بازنده اصلی جنگ ۱۲ روزه کیست؟
روزنامه جوان نوشت:
اعلام توقف جنگ میان ایران و رژیم صهیونیستی پس از ۱۲ روز جنگ، اکنون این پرسش مطرح میشود که بازنده اصلی این جنگ چه کسی است؟ در پاسخ باید گفت در هر جنگی بازنده کسی است که قادر به تأمین اهداف و مقاصد خود نباشد. در یک نگاه اجمالی نیز باید گفت رژیم صهیونیستی و حامیانش بهویژه امریکا در قبال تحولات ایران از مجموعهای از موضوعات هراس دارند و غلبه آنها بر ایران منوط به رفع این هراسها است. حال باید بررسی کرد که آیا با این جنگ هراس آنها در قبال ایران برطرف شده یا نه؟ بهطور کلی، هراسهای بنیادین امریکا و رژیم صهیونیستی در قبال ایران در چند حوزه خلاصه میشود که عبارتند از:
۱. رشد قابلیتهای هستهای ایران: بر این اساس، آنها خواهان عدمغنیسازی اورانیوم در ایران و برچیدن کامل برنامه هستهای ایران و خارج کردن اورانیوم غنی شده از ایران هستند.
۲. قابلیتهای دفاعی ایران بهویژه در حوزه موشکی: در این حوزه آنها بهنوعی درصدد خلع سلاح موشکی ایران هستند، بهگونهای که محدودیتهایی در حوزه ساخت و برد موشکها بر ایران تحمیل کنند.
۳. همبستگی و انسجام ملی در ایران: با جنگ شناختی نیز درصدد هستند ضمن دوقطبیسازی میان راهبردها و سیاستهای نظام با منافع و معیشت مردم، افکار عمومی را مقابل نظام قرار دهند و سیاستهای نظام را با مکانیسمهای درونی در جامعه ایران، یعنی قرار دادن قدرت اجتماعی در برابر قدرت سیاسی، کنترل کنند.
۴. و فراتر از اینها، محوریت رهبر معظم انقلاب بهعنوان مظهر اقتدار و وحدت ملی: در این زمینه نیز دشمن درصدد است با جنگ شناختی، ضمن اعتبارزدایی از شخصیت، راهبردها و سیاستهای رهبر معظم انقلاب، مانع از نقشآفرینیهای خطیر ایشان در راستای تحقق ایران قوی شود.
حال با توجه به تأثیرات جنگ ۱۲ روزه با رژیم صهیونیستی، بهویژه تأثیرات شناختی - معرفتی آن، به نظر میرسد که هیچکدام از این حوزههای هراس رژیم صهیونیستی و حامیانش بهویژه امریکا در قبال دولت و ملت ایران، نه تنها برطرف نشده است، بلکه از این به بعد، بر هراس آنها در قبال ایران افزوده خواهد شد، بدین ترتیب که قابلیتهای هستهای، دفاعی، حضور و نفوذ منطقهای، انسجام ملی، اتکا به ظرفیتهای داخلی برای حل مشکلات، توسعه مناسبات با کشورهای شرقی و نقشآفرینیهای قدرتآفرین و وحدتبخش رهبر معظم انقلاب بیش از پیش تداوم خواهد یافت.
******
ریشه عصبانیت ترامپ از رهبر انقلاب
روزنامه وطنامروز نوشت:
مواضع رهبر انقلاب در سومین گفتوگویشان با مردم پس از حمله رژیم صهیونیستی به ایران، آنقدر برای ترامپ سنگین بود که روز جمعه طی سخنانی، با بینزاکتی و بیمبالاتی بیسابقه و بکارگیری ادبیاتی زشت و کثیف، علیه مردم ایران و رهبر معظم انقلاب نفرتپراکنی و ادعاهایی کذب و چرک مطرح کرد. اگرچه این یاوهگویی، ذات قمارباز است و جز این انتظاری از او نیست اما خوب است درباره منشأ این عصبانیت و دهاندریدگی او چند نکته مطرح شود.
پس از ۱۲ روز جنگ فشرده و نفسگیر، طبق پیشبینیها، رهبر انقلاب پیامی تصویری خطاب به مردم ایران صادر کردند. این سخنرانی در واقع پیام پیروزی ایران در این جنگ بود و معظم له به صورت کلی ابعاد این پیروزی را تشریح کردند. ایشان در تشریح این پیروزی، ۳ نکته را مورد بحث قرار دادند: نخست؛ ضربات سهمگین و مهلک ایران به رژیم صهیونیستی، آن هم با وجود ادعاهای این رژیم مبنی بر توانمندیهای دفاعی. دوم؛ حمله آمریکا و اشاره به این نکته که اولا این حمله برای نجات رژیم صهیونیستی انجام شد، ثانیا بیشتر از واقعیت بزرگنمایی شد و ثالثا حمله ایران به پایگاه آمریکایی العدید در قطر نشان داد ایران عزم، اراده و انگیزه لازم را برای هدف قرار دادن پایگاههای آمریکا در منطقه دارد. سومین نکته نیز همبستگی و یکصدایی ملت ایران در مقابل متجاوز بود که رهبر انقلاب این واقعیت را نیز به مردم ایران تبریک گفتند. ایشان همچنین به اظهارات ترامپ مبنی بر ضرورت تسلیم شدن ملت ایران اشاره و تاکید کردند این حرف نشاندهنده ماهیت دشمنی رژیم آمریکا با ملت ایران است.
به نظر میرسد مهمترین دلیل عصبانیت ترامپ از سخنرانی رهبر انقلاب این بود که حضرت آیتالله خامنهای با بیانی مختصر و دقیق، واقعیات و نتایج تجاوز ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی و آمریکا به ایران را بیان کردند، بهویژه آن بخش از فرمایشات ایشان که مصادیق شکست آمریکا در این جنگ و همینطور غیرممکن بودن خواسته ترامپ برای تسلیم ایران را مورد اشاره و گوشزد قرار دادند.
در واقع، رهبر انقلاب صحنه میدان را شفاف کردند و این شفافیت، به معنای شکست حمله آمریکا به تاسیسات هستهای ایران بود. این همان چیزی است که ترامپ بشدت از آن واهمه دارد. واکنش ترامپ به انتقادات رسانههای آمریکایی کاملا عصبی و پرخاشگرانه بود. به همین دلیل است که او از تبیین واقعیت توسط رهبر انقلاب تا این اندازه برآشفت. تبیین واقعیت درباره نتیجه جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران، شکست آمریکا و بیتدبیری ترامپ را نشان میدهد. بنابراین ترامپ نسبت به هر آنچه واقعیات مربوط به حمله به ایران را بیان و آن را شفاف کند، برآشفته و عصبانی میشود اما واقعیت را که نمیتوان کتمان کرد.
رئیسجمهور آمریکا با همدستی با نتانیاهو و مشارکت در حمله به ایران، مرتکب اشتباهات احمقانه بسیاری شد. این جنگ برای او هیچ نداشت اما هزینههای آن برای او همینجا پایان نیافته است؛ تازه زمان پرداخت هزینههاست. آنچه ترامپ با حمله نافرجام به تاسیسات هستهای ایران انجام داد، قطعا بزودی تبدیل به یکی از رسواییهای بزرگ برای رئیسجمهور آمریکا خواهد شد. رفتار مشمئزکننده و سخیف ترامپ در روز جمعه و اهانتهای او به رهبر انقلاب، این واقعیت را یک بار دیگر در معرض دید همه دنیا قرار داد: اکنون یک فرد خودشیفته و متفرعن با روحیات بچگانه در راس ایالات متحده آمریکا قرار دارد. خطرات حضور چنین موجودی در راس قدرت آمریکا خطرات جدی به همراه دارد اما قطعا مهمترین خطر، متوجه خود آمریکا و هیات حاکمه این کشور است.
******
پدیدارشناسی جنگ ۱۲ روزه
روزنامه خراسان نوشت:
پرویز امینی،استاد دانشگاه تهران، در تازهترین گفتوگوی خود به پدیدارشناسی جنگ ۱۲ روزه پرداخته و در تحلیلی عمیق و فنی، چرایی حمله اسرائیل به ایران را موشکافانه بررسی میکند. او سپس با نگاهی جامعهشناسانه، مواجهه مردم و انسجام تاریخ ملی را زیر ذرهبین قرار داده و تاکید می کند که این عامل محاسبات رژیم صهیونیستی را تغییر داد. در ادامه بخش هایی از گفت و گوی اخیر وی را میخوانید:
* رژیم صهیونیستی درباره ایران سه فرض اصلی داشت: اول این که تصور در هیئت حاکمه اسرائیل این بود که در آن چه ما میخواهیم به نام اسرائیل باشیم، یک مانع اصلی وجود دارد و آن ایران است؛ هدف اسرائیل تبدیل شدن به قدرت برتر منطقهای است و در این راه مانع اصلی نه جمهوری اسلامی بلکه خود ایران بود. در این راه، هستهای و موشکی و حتی رژیم چنج هم هدف اصلی نیست برای این که اگر جمهوری اسلامی هم نباشد و قدرت دیگری بر سر کار باشد که بخواهد از مزیتهای ژئوپلیتیکی ایران استفاده کند، برای اسرائیل مانع محسوب میشود. بنابراین هدف اصلی آن ها یک ایران ضعیف و تجزیه شده بود؛ مشابه وضعیت ایران در شهریورسال ۱۳۲۰. فرض دوم آن ها این بود که ایران در ضعیفترین موقعیت ۴۵ سال اخیر خود قرار دارد، ارزیابی آن ها از ایران ضعیف، تحلیلی بود که آن ها درباره موقعیت لبنان، سوریه و چالشهای اجتماعی داخل ایران داشتند؛ ضمن این که تصور میکردند ابهاماتی که درباره قدرت نظامی ایران داشتهاند، در عملیات وعده صادق ۱ و ۲ برطرف شده.فرض سوم آن ها این بود که نباید به ایران فرصت داد چرا که اگر به ایران حمله نکنیم ایران قدرت این را دارد که خود را بازسازی کند.
* در سیستم داخلی هم متناسب با این فروض تصمیماتی گرفته شد که درست بود و ایران همه مسیرهای مسالمتآمیز را طی کرد تا جنگ را به تاخیر بیندازد.
* اسرائیل قصد داشت در مرحله اول سیستم تصمیمگیر نظامی را (با ترور شهیدان والامقام باقری و رشید) و عملکننده نظامی را (با ترور شهید حاجیزاده) از کار بیندازد؛ سپس با فروپاشی سیاسی، انفعال اجتماعی رخ دهد. این دقیقا چیزی بود که در شهریور سال ۱۳۲۰ رخ داد.
* این که فکر کنیم اسرائیل روی همراهی مردم با حمله نظامی و سپس براندازی حسابی ویژه باز کرده، احمق فرض کردن دشمن است؛ اسرائیل تا این حد، احمق نیست؛ آن چه آن ها میخواستند این نبود که مردم براندازی کنند بلکه آن ها دنبال «انفعال اجتماعی» بودند، مشابه شرایط شهریور ۲۰؛ که اول فروپاشی نظامی، بعد فروپاشی سیاسی رخ دهد و سپس انفعال اجتماعی! تا زمینه برای رژیم چنج و تجزیه ایران و در نهایت ایرانی ضعیف فراهم شود.
* پس ببینید ایران و نظام سیاسی با چنین چیزی مواجه بود؛ این توانمندی ایران بود که توانست ورق را برگرداند نه حماقت دشمن؛ آن ها هم از واکنش ما غافلگیر شدند. انسجام اولیه ایرانیها حول یک «تهدید وجودی مشترک» صورت گرفت که دشمن اسرائیلی نه تنها ایران بلکه هر «ایرانی» را تهدید میکند.
* یکی از خطاهای آن ها (اسرائیل) این بود که فکر میکردند دست ایران را در وعده صادق ۱ و ۲ خواندهاند اما آن چه ایران در عمل نشان داد فراتر از تصور اولیه آن ها بود.اگر نیروی میدانی درست عمل نمیکرد انسجام اجتماعی هم پایدار نمیماند.
******
غربگرایان متهم ردیف اول هستند
روزنامه کیهان نوشت:
با تجاوز دشمن خبیث به کشور و آغاز جنگ در همین 12 روز، حقایق بسیار زیادی آشکار شد. حقایقی مثل «فریب بودن مذاکره»، نبود اختلاف بین ترامپ و نتانیاهو در مواجهه با ایران، یکی بودن جمهوریخواه و دموکرات، درستی این جمله تاریخی که «اسرائیل غده سرطانی است» و «نباید آن را به رسمیت شناخت». درستی این گزاره که مسئله غرب با ما «هستهای» نیست و دشمن، «ایران قوی» را در منطقهای که اسرائیل در آن است نمیخواهد. این دو هفته خیلی شفاف نشان داد، تحلیل طیفی که برای همه مشکلات فقط یک راهحل (مذاکره با آمریکا) ارائه میداد - و از قضا آن را هم بلد نبود - چقدر پَرت است.
این 12 روز نشان داد، چقدر سادهلوح بودند کسانی که میگفتند، آمریکای ترامپ ظرفیت سرمایهگذاری 2500 میلیارد دلاری در ایران را دارد (بخوانید قصد سرمایهگذاری 2500 میلیارد دلاری در ایران را دارد) و...! غربگرایان میدانند، پس از عبور از این شرایط خطیر، مردم آنها را «رسوا» خواهند کرد لذا، بهترین دفاع را «حمله» دیدهاند. آنها متهمان ردیف اولی هستند که برای «رد گمکنی»، ردای «شاکی» بر تن کردهاند. عربده میکشند تا «شاکی» به نظر برسند! آیا قوه قضائیه پس از خوابیدن این قائله، سراغ آنها خواهد رفت...؟
طیف انقلابی و جمهوری اسلامی ایران اما - برخلاف طیف غربگرا - تاکنون، نجابت به خرج داده و برای حفظ همان انسجام و اتحاد، سکوت کرده و بعضا حتی به آنها تریبون داده و دفاع کرده است، اما آنها از فرصت این سکوت و لطف، سوءاستفاده کرده و مشغول «حملهاند» چون، حمله را بهترین دفاع میدانند. آنها ترسیدهاند، چون آینده سیاسی خود را از دست رفته میبینند لذا، دستِ پیش گرفتهاند تا پس نیفتند. حمله به این انسجام و ایجاد دوگانههایی مثل «ملت-دولت»، فرار به جلو است. دوباره تاکید میکنیم پس از عبور از این شرایط، باید به سراغشان رفت. آنها به سؤالهای زیادی باید پاسخ دهند. باید پاسخ دهند اینکه میگفتند «ترامپ با نتانیاهو بر سر ایران به اختلاف خورده» پس «برویم با ترامپ مذاکره کنیم»، صرفا یک تحلیل از سر سادگی و نفهمی بوده یا برعکس، تحلیلی از سر محاسبه و حساب و کتاب!؟
باید پاسخ دهند، وقتی دشمن در حال برنامهریزی برای حمله نظامی به ایران و قتل عام بیش از 600 نفر از زنان و کودکان و مردم بیدفاع کشورمان بودند، چرا آنها تمام کشور، افکار عمومی و مسئولین کشور را درگیر مسائلی مثل «حادثه» قتل یک دختر توسط راننده مسافرکش کرده بودند؟! این اقدام آنها، از سر حماقت بوده یا پشت آن، محاسباتی وجود داشته؟! طیف غربگرا که میگفت، با پیروز شدن نماینده ما در انتخابات، سایه جنگ از سر کشور دور میشود، باید پاسخ دهد، چرا عکس شد و با آمدن آنها، کشور درگیر جنگ شد؟!
******
مهمترین درس جنگ با اسرائیل
روزنامه اطلاعات نوشت:
مهمترین درس جنگ ۱۲ روزه این است که باید علت غافلگیری روز ۲۳ خرداد بررسی شود. کدام نهاد یا مسئولی با سهلانگاری و بیتوجهی یا خیانت و عنصر نفوذ، موجب این حجم خسارتی شد که اسرائیل را قادر ساخت تا فرماندهان نظامی و دانشمندان هستهای را بهراحتی مورد حمله قرار دهد و فضای کشور را تحت کنترل آورد؟ تشکیل کمیته تحقیق برای بررسی ابعاد مختلف جنگ اسرائیل یک اولویت اساسی و حیاتی است. پروژه نفوذ جدیتر از آن است که تصور میشود. مأموران اسرائیلی، با کمک همدستان محلی، قادر شدند تا در طول جنگ ۱۲ روزه حملات دقیق و ترورهایی را در داخل کشور انجام دهند. افرادی در سطوح و جایگاههای مختلف، اطلاعات حیاتی در اختیار اسرائیل گذاشتند که رژیم را قادر به انجام حملات پهپادی و موشکی به اهداف ایرانی کرد. ایران، اگر به واکاوی دقیق علت غافلگیری در روز ۲۳ خرداد برآید و با عاملان نفوذ در هر ردهای با قدرت برخورد کند، از این رویارویی به طور قابل توجهی قویتر خارج میشود.
درس مهم دیگر تقویت وحدت ملی در کشور بود. شک نیست که برندگان واقعی جنگ ۱۲ روزه مردم ایران هستند؛ آنها که در برابر تجاوز خارجی متحد ماندند و نقش تاریخی خود را به بهترین وجه ایفا کردند. موضوعی که اسرائیل و آمریکا پیشبینی نکرده بودند.
اعتراضات ضد جنگ در جهان و حمایت گسترده جهان عرب، جهان اسلام و افکار عمومی جهان از ایران از نکات مهم دیگر این ایام بود. سالهاست که اسرائیل و متحدانش در پی منزوی کردن ایران در منطقه و جهان بودهاند. در پی حمله اسرائیل، شاهد گسترش تظاهرات ضد جنگ و افزایش حمایت های رسمی و مردمی از ایران در منطقه و جهان بودیم.
معیار پیروزی و شکست برای ایران، توانایی کشور در حفظ حقوق خود برای یک برنامه هستهای صلحآمیز و غیرنظامی و چرخه غنیسازی در خاک خود و حفظ برنامه موشکی خود برای اهداف دفاعی و تهاجمی است. اگر ایران در دستیابی به این اهداف موفق شود، بهرغم همه خسارتها، بهویژه از دست دادن نخبگان نظامی و هستهای، این دستاوردها ارزش بهایی که در این جنگ و دههها تحریمهای بینالمللی پرداخته، خواهد داشت. ایران بهموازات سرمایهگذاری روی سیستم آفندی و صنایع موشکی و هستهای، باید روی پدافند و سیستم دفاعی خود سرمایهگذاری جدی کند و به رفع نقایص سیستم دفاعی و ضدهوایی برای مقابه مقتدرانه در مقابل جنگندههای دشمن برآید.
******
۱۹ موشک ایران، العدید قطر را لرزاند/ سیانان: آتشبس پس از حمله خونین
خبرگزاری سی ان ان نوشت:
در دقایق پس از حمله ایران به پایگاه العدید قطر، دونالد ترامپ با امیر قطر، شیخ تمیم بن حمد آل ثانی تماس گرفت و به او گفت که اسرائیلیها آماده آتشبس هستند و از او خواست همین درخواست را از طرف ایران نیز مطرح کند.
الانصاری، مقام قطری گفت: «در حال بحث درباره نحوه پاسخ به این حمله بودیم که تماس آمریکا رسید و گفت احتمال برقراری آتشبس و گشایش روزنهای برای امنیت منطقه وجود دارد.»
نقش قطر بهسرعت بهعنوان میانجی در مرکز تحولات پس از حمله قرار گرفت. محمد بن عبدالعزیز آلخلیفی، مذاکرهکننده ارشد قطر، با ایرانیها صحبت کرد، در حالی که نخستوزیر قطر، محمد بن عبدالرحمن آل ثانی، با معاون رئیسجمهور آمریکا، جیدی ونس، گفتگو داشت. به گفته الانصاری، «خیلی زود توانستیم توافقی حاصل کنیم»، آن هم در آخرین لحظات.
او تاکید کرد: «میتوانستیم کنار بکشیم و بگوییم با کشوری که ۱۹ موشک بهسوی ما فرستاده گفتگو نمیکنیم. اما همچنین فهمیدیم که این لحظه میتواند مبدا صلح در منطقه باشد، منطقهای که دو سال است خبری از صلح در آن نبوده.»
کمی بعد، ترامپ در شبکههای اجتماعی اعلام کرد که آتشبسی میان ایران و اسرائیل برقرار شده است.
******
ریشه بحران امنیتی ایران در چیست؟
ابراهیم متقی، استاد روابط بینالملل دانشگاه تهران در روزنامه اعتماد نوشت:
بحران امنیتی ایران از زمانی آغاز شد که واقعیتهای نوظهور سیاست جهانی مورد توجه کارگزاران امنیتی و راهبردی کشور قرار نگرفت. تغییرات سیاسی و نوآوری در قالبهای هنجاری و فناوری را میتوان در زمره موضوعات و عواملی دانست که مساله و موضوع اصلی پیروزی یا شکست کشورها را در دهه سوم قرن ۲۱ شکل میدهد. کارگزاران امنیتی و دیپلماتیک ایران از آنچه که در نظام جهانی شکل میگرفت، بیاطلا ع بودند و تمایل چندانی برای هماهنگسازی خود با ضرورتهای جدید حکمرانی در حوزه هویت، قومیت، تغییرات نسلی و فناوریهای در حال ظهور نداشتند. این امر منجر به غافلگیری تاکتیکی ایران شد. ایران احساس میکرد که قابلیتهای گستردهای به لحاظ ابزاری و تاکتیکی در محیط منطقهای داشته و از این طریق قادر خواهد بود تا در هر منازعهای به پیروزی و اثربخشی تاکتیکی نایل شود.
در چنین شرایطی تغییراتی بسیار عمیق و گسترده در ساختار بروکراتیک به موازات نظم جهانی شکل میگرفت، به همانگونهای که نشانههایی از بیگانگی نسلی، هویتی و شکاف ژئوپلیتیکی در ایران به وجود آمد. در این شرایط سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی امریکا و اسراییل موقعیت خود را در داخل کشور ایران ارتقا داده و به این ترتیب زمینه برای شکلگیری مجموعههایی به وجود آمد که میتوانستند نقش موثری در شکلبندیهای ضد امنیتی ساختار سیاسی ایران ایجاد کنند.
شبکههای نفوذ اطلاعاتی در شرایطی گسترش یافت که قابلیتهای ذهنی و ادراک مجموعههای حفاظتی در ایران براساس قالبهای موج دوم شکل گرفته و در نتیجه، مجموعههای امنیتی، سوژهها را براساس شکلبندیهای ظاهری و ادبیات رسمی آنان مورد سنجش قرار میدادند. درحالی که هرگونه تغییر تکنولوژی و تاثیرگذاری آن بر ساختار اطلاعاتی و امنیتی امریکا و اسراییل شبکههایی را در داخل کشور به وجود آورد، این شبکهها توانستند ضربات غافلگیرکننده و غیر قابل جبرانی را بر ساختار سیاسی و امنیتی ایران اعمال کنند.
******
واکنش رسمی ایران به تعیین زمان مذاکره با آمریکا
معاون سیاسی وزیر امور خارجه ادعاهای مقامات آمریکایی درباره تعیین زمان مذاکرات را رد کرد و آنها را نادرست خواند.
«مجید تختروانچی»، در خصوص ادعاهای مقامات آمریکایی درباره تعیین زمان مذاکرات میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده گفت: در مورد موضوعاتی که مطرح میشود هیچ قراری گذاشته نشده است.
وی ادامه داد: حرفهایی که آمریکاییها میزنند، صحیح نیست.
رئیسجمهور آمریکا اخیرا مدعی شده بود که در هفته جاری ممکن است با مقامات کشورمان مذاکره و توافقی را امضا کند. پس از ادعای ترامپ، «کارولین لویت» سخنگوی کاخ سفید هم اعلام کرده بود «هرگاه زمان مذاکرات مشخص شود، آن را اعلام خواهیم کرد.»
«استیو ویتکاف»، فرستاده ویژه آمریکا در امور خاورمیانه هم پس از اظهارات ترامپ گفته است که «حس قوی دارد که ایران آماده توافق است و امیدوار است با این کشور به یک توافق جامع صلح دست یابد.»
******
رسول خادم؛ پهلوان کشور یا مهره دشمن؟
سایت تابناک نوشت:
چند روز پس از تجاوز و حملات ناجوانمردانه و سبوعانه رژیم صهیونیستی به خاک کشورمان که منجر به شهادت تعدادی از فرماندهان ارشد و نخبگان کشورمان شد، رسول خادم، قهرمان اسبق کشتی ایران، در استوری خود نوشت: «زور وطن از مردم وطن است، از جان مردم است و از مال مردم. جماعت نانشناس و خدانشناس که تحریم و جنگ و بدبختی میدان منفعت آنهاست، به خود نگیرند!» این اظهارات تند و بحثبرانگیز، موجی از انتقادات را به همراه داشت. حالا سوال اصلی این است آیا رسول خادم هنوز پهلوان ایران است یا بازیگر شبکههای معاندی که از خون شهدا بهرهبرداری میکنند؟
رسول خادم، قهرمان اسبق کشتی ایران، امروز در حالیکه به عنوان یک چهره شناخته شده باید در کنار مردم ایران و دفاع از ارزشها و امنیت این سرزمین قرار گیرد، به جای این کار، به طور بیپرده و شفاف در حال دو قطبیسازی و موجسواری بر احساسات مردم است.
استوری اخیر او نه تنها نشاندهنده ضعف در درک مسائل اساسی، بلکه سوءاستفاده از موقعیت برای جلب توجه و لایک است. آیا این رفتار به عنوان یک پهلوان ملی، همراستای منافع ملت ایران است یا به نفع رسانههایی است که تنها به دنبال ضربه زدن به کشور ما هستند؟
در شرایطی که ما آغازگر جنگ نبودهایم، چرا او اینطور با انگشت اتهام به سوی کسانی میرود که تنها در دفاع از کشور و مردم ایستادهاند؟ آیا ما جنگ را شروع کردهایم که چنین موضعگیریهایی از او در مقابل کسانی که برای حفاظت از خاک کشور خون دادهاند، به این شکل بیان میشود؟ چرا در حالیکه ایران تنها در دفاع از خود و مردمش وارد این جنگ شده است، خادم به جای انتقاد از متجاوزان و کسانی که در پی ضربه زدن به کشور هستند، سر جنگ را اینگونه به سمت مردم و مدافعان ایران میگیرد؟
آقای خادم! اگر میخواهی در عرصههای سیاسی و رسانهای صحبت کنی، حداقل باید بدانید که موضوع جنگ و دفاع از کشور فراتر از مسائل شخصی و منفعتطلبیهای اجتماعی است. سرداران و سربازان این کشور که خونشان در میدان جنگ ریخته شده، چه گناهی کرده بودند که باید در چنین شرایطی، از شما که زمانی نماد غیرت و شجاعت در کشتی بودید، اینگونه طعنه بشنوند؟ آنها که جانشان را فدای کشور و مردم کردند، امروز به دست شما که مدعی «پهلوانی» هستی، توهین میشوند.
اگر قرار است موضعی بگیری، ابتدا تکلیف خود را با کسانی که از دشمنان ملت ایران دفاع میکنند روشن کن. چرا هیچ واکنشی به پستهای رضا پهلوی که به صراحت از تجاوز اسرائیل به ایران حمایت کرده، نشان نمیدهی؟ کسی که از اسرائیل دفاع میکند، پستهایی برای شما میگذارد و شما به جای آن که با او روبرو شوید و موضع خود را روشن کنید، تنها سکوت کردهاید. چرا؟ آیا این سکوت شما، تایید ضمنی آنچه او میگوید نیست؟
آقای خادم! اگر سیاست و سواد رسانهای را نمیفهمی، لزومی ندارد که در این زمینهها اظهار نظر کنی. اینگونه مواضع متناقض، تنها باعث دو قطبیسازی و تضعیف انسجام ملی میشود. شما که با این استوریها و پستها تنها به دنبال جلب توجه و کسب لایک و فالوور از فضای مجازی هستید، چرا بهجای اینکار به دنبال حمایت از کشور و ملت ایران نمیروید؟ چرا به کسانی که در مقابل متجاوزان خارجی ایستادهاند، تیکه میاندازی و به جای مقابله با دشمنان، عقدههای خود را بر سر کسانی خالی میکنی که خونشان برای این کشور ریخته شده است؟
شما امروز به دنبال چه هستی؟ آیا میخواهی به عنوان یک قهرمان ملی شناخته شوی یا یک مهره در دست رسانههایی که به دشمنان ایران خدمت میکنند؟ وقتی میخواهی چنین مطالبی را منتشر کنی، باید بفهمی که در بازیهای رسانهای اینگونه نه تنها اعتبار خود را از دست میدهی، بلکه به جای اینکه در کنار مردم و ایران باشی، در دامی گرفتار میشوی که دشمنان این کشور برای تو پهن کردهاند.
آقای خادم! شما که روزی در میدان کشتی به عنوان یک قهرمان شناخته میشدید، امروز باید در میدان مبارزه با دشمنان ایران، در کنار خون شهدا بایستی. اگر نمیخواهی در کنار مردم و ملت ایران بایستی، حداقل در سکوت بمان و نگذار که دشمنان وطن از شما برای ضربه زدن به این مردم بهرهبرداری کنند. شفافتر بگو! میدان بدبختی و رنج مردم ایران، میدان منفعتطلبی و سوت و لایک نیست. میدان حقیقت و مقاومت است. در این میدان، به کسانی که جانشان را فدای وطن کردهاند، توهین نکن. به جای این کار، تکلیف خود را با کسانی که از تجاوز اسرائیل به ایران دفاع کردهاند، روشن کن.
رسول خادم باید از خود بپرسد که آیا میخواهد به عنوان یک قهرمان ملی در کنار ملت ایران بایستد یا به دنبال منفعتطلبی و موجسواری بر احساسات مردم در فضای مجازی باشد؟ تاریخ در برابر کسانی که در شرایط حساس تنها به دنبال منافع شخصی خود هستند، بیرحم خواهد بود. اگر شما نمیتوانید در کنار شهدا و مردم باشید، بهتر است سکوت کنید و از میدان سیاسی و رسانهای دور شوید.



