به گزارش فارس، وحید ابراهیمی به مناسبت درگذشت احمد توکلی نماینده خوشنام ادوار مجلس شورای اسلامی روایتی از سبک و سیاق زندگی این مرد فقید عرصه سیاست مطرح کرده است.
متن کامل این یادداشت به شرح ذیل است:
اول: الف قامت یار
احمد آقا زیاد از خدا میترسید و برای همین هم بر خلاف دیگر افراد همرده خودش، مکرر از بنده هاش عذرخواهی و طلب بخشش میکرد. یادم میاد اوایل آغاز بکار نشریه آنلاینش، الف، و تا آدم اینکاره تماموقت پیدا کنند، مدتی دبیر تحریریهاش بودم. آن اوایل به دلیل کمبود نیروی انسانی سایت، که این هم بهخاطر خصیصه دیگرش در دست دراز نکردن برای کمک مالی و مدیون نشدن جلوی دیگران بود — تا بتواند بعداً و همچنان با صدای بلند حرف بزند — بعضاً مطالبی بادقت کمتر لابهلای مطالب متعدد منتشر میشد. یک روز ایمیلی فرستاد بابت عذرخواهی از یکی از مطالب منتشر شده و گفت این را هم منتشر کنید. چون مطلب اولیه در ستون کنار و داخل فهرست اخبار فهرست کوچک منتشر شده بود مطلب ایمیل ارسالی احمد آقا هم همانجا منتشر شد. ساعتی نگذشته بود که احمد آقا زنگ زد و با نگرانی گفت مطلب عذرخواهی رو منتشر نکردید. در پاسخ گفتم که در فلانجا هست. گفت اینجا دیده نمیشود بیاریدش ستون وسط که همه خوب ببیند. مطلب را به وسط منتقل کردیم.
گذشت تا روز بعد که حدود سه تا خبر بالای آن یادداشت آمده بود و آن مطلب عذرخواهی وسط صفحه عملاً در نیمه پایین صفحه بود و خواننده برای دیدن آن باید اسکرول میکرد. جوان بودم و خام و حس میکردم این یادداشت عذرخواهی مثل عذرخواهیهای دیگر، یکجوری برای احمد آقا و مجموعه آبروریزی است. حتی ممکن است مردم تصور کنند که اینها بقیه حرفهایشان هم همین است و هزینههای جور و واجور دیگر.
اصلاً مگر بقیه نشریات، مطالب مشابه منتشر نمیکنند. خلاصه هر بار که خبر جدیدی روی اخبار قبلی منتشر میشد و خبر عذرخواهی پایینتر میرفت احساس خوشآیند گناه آلودی بهم دست میداد. نزدیکای ظهر روز بعد احمد آقا دوباره زنگ زد و این بار با تحکم که چرا مطلب دیروز پایین رفته که گفتم روال این بوده. برگشت و طوری که تهمایه عصبانیت هم در صحبت هاش بود گفت بگذار خوب آن بالا بماند: باید بماند تا خوب دیده شود، برای آخرت من لازم است. دانستم که نیست بر لوح دلش جز الفقامت یار.
دوم: در کفرشان عاقل و ما در علممان کاهل
احمد آقا همچنان که روی شریعت غیرت داشت، روی علم مبتنی بر شریعت هم مصر بود. سر همین موضوع هم ابایی نداشت که در موقعیت «دکتر» احمد توکلی زخمزبان بخورد و از طرف همکار و رقیب و آشنا و غریبه متهم به کمسوادی و بیسوادی شود. یادم میاد روزی که سر یکی از موضوعات اقتصادی در حال بحث در جمعی بودیم که موضع جریان اصلی در این مورد چیست و جریانات دیگر چه میگویند، احمد آقا درآمد که درست هست که در جریان اصلی فعلی، مباحث عدل و فقر و امور اجتماعی و اثرات توزیع درآمدی، از جمله بابت ربا و... به نسبت رشد و مباحث دیگر فعلاً در حاشیه هستند اما با روند فعلی در آینده جزو مباحث پررنگ و حتی اصلی خواهد شد — روندی که سالها بعد، آنها که سری در این مباحث دارند، و بهخصوص بعد از کووید، طلیعهاش را در محافل علمی غرب در اروپا و امریکا دیدهاند.
خلاصه احمد آقا آن روز دلیل آورد که آنها، منظور غرب، چون ارتباطشان را از آسمان تا حدود زیادی بریدهاند و عمدتاً باتجربه و عقل جلو میروند، برای همین باتجربه و عقل در نهایت، ولو دیرتر، درخواهند یافت که کارایی سیستمشان — بهخاطر قواعد جاری در خلقت — اینگونه بهتر میشود، و بهتر میتوانند سرپا بمانند و همین را هم وارد علم ایدئولوژیوار فعلی خواهند کرد. احمد آقا کم در فلسفه علم مطالعه نداشت و ادامه داد که آنها، منظور غرب، در کفرشان عاقل هستند، پس حیف است ما که ادعای مسلمانی داریم و از مسیر شریعت همین مفاهیم به ما رسیده، در علمی کردن آنها به مدد تجربه و عقل نکوشیم و سعی نکنیم در حاکمیت مردم مسلمان پیاده کنیم. خلاصه کلامش این بود که از اتصال کلام خدا به تجربه و عقل بشری شرمنده نباشید، اگرچه احترام و تشویق ظاهری در چیز دیگری باشد. گذشت و گذشت و بارها همین مسئله و اشکال مختلف آن سر قضایای دیگر مرتبط با آن تکرار شد و احمد آقا بارها از دانشگاهی و روزنامهنگار بابت اتفاقات مرتبط و رخداده و نداده و تحریف شده، زخمزبان خورد. احمد آقا رنجید، اما آخ نگفت.بهتدریج از احمد آقا یاد گرفتم که رضایت خالق از سواد درست، به اتهام بیسوادی از خلق میارزد.
سوم: معمولی
احمد آقا در آنچه قانع میشد حق است —به درست یا غلط —صریح بود و سر همین قضیه مکرر یقه سیاسیون و اصحاب قدرت را میگرفت، اگر چه این کار باسیاست مدرن چندان نمیخواند و برایش کمدردسر نداشت، منصف بود، اگر چه هروقت قانع میشد که بعضاً انصاف را رعایت نکرده سعی میکرد جبران کند، با مردم عادی بود، اگرچه مردمداری و پای حرف و مشکلات مردم نشستن هزینه و وقت زیادی از او میگرفت — وقتی که افراد مشابه در موقعیت او عموماً ترجیح میدادند برای امور شاید مهمتر از دید خودشان صرف کنند... رقت قلب داشت و برای موضوعات کوچک و بزرگ ازتهدل ناراحت میشد...همه اینها و بیشتر یعنی اینکه احمد آقا معمولی بود. شبیه این را از او شنیدم که «ما فقط مردم معمولی هستیم که قدرت نصیبمان شده». دو سه سال پیش که فرصتی دست داد دوباره بعد از چندسال ببینمش و پارکینسون نفسش را گرفته بود، همچنان که در مورد دغدغه هاش برای ایران و یکپارچگی مردم و علم و عدالت و فلان مقاله جدید منتشر شده در فلان ژورنال علمی حرف میزد، با نوهاش در مورد طعم خوشمزه قرمهسبزی که مامانبزرگش پخته بود در حال جروبحث بود... خیلی معمولی معمولی، احمد آقا خیلی آقا بود.
خدا بیامرزدش



