داستان «کاک‌حسین» بر ویرانه‌های تپه‌رش

گروه اجتماعی الف،   3960829143

بوی تعفن چنان در فضا پیچیده که عملا نفس کشیدن را هم را غیرممکن کرده است. شالم را به دور دهان و بینی می‌پیچیم و به دنبال بو راه می‌افتم.

داستان «کاک‌حسین» بر ویرانه‌های تپه‌رش

هر لحظه بی‌درنگ احساس می‌کنم دل و روده‌هایم به دهانم خواهد آمد. یک کیلومتری آن‌طرف‌تر بیل مکانیکی در حال کندن چاله‌ای است و مردان که لباس سبز نظامی‌ بر تن دارند، روی تپه‌ای با ماسکی بر دهان و بینی ایستاده و نظاره‌گر انجام عملیات هستند. باد که می‌وزد جهت اصلی بو مشخص می‌شود؛ سمت همان چاله‌ای که در حال حفرش هستند.

هفت روز از زلزله کرمانشاه می‌گذرد. تا چشم کار می‌کند ویرانه‌های خانه‌های روستایی بین دشتی وسیع از مزارع دیده می‌شود. در گوشه‌ای تراکتوری نزدیک چاله ایستاده که در قسمت باری پشتش تلی از زباله و خاک به چشم می‌خورد. هرچه نزدیک‌تر می‌شوم بوی تعفن لاشه شدیدتر می‌شود. تا جایی که می‌توانم شالم را باز با دستانم به سمت دهان و بینی فشرده‌تر می‌کنم و تا بتوانم بو را تحمل کنم. بار تراکتور لاشه گوسفندهایی است که معلوم است تازه از زیر آوار خارج کرده‌اند. تعداد زیادی دقایقی قبل دفن شده و این آخرین بار لاشه‌ای است که قرار است در زیر خاک قرار بگیرد.

نمی‌توان بیشتر از این بو را تحمل کرد. از راننده تراکتور می‌پرسم این همه گوسفند برای کیست؟ تنها یک اسم می‌گوید: «کاک حسین».

مقصدم فرعی‌های «ازگله» است. مسیرهایی بسیار دورتر از جاده‌های اصلی را انتخاب راهم کرده‌ام تا شاید شناسایی آنها و نوشتن درباره‌ آبادی‌های زلزله زده دور از دسترس بتواند کمک حالی باشد در ارسال محموله‌های مورد نیاز آسیب‌دیدگان در زلزله.

اسکله را به سمت بخش یا دهستان «یارویسی» و سپس گردنه می‌پیچم و جلوتر می‌روم، باز به فرعی دیگری می‌خورم. بی‌نام و بدون تابلو. همان را داخل می‌شوم و به راهم ادامه می‌دهم. چند کیلومتری می‌روم تا شدت بوی تعفن نگهم می‌دارد. اینجا «تپه رش» است؛ نامی که روی هیچ تابلویی ندیدمش.

گوسفندانی که مشخص است زمانی مال و دارایی گله‌داری بوده‌اند در حال دفن شدن هستند؛ همان کاک حسین، این مال‌دار کسی نیست جز پسر «کدخداکریم پالانی» که با گذر زمان و حالا نام فامیلش را تغییر داده است.

 

به وسعت زمینی که تا چندی پیش خانه و کاشانه و دارایی کاک حسین را در آغوش گرفته بود می‌نگرم. حیرت زده‌ام می‌کند. غرور مردانه‌اش حیرت زده‌ام می‌کند. کاک حسین مثال کسی است که از اسب افتاده باشد اما هنوز از اصل نه!  چنان محکم صحبت می‌کند که صدای گرمش مرا نیز که نظاره‌گر آن همه ویرانی هستم ، دلگرم می‌کند.

بلند می‌پرسم دنبال کاک حسین می‌گردم؛ مردی چهارشانه و نسبتا فربه با لباس محلی کردی که کتی قهوه‌ای رنگ به روی شلوار گشاد کردی‌اش بر تن دارد، برمی‌گردد و نگاهم می‌کند: «حسین منم چکارم داری؟» فارسی را به راحتی صحبت می‌کند، حدودا 65 ساله است. با مشخصه کلی مردان کرد، یعنی موها و ابروانی سیاه و چشمانی قهوه‌ای و براق. روی ویرانه‌ای عظیم ایستاده و نظاره‌گر بیل مکانیکی است که حالا به سمت خانه‌اش آمده تا بقایای بلوک‌ها و سنگ‌هایی را که تا 7 روز پیش طویله دام‌هایش و انبار غلاتش بوده جابه‌جا کند.

کمی خودمانی‌تر می‌شوم  «عمو حسین حیوان‌ها برای شما بود؟

«بود دخترم. دیگر هیچ برایم نمانده.»

همانند همه کردها فارسی را به قول خودمان کتابی صحبت می‌کند. ماموری که کاوری با آرم اداره دامپزشکی بر تن دارد، روی ویرانه‌های طویله بالا و پایین می‌رود. چرا بعد از هفت روز لاشه‌ها را در آوردند. منطقه را بو برداشته؛ «خانم جان نمی‌شود، اینجا انبار جو بود، اگر دست می‌زدند جوها نابود می‌شد. باید اول آنها را در می‌آوردیم هرچند بار کاه هم که اینجا بود خراب شده»، «بیشتر از 100 حیوان داشتم که شاید 40 تا مانده باشد.»

آنچه باعث می‌شود به ادامه گفت‌وگو با این مرد که از ثروتمندان این منطقه محسوب می‌شود اما دارایی‌اش را حالا بر اثر زلزله از دست داده، ترغیب شوم، محکم صحبت کردن و قوی بودنش در برابر حادثه است.

حالا هر دو روی ویرانه‌هایی که حاصل 50 سال دسترنج کار کاک حسین است ایستاده‌ایم. ته سیگارش را روی ویرانه‌ها می‌اندازد. «اینجایی که ایستادی، خانه‌ام بود. آنطرف هم انبار غلاتم و آن مرد هم چوپانم است.» دورتر را نشان می‌دهد با دست: «آنجا را می‌بینی؟ مسجدی بود که ساختم. خدا شاهد است که 500 میلیون تومان هزینه ساختش کردم اما ببین همه از بین رفته».

سمت دیگر را نشان می‌دهد« آنجا هم طویله حیواناتم بود. پمپ بنزینم هم خسارت دیده و چند روزی است که تعطیل است. بیشتر از 100 راس گوسفند هم تلف شدند. هرچه داشتم خاک شد و آمد به زمین، اما خدا رو شکر زن و فرزندم سالم ماندند.»

به وسعت زمینی که تا چندی پیش خانه و کاشانه و دارایی کاک حسین را در آغوش گرفته بود می‌نگرم. حیرت زده‌ام می‌کند. غرور مردانه‌اش حیرت زده‌ام می‌کند. کاک حسین مثال کسی است که از اسب افتاده باشد اما هنوز از اصل نه!  چنان محکم صحبت می‌کند که صدای گرمش مرا نیز که نظاره‌گر آن همه ویرانی هستم ، دلگرم می‌کند.

مثل یک مرد واقعی ایستاده. از نحوه معاشرت و مکالمات تلفنی‌اش به راحتی می‌توان فهمید که فردی امین و از بزرگان منطقه است. هر رهگذری را دلداری می‌دهد، اما ته نگاهش می‌توان ماتم را دید. چشمانش سرخ شده، وقتی می‌گوید اینجا خانه و کاشانه من بود. می‌بینید از کجا تا کجاست؟ و حالا چه از آن همه مال مانده؟ خدا را شکر. دولت گفته 25 میلیون تومان وام 4 درصد و 5 میلیون تومان هم وام بلاعوض می‌دهد.» با خنده‌ای تلخ و عصبی جمله آخر را می‌گوید. آنجا را ببین. آن یخچال خانه‌ام بود که از بغداد 10 میلیون تومان خریده بودم. قسم می‌خورم در ایران کسی لنگه‌اش را نداشت. ببین چه شده؟»

کاک حسین میزان خسارت مالی وارد شده به خودش در زلزله را حدود 1.5 میلیارد تومان براورد می‌کند. ادامه می‌دهد: «از تمام مالم فقط لباس‌های تنم برایم ماند. دیگر هیچ ندارم. خدا  را شاهد می‌گیرم حتی چادر هم نرفتم بگیرم. با زن و بچه‌ام در ماشین می‌خوابیم. حتی پتو هم نگرفته‌ام.»

بغض کاک حسین با جمله آخر می‌ترکد. اشک جاری شده روی پهنه صورتش که حالا ته‌ریش آن را کمی سیاه کرده، جمع‌و جور می‌کند. از شکسته شدن ابهت این مرد که به گفته اهالی از خیران منطقه و سرپرستی حداقل 10 خانوار را برعهده دارد، سر به زیر می‌گیرم. خواهر عروسش از راه می‌رسد. از امدادگران هلال‌احمر است و کاور هلال بر تن دارد. رسم ادب را با بوسیدن دست کاک حسین به جای می‌آورد که در این منطقه به عنوان احترام به بزرگان محسوب می‌شود.

دخترک می‌زند زیر گریه تا کاک حسین را می‌بیند. کاک حسین او را نیز دلداری می‌دهد با گفتن: «خدا رو شکر که سالمی. مال دنیا که ارزش نداره، هزار بار خدا را شکر کن.»

مردی که چوپانی گله پسر کدخدا را برعهده دارد تکه‌ای از دوربین شکاری از بین ویرانه‌ها پیدا کرده و می‌آورد. کاک حسین نشانم می‌دهد. «ببین این را، از آلمان آورده بودمش.»

دستانش را بر پشتش گرفته و حالا هر دو روی ویرانه‌ها قدم می‌زنیم. می‌پرسم کاک حسین در این حوالی به چه نامی شما را می‌شناسند، از خودت بگو؟ «معروف به حسینِ کدخداکریم هستم. زاییده همین تپه رش که زمان جنگ دست زن و بچه‌ام را گرفتم و رفتم جوانرود. خدا می‌داند زمانی که رفتم حتی 1000 تومان نداشتم نان بخرم تا زن و بچه‌ام بخورند. رفتم به کارگری. بعد از جنگ و سال 70، 72 آمدم اینجا. وقتی برگشتم هیچ‌کسی اینجا زندگی نمی‌کرد. آمدم خانه‌ای ساختم و با نصب تانکر آب کشاورزی کردم. بعد من کم کم مردم هم آمدند. این همه دارایی را که می‌بینی پوچ شده، همه را با 55 سال کار جمع کرده بودم.»

کاک حسین اینها را با افتخار و لحنی محکم می‌گوید از مالی که حاصل کار بازوانش است؛ «دورتا دور خانه‌ام دوربین مدار بسته نصب بود. بیشتر از 100 میلیون تومان فقط اسباب خانه داشتم. وقتی جمله آخر را می‌گوید می‌ایستد و به سقف خانه‌اش نگاه می‌کند که با خاک یکسان شده و حالا روی آن راه می‌رود. پسرم در استانبول استاد دانشگاه بود که برگشت ایران و الان در کرمانشاه کار می‌کند. پسر کوچکم کمک حالم بود و کنارم زندگی می‌کرد. دو دخترم هم در شهر هستند.»

پسرکدخدا از همراهی و همدلی مردم بسیار بسیار سپاسگزار است: «مردم کل ایران از روز اول برای امدادرسانی آمدند. تا اعلام شد هوا سرد و حتی نایلون می‌خواهیم، ماشین‌هایشان را بار زدند و پلاستیک هم آوردند. امروز از قرارگاه خاتم لودرها رسیده‌اند اینجا. خدا عمرشان دهد در حال شناسایی هستند و احتمالا آواربرداری این روستا که صددرصد تخریب شده، احتمالا به زودی آغاز شود.»

آفتاب غروب کرده، آسمان تا کمتر از 10 دقیقه دیگر تاریک می‌شود. می‌خواهم جاده را جلوتر برم که کاک حسین اجازه نمی‌دهد و توصیه می‌کند تا منطقه کاملا تاریک نشده، خودم را به جاده اصلی برسانم. لحن مردانه و پدرانه‌اش چنان سنگین است که جای جوابی باقی نمی‌گذارد؛ «چشم عموحسین برمی‌گردم». پاسخش لبخندی به جوابم است.

در مسیر برگشت و در روستای «گردنو» پمپ بنزین کاک حسین را می‌بینم که پمپ‌هایش حالا با برق اضطراری روشن شده و ماشین‌ها می‌آیند تا به نوبت باکشان را پر کنند.

منبع: ایسنا

yektanetتریبونخرید ارز دیجیتال از والکس

پربحث‌های دیروز

  1. واکنش قوه قضائیه به شایعه ای درباره زیباکلام

  2. صادق زیباکلام روانه زندان شد

  3. بزرگ‌نمایی مشکلات به ضرر کشور است

  4. راه سخت قالیباف/ پیشنهاد جالب شریعتمداری درباره واکنش به اسرائیل

  5. شنبه‌ای که تکلیف تعطیلی شنبه‌ها را روشن کند هنوز نرسیده است!

  6. کنایه مجری شبکه ۴ رادیو بی‌بی‌سی به رضا پهلوی: هیچگاه نماد آینده ایران نیستی!

  7. سفیدشویی جنایت!

  8. جهان غرب و یک بازی عجیب با کشورهای در حال توسعه

  9. ترکیه ای که من دیدم! 

  10. تعطیلات آخر هفته و کاهش ساعت کاری ادارات همچنان بلاتکلیف ماند

  11. درخواست نمایندگان از رئیس جمهور برای حذف ارز ترجیحی واردات برنج

  12. این حق مسلم را پایمال نکنید!

  13. رادان: پلیس در امنیت ملی اثرگذار است

  14. بانکی‌پور، نماینده مجلس: در قانون عفاف و حجاب پلیس اجازه بازداشت ۵ گروه را دارد

  15. کارگاه بزرگ تولید سلاح جنگی و شکاری در اندیمشک منهدم شد

  16. اهانت به جامعه جهاني!

  17. ماجرای اقدام شهرداری منطقهٔ ۳ تهران مقابل یک داروخانه چه بود

  18. بانک سینا بابت طلب ارزی توسط صندوق توسعه ملی تملیک شد

پربحث‌های هفته

  1. این نامه دلسوزانه است؟!

  2. کیهان: لایحه عفاف و حجاب ترویج‌کننده پدیده پلشت بی‌حجابی است/ امید است این لایحه ناکارآمد کنار گذاشته شود

  3. واکنش قوه قضائیه به شایعه ای درباره زیباکلام

  4. چرا این همه بد اخلاقی؟

  5. فردا دیر است...

  6. آقای رئیس جمهور خاطرجمع نباشید

  7. درباره توبه تتلو

  8. حرف طلافروشان را باید شنید، اما...

  9. پیرامون پشت‌پرده افشای فایل‌صوتی «ظریف»...

  10. نامه روحانی به مردم ایران درباره دلایل رد صلاحیتش/ این دفاعیه‌ شخصی نیست، دفاع از جمهوریت نظام است

  11. هزینه ای که هیچ دولتی حاضر نشد بپردازد!

  12. سپاه برای مقابله با مواد مخدر مسئولیت گرفت‌

  13. راه‌حل ماجرای روحانی و شورای نگهبان چیست؟/ نظر ضرغامی درباره گسترش شادی و نشاط در جامعه

  14. نظرات برگزیده مخاطبان الف: مردم عملکرد دولت روحانی را فراموش نکرده‌اند/ گسترش مصرف مشروبات الکلی زنگ خطری برای مردم و مسئولین است

  15. خودمان بیگناهان زیادی را کشتیم نمی توانیم از اسرائیل انتقاد کنیم

  16. جریمه کشف حجاب ۴ و نیم میلیون تومان است

  17. سردار رادان: کشف حجاب به خاطر مسائل اقتصادی نیست

  18. امیر تتلو در مدح امام علی (ع) شعر سرود

  19. انتقاد روزنامه اصولگرا از وزیر ارتباطات/ واکنش فرزین به انتشار اطلاعات مالی موسسه رائفی‌پور

  20. تنوری که هنوز سرد است...

  21. نتانیاهو: ‌صدها سرباز را از دست داده‌ایم

  22. ایثارگران را بدنام نکنید !

  23. صادق زیباکلام روانه زندان شد

  24. بزرگ‌نمایی مشکلات به ضرر کشور است

  25. راه سخت قالیباف/ پیشنهاد جالب شریعتمداری درباره واکنش به اسرائیل

پربحث‌های هفته

  1. کیهان: لایحه عفاف و حجاب ترویج‌کننده پدیده پلشت بی‌حجابی است/ امید است این لایحه ناکارآمد کنار گذاشته شود

  2. سپاه برای مقابله با مواد مخدر مسئولیت گرفت‌

  3. جریمه کشف حجاب ۴ و نیم میلیون تومان است

  4. سردار رادان: کشف حجاب به خاطر مسائل اقتصادی نیست

  5. امیر تتلو در مدح امام علی (ع) شعر سرود

  6. بزرگ‌نمایی مشکلات به ضرر کشور است

  7. نرخ رشد جمعیت با روند فعلی در سال ۱۴۰۹ به صفر می‌رسد

  8. درخواست ابطال افزایش ۳۵ درصدی دستمزد کارگران به دیوان عدالت اداری

  9. دستورالعمل دادستانی کل کشور درباره طرح نور به زودی ابلاغ می‌شود

  10. واکنش چمران به ودیعه میلیاردی به برخی مدیران شهرداری تهران

  11. تعطیلات آخر هفته و کاهش ساعت کاری ادارات همچنان بلاتکلیف ماند

  12. ورود بانوان به ورزشگاه تصمیم نظام بوده است

  13. انتشار پیام مهم و معنادار نسرین به نیکا شاکرمی/ آتش چرا در شب مرگ نیکا او را از خانه بیرون کرده بود؟!

  14. رادان: پلیس در امنیت ملی اثرگذار است

  15. یاسین رامین به ۳ سال حبس محکوم شد

  16. امیر تتلو آزاد می‌شود؟/ وکیل مدافع تتلو : موکلم توبه کرده/ نوجوانان برای آزادی اش دعا می کنند

  17. کارگاه بزرگ تولید سلاح جنگی و شکاری در اندیمشک منهدم شد

  18. وجود حدود ۱۸ میلیون « دختر» زیر۳۰ سال در کشور/ وضعیت «تجرد» زنان دهه ۵۰ و ۶۰

  19. ماجرای روغن‌های خام آفتابگردان/ خط قرمز سازمان غذا و دارو سلامت مردم است

  20. اینکه می‌گویند بچه نیاورید اشتباه است/ فرزند نمی‌آورند چون نگهداری سگ و گربه راحت‌تر است

  21. توقف آهنگ رشد مصرف موادمخدر بین دانش‌آموزان

  22. با حکم رئیس‌جمهور سرپرست سازمان ملّی سنجش منصوب شد

  23. سردار رادان: دشمن به دنبال کارزارهای خیابانی است

آخرین عناوین