امان از این مغزهای زنگزده خود حقیر پندار
روزنامه جوان نوشت:
روزنامه شرق که گویی امضای کری همچنان برایش تضمین است، روزگذشته در سرمقالهای تحت عنوان «ضرورت نوع متفاوتی از دیپلماسی» ضمن ترسیم یک خطکشی و تفاوت میان ترامپ و نتانیاهو، ادعا کرده که «ترامپ قطعاً در پی تغییر نظام یا تجزیه ایران نیست.»
نویسنده که روزگاری در مقام دیپلمات، از کارگزاران سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بوده، نوشته است: «آنچه درباره دیپلماسی مهم است، توجه به تفاوتها در نگرش و اولویتهای ترامپ با نتانیاهو است. ترامپ در پنج، شش ماه گذشته تردیدی در نمایش اختلاف نظرهای خود با نتانیاهو نداشته است. سفر منطقهای ترامپ این اختلافات را به نمایش گذاشت. درحالی که اولویت اول و تنها اولویت نتانیاهو منطقه است، منطقه برای ترامپ اهمیت ثانویه دارد و او در قالب رقابت قدرتهای جهانی میاندیشد. هدف ترامپ در سیاست خارجی عبور از منطقه و عمدتاً پرداختن به چین و روسیه و اروپاست. به همین دلیل ترامپ مترصد نگه داشتن تغییرات در منطقه در حداقل لازم برای منافع شخصی و سیاسی خود است؛ درحالی که راست افراطی اسرائیل در پی تحمیل هژمونی خود بر کل منطقه و تضعیف و مرعوب کردن همه قدرتهای منطقهای است. تصور واهی این طیف این است که این هدف شیطانی از راه برخورد با ایران میگذرد.»
خط کشی میان نتانیاهو و ترامپ یا به تعبیری ترسیم دیو و دلبری از این دو در حالی است که برخلاف ادعاهای نویسنده و به اذعان مقامات امریکایی از ترامپ گرفته تا سطوح دیگر، رژیم صهیونیستی در تمام ۱۲ روز جنگ تحمیلی علیه ایران که در روزهای پایانی به دخالت مستقیم امریکا هم منجر شد، کاملاً با شخص ترامپ هماهنگ و بلکه مورد حمایت و پشتیبانی او در جهات اطلاعاتی، امنیتی و حتی نظامی بوده است. نویسنده که گویی همچنان هژمون امریکا و غرب بر او مستولی شده، به سبک بسیاری از همکیشان خود در این اردوگاه، مغبون از ابهت امریکا، ادای شاه سلطان حسینها را درآورده و با تعریف امریکا به عنوان یک قدرت قاهره مسلط بر جهان، از اینکه ترامپ ارادهای برای تغییر نظام یا تجزیه ایران ندارد، خوشحال است و از این رو توصیه میکند برای مهار رژیم صهیونیستی باید از در مذاکره با ترامپ وارد شد!
در ادامه مطلب اعتماد آمده: «ترامپ قطعاً در پی تغییر نظام یا تجزیه ایران نیست، چرا که اولاً همیشه با مداخله در دیگر کشورها و بسط دموکراسی مخالفت کرده است. ثانیاً پایگاه اجتماعی ترامپ به شدت با ورود امریکا به چنین وادیهایی مخالف است. ثالثاً او میداند که اقدام در راستای تغییر نظام و تجزیه شرایطی را ایجاد میکند که تصویر روشنی از آینده آن نمیتوان داشت و ممکن است زمینهساز بیثباتیهای مزمن و طولانی در کل منطقه و سواحل خلیج فارس شود و امریکا امکان مدیریت آن را نداشته باشد. به همین دلایل امریکا هیچ گاه در پی تجزیه کشوری در منطقه نبوده و با رفراندوم استقلال کردها در عراق هم مخالفت کرد. بنابراین کار جدی دیپلماتیک با ترامپ میتواند در راستای مهار رژیم اسرائیل و جلوگیری از روند تبدیل شدن اسرائیل به هژمون منطقه نیز باشد. در این راه، میتوان روی حمایت دیگر قدرتهای منطقهای حساب کرد.»
از همه بدعهدیها (پاره کردن برجام به دست همین ترامپ) و جنایاتی که امریکا در چهار دهه گذشته علیه ایران بگذریم، اکنون این سؤال از نویسنده مطرح است که چرا امریکا برای نجات رژیم صهیونیستی از طریق یک کشور همسایه به التماس افتاد که جنگ متوقف شود؟ آیا جز این بود که ماشین جنگی امریکا و رژیم صهیونیستی در ۱۲ روز به گل نشست؟ فراتر از این، اتحاد و همبستگی ملی مردم با هر عقیده و مرام و مسلکی علیه متجاوزان، کجای مناسبات این مغزهای زنگ زده و غرب زده است که ندیدند یا به حساب نیاوردند، که اکنون توقف جنگ را به عنوان بزرگواری ترامپ به ایران میفروشند؟ قدرت ویرانگر موشکی و پهپادی نیروهای مسلح را چطور ارزیابی میکنند؟ آیا اگر این توان بازدارنده بومی نبود، بازهم ادعا میکردید، ترامپ رئیسجمهور جنتلمنی است که به هیچ کشوری کمتر از گل نمیگوید؟ اگر وحدت ملی، توان دفاعی و مدیریت حکیمانه رهبر انقلاب نبود، الان از ایران چیزی باقی مانده بود؟ مطالعه وضعیت کنونی سوریه میتواند دو واحد درسی برای این نگاه خود حقیر پندار باشد. اگر برای این مواضع مواجبی از ترامپ نمیگیرند ضرر کردهاند!
******
هدف دشمنان از صفآرایی در برابر ايران فراتر از برنامه هستهای است
نصرتالله تاجیک، تحلیلگر مسائل بینالملل در روزنامه اعتماد نوشت:
در باب اهداف ادعایی حملات تجاوزكارانه اسراییل به تمامیت ارضی كشورمان باید گفت هدف اصلی اسراییل و امریكا بر هم زدن توازن در منطقه است. در همین راستا دو بازیگر در قبال ایران اهداف مشخصی را برای خود ترسیم كردهاند؛ ازجمله ادعای تلاش برای توقف برنامه هستهای ایران و از میان بردن توانمندیهای هستهای كشورمان. اما شواهد و قرائن، به ویژه نوع اهداف و عملیاتهایی كه انتخاب كردهاند، به روشنی نشان میدهد كه این كشورها، خصوصا اسراییل، اهدافی فراتر از بحثهای هستهای را دنبال میكنند. به عنوان مثال، در جریان این عملیات، طیف گستردهای از غیرنظامیان هدف قرار گرفتند و بیش از ۹۰۰ نفر به شهادت رسیدند؛ این مساله گویای آن است كه اهداف تهاجمات اخیر بسیار عمیقتر و خطرناكتر از آن چیزی است كه بهصورت رسمی ادعا میشود.
پیشتر هم در مصاحبههای مختلف تاكید كردهام كه به نظر میرسد انتخاب اینگونه روشها، به ویژه عملیات روز اول كه ماهیتی پیچیده، تركیبی و چندلایه داشت، میتوانست با هدفی چون سرنگونی حاكمیت و حتی تجزیه كشور طراحی شده باشد. در واقع، اهداف دشمن نه فقط در سطح ملی، بلكه در سطح منطقهای نیز معطوف به تضعیف جایگاه ایران و از بین بردن اهرمهای قدرت جمهوری اسلامی است. به همین دلیل میتوان گفت ایران در این رویارویی، با چیزی فراتر از ناتو رودررو شده است: اسراییل، حمایتهای ایالاتمتحده، برخی كمكهای اروپا و حتی بهزعم من، نوعی تمایل نسبی از سوی عراق برای تضعیف ایران نیز در این صفآرایی نقش داشتهاند. با این همه نكته قابل توجه این است كه ایران، با وجود آنكه امیدی به حصول تفاهم با دولت ترامپ نداشت، تصمیم به ورود به مذاكرات گرفت؛ اقدامی كه نشاندهنده ترجیح دیپلماسی بر تقابل مستقیم بود.
با این حال، آنچه ترامپ انجام داد، به نوعی شلیك به دیپلماسی بود؛ پیش از آنكه حتی گفتوگویی شكل بگیرد. این تصمیم، نه تنها مشروعیت بینالمللی نداشت، بلكه هیچ مبنای حقوقی در ساختار نظم جهانی و نظام حقوق بینالملل برای آن قابل شناسایی نیست، بهگونهای كه اقدام ایالاتمتحده عملا ساختارهای حقوقی و نهادهایی را كه پس از جنگ جهانی دوم پایهگذاری شده و طی دههها در محافل دانشگاهی و حقوقی مورد استناد و تحلیل قرار گرفته بودند، زیر پا گذاشت و بیاعتبار كرد. این اقدام امریكا، جهان را وارد فضای بیثبات و غیرقابل پیشبینی جدیدی كرده است. در چنین فضایی، طبیعی است كه بازگشت به میز مذاكره سختتر شده است. نمیخواهم بگویم این مسیر به كلی مسدود شده یا امیدی به آن نیست، اما در چنین فضایی، طبیعی است كه بازگشت به میز مذاكره سختتر شده است.
******
این ادبیات و مواضع در شأن ملت مقاوم و فاتح ایران نیست
سایت جهاننیوز نوشت:
تجاوز رژیم صهیونیستی به خاک ایران، آن هم در میانه مذاکرات هستهای با آمریکا، به بهانه از بین بردن تواناییهای هستهای ایران، خشم عمومی را برانگیخته است. در وضعیتی که مردم بیش از هر زمان دیگری نسبت به آمریکا و رژیم سفاک بدبین و خشمگین هستند، وزیر امور خارجه ایران، از مذاکره مجدد با آمریکا سخن گفته است. عراقچی گفته است: «برای اینکه تصمیم به مذاکره مجدد بگیریم، ابتدا باید مطمئن شویم که آمریکا در طول مذاکرات ما را هدف حمله نظامی قرار نمیدهد»!
معاون سیاسی وزارت خارجه نیز در اظهاراتی متعارض با ادارک مردم گفته است: «هنوز زمانی برای ازسرگیری مذاکرات با آمریکا توافق نشده است». بدتر آنکه ایشان برای مذاکره ازسرگیری مذاکرات از آمریکا تضمین هم خواسته است. موضع گیری تخت روانچی به این مورد محدود نیست. او پیش از این گفته بود: «اگر آمریکا میخواهد مذاکرات را از سر بگیرد، باید هرگونه حمله بیشتر به ایران را منتفی بداند»! همچنین گفته بود: «آمریکایی ها پیام دادهاند که قصد هدف گیری رهبرانقلاب برای تغییر حکومت را نداریم»!
سخنگوی دولت هم اخیرا همان سخنان تخت روانچی را تکرار کرد و گفت: «برای مذاکره هنوز هیچ گونه تاریخی تعیین نشده است و محتمل است نزدیک هم نباشد».
از همه ناراحتکنندهتر موضع گیری رئیس جمهور بود که در روز اجرای آتش بس از اعلام آمادگی ایران برای حل و فصل مسائل میان ایران و آمریکا بر پایه چارچوبهای بینالمللی خبر داد.
روزنامه آمریکایی وال استریت ژورنال به عنوان بزرگترین روزنامه آمریکایی، و همچنین پایگاه خبری آکسیوس، بعد از تجاوز رژیم صهیونیستی به ایران، بارها تاکید کردند که هدف ترامپ از مذاکره با ایران تنها فریب نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران بوده است. حتی در صورت نادیده گرفتن افشاگریهای رسانههای آمریکایی هم، با رجوع به نظرات کارشناسان امنیت ملی، و روابط بین الملل، نتیجهای جز آنچه آکسیوس و وال استریت ژورنال گفتند، حاصل نخواهد شد.
با توجه به اطلاعات منتشر شده، همه شواهد حاکی از آن است که ترامپ از ماهها پیش چراغ سبز را به نتانیاهو داده بود تا خود را برای حمله به ایران آماده کند. او درحالی که به دنیا و سران ایران اطمینان میداد تنها راه دیپلماسی و مذاکره است، مجوز حمله به ایران را در دستان نتانیاهو گذاشت. با این وجود دیپلماتهای ایرانی همچنان سخنان ضد و نقیضی در مورد مذاکرات ایراد میکنند تا ظاهرا دوباره مسیر مذاکره را باز کنند. رسانههای اصلاح طلب هم در این مسیر در حال نقش آفرینی هستند. مسیری که ترامپ، نگاهی جز ابزار فریب و تله گذاری به آن ندارد. جالبتر آنکه مذاکرات غیرمستقیم ماههای گذشته بر پایه موضوع هستهای بود که آمریکا مدعی است تاسیسات غنی سازی ایران را نابوده کرده؛ پس حرف از مذاکره درباره چیست؟
عجیب ترین موضوع بعد از اجرای آتش بس و تثبیت پیروزی بزرگ ملت ایران که انتظار آن نمیرفت، طرح مجدد اخبار مذاکره با دشمن متجاوز بود که متاسفانه این روزها به طور پررنگی در حال بیان آن هم با مواضع ضعیف و دلگیرکننده مسئولان است. با وجود آنکه بعد از حمله به ایران، اصل مذاکره با آمریکا منتفی شده است دیپلماتهای ما ضمن طرح دوباره مذاکره، حتی پیششرطهای تحقیرکنندهای نظیر اطمینان از عدم تجاوز دوباره، عدم هدف گیری رهبرانقلاب، عدم تلاش برای تغییر نظام و... را چه از زبان خود و یا آمریکاییها بیان میکنند!
******
محاسبات غلط درباره مذاکره که به جنگ منتهی شد
روزنامه کیهان در انتقاد از یادداشت منتشرشده عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت:
روزنامه متهم به خیانت و مشارکت در عملیات فریب آمریکا، مدعی شد ایران پس از آتشبس باید تصمیمات جدیدی بگیرد. روزنامه اعتماد از چندماه قبل تا ایام منتهی به حمله رژیم صهیونیستی، در حال بزککردن مذاکره با آمریکا بود و ضمن اینکه ادعا میکرد مذاکره سایه تهدید و جنگ را از سر کشور برداشته، مدعی توافق قریبالوقوع و جاریشدن دو هزار میلیارد دلار سرمایه خارجی به کشور بهویژه از سمت آمریکا بود. اما این روزنامه حالا به جای ابراز شرمندگی و عذرخواهی، به قلم محکوم پرونده فروش اطلاعات به بیگانگان مینویسد:
«اکنون که در موقعیت آتشبس غیررسمی هستیم، همه منتظرند تا ببینند نظام سیاسی ایران چه تصمیمی میگیرد؟ در هر حال وضعیت ایران و منطقه و روابط آن با جهان پس از ۲۳ خرداد به کلی با پیش از آن تغییر کرده است، و برحسب ضرورت باید تصمیمات و سیاستهای جدیدی گرفته شود. نکته مهم این است که این کار باید به نسبت سریع انجام شود، چون فرصتی برای بیتصمیمی نیست و با سیاستهای قبلی نیز نمیتوان وضعیت کنونی را مدیریت و راهبری کرد. متأسفانه به قول یکی از دوستان؛ مدیریت در ایران دچار سه عارضه در حوزه تصمیمگیری هستند. بیتصمیمی، دیرتصمیمی و بدتصمیمی. در برخی از امور اصولاً تصمیم نمیگیرند و به قول معروف به امان خدا رها میشود. امیدواریم که اکنون و در جریان جنگ اخیر، این اتفاق نیفتد و تصمیم گرفته شود، زود هم گرفته شود، تصمیم خوب هم گرفته شود».
اعتماد میافزاید: «تعیین سیاست و تصمیم برای جنگ و صلح و در سطوح کلان سیاست، عالیترین تصمیماتی هستند که سیاستمداران میگیرند اولین ویژگی تقدم خیر عمومی بر منافع گروهی و فردی است. در واقع تصمیم در حوزه سیاست باید معطوف به تأمین خیر همگانی باشد. یکی از مهمترین مسائل در تصمیمات عمومی، توجه به ذینفعان و تعارض منافع است. سیاستمداران حق ندارند در موضوعاتی که ذینفع هستند ورود کنند و تصمیم بگیرند... یک ویژگی مهم این تصمیمات بازگشتپذیری آنها است. در عرصه عمومی نمیتوان تصمیمی گرفت که مصداق مرغ یک پا دار شود. باید قابلیت برگشتپذیری و تغییر در آن وجود داشته باشد، و به محض مواجه با مشکل و در صورت ضرورت اصلاح شود... حالا همه اینها را در نظر گرفتیم، آیا میتوان تصمیم درستی گرفت؟ پاسخ لزوماً مثبت نیست. باید درک دقیقی از خود و موقعیت خود و در صورت لزوم موضوع و طرف مقابل داشت. در واقع باید برحسب موازنه قوا تصمیم گرفت، و مهمتر از این بر مؤلفههای قدرت خود تسلط داشت و مهار آن در دست باشد... تا رسیدن به حداقلی از شرایط برای گرفتن یک تصمیم مطلوب راه درازی در پیش داریم ولی امیدواریم یک گام به پیش برداریم، حداقل از بیتصمیمی بیرون آییم، البته تصمیم خیلی بد نیز نگیریم. مسئولیت شخص آقای پزشکیان در این زمینه غیرقابل انکار است».
فرار به جلوی روزنامه اعتماد در حالی است که تحمیل جنگ به کشور و خسارتهای آن برای ملت ایران، ناشی از محاسبات غلط بلکه ترویج سازمانیافته دروغ و تحریف بود، دروغهایی مثل: مذاکره (آن هم با اظهار ضعف و ضعیف و ناچارنمایی کشور) سایه جنگ را از کشور دور میکند؛ ترامپ تاجر مسلک و معتدل و آماده توافق محترمانه است؛ میان ترامپ و نتانیاهو اختلاف وجود دارد؛ و... در بیحیثیتی طایفه بزککار و تحریفگر، همینبس که سعید لیلاز، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران، چند هفته قبل، دربارهشان گفت: «این که برخی دوستان سادهلوح- و بسیار زرنگ ما از نظر خودشان- ادعا میکنند اگر با آمریکا مصالحه کنیم ۳،۲ هزار میلیارد دلار سرمایه جذب خواهد شد، خیلی خاماندیشی است... نگرانی من درباره مذاکرات از اینجا شروع میشود که ممکن است این، تله آمریکاییها باشد. شک هم ندارم که آمریکاییها دنبال صلح شرافتمندانه نیستند. این هم یک خاماندیشی و در باغ سبز نشاندادن است که هزار یا دوهزار میلیارد دلار جذب سرمایه خواهیم داشت. در بهترین سالها، جذب سرمایه بیش از پنج میلیارد دلار نبوده است. وقتی بعضی رجال سیاسی این چرتوپرتها را میگویند، آدم مشکوک میشود که نکند عمداً میگویند و از جایی برنامهای دارند. و الا ضمانتی جز لوله توپ وجود ندارد. اگر اورانیوم غنیشده را بیرون بدهید باختهاید و خطر حمله به ایران افزایش پیدا میکند، فشار تشدید میشود. روشنفکری که از روی لجبازی حرف بزند که متأسفانه کثیری هم این طورند، دیگر روشنفکر نیست».
******
این آتشبس نیست، ترک موقت مخاصمه است
روزنامه آرمانملی نوشت:
تحولات پرشتابی که پس از جنگ 12 روزه رژیم صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی در حال وقوع است، شرایط را بسیار پیچیده و دشوار کرده که روند تحولات روزهای آینده به چه شکل و صورتی خواهد بود. بهخصوص اینکه جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران با آتشبسی پایان یافته که هیچ توافق ضمنی از سوی متجاوز درخصوص عدم حمله به ایران صورت نگرفته و این آتشبس را باید بیشتر ترک مخاصمه دانست.
به همین دلیل گمانهزنی زیادی در سطح محافل سیاسی و رسانهای کشورهای غربی درخصوص چگونگی اقدامات اسرائیل پس از پایان جنگ ۱۲ روزه مطرح است و حتی رئیس سیا به صراحت اعلام کرده که جنگ پایان نیافته. ما با یک جنگ ترکیبی و پیچیده و چندلایهای مواجه هستیم که این جنگ، ایران را برآن میدارد که همچنان در شرایط آماده باش صددرصدی نسبت به اقدامات اسرائیل و آمریکا باشد و این آمادهباش نه فقط در سطح نظامی که باید در سطح اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور حاکم باشد و مردم آگاهی لازم را نسبت به رویدادهای غیرقابل پیشبینی داشته باشند. ایران همواره بر این اصل تاکید کرده که دنبال صلح و اجرای تعهدات خودش در چارچوب پیمان NPT است به شرطی که طرف مقابل حقوق ایران را به رسمیت بشناسد. از سوی آمریکاییها نیز حرفهای متناقضی درخصوص مذاکره با ایران بیان شده. ترامپ درحالی که میگوید با طرف ایرانی درحال مذاکره هستیم از طرف دیگر اعلام میکند که ما هیچ صحبتی با ایرانیها نداریم!
این شرایط متناقض و مبهم که ترامپ علیه ایران مطرح میکند، دیگر آشکار شده که یک استراتژی در جهت گیج کردن ایران است تا اینکه صرفا به عدم پیشبینی پذیری آمریکا ربط داشته باشد. به هر حال ما باید با توجه به شرایط سیاسی- اقتصادی منطقه و جهان و حقانیتی که جهان نسبت به تجاوز رژیم صهیونیستی به ایران اذعان داشته، رایزنیها را برای اینکه بتوان فرآیند صلح را به جریان انداخت، داشته باشیم. البته این فرآیند صلح به معنی تسلیم شدن نیست بلکه به این معناست که دیپلماسی عمومی، رسانهای و سیاست خارجی ما باید به صورت فعال، همچنان در جهت ایجاد آرامش و صلح و امنیت حرکت کند.
با توجه به اینکه ایران در وضعیت دفاعی در قبال تهاجم آمریکا و رژیم صهیونیستی قرار دارد، این آمادگی چندوجهی را برای ایران بیشتر میطلبد در مقابل اقداماتی که صهیونیستها علیه ایران انجام میدهند. به هر حال باید انتظار داشت که صهیونیستها این آتشبس را نقض کرده و اقداماتی علیه ایران انجام دهند همانطور که در قبال فلسطین، سوریه و لبنان به هیچ اصل حقوقی و انسانی پایبند نیستند. به نظر میرسد آقای دکتر متقی با توجه به سابقه صهیونیستها در نقض آتشبس و بیتوجهی به تمام موازین حقوقی و انسانی این تحلیل را مطرح کردند که امکان تجاوز مجدد صهیونیستها وجود دارد و شاید از این زاویه مطرح کردند که دستگاههای سیاسی اطلاعاتی و امنیتی ایران نباید در قبال اقدامات غافلگیرانه صهیونیستها کمتوجه باشند. قطعا صهیونیستها تلاش خواهند کرد اقدامات غافلگیرانه دیگری انجام دهند به هر حال پس قطعا آنها تلاش خواهند کرد از تله اطلاعاتی- امنیتی با اشکال مختلفی ایران را تحت فشار و حتی حمله قرار دهند.
******
فرصتطلبی به سبک نوید محمدزاده
سایت عصر ایران نوشت:
هیچکس حق ندارد رنج فرد دیگری را بیارزش قلمداد کند؛ رنج هرکس، بخشی از هویت اوست. با اینحال وقتی فردی در جایگاه یک «چهره عمومی» یا «ستاره سینما» میایستد، طبیعی است که انتظار برود او نه فقط برای رنج شخصی، که برای دردهای مشترک مردم هم زبان بگشاید.
نوید محمدزاده در ویدیویی که این روزها دستبهدست میشود، با صدایی برافروخته و رگی متورم در گردن، از اخراج پدر همسر افغانتبارش گلایه دارد. او گویی از مردم و مسئولان توقع دارد همدردی کنند یا دستکم با او همصدا شوند. اما این مطالبه، هرچند در ذات خود انسانی است، از جانب هنرمندی مطرح میشود که در بزنگاههای پیشین، نه با رنج مردم همراه شد و نه درد جمعی را از تریبونش فریاد زد.
این همان نقطهای است که این اعتراض رسانهای را کمرمق و حتی تا حدی فرصتطلبانه جلوه میدهد. چرا که جامعه بهخوبی به یاد دارد که محمدزاده در دوران رفاه و شهرت، هرگز «صف مردم» را انتخاب نکرد. او در هنگامههای اضطراب جمعی، ترجیح داد کنار بایستد. حالا اما که پای مشکل خانوادگیاش در میان است، از همان مردمی طلب همدلی دارد که پیشتر صدای آنها نبوده است.
باید توجه داشت که قانون، قانون است و انتظار است که حتی سوپراستارها هم به جای ایجاد تشویش اذهان عمومی و التهابآفرینی، در چنین شرایط حساسی، به آرامش روانی و امنیت ملی کشور کمک کنند. مردم این روزها خود درگیر اضطرابهای معیشتی، اجتماعی و حتی امنیتیاند. شاید شایستهتر میبود محمدزاده این موضوع خانوادگی را در سکوت پیگیری میکرد و اضطراب و استیصال خود و همسرش را به اذهان جامعه تزریق نمیکرد.
به زبان دیگر، آقای محمدزاده! آن زمان که «جیکجیک مستان» بود، باید به فکر زمستان میبودید. امروز اگر از مردم انتظار دارید همراهتان شوند، باید پاسخ بدهید در روزگار تلخیهایشان، شما در کدام صف ایستاده بودید؟
و تازه باید گفت: شما آقای محمدزاده، به مدد همین مردم به شهرت رسیدید؛ همین کسانی که برایتان صف کشیدند، بلیت خریدند، امضا گرفتند و هوادار شدند. حالا که کشور درگیر بحرانی عمیق است، به جای انتشار چنین ویدیوهایی که صرفاً مسئله شخصیتان را به سطح افکار عمومی میکشد، شایستهتر بود به مردم امید و شادی میبخشیدید. حتی در وسع خود میتوانستید یک اجرای تئاتر رایگان برای این مردم مضطرب تدارک ببینید، یا همان تئاتر دونفره خود و همسرتان را روی صحنه ببرید و ذرهای از بار روانی جامعه بکاهید. یک بار هم شما در صف مردم و طرفدار آنها بایستید، همانطور که آنها همیشه در صف هواداریتان ایستاده بودند.
******
اگر برنامه هستهای ایران نابود شده، چرا آمریکا به دنبال مذاکره است؟
سایت تابناک نوشت:
پس از تجاوز رژیم صهیونیستی به خاک ایران و هدف قرار دادن مراکز هستهای ایران، این ایده مطرح شد که این حملات به تنهایی نمیتواند تاسیسات فردو که در زیر زمین قرار دارد را به کلی نابود کند. بر این اساس در اقدامی متجاوزانه، امریکا با بمبهای سنگرشکن به سه مرکز هستهای فردو، نطنز و اصفهان حمله کرد. بعد از این حملات «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا اعلام کرد که این تاسیسات به کلی از بین رفته است. اما یک سند اطلاعاتی که در آمریکا درز کرد، میزان تاثیر کلی این حملات را زیر سوال برد و انتشار رسانهای نتایج این ارزیابی، خشم دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا، را در پی داشت.
از طرف دیگر، عباس عراقچی وزیر امور خارجه ایران در مصاحبه با شبکه سی بی اس آمریکا و در خصوص این پرسش که «گزارش شده که دولت شما اعلام کرده در حال تسریع فعالیتهای مهندسی با هدف ایجاد دسترسی به فردو است. اکنون وضعیت فردو چگونه است؟» گفته است: هیچ کس اطلاع دقیقی ندارد که در حال حاضر چه اتفاقی در فردو افتاده است. تا آنجایی که من میدانم میزان آسیبها خیلی زیاد و خیلی جدی بوده است. با این حال سازمان انرژی اتمی ایران در حال بررسی و ارزیابی وضعیت است و نتیجه کار به دولت اعلام خواهد شد.
همچنین ترامپ روز سه شنبه ۱۰ تیرماه اعلام کرده که در سفر هفته آینده نتانیاهو درباره بسیاری از چیزها و موفقیتهای شگفت انگیزی که در ایران به دست آوردهایم، صحبت خواهیم کرد. حمله به مراکز هستهای ایران دقیق و عالی بود. وی گفته است: «راکتورهای هستهای در ایران را نابود کند!» او اضافه کرد: «سفر نتانیاهو به واشنگتن جشن کوتاهی برای نابودی تأسیسات هستهای ایران خواهد بود!»
با وجود این ترامپ حتی پس از حمله آمریکا به تاسیسات هستهای ایران اعلام کرده که ایران نباید به سلاح هستهای دست یابد و از لزوم نظارتهای آژانس بین المللی انرژی اتمی و بازرسان مورد اعتماد آمریکا سخن رانده است. ترامپ اگرچه میگوید تاسیسات هستهای ایران و اورانیوم غنی شده ۶۰ درصدی آن کاملا از بین رفته است، اما به نوعی ارزیابی نهایی در این خصوص را به ارزیابی اسرائیل در خصوص میزان خسارات وارد شده موکول کرده است.
این در حالی است که عراقچی گفته است: «هیچ کس اطلاع دقیقی ندارد که در حال حاضر چه اتفاقی در فردو افتاده، است. میزان آسیبها خیلی زیاد و جدی بوده و سازمان انرژی اتمی در حال بررسی و ارزیابی وضعیت است و نتیجه کار به دولت اعلام خواهد شد».
از طرف دیگر عمان بار دیگر بر شروع روند مذاکرات میان ایران و آمریکا تاکید کرده است. عمان در ۵ دور مذاکره قبلی میان دو کشور نقش میانجی را ایفا کرد و میزبان این مذاکرات در خاک خود و ایتالیا (در اقامتگاه سفیر عمان) بوده است. بدر بن حمد البوسعیدی، وزیر امور خارجه عمان، روز سهشنبه ۱۰ تیرماه بر لزوم امتیازدهی برای از سرگیری مذاکرات هستهای بین ایالات متحده و ایران تأکید کرده و اعلام کرد: «بالا بردن سقف شروط و خواستهها، از سرگیری سریع مذاکرات را دشوار میکند. تلاشهای مداوم برای نزدیک کردن دیدگاهها و ازسرگیری مذاکرات میان ایران و آمریکا جریان دارد و تاکنون موعدی برای ازسرگیری مذاکرات مشخص نشده است». از سوی دیگر، آنتونیو تاجانی، وزیر خارجه ایتالیا از تمایل رم برای میزبانی گفتوگو بین تهران و واشنگتن خبر داده است.
در اینجا موضوع اساسی این است که مذاکره در شرایط کنونی که آمریکا مدعی نابودی کامل تاسیسات هستهای است و معتقد است ایران نمیتواند توان هستهای خود را برای سالیان متمادی احیا کند چه معنایی دارد. اساسا مذاکره ایران و آمریکا قبل از تجاوز اسرائیل و آمریکا به خاک ایران دو وجه داشت. ایران به دنبال اعتمادسازی در برنامه هستهای خود برای رفع نگرانیهای ادعایی طرف مقابل بود و در ازای آن خواستار رفع تحریمها بود.
حال اگر بپذیریم که برنامه هستهای ایران نابود شده، چه امتیازی برای طرف مقابل از سوی ایران برای طرف مقابل این اهمیت را خواهد داشت تا تحریمها را رفع کند. بر این اساس و با توجه به مواضع ترامپ به نظر میرسد موضوع تخریب کامل برنامه هستهای ایران چندان مورد باور خود آمریکاییها نباشد. البته گزارش اسرائیل از میزان خسارتها میتواند تعیین کننده باشد.
بر همین اساس و برای ارزیابی دقیقتر آنها خواستار بازگشت بازرسان آژانس به ایران هستند تا اطلاعاتی در این خصوص به دست آورند. همچنین مذاکره با ایران میتواند برای گرفتن تضمینی در خصوص دنبال نکردن برنامه هستهای از سوی ایران (غنی سازی بومی) ارزیابی شود. در واقع مذاکره برای حذف «ایده هستهای» از سوی ایران باشد.
باید توجه داشت حتی در اوج جنگ ایران و اسرائیل و پیش از حمله آمریکا به تاسیسات هستهای ایران، ایران در مذاکرات ژنو با طرف اروپایی بر حق غنی سازی بومی تاکید کرده بود. یعنی ایران حتی زیر فشار جنگ نیز حاضر به عقب نشینی از «ایده هستهای» نیز نشد. اما به نظر میرسد خواست طرف مقابل موضوعی فراتر از بحث هستهای است. اسرائیل هدف از تجاوز به خاک ایران را از بین بردن برنامه هستهای و موشکی ایران عنوان کرده بود.
این در حالی است که ایران به کرات موضوع موشکی را غیر قابل مذاکره دانسته است. با وجود این وزیر خارجه ایران در آخرین موضع گیری درباره مذاکره با آمریکا گفته است: برای تصمیمگیری درباره ازسرگیری مذاکرات، ابتدا باید اطمینان حاصل کنیم که واشنگتن در جریان مذاکرات بار دیگر ما را هدف حمله نظامی قرار نخواهد داد. با وجود تمام این ملاحظات، هنوز به زمان بیشتری نیاز داریم و درهای دیپلماسی هرگز بسته نخواهند شد.



