«طلوع روز چهارم»
نویسنده: فاطمه سلیمانی ازندریانی
ناشر: نیستان، چاپ اول 1397
316 صفحه، 45000 تومان
****
یادم نیست کِی و کجا، اما یادم هست که روزی جایی شنیدم که همهء زنها یک مادر درون دارند حتی اگر مادر نباشند. بسیاری از کتابها را با برچسب کتاب زنانه معرفی میکنند. اما اگر قرار باشد به کتاب طلوع روز چهارم برچسبی زده شود بهترین برچسب، مادرانه بودن آن است. کتابی که به سرگذشت پنج مادر میپردازد. پنج زنی که مادرانگیشان آنها را جاودانه کرد. حضرت مریم(س) مادر حضرت عیسی مسیح(ع)، هاجر مادر حضرت اسماعیل(ع)، یوکابد مادر حضرت موسی(ع) و آسیه همسر فرعون. بله آسیه. اگر در زندگی آسیه تامل کنیم متوجه میشویم که آسیه هم همانقدر مادر بوده که یوکابد. تقدیر آسیه این بوده که به کاخ فرعون راه پیدا کند و در کاخ فرعون حافظ جان منجی بنیاسرائیل باشد.
و اما مادر پنجم. فاطمه بنت اسد مادر امیرالمومنین حضرت علی(ع).
در ظاهر به نظر میرسد که حضور فاطمه بنت اسد ارتباطی به چهار بانوی دیگر نداشته باشد. اما در این داستان او نقش نخ تسبیح را ایفا میکند برای کنار هم جمع کردن این چهار زن والامقام.
او آغازگر ماجراست. ماجرا با معجزهای آغاز میشود. شکاف دیوار کعبه. فاطمه از شکاف دیوار وارد بیتالله میشود و در لحظه ورود این چهار زن بهشتی از او استقبال کرده و سه روز از او و فرزندش پرستاری میکنند. و در ضمنِ پرستاری، داستان زندگی خود را روایت میکنند. شاید به نظر برسد که داستان اصلی داستان شکاف کعبه و ولادت مولود کعبه باشد. اما در واقع هدف از نگارش این کتاب، نمایش زندگی این چهاربانوی آسمانی بوده که با داستان تولد امیرالمومنین(ع) متبرک گشته. چون طبق روایات این بانوان گرانقدر هنگام ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) و زمان تولد حضرت علی(ع) حضور داشتهاند. و شاید همین حضور باعث پررنگ شدن داستان زندگی این زنان آسمانی است. چون در طول تاریخ زنان والامقام و رنجکشیده کم نبودهاند. اما این حضور قدسی و آسمانی نشان از عظمت و بزرگی آنها دارد.
شاید این سوال برای مخاطب پیش بیاید که چرا برای زمان روایت، ولادت حضرت زهرا(س) انتخاب نشده؟ روایت بیشتر شنیده شده از حضور این چهاربانو.
به چند علت: اول اینکه طبق روایات حضور این بانوان زمان تولد حضرت علی(ع) هم تایید شده. دوم اینکه تا به حال درباره فاطمه بنت اسد که یکی از بزرگترین زنان تاریخ اسلام است، داستانی نوشته نشده و متاسفانه به دلیل کمبود منابع، نوشتن یک داستان مستقل درباره ایشان نیازمند تخیل بیش از اندازه نویسنده است که این تخیل بیش از اندازه باعث گم شدن اصل داستان میشود. پس شاید بهترین راه حل این باشد که داستان زندگی ایشان بخشی از یک کتاب باشد تا به اصل ماجرا خدشهای وارد نشود.
سوم اینکه حضور این زنان آسمانی نزد بانو خدیجه کبری(س) هنگام تولد حضرت فاطمه زهرا(س) کوتاه بوده. اما حضور سه روزه در کعبه، برای راویان داستان، فرصت کافی و مناسبی فراهم میکند تا با فراغ بال از آنچه که بر آنها رفته سخن بگویند.
در اصل کعبه و اتفاقات و صحبتهای داخل آن، بستری است برای روایت رنجهای مادرانه. آوارگی و تشنگی هاجر، دوری یوکابد از فرزند، تهمت شنیدن حضرت مریم و تلاش آسیه برای حفظ جان منجی بنیاسرائیل.
داستانهای آشنایی که بارها و بارها شنیدهایم. اما همه ماجرا این داستانهای آشنا نیست. هر کدام از این چهار بانو، داستانهای ناشنیده بسیار دارند. مثلاً اینکه هاجر پیش از آنکه کنیز قصر فرعون شود که بود و چه میکرد؟یا آسیه چگونه و به چه دلیل با فرعون ازدواج کرد؟ و اینکه در زمان ممنوعیت دیدار زنان و مردان بنیاسرائیل یوکابد و عمران چگونه با هم دیدار کردند و چه کسانی آنها را در این دیدار یاری کردند؟
داستان زندگی حضرت مریم شاید آشناترین داستانها باشد اما آنچه تا به حال شنیدهایم همه زندگی این بزرگبانو نیست. برای مثال آیا میدانیم که حضرت مریم چه کسانی را نفرین کرد؟ شاید گمان کنید که موبدان معبد یا مردم بیتالحم را. اما جواب این نیست.
در نهایت اینکه از فاطمه بنت اسد چه میدانیم؟ به جز اینکه از شکاف دیوار کعبه عبور کرده؟ فاطمه هم داستانهای ناگفته و ناشنیده زیادی دارد. چگونگی ازدواج با ابوطالب یا ماجرای خواب عجیبی که دیده بود و تعبیر آن و ماجراهای شنیدنی دیگر. فاطمه نه تنها روایتگر زندگی خود است بلکه بخشی از تاریخ مکه، و خاندان عبدالمطلب را نیز به تصویر میکشد.
اما وظیفهی یک رمان حتی یک رمان تاریخی فقط به تصویرکشیدن وقایع نیست. تاریخ، خود به تنهایی از عهده این کار برمیآید. یکی از وظایف داستان مخصوصاً داستان بلند و رمان، شخصیتپردازی است. کتاب طلوع روز چهارم با اینکه یک کتاب حادثه محور است اما رسالت اصلی آن شناساندن وجه پنهان و ناشناس شخصیت-های اصلی آن است. درگیریها و کشمکشها و حالتهای درونی. مثلاً حالتها و درونیات یک قدیسه باردار یا زنی که فرزندش را در میان آتش پیدا میکند. یا زنی که گرفتار توطئه درباریان میشود.
به علاوه همه اینها با خواندن این کتاب منتظر غافلگیر شدن باشید. چون هر فصل داستانی غیرقابل پیش-بینی دارد. سعی بر این بوده که چیدمان فصلها به صورتی شکل بگیرد که مخاطب دچار ملال و دلزدگی نشود و با کنجکاوی کتاب را ورق بزند.
آنچه در این کتاب به تصویر کشیده شده حاصل ماهها تلاش است. اینکه چقدر مقبول است و تا چه حد می-تواند رضایت مخاطب را به دست بیاورد به زمان و خوانده شدن نیاز دارد. با اینکه حاصل کار همان چیزی شد که در دورنمای کار دیده بودم اما یک حسرت همچنان با من باقی ماند.
اینکه ایکاش میشد که در این کتاب از ساره هم حرف زد و داستان زندگی او را هم نقل کرد. بانویی که یار و یاور وهمراه پیامبر زمان خود بوده و در راه او از جان و مالش و حتی از احساسش گذشت کرده.
اما ظرفیت کتاب این اجازه را به من نمیداد. چون فقط چهار زن در کعبه حضور داشتهاند و دربارهی حضور آنها نقل قولهای مختلفی هست. یک نقل قول: مریم، ساره، هاجر، آسیه. نقل قول دیگر مریم، ساره، آسیه و حوا. و نقل قول آخر مریم، هاجر، آسیه و یوکابد که نقل قول معتبرتری است. و با توجه به نقل قول آخر متاسفانه ساره جایی در این داستان نداشت. اما شاید روزی دیگر و داستانی دیگر.