زمانی که جامعه را به مقاومت و همبستگی جلوی تحریمهای آمریکا دعوت میکنیم باید بتوانیم یک تصویر روشن از نتیجهی این مقاومت ارائه کنیم. حواله دادن مکرر افکار عمومی به مقاومتی که نتیجه آن مشخص نیست کشاندن افکار عمومی به تونلی است که روزنهی پایانی آن پیدا نیست و طول و انتهای آن نامشخص. روح جامعه برای پذیرش درد ناشی از تحریم و برای عبور از پیچ تاریخی تحریم نیازمند تصویر بزرگ روشنی-بیگ پیکچر- از سرنوشت پسازاین پیچ است.
اگر بپذیریم ما در یک جنگ پیچیدهی رسانهای و اقتصادی هستیم باید بتوانیم برای افکار عمومی تصویر کنیم با فتح کجا جنگ برای ما تمام میشود. قطعاً نقطهای دوردست و آرمانی مثل "رفع فتنه از عالم" یا "فتح قدس" هم بسیار بهتر از این بی چشماندازی جنگ فعلی است. بدون این تصویر جامعه بهسختی به سمت جلو حرکت میکند. تصویر از آینده در نقش آهنربا جامعه را به سمت آینده میکشد و از سردرگمی، انتظار بیجا و هدر رفت انرژی میرهاند.
فرآیند افکار عمومی در این مسیر مانند یک سفر است. اگر مقصد سفر مشخص نباشد مسافر، کششی برای حرکت ندارد و نمیتواند آمادگی ذهنی و غیر ذهنی ایجاد کند که باید چقدر هزینه، زمان و انرژی برای این راه کنار بگذارد؟ اگر چنین نشود روح مسافران بیش از سختی مسیر از این ابهام مسیر خسته میشود. نمیشود به مردم گفت دستتان را به ما بدهید و بیاید و چیزی هم نپرسید. خدا هم هر جا به صبر دعوت میکند نتیجه صبر را هم تصویر میکند. ما باید برای مردم بتوانیم تصویری ازآنچه میخواهیم با تحریمها بکنیم، بسازیم و رؤیایی فردای پس از تحریم را وعده بدهیم و این وعده باید ملموس و قابل رؤیاپردازی باشد. مختصات آینده کشور بهخصوص در بعد اقتصادی درنتیجه مقاومت در برابر زورگویی آمریکا و تحریمها را باید در رؤیاها نقاشی کنیم.
دقیقا همان کاری که جریان تحریف پیش میبرد و تصویر میسازد و وعده میدهد و رؤیا میسازد. باید بتوانیم رؤیای مقابل رؤیای برجام را بسازیم وگرنه بازهم با رؤیایی بعد از بایدن، اذهان را به مسیری خواهد برد که ته اش رؤیای نور است. جامعهی بی رؤیا و دعوتشده به سمت ابهام، جامعهی هراسیده و مضطرب است، جامعهای که بیآنکه بداند هدف کجاست به وعدهی هر قریه و آبادیای بیآنکه فکر کند چه هزینهای برای سفر داده، راضی خواهد شد و سفر را پایان خواهد داد. ما برای همراهی همسفران اول باید درد سفرشان را به رسمیت بشناسیم، باید بپذیریم همسفرانمان هزینه زیاد دادند. همدلی اولین گام همسفری است.
گام اول؛ زخمهای تحریم را انکار نکنیم، مقصد و زمان تقریبی رسیدن به آن را تصویر کنیم؛ گام دوم همجهتی است. ما باید "ما" بشویم؛ گام سوم ایجاد "ما" ی هویتساز است؛ ما مقاومها، ما سرسختها، ما ایرانیهای مغرور جنگجو. همه باید پارو بزنیم؛ گام چهارم تقسیم وظایف و نقش دهی هویتساز، کافههای مسیر را نشان بزنیم و با رسیدن به هر کافهای جشن مختصری بگیریم؛ گام پنجم تعیین هدفهای کوتاه ملموس قابل ارزیابی است.