در باورهاي عمومي امروز غرب را مهد تمدن و تكنولوژي و فرهنگ ميپندارند كه جذابيتهايي دارد براي جذب بسياري نخبگان ساير ملل جهان؛ اگرچه امروزه غرب از بحران شديد افول معنويت و اخلاق رنج ميبرد اما در واقعيت جذابيتهايي دارد كه اقشار بسياري از سرآمدان علم و فرهنگ جهاني را به خود جلب مينمايد تا جايي كه به عنوان يك واقعيت غيرقابل انكار بسياري نخبگان و دانشمندان ما نيز مجذوب آن شده در آن ديار زندگي و فعاليت ميكنند.
اما همين به اصطلاح مدينه فاضله نيز دوران تاريك و سياهي را پشت سرگذاشته كه عموما آنرا تحت عنوان قرون وسطي ياد ميكنند. قرون وسطي يا سدههاي ميانه كه عموما از سده پنجم تا پانزدهم ميلادي را در بر ميگيرد دوران تاريكي در غرب است كه دوره افول علم و اخلاق و انسانيت بود. دورههايي كه با قدرت گرفتن صاحبان كليسا فساد، وحشت و ارعاب به اوج خود رسيده و علم و اخلاق و صاحبان آن جايي براي عرض اندام نداشتند. در اين دوره پاپ و بزرگان كليسا كه خود را جانشينان خدا بر زمين ميپنداشتند به جنايت و فساد و خوشگذراني و ثروت اندوزي پرداخته و صاحبان علم و معرفت جز انزوا و شكنجه حاصلي برداشت نميكردند.
ماجراي گاليله و محاكمه معروفش از برگهاي سياه تاريخ در قرون وسطي است. گاليله به عنوان يكي از بزرگترين مكتشفان و دانشمندان تاريخ علم با كشف اين واقعيت بزرگ كه زمين كره ايست كه به دور خورشيد در حركت است گام بزرگي در راه پيشرفت علوم تجربي برداشت اما پاپ و صاحبان كليسا كه زمين را مركز هستي و خود را جانشينان خدا و حاكمان بلامنازع عالم ميدانستند كه خورشيد و كل عالم هستي به دورشان مي چرخد او را به كفر محكوم نموده و سرنوشتي جز محاكمه و شكنجه براي اين دانشمند بزرگ رقم نزدند.
اما ماحصل اين دوران سياه و تاريك بشريت و قدرتنمايي و جنايات صاحبان كليسا كه چيزي جز دين گريزي غربيان را به دنبال نداشت سرانجام با فرا رسيدن دوره اي كه از آن تحت عنوان رنسانس ياد ميشود رو به افول نهاد. رنسانس كه در لغت به معناي تولد دوباره يا زايش مجدد است دوره تجدد علم و فرهنگ و تكنولوژي در غرب بود كه همراه با انقلابهاي بزرگ فرهنگي و صنعتي سرانجام پيشرفت و گسترش روزافزون علم، دانش، فرهنگ، ادبيات و تكنولوژي را به دنبال داشت كه همگي ما خوب يا بد از ماحصل دستاوردهاي آن بويژه در زمينه هاي تكنولوژي بهره ميبريم. اما اين پيشرفتها بار ديگر انسان را از آن سوي بام به پايين انداخت بگونه ايكه بروز جنگهاي ويرانگر و افول معنويت و اخلاق بار ديگر به معضل بزرگ اين روزهاي بشري بويژه در غرب مبدل گرديد. حال آنكه سرانجام اين فراز و فرودهاي نسل بشر او را به كجا رهنمون گردد پرسشي است كه تنها زمان پاسخگوي آن خواهد بود.