«سرگذشت تاریخ نگاری ادبیات معاصر ایران»
نویسنده: حسن میرعابدینی
ناشر: نشر نو، چاپ اول 1396
345 صفحه، 44000 تومان
***
داشتن پیشینهای عظیم همچون ادبیات کلاسیک را باید بختیاری ادبیات معاصر خواند، یا بداقبالیاش؟ پشت قرص کردنِ به چنان شاهکارهایی که در ادبیات کلاسیک ما بوده، شاید مایهی مباهات هر ایرانی باشد، اما نمیتوان از این حقیقت غافل شد سایه ادبیات کلاسیک ایران چنان سنگین بوده که ادبیات معاصر ما به سختی کمر راست کرده و کوشیده خود را از زیر سایه آن بیرون بکشد. بخصوص اینکه ادبیات معاصر آنجا که بحث شعر بوده با نوگرایی کام سنت گرایان را تلخ کرده و آنجا که پای نثر در میان بوده، در قالب رمان و داستان کوتاه خوراکی به مخاطب داده که بدین شکل در تاریخ ادبیات ما مسبوق به سابقه نبوده است؛ همین دلایل شاید کافی بوده برای چند نسل از بزرگان ادب معاصر که به دیده تردید و تحقیر به شعر نو یا رمان مینگریستند.
بیشک متاثر از این احوال است که حسن میرعابدینی در سرآغاز کتاب «سرگذشت تاریخ نگاری ادبیات معاصر» که به همت نشر نو به بازار آمده، مینویسد: «از آغاز ورود به روزگار نو، از دوره بیداری و نهضت مشروطه به اینسو، در بازشناسی و معرفی ادبیات کلاسیک، کارهای بسیار انجام شده است، از تصحیح انتقادی آثار و چاپ منتخباتی از آنها گرفته تا بررسیها و تاریخنگاریهای ادبی.
در مراکز مطالعاتی و دانشگاهی نیز، این ادبیات همواره موضوع تدریس و پژوهش بوده است. اما به ادبیات و بهخصوص نثر معاصر توجه چندانی نشده است؛ درحالیکه تنوع محتوایی و صوری آثار پدیدآمده در دوره معاصر آن را به دورهای مهم از تاریخ ادبیات ایران تبدیل کرده است. یکی از راههای معرفی ارزشهای ادبیات معاصر نگارش تاریخ آن است. ادبیات معاصر، از نظر کمی و کیفی، به جایی رسیده است که ضرورت دارد جستوجوهای بیشتری در علل و اسباب پیدایش آن صورت گیرد و، در پرتو پژوهشهای تازه، تاریخهای نوشتهشده درباره آن بازنگری شود.»
میرعابدینی قریب به سه دهه به شکلی جدی و پیگیر به ادبیات معاصر ایران (خاصه در حوزه نثر) پرداخته است، دستاورد پژوهشهای گسترده او کتابهایی است که در نوع خود شاخصترین آثار به بازار آمده محسوب می شوند، از کتاب صد سال داستان نویسی در ایران بگیرید تا فرهنگ داستان نویسان ایران و یا هفتاد سال داستان کوتاه که آنتولوژی قابل اعتنایی از داستانهای کوتاه نامدارترین چهره های داستان کوتاه ایرانی است.
با این اوصاف خود او بر این گمان است که ضرورت تالیف تاریخ جامع ادبیات معاصر کماکان احساس میشود و ورود دیگر چهرهها بدین وادی میتواند راهگشای جنبههایی باشد که از نگاه او یا دیگر کسانی که در این زمینه به پژوهش پرداخته اند، دور مانده است. این باور از اعتقاد میرعابدینی به یک دموکراسی ادبی برخاسته است که به جای تاکید بر یک صدا و یک روایت از تاریخ ادبیات معاصر، قائل به روایتهای گوناگونی است که دیگر پژوهشگران از این وادی میتوانند ارائه کنند.
میرعابدینی در کتاب حاضر با سعهصدر یافتههای خود را در اختیار محققان دیگر قرار داده و با تدوین منابع اطلاعات همچون «کتابشناسیها»، «فرهنگها» و «مقالهنامهها» که از نخستین اقدامات لازم برای تالیف تاریخ ادبیات معاصر است و ارائه آن به اهل پژوهش، کوشیده چشمانداز گستردهتری پیشروی آنان قرار دهد: «برداشتهشدن این گامهای اولیه محققان را برای طی طریق در مسیر صعب نوشتن تاریخ ادبیات معاصر آماده میسازد. اما، برای شروع هر تحقیقی مرور پیشینه تحقیق بسیار مهم است. از اینرو، کتاب حاضر با هدف ارائه گزارشی از کتابها و مقالاتی با موضوع تاریخنگاری ادبیات معاصر تدوین شده است، به این مقصود که هم گامی در راه شناسایی اثر برداشته شود هم شیوههایی که مولفان برای نگارش تاریخ ادبیات معاصر اختیار کردهاند، از منظری انتقادی، بررسی گردد. معرفی اثر با توجه به اهداف مولف، روش تحقیق او، و ساختار بیرونی اثر صورت میگیرد. در عینحال، کوشش میشود، با دستهبندی مواد مطرحشده در تاریخهای ادبی معاصر، اساس روایت تاریخی از این ادبیات نشان داده شود.»
به این ترتیب میتوان گفت «سرگذشت تاریخ نگاری ادبیات معاصر ایران» کتابی است که برای دانشجویان، پژوهشگران و علاقمندان جدی تاریخ ادبیات معاصر نوشته شده است. حسن میرعابدینی با این کتاب، جور دیگر کسانی را که در این وادی خیال پژوهش دارند، کشیده و کارشان را تا حد زیادی راحت کرده است. او در این کتاب ضمن مروری بر سرگذشت تاریخ نگاری ادبیات معاصر ایران، چهره ها و منابع مهم این حوزه را نیز یک به یک معرفی و مورد بررسی قرار داده است، چنانکه در حکم دایره المعارفی است که در مورد سه گونه اصلی داستان، شعر و نمایش به تفسیر با نگاه انتقادی صحبت کرده است اگر کسی در این میان خیال تحقیق پژوهش داشته باشد، بی آنکه نیازمند جستجوی منابع این حوزه باشد، می تواند با جدی ترین پژوهشگران و مهمترین منابع آشنا شده و از چند و چون آنها هم به لحاظ محتوایی و هم به لحاظ کیفی آگاهی یابد. از این جهت می توان «سرگذشت تاریخ نگاری ادبیات معاصر ایران» را راهنمایی کارآمد در زمینه شناخت منابع و پژوهش های انجام شده در حوزه تاریخ ادبیات معاصر ایران محسوب کرد.
اما آنچه میتوان ویژگی شاخص کتاب حاضر نامی (نه صرفا رویکرد مولف در ارائه کاری که ضرورت آن در بسیاری از حوزهها احساس میشود)، بلکه ارائه پژوهشی است دقیق و کاربردی که توسط یکی از چهره های صاحب نام و تجربه در این حوزه انجام شده است، پژوهشی که تاکنون آثار ارزنده فراوانی در زمینه تاریخ ادبیات معاصر ایران به ویژه در حوزه ادبیات داستانی ارائه کرده و با دقایق و ظرایف کار به خوبی آشناست.
کتاب «سرگذشت تاریخنگاری ادبیات معاصر ایران» در هفت بخش نوشته شده که عناوین آنها بدین قرار است: «تاریخنگاران ادبی»، «ایرانشناسان روس»، «ایرانشناسان غربی»، «مولفان گلچینهای ادبی»، «راویان داستانِ داستاننویسی»، «نگارندگان تاریخچه شعر» و «گزارشگران سیر نمایش».
هر بخش از کتاب به چندین فصل تقسیم میشود، این فصلبندی بر اساس چهره هایی انجام شده که هریک در این حوزه صاحب پژوهشها و تالیفاتی بودهاند. برای نمونه او در بخش نخست که «تاریخ نگاران ادبی» نام دارد، فصل اول را به ادوارد براون اختصاص یافته است: «براون و تاریخ ادبی»
در این فصل میرعابدینی با اشاره به کتاب چهارجلدی «تاریخ ادبی ایران» ادوارد براون، از او به عنوان اولین محققی یاد میکند که به ضرورت تحقیق درباره ادبیات معاصر تاکید داشته است. او ضمن اشاره به نوع نگاه و جایگاه ادوارد براون به عنوان یکی از اصلیترین آغاز گران این راه، به شیوه و رویکرد او در کار نیز اشاره می کند: «روش او چنین است که، پیش از معرفی آثار و اثرآفرینان، به بررسی اوضاع سیاسی و فکری محیط پیدایش آنها میپردازد. او برای مطبوعات و شعر دوره مشروطه اهمیت بسیار قائل است؛ اما به نوآوریهای نثر نگاهی گذرا دارد و موفق نمیشود چشمانداز به نسبت کاملی از پیشرفتهای آن را پیش روی خواننده قرار دهد.»
میرعابدینی تقریبا با الگو و رویکردی از پیش طراحی شده، با همین روش به سراغ دیگر پژوهشگران تاریخ ادبیات معاصر رفته و به شیوهها، جایگاه و آثار آنان پرداخته است. «سیاح و نفیسی: ادبیات معاصر ایران»، «کامشاد: پایهگذاران نثر جدید فارسی»، «رپیکا: تاریخ ادبیات ایران»، «گلشیری: سی سال رماننویسی»، «خانلری: نثر فارسی در دوره اخیر»، «فکری، نوشین، افشار: تئاتر ایران»، «بیضایی: نمایش در ایران»، «حمید زرین کوب: چشم انداز شعر نو فارسی»، «مدرسی: داستان نویسینوین فارسی» و... از جمله عناوین برخی فصول هستند که در بخشهای مختلف این کتاب بدانها پرداخته شده است.
البته او گستره زمانی پژوهش خود را تا مقطع پیروزی انقلاب ادامه داده و پرداختن به پژوهشگران و تاریخ نگاران مهمی را در سالهای بعد از انقلاب آثار خود را اراده کردند به فرصتی دیگر وا گذاشته، تاریخ نگارانی که خود او نیز درمیان آنان جای گرفته است و با کتاب حاضر گامی شایسته در راستای اعتلای این حوزه برداشته است.