«تیرانداز درازکش»
نویسنده: ژان پاتریک مانشت
ترجمه: محمد بهرامی
ناشر: چشمه، چاپ اول و دوم، 1397
161 صفحه، 14500تومان
****
«کتابی که تا تمام نکنید زمین نخواهید گذاشت» به گمانم بدون آنکه اغراقی درکار باشد این بهترین توصیف برای رمان «تیرانداز درازکش» است که با ترجمه محمد بهرامی و به همت نشر چشمه به بازار آمده است. رمانی که بعید به نظر می رسد بعد از خواندن صفحات نخست آن تا تمام نکنید دست از سرش بردارید! نویسندهی رمان، ژانپاتریک مانشت، پناه و سه سال بیشتر زندگی نکرد (1942 ـ 1995)، اما همین مدت کافی بود تا با آثارش، خود را به عنوان یکی از چهره های شاخص رمانِ نوآر فرانسه تثبیت کند. اوج کار او در دهههای هفتاد و هشتاد میلادی بود که ادبیات و سینمای فرانسه صاحب نوع خاصی از رمان نوآر بود که آمیزه ای بود از رمان جنایی امریکا در دهه چهل و پنجاه که جهانبینی اگزیستانسیالیستی محبوب آن روزهای جامعه فرانسوی در آمیخته بود و به عبارتی در شکل فرانسویاش بومی شده بود.
شخصیتهای محوری این آثار با ضدقهرمانهایی تک افتاده، خونسرد و بدبین بودند که از قضا ته ماندهی اعتمادشان کار دستشان میداد. گویی جبر حیات سرنوشتی جز تلخ کامی برای شان مقدر نداشته بود؛ در سینما اما این تلخی نمود بیشتری هم داشت، بخصوص در پایان این فیلمها که اغلب مرگ نقطه پایان سرنوشت چنین قهرمانهایی را میگذاشت. بیشک سینمای نوار فرانسه به شدت مدیون این گونه از ادبیات داستانی بود. رمانهای نوار بسیاری دستمایه اقتباسهایی برای سینما شدند، اما این بده بستان یک سویه نبود مگر می توان تاثیر سینماگری همچون ژان پیر ملویل را بر رمان نوار فرانسه نادیده گرفت؟ چنان که حتی شمایل های ماندگار او از چنین گنگسترهایی که چهره شاخص آنها آلن دلون (و در رده ای پایین تر در فیلمهایی دیگر ژان پل بلموندو) بر پرده نقرهای بودند، بر ذهن علاقمندان این آثار چنان نشسته و تهنشین شدند که خواننده رمان «تیر انداز درازکش» جز هیبت آلن دلون را برای «مارتن تریه» ضد قهرمان رمان «تیرانداز درازکش» نمی تواند مجسم کند!
«تیرانداز درازکش» را بهترین اثر ژان پاتریک مانشت خواندهاند، اما سوای این صفت که تاییدش خواندن دیگر آثار این نویسنده را میطلبد؛ آن را میتوان نمونه کاملی از رمان ژانر دانست. رمانی که قواعد سبک نوار را چنان استادانه مورد استفاده قرار داده که خود در این گونه به اثری کلاسیک بدل شده است.
رمان با افتتاحیه ای جذاب درست در دل حادثه شروع می شود؛ خرده روایتی برای معرفی شخصیت اصلی رمان و کسب و کارش که پاک کردن آدمها از صحنهی روزگار است. کسب و کارِ کثیفِ مافیایی که پول خوبی از آن در می آید، اما وقتی بدان وارد شدی راهی برای خارج شدن از آن وجود ندارد، مگر اینکه این بار شکار خودت باشی و شکارچی یکی از کسانی که روزگاری همکارت بوده اند.
پیرنگ رمان از منظر حادثه پردازی پرملات و از خط و ربطی محکم برخوردار است که بستر روایتی با ضرب آهنگی تند و نفسگیر مورد استفاده قرار داده است. حسن کار مانشت در این است که تنها به خلق رمانی پر ماجرا و متکی بر موقعیتهایی هیجان انگیز که بر پرپایه حادثه و اکشن متکی باشند بسنده نکرده است، شخصیت ها به قدر کفایت پرداخته شده اند و روابط آدمها و موقعیت های داستانی از غنایی قابل قبول برخوردارند. مانشت جامعهای را ترسیم می کند که پایههای اخلاقی آن بسیار متزلزلند، غرایز جسمانی و پول همه چیز را تحت الشعاع خود قرار داده اند، عجیب نیست در این جامعه مادی شده شخصیتها به جای آنکه برپایهی روابط انسانی در کنار یکدیگر باشند، برمبنای منافع به همزیستی رسیدهاند و با دروغ یکدیگر را می فریبند. غریزه و پول مهمترین جلوه های زندگی انسان محسوب میشود که حتی عشق را تحت سیطره خود گرفته، چنانکه روبرو شدن با حقایقی این چنین تکاندهنده مارتن تریه، آدمکش حرفهای، خونسرد و بزن بهادر را نیز به عنوان فردی فریب خورده ای مفلوک بدل می کند که به شکلی تمثیل وار توانایی حرف زدن خود را از دست می دهد! تریه به عنوان جوانی شهرستانی که در در رویای بدست آوردن پول و تغییر وضعیت خودبه ارتش می پیوندد و این جنگ است که او را در مسیر بدل شدن به آدمکشی حرفه ای و خونسرد قرار داده و پیش میبرد.
جهانبینی حاکم بر رمان و نگاه انتقادی نویسنده به مناسبات انسانی هم به صورت فردی و هم از نوع جمعی آن، موقعیت های داستانی رمان را غنا بخشیده و باعث شده «تیرانداز درازکش» به عنوان یک رمان ژانر که داستانگویی اصلی ترین خصیصه آن است، از سطح یک رمان نوار سرگرم کننده فراتر برود.