بیش از یک ماه از اجرای موفقیت آمیز عملیات "طوفان الاقصی" و متعاقبا کارزار نظامی گسترده رژیم اشغالگر قدس علیه نوار غزه می گذرد. کارزار نظامی که با حملات گسترده هوایی، توپخانه ای، دریایی و همچنین حمله زمینی ارتش اسرائیل به نوار غزه همراه بوده و تاکنون موجب به شهادت رسیدن حدود 11 هزار 300 فلسطینی و زخمی شدن هزاران تن دیگر شده است. البته که بخش اعظم شهدا(بیش از 7 هزار نفر) نیز زنان و کودکان هستند.
در این چهارچوب، مقام های ارشد سیاسی و نظامی اسرائیل سعی داشته اند تصویری پیروز و قدرتمند را از خود نشان دهند تا شاید بتوانند از زیر بار فشار ساکنان اراضی اشغالی به دلیل متحمل شدن ضربات سهمگین از مقاومت اسلامی فلسطین رهایی یابند. با این حال، در عرصه میدانی، یکی از ویژگی های بارزی که صهیونیست ها در قالب معادله جنگ غزه و در چهارچوب مدل رفتاری خود نشان می دهند، سردرگمی عجیب و غریبِ آن هاست. در واقع، از هر منظر که به رفتارهای اسرائیلی ها می نگریم، به وضوح شاهد این هستیم که آن ها با علامت سوالهای بزرگی رو به رو هستند.
به عنوان مثال، بسیاری از ناظران و تحلیلگران از زمان آغاز حمله زمینی ارتش اسرائیل به نوار غزه به این نکته اشاره دارند که اسرائیل حتی در صورت تصرف کامل نوار غزه، هیچ برنامه ای جهت اداره این منطقه ندارد. در این راستا، یکبار گفته می شود که قرار است این منطقه به تشکیلات خودگردان فلسطینی داده شود، مرتبه دیگر نتانیاهو می گوید که اسرائیل تا مدت ها در نوار غزه حضور امنیتی خواهد داشت و برخی دیگر می گویند که نیروهای بینالمللی از جمله صلحبانان سازمان ملل متحد عازم این منطقه خواهند شد. در این چهارچوب، حتی اگر این ایده را بپذیریم که ارتش رژیم اشغالگر قدس در نوار غزه باقی بماند، این خود می تواند موجب وارد آمدن فشارهای به مراتب سنگین تری به صهیونیست ها شود و عملا غزه را به یک باتلاق بزرگ برای آن ها تبدیل خواهد کرد.
در نمونه ای دیگر، مقام های ارشد سیاسی و نظامی اسرائیلی مدام از اراده جدی خود جهت نابودسازی حماس می گویند. این ایده نیز چندان واقع بینانه نیست زیرا به زعم بسیاری از تحلیلگران، حماس برآیند اراده جمعی فلسطینی ها جهت مقاومت در برابر اشغالگری صهیونیست ها است. موضوعی که به تازگی وزیر خارجه اردن هم به آن اشاره کرد و تاکید نمود که تعیین این هدف از سوی رژیم اسرائیل چدان واقع بینانه نیست و تحقق آن هم قطعا به این سادگی ها نیست.
در رابطه با جنگ با حزب الله لبنان نیز شخص نتانیاهو به دلیل تبعات ویرانگر آن برای رژیم اشغالگر قدس، شدیدا با این گزاره مخالف است. این در حالی است که یوآف گالانت وزیر جنگ اسرائیل و بنی گانتس وزیر جانگ سابق صهیونیست ها قویا بر این گزاره پافشاری می کنند. جنگی که اگر قرار باشد آغاز شود، باز هم صهیونیست ها را به ناکجا آباد سوق خواهد داد و می تواند هزینه های راهبردی و سنگینی را به آن ها تحمیل کند.
صهیونیست ها در حوزه افکار عمومی بین المللی نیز به واسطه فشارهای گسترده ای که در روزهای اخیر و البته شرایط کنونی با آن ها رو به رو هستند، با چالش های عدیده ای در مسیر تداوم جنگ خود علیه نوار غزه و حتی گسترش دادنِ آن به لبنان رو به رو هستند. در این وضعیت بسیاری نیز به این نکته اشاره دارند که رژیم اسرائیل نمی تواند تا زمان نامحدودی در نوار غزه بجنگد و نسبت به فشار افکار عممی علیه خود بی اعتنا باشد. این در حالی است که هیچ نشانه ای از تدبیر صهیونیست ها جهت مدیریت این وضع دیده نمی شود و حتی برخی تحلیلها با توجه به وضعیت پیچیده جنگ غزه به این نکته اشاره دارند که امکان دارد این جنگ به مدت یک سال نیز طول بکشد.
و در نهایت اساسا مشخص نیست که آیا دولت نتانیاهو، ملاحظات دولت بایدن را نیز در قالب جنگ غزه مراعات می کند یا خیر؟ آمریکایی ها خود اکنون یک پای جنگ به نفع اسرائیل هستند با این حال، واقعیت این است که دولت بایدن نگرانی های جدی را در مورد فشارهای افکار عمومی بین المللی و آمریکایی علیه خود دارد. موضوعی که با نزدیک شدن به زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال 2024 آمریکا، ابعاد جدی تری را نیز به خود می گیرد. بگذریم که حتی اگر همین فردا نیز جنگ غزه خاتمه یابد و آرامش نسبی در اراضی اشغالی برقرار شود، چشم اندازهای سیاسی و اجتماعی مبهمی در انتظار صهیونیست ها است و آن ها به هیچ عنوان نمی توانند ژستِ پیروزها را به خود بگیرند.
در این فضا حتی بسیاری بر این باورند که بایستی به نحوی گسترده انتظار به جان هم افتادن صهیونیست ها و آغاز دوره ای از آشوب در صحنه سیاست داخلی رژیم اشغالگر قدس را نیز داشت. حال در این شرایط، شاید بهترین توصیف از وضعیت کنونی صهیونیست ها این باشد که آن ها به محاصره علامت سوال های بیشماری درآمده اند. علامت سوال هایی که خود می توانند حامل پیام های روشنی در مورد آینده نه چندان روشن رژیم صهیونیستی باشند.