«خیالپردازیهای رهروِ تنها»
نویسنده: ژان ژاک روسو
مترجم: محمدرضا پارسایار
ناشر: فرهنگ معاصر، چاپ اول 1398
145 صفحه، 28000 تومان
****
در زمانهای که تقریباً هیچکدام از کتابهای اصلی فیلسوفان غربی ترجمه نشده بود، تقریباً همۀ نوشتههای مهم ژان ژاک روسو (1712-1778) در دسترس ایرانیان قرار گرفت. همۀ آثار اصلی روسو تا ابتدای دهۀ سی شمسی ترجمه شدند. پس از آن هم بارها و بارها ترجمههای جدیدی از آنها به بازار آمد. مترجمان نیز افراد نامی بودند. این کتاب اولینبار حدوداً هفتاد سال پیش ترجمه و منتشر شد و بعدها ترجمههای دیگری هم به بازار آمد. تا جایی که جستجو کردم، چهار ترجمه از این کتاب در دسترس است و این هم پنجمین و، تا این زمان، آخرین و جدیدترین ترجمه. از همه مهمتر اینکه احتمالاً بهترین ترجمه هم هست.
نوشتن این کتاب مختصر دو سال زمان برد؛ از سال 1776 تا 1778. دو ماه بعد از اینکه دستنویس اثر به پایان رسید، روسو درگذشت. چاپ اول کتاب بعد از مرگش، آن هم در سال 1882، منتشر شد و در ردیف آثار مشهور و محبوب قرار گرفت. البته این اثر کوچک متأسفانه ناتمام ماند. کتاب از ده فصل با عنوان «گشت» تشکیل شده است. روسو تا فصل هفت را بهخوبی پیراست، ولی دو فصل هشتم و نهم بازبینی و اصلاح نشدند. فصل آخر هم اساساً ناقص است. علیرغم مختصر و ناقص بودن، اما در نوع خود یک شاهکار محسوب میشود. این شاهکار کوچک موضوع محدود و مشخصی ندارد و سرشار از عجایب و غرایب است. به نظر میرسد گشتوگذار روسو در طبیعت تبدیل به گشتوگذار در اندیشه هم شده است. به همین دلیل علاوه بر مباحث فلسفی، اخلاقی، اجتماعی و روانشناختی، از کارهای روزانۀ روسو هم باخبر میشویم؛ برای مثال بررسی و مطالعۀ گیاهان، قایقسواری روی دریاچه، ماجراهایش با خرگوشها، قصۀ روسو با پسرک گدا. از این رو، کتاب از یک جهت نوعی زندگینامۀ خودنوشت هم به شمار میآید.
علاوه بر تنوع محتوا، این کتاب روش مشخصی هم ندارد. لذا در سراسر کتاب مجموعهای درهمتنیده از خطابه، تحلیل، جدل، توصیف و انواع حاشیهرویها را میبینیم. روسو گهگاه به سراغ دیگران میرود؛ آنها را سرزنش میکند و به باد انتقاد میگیرد. او همه را متهم میکند و خودش را تبرئه. البته در پارهای موارد خودش را هم ملامت میکند و حتی برخی از حرفها و نوشتههای پیشین خود را نادرست به شمار میآورد و در باب آنها ملاحظاتی انتقادی مطرح میکند. از این رو، در این اثر نکات تربیتی هست و حتی اشارههایی نیز به سیاست دیده میشود، اما بیش از همه افسون طبیعت به چشم میخورد.
روح کتاب شرحی است از تنهایی مطلق روح روسو. او اعلام میکند که به خود اصیلش بازگشته که جدا از هرگونه قرارداد اجتماعی خوب است. او آداب و رسوم و شرایط بیرونی را کنار میگذارد و حتی سعی میکند آنها را به فراموشی بسپارد تا خودش را بهتر ببیند و بشناسد. در این سفر درونی برای کشف خود به چیزهای عجیبی میرسد. در همین زمینه مسئلۀ مهمی را بررسی میکند: خوب بودن چیست؟ چه چیزی را میتوان ملاک خوب بودن به شمار آورد؟ داوری ما برای خوب دانستن کسی بر چه اساسی باید باشد؟ او پس از تأمل بسیار اعلام میکند که هیچ ملاکی برای نیکی انسان در کار نیست مگر «صداقت». صداقت بالاترین معیار و سنجۀ اخلاقی در این زمینه است. با این ملاک، بسیاری از امور شکل دیگری به خود میگیرند، حتی دروغ و فریب. روسو میگوید تحریف حقایق را نباید به هیچ وجه نوعی دروغگویی به شمار آورد. دروغگفتنی که مبتنی بر پیشداوری نسبت به خود یا دیگری نباشد، دروغ نیست. چنین چیزی حتی فریب هم نیست و فقط نوعی داستانپردازی است.
در هر صورت، این کتاب بسیار اثرگذار بود و دامنۀ تأثیراتش هم حدومرزی نداشت. حتی عنوان اثر هم اثرگذار بود. عنوان اصلی کتاب به زبان فرانسوی از این قرار است: «Les Rêveries du promeneur solitaire». در این میان واژۀ «Rêverie» بار معنایی منفی دارد. یعنی داشت. تا قبل از روسو داشت. این واژه در اصل به معنای خیالاتی و مالیخولیایی است، اما روسو با نوشتن این کتاب بار معناییاش را از منفی به مثبت تغییر داد. از آن زمان این واژه به معنای آن خیالاتی به کار میرود که تفکر آگاهانه را دور میزنند و نتایج سرشاری بهبار میآورند.
به طور کلی ارزش و جذابیت کتاب ریشه در بلاغت ادبی، عمق محتوا، پختگی مباحث، صداقت نویسنده، تیزبینی و نگرش بدیع شخصی او دارد. همۀ این ویژگیها با ترجمۀ بسیار خوب مترجم دانا و فاضل بهخوبی منعکس شدهاند. هم برای خواندن نمونه و هم برای دیدن کیفیت ترجمه، در پایان، میان این ترجمه و یکی از ترجمههای قدیمی مقایسهای انجام میدهیم:
ترجمۀ پزشکپور:
«خوشبختی حالت بادوامی است که ظاهراً مثل این است که آن را در این جهان برای انسان نساختهاند. همه چیز در این جهان در حال تحول دائمی است که هرگز نمیتواند شکل ثابتی به خود بگیرد. همه چیز در اطراف ما در حال تغییر است و خودمان هم همیشه عوض میشویم و هیچکس اطمینان ندارد چیزی را که امروز دوست داشته فردا هم آن را دوست خواهد داشت. بنابراین تمام تصورات ما برای زندگی غیر از اوهام چیزی نیست. وقتی که روح ما بشاش است از آن استفاده میکنیم و با اشتباهات خود سعادت را از خود نرانیم اما در فکر این نباشیم که سعادت را به زنجیر بکشیم، زیرا تمام نقشههای ما برای این کار دیوانگی محض است.»
ترجمۀ پارسایار:
«خوشبختی وضعیتی است پایدار که گویی در این کرۀ خاکی نصیب کسی نمیشود. در زمین پیوسته جریانی است که نمیگذارد چیزی شکل ثابتی به خود بگیرد. هر چه پیرامون ماست دگرگون میشود. ما هم دگرگون میشویم و کسی نمیتواند تضمین کند که آنچه را امروز دوست دارد فردا هم آن را دوست بدارد. بدینسان، همۀ برنامههای ما برای دستیابی به خوشبختی در این جهان خواب و خیالی بیش نیستند. هر وقت که خشنودی حاصل گشت از آن بهره بریم و خطایی نکنیم که از ما دور شود. اما برای به بند کشیدنش هم نقشه نکشیم، چه این عمل جنون محض است.»
*دکترای فلسفه