنشاند! اما دريغا چنين كاري از عهده صاحب قلم برنيامد. صاحب اين قلم اينگونه راضيتر است. اگر اين شيوه دستاندركاران اداري را مطبوع نميافتد با بزرگواری خود بر نگارنده ببخشند و با دیده اغماضگر بر وی قلم عفو درکشند.»
به گفته نویسنده، این خاطرات نوشته نمیشد اگر گذر نگارنده به کتابخانه شرکت ملی پخش فرآورده-های نفتی نمیافتاد و در جریان نامهای تاریخی مربوط به چند دهه قبل قرار نمیگرفت. راسخی لنگرودی آن روز خاطرهانگیز را چنین روایت میکند:
«روزي مسئول کتابخانه نامهای را نشانم داد كه بر حسب اتفاق از لای اوراق یک كتاب قديمي پیدا کرده بود. نامه دستخط كارگري بود شاغل در مناطق عملياتي خطوط لوله و مربوط به بیش از نیم قرن قبل. خطاب به مدير عامل شركت نفت دكتر منوچهر اقبال نوشته بود. مضمون نامه اظهار فقر و نداري بود و بیمسکنی، و در پايان درخواست مبلغي وام بلاعوض. آن نامه اگرچه ساده بود و بسيار بدخط، اما براي من حكم يك سند تاريخي را داشت. انگار پنهاني پيامي را ميرساند. اين پيام كه: تاريخ عرصه تكرار است. زمان ميگذرد اما پنداري همه چيز تكرار همان ديروز است. اين داستان ماهيانه بگيري بر صحن كاغذ مكرر مينشيند و در ادوار مختلف تاريخي مكرر جريان ميگيرد. ديروز و امروز و فردا فرقي نميكند؛ بد یا خوب، همه صحنهگردان اين قصه تكرارياند.
آن نامه تاریخی که برحسب اتفاق از صفحات یک کتاب قدیمی زده بود بیرون مرا كشاند به وادي ثبت خاطرات و مثلا شرح احوالات. اين اوراق دراصل ثمره دريافت آن پيام است. اگر آن نامه دراختيارم قرار نميگرفت و نتیجتا پیامی به نگارنده منتقل نمیکرد آشكار نبود اين پاره یادداشتهای سرشار از خاطرات چه سرنوشتي پيدا ميكرد. شاید هیچگاه جامه وجود به خود نمیگرفت. از شما چه پنهان آن نامه با نهايت كوتاهي و سادگياش دست به دست يك دور در ميان جمعي از كاركنان چرخيده بود و براي خود در آن روز موضوعي باز كرده بود.»
راسخی لنگرودی در این مجموعه با زبانی ساده و با رویکردی کمابیش انتقادی، در قامت سه دهه، خاطرات خود را در صنعت نفت به شرح و بسط نشسته است. هر یک از خاطرات به تفکیک جایی را در این مجموعه گشوده است. بسیاری از خاطرات فاقد هرگونه وابستگی و پیوستگیاند. میتوان قسمی از آن را به دلخواه بدون پیوند با قسمی دیگر مورد مطالعه قرار داد. ضمن اینکه بیشتر این خاطرات بدون ذکر نام کسان بر سفره نقل نشسته است. نویسنده ظاهرا خواسته است رعایت اخلاق را کرده باشد و نامی را برای شناخته شدن به قلم نیآورد.
از احمد راسخی لنگرودی تاکنون کتابهای زیادی در زمینههای مختلف فلسفی، اجتماعی، تاریخی، و فرهنگی به چاپ رسیده است که پارهای از مهمترین آنها عبارتند از: «با سقراط در شهر گفتگو»، «کافه پرسش»، «غرب و قومیت»، «غربت علم»، «اندیشه و سیاست»، «افسانه اقبال»، «افقهای ناکجاآباد»، «سارتر در ایران»، «مهار قدرت»، «موج نفت»، «کافههای روشنفکری»، «کتابشویی صوفیان»، «یادداشتهای یک کتابباز»، «کتابیادهای یک نویسنده»، و...



