«چگونه دوستی کنیم»
(راهنمایی باستانی بر دوستی راستین)
نویسنده: مارکوس تولیوس سیسیرو
مترجم: علی سیاح
ناشر: چشمه، چاپ اول 1400
106 صفحه، 28000 تومان
****
همۀ ما چیزهایی از چاه نفت به گوشمان خورده و حتی در اینباره هم حرف زدهایم، اما کمتر کسی میداند که چاه نفت دقیقاً چگونه چیزی است. با توجه به تصوری که از قیمت و محتوای چاه نفت داریم، به احتمال زیاد اغلب ما آن را به شکل چاهی عظیم تخیل میکنیم. ولی واقعیت عکس این است. چاههای نفت بسیار بسیار کوچک هستند؛ یعنی دهانۀ یک چاه نفت نهفقط پهناور نیست، بلکه بسیار باریک است. دهانۀ یک چاه نفت معمولی به اندازۀ قطر یک لیوان یا حتی کمتر، به اندازۀ قطر یک استکان است. در مقابل، به دلیل پایین بودن سفرههای نفتی، چاههای نفت عمق بسیار زیادی دارندط که خارج از تصور ماست. عمق یک چاه معمولی معمولاً چند هزار متر است و تا شش هزار متر هم میرسد و گاهی از این هم بیشتر است. خلاصه اینکه ظاهر و باطن چاه نفت، نیز واقعیت عینی و تصور ذهنی ما دربارۀ آن، با هم تفاوت دارند.
بعضی از کتابها نیز به همین صورتاند؛ چاه نفت معنوی هستند که ظاهر کوچکشان با محتوای ژرفشان نمیخواند؛ همانند حلقۀ چاه نفت، باریک اما عمیقاند. این کتاب چنین چیزی است. این امر ریشه در موضوع کتاب دارد: دوستی؛ همانکه «خداوندان جاودانه چیزی بهتر از آن به انسان نبخشیدهاند.» اما این سخن به این معنا نیست که دوستی موهبتی است که ما فقط، منفعلانه، آن را دریافت میکنیم و بس. خدایانِ مفروض فقط امکان آن را برای انسان فراهم کردهاند و این خود اوست که باید با علمی درست و عملی خوب آن را بسازد. سیسیرو، فرزانۀ روم باستان، در این رسالۀ نغز و پرمغز میخواهد به ما یاد دهد که چگونه دوستی را بسازیم و، پس از شکلیگیریاش، آن را حفظ کنیم؛ نیز به ما میآموزد که چگونه هم دوستان خوبی داشته باشیم و هم خودمان دوست خوبی باشیم. البته مطالب کتاب فراتر از توصیههای عملی است. نویسنده به طور کلی تلاش میکند به همۀ ابعاد دوستی اشاره کند؛ یعنی تعریف دوستی، ارزش و اهمیت آن، انواعش، شرایطش و آفتهایش. همۀ این مباحث هم در قالبی جذاب ارائه شدهاند. کلیت کتاب گفتگویی میان چند شخصیت است که در لابهلای سخنانشان حکایتهای جالبی نقل میشود؛ هم خیالی و هم تاریخی. همۀ اینها نیز با عبارتهایی زیبا، ادبی و فخیم ادا شدهاند که خواندن را لذتبخشتر میکنند.
روشن است که «دوستان نغزترین و زیباترین زینت زندگی هستند» و «برای انسانی که از وفور ثروت، مهارت و منابع برخوردار است، چه چیز ابلهانهتر از اینکه هر چه را با پول میتوان خرید به دست آورد و با این حال دوستی نداشته باشد؟» و اگر کسی شک دارد، میتواند برای تصدیقش، یک وضعیت معکوس را تخیل کند: «تصور کن خدایی تو را بردارد و به جایی دورافتاده ببرد، و آنجا وفور نعمت باشد از هر قِسم که میتوانی بخواهی، جز آنکه نتوانی انسانی را ببینی. آیا نباید همچون سنگ، سخت باشی تا این زندگی را تاب آوری؟ آیا تو که مطلقاً تنهایی، ظرفیت شادکامی و لذت را از دست نخواهی داد؟» اساساً «عبثتر از لذت بردن از انبوهۀ امور پوچ – نظیر شرف، افتخار، خانه، لباس یا پرورش جسمانی – و با این حال محظوظ نشدن از روحی زنده و برخوردار از موهبت فضیلت که قادر به دوست داشته شدن و، اگر بتوان گفت، دوست داشتن متقابل است، چیزی وجود دارد؟» در نتیجه، «سوگند به خدایان و آدمیان! کیست که آرزو کند پیرامونش هر نوع مکنتی باشد و از هر برکتی در زندگی بهره ببرد و با این حال نه او کسی را دوست بدارد و نه کسی او را.»
زندگی تهی از دوستی ارزش زیستن ندارد. چراکه «زندگی جز آنکه بر خیرخواهی متقابل یک دوست استوار باشد، چگونه میتواند به زیستنش بیرزد؟» و در یک کلام، «زندگی بدون دوستی اصلاً زندگی نیست.» به همین سبب، «باید دوستی را بالاتر از تمام دغدغههای انسانی نشاند، زیرا هیچچیز دیگری در اقبال و ادبار چنین سودمند نمیافتد.» با این حال، متأسفانه «انسانها آنقدر که به چیزهای دیگر در زندگیشان اهمیت میدهند به دوستی اهمیت نمیدهند.» شاهد این مطلب آن است که «هر کسی میتواند بگوید چه تعداد بز و گوسفند دارد، اما تعداد دوستهایش را نمیداند. مردمان در به دست آوردن بز و گوسفند دقت فراوان میکنند، اما دربارۀ دوستی چنین نیست. و حتی نشان و معیار خاصی برای قضاوت آن ندارند که چه کسی مناسب دوستی آنهاست.»
از جمله مباحث مطرحشده رابطۀ دوستی با امور دیگر، از جمله اخلاق، است که هم بررسی میشود و هم دستورالعملهایی در بر دارد؛ برای نمونه، «تنها آنچه را شرافتمندانه است از دوستانت بخواه و تنها آنچه را عادلانه است برای دوستانت انجام بده.» ولی در مقابل، «منتظر نباش که از تو تقاضا کنند. بگذار اشتیاقت همواره حاضر باشد و تردیدت غایب. توصیۀ صادقانهات را آزادانه بگو. در میان دوستانت، همواره به مشورت معاشران خردمند خود گوش بده. دوستان حقیقی باید به یکدیگر توصیۀ صادقانه کنند و این کار را نهفقط با صراحت، بلکه اگر نیاز بود، با تحکم انجام دهند. و به این توصیه باید گوش سپرد.»
از این حرفها میتوانیم نتیجه بگیریم که کتابی که بر کیفیت دوستی اثر بگذارد، به این معناست که بر کیفیت کل زندگی اثرگذار خواهد بود. دوستی ساری و جاری در همۀ ساحتهای زندگی است:
«تمام چیزهایی که میل داریم در زندگی داشته باشیم دارای یک هدف هستند: ثروت برای خریدن چیزهاست، قدرت برای داشتن نفوذ است، وجهۀ عمومی برای افزایش شهرت است، لذتهای جسمانی برای خوشگذرانی است، تندرستی برای رهایی از درد و بهرهمندی کامل از بدن است، اما دوستی در خدمت چند هدف است. به هر کجا روی کنی، آنجاست. هیچ دری به رویش بسته نیست، هیچ زمانی برای آن نامناسب نیست و هرگز اسباب دردسر نخواهد بود. ما به همان اندازه که به آب و آتش نیاز داریم، یعنی دو عنصری که در مَثَل لازمۀ حیاتاند، در هر مرحله از زندگیمان نیازمند رابطۀ دوستانهایم.»
بنابراین موضوع یا هدف غایی این کتاب دوستی نیست، بلکه زندگی خوب است؛ زندگی خردمندانهای که شایستۀ انسان خردمند باشد. دیدگاه سیسرو و بسیاری از فیلسوفان این است که زندگی خوب و خردمندانه بدون دوستی محقق نمیشود.
*دکترای فلسفه