«بندها»
اثر: دومنیکو استارنونه
ترجمه: امیر مهدی حقیقت
ناشر: چشمه، چاپ اول 1400
166 صفحه، 65000 تومان
****
دومنیکو استارنونه، نویسنده، روزنامه نگار و فیلمنامهنویس ایتالیایی، باوجود شناخته شده بودن در کشورش، شهرت گسترده جهانی خود را مدیون جومپالاهیری است. ماجرا اینطور اتفاق افتاد که این نویسنده مشهور جهانی، پس از خواندن اثری که حسابی مجذوبش کرده، تصمیم میگیرد آن را به دیگران نیز معرفی کند. اما در اینجا واسطه شدن جومپا لاهیری برای شناخته شدن این اثر، یک طرفه هم نبوده است. استارنونه وقتی از علاقه جومپا لاهیری آگاهی یافته، خود نیز پیش قدم شده و به او پیشنهاد داده که برگردان انگلیسی رمانش را برعهده بگیرد. اما برای لاهیری این ترجمه در واقع پاسخی به وسوسه قدیمی دست و پنجه نرم کردن با زبان ایتالیایی نیز بوده است.
به هر حال علاقه او به رمان «بندها» به حدی بوده که تمام قد از آن حمایت کرده، علاوه بر ترجمهی آن، مطلبی پرو پیمان هم دربارهاش نوشته است و در مجموع تاثیر آن چنان بوده که در ایران نیز، مترجم اغلب آثار جومپا لاهیری (امیر مهدی حقیقت) به سراغ این کتاب رفته است. البته پیشتر ترجمه دیگری هم با عنوان «گرهها» توسط ناشر دیگری منتشر شده بود که ما همان «بندها» را که با ترجمه امیر مهدی حقیقت و به همت نشر چشمه منتشر شده، به شما توصیه می کنیم.
دومنیکو استارنونه در ساوینو، در نزدیکی شهر ناپل متولد شده است، برای چندین روزنامه و مجله مینویسد او به عنوان فیلمنامهنگار فعالیت میکند. فیلم های La scuola (توسط دانیل لوچتی) و Denti (توسط گابریله سالواتورس) بر اساس کتاب های او جلوی دوربین رفتهاند. استارنونه در زمینه داستاننویسی برنده جایزه معتبر استرگا در ایتالیا شده است. رمان «بندها» نیز سیزدهمین رمان اوست که نخستین بار در سال 2014 منتشر شده است.
«بندها» در نگاه نخست شاید یک ملودرام عاشقانه جلوه کند، یک رمان سرگرم کننده که به نیت جذب مخاطب و رضایت خواننده نوشته شده است. اما این ظاهر ماجراست و در پس آن رمان به زندگی مشترک یک زوج میپردازد که حالا در مسیر ملال انگیز سالهای بعد از ازدواج افتاده است. نویسنده میکوشد دست روی نکاتی بگذارد که پرداختن به آنها میتواند نشاندهنده تنش هایی باشد که این زندگی به ظاهر به ثبات رسیده را تهدید میکند.
نام رمان (بندها) در واقع کارکردی نمادین دارد و به یکی از مهمترین وجوه معنایی درونمایه داستانی رمان اشاره دارد. یعنی همان چیزها که در یک رابطه دوطرفه انسانی، صرف نظر از این که از چه شرایطی به چه شرایطی رسیده باشد، در حکم نگهدارنده و پایبند کننده آدمها در این رابطه هستند، بندهایی که ما را در کنار یکدیگر نگه می دارند و ما را به یکدیگر وابسته می کنند. بندهایی که میتوانند نتیجه عشق باشند یا ناچاری....
رمان از نگاه اول شخص روایت میشود، نگاهی که میتواند به شخصیتهای مختلف حاضر در رمان تعلق دارد و زمینه ساز صداهای چندگانه درون آن میشود؛ حسن استفاده از این روش آن است که موجب میشود خواننده نهایت هم ذات پنداری را با آن داشته باشد. چه فرقی می کند با واندا باشد یا آلدو (دو شخصیت اصلی رمان).
استارنونه با این جمله رمانش را شروع میکند :«اگر یادت رفته، آقای عزیز، بگذار یادت بیندازم: من زنت هستم.» این بخش که درواقع آغاز نامهای است که زن خطاب به همسرش نوشته شده و در ادامه رمان نیز جایی در هنگام یادآوری گذشته، در ابتدای فصلی، بازخوانی شده و در قالب موتیفی برای ایجاد احساسی که ریشه در گذشته دارد، به شکلی جذاب مورد استفاده قرار می گیرد. شخصیت زن داستان، در ادامه این نامه که به زبانی پر احساس و موجز نوشته شده عصاره شرایطی را که دو شخصیت اصلی در آن قرار دارند، پیش روی خواننده می گذارد و همان ابتدا به عنوان عاملی برای جذب مخاطب و همراه کردنش با داستان کارگر میافتد: «میدانم که زمانی از این بابت خوشحال بودی، ولی حالا شده اسباب ناراحتیات. میدانم که خودت را به آن راه میزنی که انگار وجود ندارم، و هیچ وقت هم وجود نداشتهام، چون نمیخواهی وجههات را جلو آدمهای با کلاسی که با آنها نشست و برخاست میکنی خراب شود. میدانم زندگی معمولی در نظرت احمقانه است، اینکه مجبور باشی سر وقت برای شام به خانه بیایی، و...»
«بندها» رمانی است جذاب که باز زبانی ساده نوشته شده و روایتی پراحساس و جذاب دارد که اگرچه گاه با شکست های زمانی همراه می شود، اما در همه حال کیفیت روشن و ریتم جذابش را حفظ می کند. این رمان اگرچه ارزش هایش تنها در خط داستانی آن خلاصه نمیشود، اما حیف است که با لو دادن داستان جذابیت خوانش نخست آن را از خوانندگان علاقمند به ادبیات داستانی گرفته شود.
در یک نگاه کلی «بندها» میتواند نمونهای باشد از زندگی هر یک از ما، زندگی هایی به ظاهر ساده، دور از تنش که در پس این آرامش ظاهری رازهایی نهفته دارد. رازهایی که پرداختن به آنها، روشن شدن ناخواسته شان و یا هر اتفاق دیگری می تواند آرامش آن را تهدید کرده و اساسش را دگرگون کند. در زندگی همه ما رازهای ناگفته ای پیدا میشود، رازهایی که دوست داریم در گذشته بمانند، اما جایی بی مقدمه سرو کله شان پیدا می شود و مارا، آرامشمان را و زندگی شخصی مان را به خطر می اندازد. «بندها» رمانی است پر از رمز و راز که از این منظر گاه به آثار پلیسی هم پهلو می زند، اما اینکه واقعا چگونه رمانی است، بهترین کار آن است که خودتان دست به کار شده و آن را بخوانید که از خواندنش پشیمان نمیشوید.