اینکه شریک زندگی شما سکوت را چگونه تفسیر میکند، یکی از راههای آسان برای تشخیص میزان هوش اوست. برخی ممکن است سکوت شریک زندگی خود را به عنوان یک حمله شخصی ببینند و بلافاصله وحشت کنند، در حالی که برخی دیگر قضاوت را کنار میگذارند و بیشتر تمایل دارند به او فضا بدهند. این تفاوت کوچک بین شخصی گرفتن مسائل و یا دیدن آنچه که هست بدون ربط دادن به خودمان، جوهره هوش رابطهای است.
به گزارش الف به نقل از psychologytoday در رابطه عشقی، داشتن هوش هیجانی ارتباط چندانی با ضریب هوشی شما ندارد. اولین نشانه هوش هیجانی این است که با آرامش برای آنچه نمیدانید، فضا ایجاد کنید. این توانایی است که در عدم قطعیت بمانید و اجازه دهید مکثها، در خود رفتن او و ابهامات وجود داشته باشند، بدون اینکه عجله کنید و آنها را با بدترین سناریوها پر کنید.
این در روانشناسی به عنوان توانایی "غیرشخصیسازی" شناخته میشود. از سوی دیگر، نقطه مقابل آن "شخصیسازی" است: تمایل به ایجاد ارتباط بین خلق و خو یا رفتارهای افراد و خودتان، حتی زمانی که واقعاً هیچ ارتباطی وجود ندارد.
سه روش وجود دارد که شما را به شریک عاطفی باهوشتری تبدیل میکند و به نوبه خود منجر به نتایج بهتر در رابطه میشود.
۱. هر فکری که درباره همسرتان به ذهن شما خطور میکند، باور نکنید
یک شریک زندگی باهوش میداند که ذهنش قابلیت تحریف دارد. به همین دلیل، در برابر باور کردن هر فکری که به ذهنش میرسد، مقاومت میکند.
شریک زندگی باهوش، انعطافپذیری شناختی از خود نشان میدهد، که به معنای توانایی استخراج تفاسیر متعدد از هر موقعیتی قبل از واکنش به آن است. این انعطافپذیری مانع از آن میشود که ذهن به سمت سرزنش یا انتقاد از خود سوق داده شود و فضایی برای درک منطقیتر از شرایط ایجاد میکند.
جالب توجه است که یک مطالعه اخیر که در مجله Current Psychology منتشر شده است، نشان میدهد که این انعطافپذیری شناختی به شدت با رضایت جنسی بیشتر در روابط مرتبط است. در واقع، زنانی که از نظر شناختی انعطافپذیرتر بودند، رضایت قابل توجهی بالاتری را گزارش کردند، تا حدی به این دلیل که آنها بیشتر احتمال داشت که شریک زندگی خود را از نظر احساسی فعال بدانند.
از این منظر، توانایی بررسی واقعبینانه افکارتان، جنبهای اساسی از صمیمیت است. اگر بتوانید به جای واکنش سختگیرانه به رفتار شریک زندگی خود، با تفکر با آن برخورد کنید، همدلی و پاسخگویی را در موقعیت ایجاد میکنید. این، به نوبه خود، زمینه را برای یک بحث متمدنانهتر و پربارتر در آینده فراهم میکند.
بنابراین، دفعهی بعد که عصبانی شدید، سعی کنید از خودتان بپرسید: چه توضیحات احتمالی برای رفتار آنها وجود دارد؟ چه مدرکی دارم؟ عادتهای کوچکی مانند این میتوانند اخلاق شخصیسازی وقایع را مختل کنند و در عوض، مغز شما را آموزش دهند تا به جای تأیید ترسهایتان، به دنبال واقعیت بگردد.
۲. قبل از واکنش، بدن و احساسات خود را واقعبینانه آرام کنید
شخصی گرفتن مسائل، ارتباط زیادی با احساسی دارد که بدن شما هنگام نداشتن تصویر و اطلاعات کامل از اتفاقات تجربه می کند.
معمولاً وقتی احساس طرد شدن میکنیم، سیستم عصبی ما آن را به عنوان خطر تفسیر میکند. ضربان قلب ما تند میشود، نفسهایمان کوتاه میشود و بخش منطقی مغزمان کنترل را به غرایزمان میسپارد. اغلب اوقات، توانایی استدلال ما اولین چیزی است که تحت تأثیر این موضوع قرار میگیرد. در این حالت، ممکن است چیزهایی را فرض کنید، مشکوک شوید یا حتی بگویید که وقتی حالتان خوب است میدانید غیرمنطقی هستند.
با این حال، تحقیقات نشان میدهد که در این سناریوها، اگر به نشانههای بدنی خود توجه کنید، به جای برداشت اشتباهی که از اتفاق دارید، احساس واقعی خود را تجربه میکنید. در مطالعهای که در سال ۲۰۲۲ در مجله بینالمللی درمان سیستمیک منتشر شد، درمانگران به مراجعین کمک کردند تا سیگنالهای جسمی خود، مانند سفت شدن فک یا حالت افتاده بدن را متوجه شوند. در نتیجه، مراجعین توانستند تجربیات عاطفی واقعی خودشان را داشته باشند.
همسران باهوش تمام تلاش خود را میکنند تا همین اصل را در زندگی روزمره خود به کار گیرند. قبل از پاسخ دادن به یک نظر یا اتفاق عصبانیکننده، ابتدا احساسات خود را تنظیم میکنند. برای انجام این روش، میتوانید پنج نفس آرام بکشید و بازدم خود را طولانیتر از دم انجام دهید. پاهای خود را روی زمین حس کنید و شانههایتان را پایین بیندازید. سپس به خود بگویید: «وقتی بدنم آرام باشد پاسخ میدهم، نه وقتی که مضطرب باشد.»
تجربه کردن و برچسب زدن احساسات خود به این شکل، نقطهی ایست بازرسی است که باید قبل از هرگونه قضاوتی در مورد وضعیت عاطفی و روانی شریک زندگی خود از آن عبور کنید. کنار گذاشتن این مانع، تضمین میکند که بقیهی مکالمه نیز روان باشد.
۳. میتوانید شریک زندگیتان را به عنوان یک فرد جداگانه ببینید
بسیار مهم است که متوجه باشید و برای خودتان تکرار کنید که شریک زندگیتان دنیای درونی خودش را دارد. اگر این را به خاطر داشته باشید - که او احساسات و نیاتی دارد که از شما متمایز است - آنگاه میتوانید کاری را انجام دهید که روانشناسان آن را «ذهنیسازی» مینامند.
به عبارت ساده، این به توانایی درک فاصله یا تنش بدون داشتن احساس گناه یا سرزنش کردن اشاره دارد. و طبق یک بررسی سیستماتیک اخیر از مطالعات، بهبود در ذهنیسازی میتواند تنظیم عاطفی و عملکرد بهتر رابطه را پیشبینی کند.
به این معنا، بدون عادت قوی ذهنیسازی، زوجها میتوانند به «ادغام عاطفی» دچار شوند، جایی که شرکا ممکن است ناخواسته ناامنیهای یکدیگر را تشدید کنند و همه چیز را بدتر کنند.
اما برای همسرانی که هوش هیجانی بالایی دارند، مقاومت در برابر این کشش آسانتر است. آنها مرز باریکی بین آنچه احساس میکنند و آنچه شریک زندگیشان ممکن است احساس کند، حفظ میکنند. آنها میدانند که همدلی به معنای ادغام شدن نیست؛ به معنای توانایی ایستادن در کنار احساسات اوست بدون اینکه توسط آن تحلیل بروند.
بنابراین، دفعهی بعد که با شریک زندگیتان احساس فاصله کردید، سوالاتی مانند «چرا این کار را با من میکند؟» نپرسید، در عوض، سعی کنید به تمام چیزهایی که ممکن است در دنیای درونی او اتفاق بیفتد فکر کنید. این استراتژی ساده فوقالعاده قدرتمند است، زیرا شما را تشویق میکند قبل از هرگونه فرض، مسائل را کاملاً درک کنید.




نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.