«دزدان تابستان»
نویسنده: ترومن کاپوتی
مترجم: زهره زادسر
ناشر: قطره، چاپ اول 1400
132 صفحه، 40000 تومان
****
تا دو دهه پیش از این کسی از باقی ماندن رمان«دزدان تابستان» اطلاعی نداشت. گمان غالب این بود که نخستین رمان ترومن کاپوتی همان «صداهای دیگر، اتاقهای دیگر» است که به لحاظ سبکی با آثار متاخر او که به رمانهای غیر داستانی معروف بودند، تفاوت داشت. رمانی که امروزه به واسطه مضمونش بیشتر مورد توجه قرار گرفته، چرا که بازتاب دهنده بخشی از خاطرات و تجربیات زندگی خود کاپوتی نیز هست.
کاپوتی چندین نوبت درباره «دزدان تابستان» به اظهار نظر پرداخته بود. یکبار به سردبیر نشریهای قول داده بود که اگر صبر کند میتواند بعد از بازنویسی و اصلاح، آن را برای انتشار در اختیارشان قرار دهد؛ وعدهای که محقق نمیشود.
او در گفتگویی در اواخر عمر خود (1982) به از بین بردن این رمان اشاره کرد: «یکبار تمام یک کتاب را از بین بردم، رمانی نیمه طولانی بود. در واقع بد نبود، کار خوبی برای انتشار می شد. رمانی هیجان انگیز که بخشهایی از آن واقعا سرگرم کننده بود. اما پایانی غم انگیز داشت. بله،چیزی در آن بود که اذیتم می کرد. و یک روز بی خیال نابودش کردم. می دانستم اگر آن کار را نمی کردم، انتشارش میدادم . و من می دانستم ترجیحا نباید چاپش کنم.»
اما ظاهرا اصل ماجرا با آنچه کاپوتی روایت کرده متفاوت بوده؛ در غیر این صورت امروز این رمان پیدا نمی شد. نوشتن رمان «دزدان تابستان» در سال 1943 آغاز شدکه او بسیار جوان بود و نوزده سال بیشتر نداشت. در آن زمان کاپوتی در آپارتمانی در بروکلین نیویورک زندگی میکرد. یک سالی بود که او به عنوان کمک دستیار مجله نیویورکر شروع به کار کرده بود، موقعیتی بسیار وسوسه کننده برای جوانی علاقمند به نویسندگی که داستانهای کوتاه هم مینوشت. اما این همکاری دوام زیادی نداشت، به ویژه برای او که شیفته نوشتن و انتشار آثارش بود اما در نیویورکر، محترمانه از انتشار داستانهایش طفره می رفتند. این شد که تصمیم گرفت از کار در این نشریه معتبر به نفع متمرکز شدن روی رمان «دزدان تابستان»، کنارهگیری کند. اما با این حال «دزدان تابستان» هیچ گاه به سرانجام نرسید. ظاهرا آنقدر از انتشارش ناامید بود که نسخه دستنویس آن را بدون آنکه به سرنوشتش علاقه ای داشته باشد، رها کرد.
درسال1950 ترومن کاپوتی بعد از یک سفر دور و دراز تصمیم میگیرد که محل زندگی اش را عوض کند، بدون آنکه دیگر به خانه قدیمیاش باز گردد و از مسئول ساختمان می خواهد هر آنچه مربوط اوست کنار خیابان بگذارد. حتی دستنویسهایش! اما مردی که از آپارتمانش نگهداری میکرد نوشتههای او را تا سالها حفظ میکند، ظاهرا او میدانسته که یکی از گنجینه های ارزشمند ادبیات داستانی امریکا را در اختیار دارد. به هرحال پس از مرگ او اموالش به برادرزاده اش میرسد. برادرزادهای که تصمیم میگیرد، گنجینه عمویش را به پول نزدیک کند! تصمیمی که به مذاق علاقمندان آثار کاپوتی بسیار خوش آمد و به هر حال در سال 2005 این رمان امکان انتشار و رسیدن به دست دوستداران پرشمار این نویسنده را پیدا میکند.
خوشبختانه سرانجام این رمان به همت نشر قطره و با ترجمه زهره زادسر به فارسی برگردانده شد. رمانی که البته با آثار معروف کاپوتی متفاوت است. اما اگر بخواهیم واقعبینانه قضاوت کنیم. این رمان به واسطه سبک داستانگویانهاش بیشتر بازتاب دهنده تخیل کاپوتی به عنوان یک داستاننویس است تا آن کاپوتی معروف با رمانهای غیر داستانیاش. از دیگر سو این رمان نشان دهنده ظرفیت کاپوتی جوان به عنوان نویسندهای با قریحه است که آیندهای درخشان را برای او میشد، پیش بینی کرد. هرچند که او نیز همانند بسیاری از نویسندگان نتوانست نخستین کارش را با آسودگی در زمان خاص خود منتشر کند.
ماجرا با سفر خانواده مک نیل به اروپا آغاز میشود. برخلاف همیشه گریدی دختر هفده سالهی خانواده (قید سفر همراه با بقیهی خانواده را زده و تصمیم گرفته که تابستان را در خانه تنها بماند. با اینکه مادر او ناراضیست، پدرش چندان نگران تنها ماندن دخترش در نیویورک نیست، آن هم وقتی خودش در این سن و سال چند سالی بود که تنها در کالیفرنیا زندگی میکرد!
گریدی اما بی توجه به گرمای تابستانی منتهن تنها به این فکر میکند که نبودن مادرش و گیردادن هایش باهیچ چیزی قابل قیاس نیست. به خصوص که گویی این تنهایی فرصتیست برای تجربهای ناب و تکرار نشدنی که پیش روی او قرار گرفته است: «خندهای مهارناشدنی در دل گریدی سربرمیداشت. هیجان شادی بخش تابستانی که همچون بوم سفید بیانتهاایی در برابرش گسترده شده بود و او میتوانست اولین تاش های قلم خامش را بر آن نقش کند آن هم با آزادی کامل....» گریدی به شدت از این آزادی خوشحال است، با اعتماد به نفس به استقبال روزهایی میرود که برای جوانی بدون تجربه چون او آبستن حوادث تلخ و شیرین گوناگونیست. بخصوص آشنایی اش با کلاید، مرد جوان بروکلینی که او را با عشق آشنا میکند و...
سادگی و صداقتی که گریدی دربرابر عشق دارد، همانقدر توام با یکرنگی است که ترومن کاپوتی به دنیای پیرامونش، به عنوان نویسندهای جوان که با همه توان خود میکوشد احساساتش را به مخاطب انتقال دهد زبان رمان ساده و بیان آن با توجه به ریتمی که نویسنده با جملات کوتاهش تدارک دیده پرکشش و جذاب است. همانگونه که شخصیتها خواننده را مجذوب خود می کنند.«دزدان تابستان» شاید شاهکاری فراموش ناشدنی نباشد، اما هم ارزش خواندن دارد و هم اینکه شخصیت اصلی آن گریدی، این دختر جوان که سودای تجربه کردن دارد، تا مدتها در خاطر خواننده میماند.