«بند محکومین»
نویسنده: کیهان خانجانی
ناشر: چشمه، چاپ اول زمستان 1396
227 صفحه، 24000 تومان
***
«بند محکومین» تازهترین اثر منتشر شده از کیهان خانجانی است که نخستین اثر داستانیاش «رخش» را در سال (1371) به چاپ رساند. انتشار مجموعه داستان «سپیدرود» که به عنوان نامزد بهترین مجموعه داستان سال در پنجمین دوره جایزه بنیاد گلشیری و اثر در خور تقدیر به عنوان بهترین مجموعه داستان سال در ششمین دوره جایزه ادبی مهرگان شناخته شد، نقطه عطفی در کارنامه او محسوب می شود. خانجانی علاوه بر آثار داستانی دیگر، سابقه برگزاری کارگاههای داستان نویسی و فعالیتهایی همچون سردبیری نشریه «ویژه ادبیات خزر» را در کارنامه دارد که در مجموع او را به عنوان یکی از فعالان و چهرههای مهم داستانی معاصر معرفی میسازد.
بند محکومین را نشر چشمه در زمرهی کتابهای قفسهی قرمز (ساختارگرا، جریانگریز، ضد ژانر) روانه بازار کرده که در همان ابتدای امر با دیدن عنوان رمان ضدژانر، ذهنیت اثری متفاوت و جریان گریز را برای خواننده به وجود میآورد که خواندن رمان نیز بر چنین ویژگی ای صحه می گذارد.
این رمان ماجرای زندانیانی است که در بندی با عنوان «بند محکومین» واقع در زندان لاکان رشت به سر میبرند. بندی که در کتاب اینطور معرفی میشود «نگهبانانش میگویند ورودی دارد، خروجی ندارد» (صفحه 9) و روی دیوارش نوشته است «قتل هم شد جرم؟» (همان). در همان صفحه اول نویسنده فضایی کلی از این بند را برای خواننده ترسیم میکند به اینصورت که بندی است با بیست و پنج اتاق و دویست و پنجاه محکوم که توسط دوربینهایی کنترل میشود و در واقع کل آن بند به دست اعضای محکوم همان بند اداره میشود.
داستان با روایت یکی از محکومان این بند معروف به «زاپاتا» آغاز میشود و پس از شرح ماجرای زندانی شدن خود؛ در قالب حکایتهایی به معرفی دیگر اشخاص بند محکومین میپردازد، و در خلال این حکایتهاست که ماجراهایی هم که در این بند در جریان است مانند وارد شدن اشخاص جدید، یا نقشههای فراری که کشیده میشود، رد و بدل کردن مواد مخدر و ورود آن به زندان و.... بازگو میشود.
تمام این اتفاقها و فضای کلی داستان زمانی خواندنیتر میشود که با فرم ویژهی کتاب، ساختار و نوع فرم روایتها، زبان ویژه، طنز و اصطلاحات خاص حاکم در فضای زندان مواجه میشویم. در واقع کیهان خانجانی با نوشتن این کتاب تسلط خود بر ادبیات داستانی، فرم و زبان و میزان آگاهی خود بر خلق فضای جدید در داستان را به نمایش گذاشته است. اثری که به لحاظ محتوایی با مورد مداقه قرار دادن قشر خاصی از جامعه سری به لایههای زیرین و کمتر دیده شدهی آن میزند و با بیان طرز تفکر و اندیشه این بخش افراد جامعه مخاطب را به فکر وا میدارد و هم مخاطب جدی داستانی را با فرم جدیدی از داستان پردازی و مواجههی با داستان روبرو میکند.
از ویژگیهای بارز این رمان میتوان به استفاده از زبان و ادبیات خاصی اشاره کرد که تنها توسط همین قشر مخفی و به دور نگه داشته از جامعه (زندانیان یا به اصطلاح حبس کشیدهها) به کار گرفته میشود، دسترسی به این زبان و آشنایی به این اصطلاحها بیشک نیازمند تحقیق بوده است، اصطلاحها و کنایههای کمتر شنیده شدهای همچون: «به وَرزا گفتند کارِ پدرت همین بود، تو هم شخم بزن»، «قرض که به صد برسد باید نبات داغ خورد»، «دمپایی من یک لنگهاش مرثیه میخواند یک لنگه اش سینه میزد»، «خروسش میخواند و مرغش روی میخ تخم میگذاشت»، «مرد را زن نگه میدارد، بار را باربند ما محکومین را دوربین»، «هر جا گنج هست، دیو هست»، «گاو به اندازهی طنابش چرا میکند سگ به اندازهی طنابش گاز میگیرد» و بسیاری دیگر از این اصطلاحها که به وفور در «بندِ محکومین» قابل مشاهده است، که نشان از قریحه و تسلّط نویسنده نسبت به فضایی که برای داستان خود برگزیده است، دارد. همچنین توصیفهایی که از زندان و بندهای آن در کتاب به دست داده میشود احتمالا نویسنده را مجبور به انجام تحقیقات میدانی هم کرده است.
در کتاب کیهان خانجانی با ماجراهای عاشقانه، ازدواجها، بلند پروازی افراد و کارهای خارج از عرف و فرهنگی رو به انحطاط در خلال حکایتهای شخصیتهای مختلف داستان مواجه میشویم، که عاقبت چنین فرهنگ منحطی را که در گوشه و کنار جامعه در جریان است، تقدیری جز سیاهی و جمع شدن عدهای در بندی موسوم به «بند محکومین» نیست. افرادی که در یک سیکل بسته هر چه میزنند به دری بسته است و در نهایت اگر بیرون هم میروند برای آن است که اشتباهی مرتکب شوند تا رجعتی دوباره داشته باشند.
توصیفهایی که توسط شخصیتها و در فراخور روحیهای که دارند ارائه میشود، متفاوت است، برای مثال توهّم شخصیت اصلی بعد از استعمال مخدر که یکجا پنکه سقفی را همچون شیری با یال بالای سرش حس میکند و یا تصویری که از مادر خود ارائه میدهد: «مادر شده بود لکهی نمِ سقف که پاییز و زمستان تشت زیرش میگذاشتیم.»
روایت در این رمان به شکلی خلاقانه متاثر از موقعیت های داستانی متنوعنماست، بنابراین نه تنها مانع از خسته شدن مخاطبان می شود بلکه در همراه شدن بیشتر آنها نیز موثر عمل می کند. علاوه بر این حالت قرارگیری حکایتهای گوناگون در خلال فضای اصلی رمان که در «بند محکومین» در جریان است و گاه آوردن یک گزارش خیالی (صفحه 36) در خلال یک روایت و همچنین طنزی مستتر در زبان داستان که گاهی به لایههایی روتر نیز خود را میکشاند همه و همه به جذابیتهای این داستان افزوده است.
در مجموع می توان گفت «بند محکومین» علاوه بر آنکه انتظارات مخاطب خاص ادبیات را در مواجهه با یک روایت داستانی متفاوت برآورده میکند، مخاطب عام را هم اگر قدری حوصله به خرج بدهد، می تواند با خود همراه کند و در ضمن خواندن اثری با جاذبههای زبانی و روایی، نهایتا هر دو طیف را به فکر فرو برد. از این رو می توان گفت آنچه در جلد این کتاب نیز آمده، دور از واقعیت نیست چرا که خانجانی توانسته در این کتاب جهانی متفاوت بسازد که در داستانهای با محوریتِ زندان (لااقل در ایران)، کم نظیر است.