«زمستان در سوکچو»
نوشته: الیزا سوآ دوسَپَن
ترجمه: مریم شریف
ناشر: چشمه، چاپ اول 1401
109 صفحه، 60000 تومان
***
توسعهی فنآوریهای ارتباطی منجر به درهمآمیختگی میان مردم از فرهنگهای مختلف شده و به زبان بهعنوان اصلیترین وسیلهی تعامل میان انسانها معنا و شکل جدیدی بخشیده است. این مسأله در ادبیات امروز جهان نیز جایگاه ویژهای پیدا کرده و دربارهی آن داستانها و جستارهای بسیاری نوشته شده است. چنین آثاری اغلب به روشها و رویکردهای نوین ارتباطی میان آدمها میپردازند و در بیشتر مواقع هم قصههایی ناب و تازه برای روایت کردن دارند؛ تلاشهایی که شاید بتوان آنها را در راستای رسیدن به زبانی مشترک و احیای برج بابل در معنای تمثیلی آن دانست. الیزا سوآ دوسَپَن نویسندهای است که غالباً در چنین حوزهای فعال بوده و آثارش بهروشنی حکایت از تلاش او برای درک تفاوتهای فرهنگی و ساختن راه ارتباطی آسان و مشترک میان ملتهای مختلف دارد.
الیزا سوآ دوسَپَن خود محصول درهمآمیختگی فرهنگ شرقی و غربی است و در خانوادهای زاده شده که مادر آن کرهای و پدرش فرانسوی است. دوسَپَن در مسیر حرفهای خود نیز همواره به تلفیق این دو فرهنگ کاملاً متفاوت پرداخته است؛ بهگونهای که آداب و رسوم متنوع سرزمین مادرش را با ادبیات غنی زادگاه پدرش ترکیب نموده و میان آنها زبانی مشترک برای درک یکدیگر یافته است. دوسَپَن این تجارب را در آثارش که از کمیکاستریپ گرفته تا قصههای کودکان و رمان برای بزرگسالان طیف گستردهای دارند، نشان داده است. اولین رمان او «زمستان در سوکچو» نمایندهی خوبی برای معرفی آثار این نویسندهی متولد 1992 است. کتابی که از سوی منتقدین مورد استقبال واقع شد و جوایزی را در آمریکا و سوییس که زادگاه دوسَپَن است، دریافت نمود.
رمان «زمستان در سوکچو» به روایت تقابل فرهنگهای شرقی و غربی میپردازد و با ظرافتی موشکافانه تفاوتهای میان آدمهای برآمده از ملل و زبانهای مختلف را به نمایش میگذارد. قصه در مسافرخانهای کوچک اما شلوغ در شهر بندری سوکچو در کرهی جنوبی میگذرد. راوی داستان دختر جوانی است که شبیه خودِ نویسنده از پدری فرانسوی و مادری کرهای به دنیا آمده است. شاید در نگاه اول وجه غالب فرهنگی او شرقی به نظر بیاید؛ مخصوصاً چون پدر فرانسویاش از همان اوان کودکی، او و مادرش را رها کرده و این دختر در جمع کرهایها بزرگ شده است. اما علایق و رشتهی تحصیلی دختر که ادبیات فرانسوی است به خوبی نمایانگر نوعی ترکیب فرهنگی شرقی و غربی در اوست. تعاملاتش با مسافرانی که اغلب از اروپا میآیند نیز شاید به چنین مسألهای دامن زده است.
نمای ورودی قصه با آشنایی گردشگر پیر فرانسوی به نام کراند با دخترک مسافرخانهچی راوی داستان رقم میخورَد. کراند و دخترک که رابطهای شبهاسطورهای را نیز تداعی میکنند، هم به تفاوتهای میان یکدیگر علاقه نشان میدهند و هم از آن هراسهایی دارند. دخترک نشانههایی از پدر در کراند میبیند و پیرمردْ جوانیِ خود را در او به یاد میآورد. کراند طراح کمیکاستریپ است و برای استراحت و الهام گرفتن از طبیعت و جامعهی متفاوت و غریب کره به این منطقه سفر کرده است. دختر این انگیزهها را چندان درک نمیکند و گاهی بیگانگی و سوءتفاهم عمیقی میان خودش و او میبیند. آنها طی مسیری پرفراز و نشیب در این داستان میکوشند با یکدیگر ارتباطی مفید و مثمرثمر برقرار کنند. ماجراهایی که نشانگر تکاپوی این دو آدم غریبه و در عین حال آشناست و بسیار پرکشش و شبیه همان داستانهای کمیکاستریپی طراحی شدهاند که کراند میکشد؛ طرحهایی که البته نویسندهی داستان نیز در آن تبحر دارد.
نویسنده در این داستان ریتمی تند با جملاتی کوتاه و کلماتی کوبنده برای روایتش انتخاب کرده و به همینخاطر است که مطالعهی این اثر بسیار شبیه به خواندن یک مجموعه کمیکاستریپ یا مشاهدهی یک سلسله تابلوی نقاشی است. او در توصیفْ بهشدت تصویری و در نهایتِ خلاصهگویی عمل میکند. چنین سبکی در نوشتار فضایی را که داستان در آن رخ داده به شکلی ملموستر برای مخاطب میسازد؛ شهری بندری که حتی زمستان و بارندگیهای بیوقفهاش نمیتواند در روند فعالیتهای ساکنانش رکودی بهوجود بیاورد و یا حتی اندکی از سرعتشان برای انجام کارهای روزمره بکاهد. همهچیز پرشتاب میگذرد و زندگی بسیار شباهت به خط تولیدی دارد که افراد در مراحل مختلفش هرگز دست از کار نمیکشند و خستگی نمیشناسند. این مسأله ممکن است با روحیهی رمانتیک و متفکر کراند چندان همخوانی نداشته باشد، اما با این حال او این فضا را بسیار دوست دارد و تلاش میکند خود را با آن مطابقت دهد. در نقطهی مقابلش دخترک است که با کراند صبوری و تأمل بر مسائل مختلف را بهتدریج میآموزد.
رمان «زمستان در سوکچو» علاوه بر نمایش دادن مناسبات میان انسانها از فرهنگهای بسیار متفرق و متفاوت، به شناخت بخشی از فرهنگ کره نیز کمک میکند. راوی گرچه پرشتاب اما با تنوع بسیار از آداب و عادات و خوراکیهای مردم سوکچو که بندری در نزدیکی مرز کرهی شمالی است، روایت میکند. گاه این معرفی فرهنگی چنان بر فضای رمان غلبه پیدا میکند که قصه در پشت آن محو میشود، اما راویِ بازیگوش با رفت و برگشتهای فراوان، نهایتاً داستانهایی پرهیجان و غافلگیرکننده برای مخاطبش تعریف میکند و او را تا پایان بر مدار قصه نگه میدارد.