به یاد سید جواد رحمانی کوچ یار دیرین پدر

فرهاد طاهری*،   4020822106

در غروب  سرد پائیزی چهارشنبه (١٧ آبان ١۴٠٢) در تاکستان، تصویر بسیار پُر تشخص و احترام انگیزِ زنده یاد سید جواد رحمانی بر اعلامیهٔ مجلس  سوک یادش، مرا به  غمی عمیق و به  گذشته های دورم برد. او از دوستان دیرین  و گرمابه و گلستان ِ پدرم بود. یادم هست که پدر در دوران کودکی ام، تنها یک بار با دوستانش به سفر ِ جنوب و خوزستان  رفت.

   کوچ یار دیرین پدر

در غروب  سرد پائیزی چهارشنبه (١٧ آبان ١۴٠٢) در تاکستان، تصویر بسیار پُر تشخص و احترام انگیزِ زنده یاد سید جواد رحمانی بر اعلامیهٔ مجلس  سوک یادش، مرا به  غمی عمیق و به  گذشته های دورم برد. او از دوستان دیرین  و گرمابه و گلستان ِ پدرم بود. یادم هست که پدر در دوران کودکی ام، تنها یک بار با دوستانش به سفر ِ جنوب و خوزستان  رفت. آن یک بار  هم با سید جواد وبا ماشین ژیان او  و به اتفاق دو سه همکار دیگر  فرهنگی بود  . در طی دوران کودکی و نوجوانی در طی هفته، خیلی کم پیش می آمد نام  «سید جواد» بر زبان پدر جاری نشود. معمولا طرف مشورت او و مخاطب گفت و گوهای تلفنی اش بود.  سید جواد رحمانی همیشه  «سید جواد» بود و  فقط هم  به همین  نام و بی ذکر عنوان  خانوادگیش  از او  سخن به میان می آمد . سید تقریبا هم سن و سال پدر بود. دیپلم ادبی و خط و ربطی زیبا، و انشائی درست و استوار و  صدایی  خوش و محزون وگیرا داشت.  بارها دیدم بودم در ایام محرم، مرثیه ها را با چه  «غم صدایی » و غمناکی می خواند و جمعیت بسیار هم با غم او  دم می گرفت و بر سر و سینه می زد. پدرِ سید جواد هم سید ِ روحانی آرام و  گوشه گیر و  بی سر وصدایی بود. زمینه های مذهبی سید جواد بسیار متأثر از شخصیت پدرو  تربیت خانوادگیش   بود.   همچنین سید جواد  در ادبیات و تاریخ  و نیز در   مباحث دینی و مذهبی   (از  شرح و تحلیل اشعار حافظ و مولوی  گرفته تا  تلاوت   و تفسیر قرآن  و شرح نهج البلاغه و صحیفه سجادیه و  اطلاع از تاریخ صدر اسلام )  از زمرهٔ آگاهان  بود  وهمین هم، همواره   بر احترام  او  در نظرم می افزود . دیوان هایی  از شاعران کهن ( ازجمله   دیوان حافظ و سعدی و مولوی،  فخرالدین عراقی، وحشی بافقی، محتشم کاشانی و...) و آثاری از  دین پژوهان معاصر ( مانند تفسیر نمونه و آثار دکتر علی شریعتی، شرح نهج البلاغه محمد تقی جعفری و...) در کتابخانه اش داشت. وقتی در بارهٔ موضوعی نظر می داد کاملا مبتنی بر مطالعه بود. 

ویژگی دیگر سید جواد که فکر می کنم همهٔ مردم تاکستان از جلوه های این ویژگی، خاطراتی بسیار دارند، مدیریت و نظم و کاردانی او در امور فرهنگی و اجتماعی بود. در دورانی که مدیر مدرسه بود نهایت وظیفه شناسی را در اجرای تعهد مدیری خود داشت. در برنامه ریزی ساعت درسی کلاس ها و رتق و فتق امور مدرسه، نمونهٔ تمام عیار مدیری  شایسته بود. در برپایی مراسم جنبی آموزشی، مانند برگزاری ها اردوها و جشن ها و راهپیمایی ها نیز   سید جواد مدیریتی  بسیار تحسین انگیز از خود بروز می داد . هنوز هم  خاطره و  صحنهٔ  صحبت های متقن و مصمم و فصیح  او در بلند گوی دستی که معمولا در چنان مراسمی به دست و به دوش داشت خیلی زنده و آشکار در نظرم مجسم است.  بی اغراق نیست اگر بگویم او به هنگام سخن گفتن در پای میکروفن و بلند گو، هرگز تپق نمی زد و کسی  هم به یاد ندارد که  او کلمه یا جمله ای را به اشتباه بر زبان رانده باشد.  فکر نمی کنم  کسی  از  ناتوانی یا  از ندانم کاری  واز  لغزش  سید جواد در مدیریت و مشاغل اجرایی  او  خاطره ای پر رنگ  داشته باشد. هر چه در خاطره  ها  و ذهن هاست تماما از کفایت و کاردانی و از  تجربه های پخته اوست. سید جواد با همهٔ این کفایت هایی که داشت البته بی مزد  و پاداش هم نماند. طعم تلخ بعضی ناسپاسی های سال های آغازین بعد از انقلاب را چشید و چون بسیاری از افراد لایق و درستکار و وطن پرست   از کار برکنار شد.  به ناچار، چندی برای امرار معیشت خانواده   به کارهایی تن داد که یقین دارم پسند خاطر و میلش نبود. . در آن حیطه ها هم با نهایت پشتکار و همت  کوشید. سختکوشی و نظم، جزو لاینفک شخصیت او  بود. بعدها البته شنیدم که از آن رنج هایش  کمی کاسته و مستمری بازنشستگی گنجشکانه اش، آن هم در عین حق کشی و وبا کمترین پایهٔ  حقوق ، برقرار شده است. نمی دانم چقدر این ماجرا حقیقت دارد. خودم هرگز از او نپرسیدم. 

  اما زندگی سید جواد  تا آنجا که می دانم در بیشتر عمر، به سختی و  جان گزائی  سپری  شد. رنج در جان و کاشانهٔ  سید، عجیب لانه کرده بود و تا واپسین دم حیات  هم رهایش نکرد.  رنجی که فقط نزدیکان و آشنایان از آن مطلع هستند و می دانند و من هم می دانستم. اما او هرگز ندیدم زبان به شکوه ای  بگشاید. با دل خونین همیشه لب خندان داشت. 

به نظرم  تأثیر گذارترین خوی پسندیدهٔ سید جواد هم  وفاداری اش بود. این وفاداری را در عالم دوستی با نهایت بزرگواری در حق پدرم به جا آورد. پدر بعد از بازنشستگی پیش از موعد  که حاصل  حق ناسپاسی  عده ای کوته فکرِ تنگ نظر بود  تا مدت ها با رنجیدگی  خاطر بسیار، از معاشرت ها کناره جست . ایام خود را با کتاب و باغ و نوشتن می گذراند. چند سالی البته راه آشتی با بعضی انجمن های شعر  و محافل ادبی را  در پیش گرفت اما دیری نگذشت که  پشیمان شد و دوباره به خانه نشست. سید جواد هم گرفتار ِ گرفتاری ها و رنج هایش بود. حضور او در خانهٔ ما و در صحبت های پدر بسیار رنگ پریده و  تا حد فراموشی بود. وقتی مادرم درگذشت ، سید جواد، یار دیرین روزهای جوانی پدر، دوباره آهسته و غمخوارانه  به سراغش  آمد و همدم باوفای  لحظات بسیار تلخ تنهایی های او  بود. بارها  و مرتب به پدرم سر  زد یا مدام، با تلفن جویای احوالش بود  . من هم متأسفانه  موقعیت و فرصت ماندن در کنار پدر ِ تنها را نداشتم .  در تهران و  در غم فراق  مادر و در جدال با مصیبت های خود خواستهٔ خویشتن غرق بودم. یادم هست غروبی به پدر تلفن کردم وجویای حالش شدم. گفت امروز سید جواد آمده بود و مرا در رفتن به حمام کمک کرد. سید جواد در عالم دوستی ومروت  با پدر،   هرگز وهیچ  کم نگذاشت. او شاید از معدود همدمان پدر در آن روز های  تلخی وتنهایی بود که  باحضوری بی منت و بی زخم زبان در کنار پدر به نهایت کوشید تا  از سنگینی غم ها بکاهد.

این محبت و بزرگواری را، او  البته از من هم دریغ نکرد. چندماهی بعد از درگذشت پدر،   من در آبان ١٣٩١ به خانهٔ  پرخاطرهٔ پدری کوچیدم و در آن خانهٔ خالی، مأوا گزیدم. روزگاری سخت را به تنهایی می گذراندم. سید جواد از احوالم مطلع شد. چندباری به دیدنم آمد. در مراوده و معاشرت،  بانهایت ادب و احترام، حد حرمت ها را خوب می شناخت و لحاظ می کرد. هرگز از تألمات  خصوصی نپرسید، هیچ گاه در صدد سرک کشیدن به گذشته هایم نبود، به قصد کنجکاوی یا فرونشاندن وسوسه های پرسشگر دربارهٔ زندگی ام یا ارث و میراث من و  دیگر اعضای خانواده، سرصحبتی نگشود. او آداب  هم صحبتی را خوب می شناخت و رفتاری واقعا فرهنگی و مؤدبانه داشت.  همچنین  احترام او وقتی در دلم  چند برابر شد که از بعضی اشاره های سربسته اش متوجه شدم  در سال‌های پایانی زندگانی پدرم که مصاحب صمیمی او بوده در ضمن گله های پدرم  به بعضی رفتارهای بسیار  ناخوشایند نزدیکان او  پی برده است اما سید جواد  هرگز محتوای آن درد دل ها و شکوه ها را برملا نکرد و رازدار  و وفادار ماند.   عیار و معیار  «تشخص و ادب  »، نه به  رشته و رتبهٔ تحصیل  دانشگاهی است و نه به داشتن قریحهٔ شاعری و هنرمندی و آثار مکتوب،  ونه به منصب ومقام عالی  یا حرفهٔ معلمی و استادی  است، بلکه  ، به درک و شعور اجتماعی و  «تربیت ِ مهذب» خانوادگی است. رفتار سید جواد از این نظر  درست خلاف  رفتار بیشتر کسانی بود که درخانهٔ پدری، گاه ناچار بودم حضور نا دلپذیرشان  را تحمل کنم. تحملی که البته چندان هم  نپائید. به همهٔ آمد و ‌شدهای مزاحم و مخل آرامش خاطرم پایان دادم . امیدوارم این ویژگی بسیار شایستهٔ ستایش سید جواد رحمانی برای همهٔ کسانی که متوجهٔ زشتی و بی نزاکتی رفتارها و سخنان و پرسش های نابه جای خود نبوده اند در آینده دربردارندهٔ درس هایی آموزنده و تأثیر بخش باشد .

چند سطر پیش نوشتم که از معاشرت ها قطع مطلق کردم. بنابراین از اخبار و احوال مردم آن شهر نیز بی خبر بودم  . از سید جواد هم  مدت ها بود سر و سراغی نبود. با اطلاعاتی اجمالی  که از گذشته، دربارهٔ  زندگی اش داشتم کاملا حدس می زدم چقدر درگیر گذر رنج های دشوار زندگی است.شاید چند ماه پیش بود که در ماجرایی آن هم کاملا از سر اتفاق شنیدم که در بستر بیماری است. به جست و جوی بیشتر احوال او بر آمدم. ظاهرا آخرین شعله های  زندگی اش با پت پتی بی رمق، سو سو می زد و نوری بی جان خبر از فرارسیدن بسیار نزدیک تاریکی مطلق حیات او را می داد. من هیچ خوش نداشتم خاطرهٔ آن همه خستگی ناپذیری و تلاش و نظم  و تشخص و متانت و آراستگی و  استواری چنان شخصیتی، جای به تصویری دیگر از او بسپارد. اما همیشه نگران حالش  و امیدوار بودم  که از رنج ها رهایی یابد. تا اینکه غروب آن چهارشنبه پائیزی فرارسید. 

سید جواد رحمانی رفت و از رنج زیستن خلاص شد.

ای مرگ بیا که زندگی ما را کشت… 

 

*نویسنده و پژوهشگر تاریخ

yektanetتریبونخرید ارز دیجیتال از والکس

پربحث‌های هفته

  1. من عجله ندارم!

  2. نیش و کنایه های «بومرنگی» روحانی!

  3. نگاهی به مسیر بازیگرانی که مهاجرت کردند/ از بازیگری تا رقص و رانندگی تاکسی!

  4. با حلوا حلوا گفتن، دهان شیرین نمی‌شود!

  5. اصلاح‌طلبان مقابل «نصیری» سکوت نکنند

  6. ادعای عجیب روحانی: ما بورس را رشد دادیم، اینها بورس را زمین زدند!

  7. نظرات برگزیده مخاطبان الف: دولت در گام اول باید مشکلات را انکار نکند/ رانندگان اسنپ و تپ‌سی باید حمایت شوند

  8. قحطی مانتوی بلند و دکمه‌دار در تهران!

  9. مشروبات تقلبی از جامعه پزشکی هم قربانی گرفت

  10. حقوق کارکنان وزارت کشور ترمیم می‌شود

  11. دور باطلی که تمامی ندارد!

  12. جریان دائمی تجارت، به جای تعطیلی روز شنبه

  13. ساماندهی بازار مسکن و اجاره‌بها در خوان آخر/ اسب سرکش مسکن، آرام می‌گیرد؟

  14. حکم اعدام بابک زنجانی نقض و تبدیل به ۲۰ سال حبس شد

  15. تضادی عجیب و پر ابهام!

  16. برای این عکس شما تیتر بزنید

  17. دو ناوشکن آمریکایی در دریایی سرخ شکار شدند

  18. رشد شدید بدهی‌ها در دولت روحانی/ عبور از بحران بدهی در دولت رئیسی

  19. آقای رئیس‌جمهور! لطفاً فراموش نکنید!

  20. هشدار حسین شریعتمداری؛ فاجعه برجام در انتظار لایحه عفاف!

  21. نظر جالب شریعتمداری درباره طرح نور و لایحه حجاب/ پاسخ خلجی به انتقادات نمایندگان درباره قیمت دلار

  22. سردار رادان: عده ای تلاش می کنند مردم قانونگریز شوند

  23. نتانیاهو: احکام دادگاه لاهه را نمی پذیریم

  24. سقوط در آغوش پهلوی!

  25. آمریکا و ویتنامی دیگر؟۱

آخرین عناوین