«آدم خوبه»
(جلد دوم از مجموعۀ محور مقدس)
نویسنده: دکتر علیرضا مؤذن
ناشر: کتاب نیستان، چاپ اول 1400
376 صفحه، 75000 تومان
****
«محور مقدس» مجموعهای پنججلدی است که به اصول عقاید تشیع میپردازد. ایدۀ اصلی مجموعه این است که منظومۀ باورهای تشیع، شخص امام معصوم است و نه هیچ چیز دیگر. برای دفاع از این ایده دو کار اصلی صورت میگیرد: (1) ارائۀ شرح و بیانی جدید و به زبان روز از آن ایده؛ (2) پاسخ به اشکالات و شبهات جدید. دربارۀ مورد دوم، به طور ویژه، نظریات روشنفکران دینی آماج حمله قرار میگیرند. نویسنده هم از مباحث عقلی و استدلالی بهره گرفته و هم از آیات قرآن و روایات معصومان. البته مواجهۀ با آیات و روایات نیز استدلالی و انتقادی است. از جهت قالب ارائه نیز همۀ مطالب در شکل و شمایلی مصور، امروزی و حتی کمیک ریخته شدهاند. برخی از مباحث هم به صورت دیالوگ و حتی مناظرۀ چندنفره هستند. کتابهای این مجموعه تقدم و تأخر منطقی دارند و لذا بهتر است به ترتیب خوانده شوند. با وجود این، طوری طراحی شدهاند که هر کدام را به طور مستقل میتوان مطالعه کرد. بهعلاوه، بخشهای هر مجلد را نیز میتوان جداگانه خواند و بهره برد. در کل، این مجموعه مرجعی جدید برای معلمان و مربیان تعلیمات دینی است. از طرف دیگر، وضوح، سادگی و تفصیل مطالب باعث شده که به صورت خودآموز هم بتوان از آن استفاده کرد.
***
با توجه به مباحث گذشته و جلد اول این مجوعه، چهبسا کسی خیال کند که منظور از «آدم خوبه» امام معصوم است. ولی این تصور اشتباه است. منظور از آدم خوبه آدم خوبه است! یعنی همان کسی که از منظر عرف متدینان و غیرمتدینان آدم خوبی به شمار میآید. آدم خوبه کسی است که به همۀ احکام شرعی و اخلاق عرفی پایبند است. یعنی نهفقط همۀ نمازها و روزههای واجب را انجام میدهد، بلکه نمازها و روزههای مستحبی زیادی را هم بر خود هموار میکند. از جهت اخلاقی هم نهفقط به دیگران بدی نمیکند، بلکه با حداکثر توانش به دیگران خوبی میکند و یاری میرساند. خلاصه اینکه چنین آدمی را هر کس ببیند و بشناسد، در دیانت و انسانیت به او نمرۀ بیست کامل میدهد. ولی از نظر این کتاب این آدم خیلی هم خوب نیست و چهبسا حتی نمرۀ قبولی هم نگیرد و لذا جزو اشقیا و جهنمیان شود.
این کتاب نقد این نوع انسان خوب است. نویسنده بهتفصیل در اینباره بحث میکند که اگر کسی بیشترین عبادتهای شرعی را انجام دهد و دست به بهترین کارهای اخلاقی بزند، بهخودی خود چیزی نیست. آنچه مهم است و ملاک به شمار میآید، ولایت امام معصوم است. اگر کسی عمداً از قبول ولایت امتناع کند، هر چقدر کارهای خوب انجام دهد و اخلاق انسانی داشته باشد، باز هم به سعادت اخروی نمیرسد. سهل است؛ قطعاً در آتش جهنم سرنگون خواهد شد. بهعلاوه، اصلاً بدون آن ولایت، احکام و اخلاق هم حقیقی نخواهد بود. اگر کسی واقعاً پایبند احکام و اخلاق است، باید دودستی به دامان امام معصوم چنگ زند. آنان که چنین نسبتی برقرار نمیکنند، فقط مدعی احکام و اخلاق هستند. امام معصوم کسی است که همۀ راههای خیر به او ختم میشود.
در کل، بنای کتاب بر توجه به آیات و روایات است؛ یعنی رجوع به متون دینی برای اثبات مدعای یادشده. ولی سویۀ نقدی کتاب هم کم نیست. برای مثال، نویسنده در فصل پایانی کتاب به مصاف سنگینوزنترین روشنفکر دینی میرود. توضیح اینکه دقیقترین و فلسفیترین کتابی که در حوزۀ روشنفکری دینی نوشته شده «اخلاق دینشناسی» به قلم دکتر ابوالقاسم فنایی است. از زمان انتشار کتاب تاکنون کسی آن را به طور جدی نقد نکرده است. تقریباً همگان در برابر آن سکوت کردهاند. نویسنده در فصل پایانی کتاب یکی از نظریات دکتر فنایی را نقد میکند و میگوید که این نوع دیدگاهها ناشی از غفلت از تشیع حقیقی است. عالمان شیعی قرنهاست که با دلایل محکم از آموزههای تشیع دفاع کردهاند و اگر کسی به آثارشان رجوع کند دچار این مشکلات نمیشود. در نهایت هم میافزاید که آن نظریۀ روشنفکری مبنای محکمی ندارد و ریشه در احساسات و عواطف دارد. روشنفکر به علت ناراحتی از اوضاع سیاسی و اجتماعی چنان نظری را مطرح کرده است. به طور کلی، در این مجلد نیز مباحث انتقادی کم نیست و این رویکرد انتقادی فقط شامل بیدینان و روشنفکران دینی نیست. دینداری عرفی نیز مورد نقد واقع میشود؛ برای نمونه:
«چند سالی است که رسم پسندیدۀ دیگری رواج یافته و آن برگزاری جشن تکلیف یا جشن عبادت است که به شکل فردی یا جمعی، برای نوباوگان برگزار میشود. اصل این رسم، پدیدهای پسندیده و مثبت است، ولی در اکثریت قریب به اتفاق موارد، آنچه در مراسم برجسته است، تنها حفظ حجاب و خواندن نماز و گرفتن روزه و ... است. روح «احکاممحوری» بر این برنامه حاکم است. به بیان دیگر، کمتر شاهدیم که در غالب این برنامهها به اساسیترین و مهمترین تکلیف الهی که همانا پیروی از حجت خداست، کمترین اشارهای شود! پیشتر بیان شد که بیشتر افراد «احکاممحور» و «اخلاقمحور»اند؛ اگر این نوع گزارشها و آموزشها فراگیر باشد، آیا نمیتوان گفت که متأسفانه آموزش فرزندان شیعه بر اساس مبانی تشیع صورت نمیگیرد؟ اگر امامت از اصول دین باشد، که هست؛ ولی این موضوع به هر دلیلی در آموزش نسل آیندۀ شیعه، مورد نفی، سانسور، کتمان یا نقص و تحریف، قرار گیرد، آیا دلیل بر آن نیست که در جدیترین و راهبردیترین نقطۀ دینورزی دچار اشتباه یا التقاط شدهایم؟ اینکه محور دین و اصل دین را اشتباه بگیریم، بدان معناست که مرکز کنترل فرماندهی توسط عوامل نفوذی اشغال شده است؛ زیرا در اصلیترین موضوع، دچار خطا و اشتباه شدهایم. آیا برای شیطان که به دنبال نابودی دین ماست، بهترین نقطه برای ایجاد انحراف، منحرف کردن پایۀ دین و اصول آن نیست؟»