«مارکسیسم و ستم بر زنان»؛ لیز فوگل؛ ترجمه فرزانه راجی؛ نشر چشمهیک فمنیسم مارکسیستی
دکتر علی غزالیفر*،تمامی آنچه مارکس دربارۀ استثمار طبقۀ کارگر توسط طبقۀ کارفرما میگوید مبتنی است بر اینکه طبقۀ کارگر باقی بماند؛ یعنی تمام نشود! بقای طبقۀ کارگر در گرو این است که نیروی کار مرتباً بازتولید و جایگزین شود؛ چراکه نیروی کار معلول، ناتوان، شکسته و پیر میشود و در نهایت میمیرد.
«درآمدی تاریخی بر نظریۀ هنر»؛ رابرت ویلیامز؛ ترجمه نادره ساداتسرکی و سارا زمانی؛ نشر هرمسچیستی هنر در گذر زمان
دکتر علی غزالیفر*،فلسفۀ هنر، برخلاف ظاهر ژیگولی و سانتیمانتالش که آن را تبدیل به گفتمانی مناسب کافیشاپها کرده، یکی از پیچیدهترین و دشوارترین شاخههای فلسفه است. کافیست نظریات کانت و هگل را در باب هنر و زیبایی به یاد آوریم. وسعت دامنۀ آن هم مشکل دیگری است. فراموش نکنیم که فلسفۀ هنر همزاد اصل فلسفه است و به اندازۀ همان قدمت دارد
«سرآغاز کار هنری»؛ مارتین هایدگر؛ ترجمه پرویز ضیاء شهابی؛ نشر هرمسذات هنر چیست؟
دکتر علی غزالیفر*،هایدگر در این رساله میخواهد ذات هنر را روشن سازد. این روشنسازی در پرتو هستی و حقیقت رخ میدهد. هنر نهفقط حقیقت را آشکار میکند، بلکه آن را پی میافکند. در نتیجه، هنر مسبب تغییرات شگرف و بنیادی میشود، حتی از جهت جمعی و در بُعد کلان. از اینرو، اگر یک اثر هنری بدیع در فرهنگی بهوجود آید، کل آن فرهنگ تغییر اساسی مییابد
«ذهن مکانیکی»؛ تیم کرِین؛ ترجمه مینو زمانیفر – احمد لطفی؛ نشر نوذهن چگونه کار میکند؟
دکتر علی غزالیفر*،در ایام خوش و لَشِ دانشجویی، از میان واحدهای درسی تخصصی، فلسفۀ ذهن جایگاه اول را در زیبایی و جذابیت داشت، البته از آخر. سهچهار جلسه کافی بود تا از این درس زده شوم. نتیجهای که تا میانترم از آن دو واحد گرفتم هم این بود که فلسفۀ ذهن از میان همۀ شاخههای فلسفه، خشکترین و بیمزهترین و حتی بدترین فلسفۀ مضاف است
«مقدمه بر مابعدالطبیعه»؛ هانری برگسون؛ ترجمه سید اشکان خطیبی؛ نشر نوفلسفه با طعم فرانسوی
دکتر علی غزالیفر*،استاد باستانشناسی تمدن آشور با تعجب بسیار به افراد حاضر در کلاسش نگاه میکند. نمیفهمد که این بانوان آراسته که هیچ شباهتی به دانشجویان و دانشگاهیان ندارند، آنجا چه میکنند. درس که تمام میشود و استاد میرود، آن خانمها هم میروند و بهجای آنها بانوان اشرافی و ثروتمند با لباسهایی مُد روز جایشان را میگیرند؛ منتظرند تا استاد بعدی بیاید و درس فلسفهاش را بیاغازد. ماجرا چیست؟
«حرف آخر»؛ تامس نیگل؛ ترجمه جواد حیدری؛ نشر نوحرف آخر را عقل میزند
دکتر علی غزالیفر*،کتابی جدید روی میزم هست، کنار دستم، که به قلم یک زیستشناس طراز اول نوشته شده است. کتاب خوبی است؛ آنقدر خوب که ارزش مطالعۀ کامل را داشته باشد. در آغازِ بخش پایانی فصلِ ماقبل آخر میخوانم: «از دیدگاه دکارت، ذهن و بدن دو جوهر مجزا هستند
«حرف آخر»؛ تامس نیگل؛ ترجمه جواد حیدری؛ نشر نوحرف آخر را عقل میزند
دکتر علی غزالیفر*،کتابی جدید روی میزم هست، کنار دستم، که به قلم یک زیستشناس طراز اول نوشته شده است. کتاب خوبی است؛ آنقدر خوب که ارزش مطالعۀ کامل را داشته باشد. در آغازِ بخش پایانی فصلِ ماقبل آخر میخوانم: «از دیدگاه دکارت، ذهن و بدن دو جوهر مجزا هستند
«ذهن آگاه» (در جستجوی نظریهای بنیادی)؛ دیوید چالمرز؛ ترجمه یاسر پوراسماعیل؛ نشر نوبزرگترین راز
دکتر علی غزالیفر*،دیوید چالمرز، فیلسوف ذهن استرالیایی، را با دو چیز میشناسند: این کتاب و موهایش. هر دو هم حجم چشمگیری دارند. موهای لخت و بورش که، خب، معلوم است. اما چرا کتابش اینقدر مفصل از آب درآمده است؟ میگویم. اما قبلش یک خاطره.
«اندرونیِ عُلیا»؛ (ترس و لرز به روایت هیوبرت دریفوس)؛ زانیار ابراهیمی؛ نشر هرمسفرد اعلا
دکتر علی غزالیفر*،سورن آبیه کییرکگور (۱۸۱۳-۱۸۵۵) وصیت کرده بود که بر سنگ گورش این جمله را بنگارند: «آن که اینجا خفته یک فرد است.» اگر بپذیریم که چنین سنگنوشتهای برای چنان شخصیتهایی به معنای شیره و فشردۀ زندگیشان است، پس مفهوم «فرد» را میتوان چکیده و خلاصۀ دیدگاه کییرکگور در باب زندگی اصیل انسانی به شمار آورد
«وداع با پرولتاریا»؛ آندره گُرز ؛ترجمه مصطفی رحیمی؛ نشر نوسوسیالیسمی نو برای زندگی
دکتر علی غزالیفر*،آشنایی من با آندره گُرز (۱۹۲۳-۲۰۰۷)، فیلسوف اتریشی-فرانسوی، برمیگردد به همان سالهای دوری که افراد مطالب جالب را از طریق ایمیل برای همدیگر میفرستادند. آن زمان اینترنت بود، اما هنوز خبری از گوشیهای هوشمند نبود و شبکههای اجتماعی را کسی به خواب هم نمیدید
«صدق در فلسفۀ تحلیلی»؛ چِیس رِن؛ ترجمه شیرزاد گلشاهی کریم؛ نشر هرمسچیستی و چگونگی صدق
دکتر علی غزالیفر*،اهمیت، بلکه محوریت معرفتشناسی در فلسفۀ مدرن نیازی به گفتن ندارد. از طرف دیگر، وقتی پای معرفت یا شناخت به میان میآید، سروکلۀ صدق هم پیدا میشود؛ چون شناختی که صادق نباشد، شناخت محسوب نمیشود. در فلسفه، شناخت را «باورِ صادقِ موجه» تعریف کردهاند
«به سوی تمدن جدید»؛ الوین تافلر و هایدی تافلر؛ ترجمه محمدرضا جعفری؛ نشر نوجهان به کجا میرود؟
دکتر علی غزالیفر*،دوست دارم این نوشته را با جملهای شروع کنم که مطمئنم اگر کسی منصفانه و صادقانه به خودش برگردد، آن را میپذیرد: «من میتوانم بهتری از آنچه هستم باشم.» یا در حالت جمعیاش اینطور بگوییم: «ما میتوانیم بهتر از آنچه هستیم باشیم.» خب، پس چرا – یک «چرا»ی دردناک و سوزناک – بهتر نمیشویم؟
«حلقۀ انتقادی»؛ دیوید کوزِنز هوی؛ ترجمه مراد فرهادپور؛ نشر هرمسدفاع از هرمنوتیک گادامر
دکتر علی غزالیفر*،آن کس که به فلسفهورزی مدرن عشق میورزد، مشتاق اندیشههای بسیار بیگانهای است که سازوکارشان نمود سازوکار یک ایده، یک تفکر، یک سوژۀ بسیار متفاوت است. او آرمان آزادی را در آگاهی میجوید؛ نه صرفاً به این معنا که این آگاهی چارچوب آزادی ممکن و مفید را مشخص میکند، بلکه به این معنا که آزادی نیازمند رهیدن از محدودیت آگاهی گذشته است.
«ماکیاوللی برای همه» (فیلسوف روزهای دشوار)؛ پاتریک بوشرون؛ ترجمه لیلا سازگار؛ نشر نوماکیاوللی در مقام معلم
دکتر علی غزالیفر*،در فرمان سلطنتیِ مظفرالدینشاه قاجار در خصوص نصب صدراعظم آمده بود: «او به کلیۀ امور و پُلتیک دولتی از خارجه و داخله خبیر و بصیر است.» خوانندۀ امروزی احتمالاً از واژۀ «پُلتیک» تعجب میکند. در این صورت، بیشتر شگفتزده میشود اگر واژۀ «پُلتیکچی» را هم بشنود. و بعد لابد میپرسد ماجرای این کاربردها چیست.