گروه تعاملی الف - رئوف پیشدار - استاد دانشگاه:
دوره دبیرستان بزرگواری دبیر شیمی ما بود که برای قاخِنج « شماتت - سرزنش کردن- اصطلاح قزوینی» ما اگر درس نخوانده بودیم و یا کاهلی میکردیم، چند تا تکیه کلام داشت که در دسترس ترین آنها « خاک بر سرتان بدبختهای بیچاره » بود! و متعاقب آن و در تکمیل سخن میافزود: « خاک کاهو با کُود زیاد، آنهم خاک حُكم آباد شاید مغز شما رُشد کند!» در حُکم آباد - الان داخل شهر قزوین - آنزمان سبزی میکاشتند و مشهور بود که به زمین کُود حیوانی و یک نوع کُود ویژه! میدادند. القصه!
هر زمان که ما هم شیرین زبانی میکردیم و میگفتیم که آقا! ببخشید: بدبخت که همان بیچاره است. با منطق اثبات میکرد که « بدبختی یک قدم بالاتر از بیچارگی است.» هست یا نیست، بود و یا نبود، بچه بودیم یادم نیست. دستمان توی سفره پدر بود، ولی حالا که پدر خانواده شدهام در شرایطی که بر من، و ما، از هر حیث گذشته و میگذرد، به این نتیجه حرف دبیرم رسیدهام منتهی هم بدبخت و هم بیچاره! با هم! به علاوه فقیر!
چگونه چنین شد و چه کسی مقصر آن بود که حالا از هر کدام بپرسی خواهد گفت؛ من نبودم! روشن است همانهایی که به گفته «حسن سبحانی» که خود او هم زمانی از نمایندگان مجلس و نشسته بر مسند قدرت بود: « مردم از شرایط اقتصادی راضی نیستند و آنچه وجود دارد، محرومانی هستند که قرار بود یک تار موی آنها را به کاخنشینان ندهند، اما امروز در ضعف مفرط قرار دارند.»
سبحانی خطاب به مسئولان: «جامعه را به جایی رساندهاید که نمیشود در آن تولید کرد.»
خبرگزاری کار ایران-ایلنا- در گزارشی با استناد به دادههای رسمی و مراکز پژوهشی به واکاوی خط فقر پرداخته است. در این گزارش به دادههای مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی اشاره شده که در آن گفته شده نرخ خط فقر طی یک دهه از ۱۹ درصد به بیش از ۳۰ درصد افزایش یافته است. یک عضو کمیسیون اقتصادی مجلس شورا، میزان خط فقر در تهران را ۳۰ میلیون تومان اعلام کرده است. بانک مرکزی ایران اعلام کرده نرخ تورم اردیبهشت امسال ۵۵/۷ درصد بوده است.
در این حال یکی از آقایان مسئولین رده چندم ولی پرحرف و مصاحبه که به ادعاهای شاذ و زبان تند و بی در و دروازه و البته دروغ های زیاد مشهور است، ادعا کرده که « بنا بر آمار بانک جهانی، پارسال رشد اقتصادی ما از آمریکا بیشتر بوده!» بماند که بانک جهانی چنین ادعایی نکرده و دروغ است ولی باید گفت : جناب! بنا بر آمار بانک جهانی اندازه اقتصاد آمریکا ۱۰۰ برابر اقتصاد ایران است و اقتصاد ایران حتی اندازه اقتصاد ایالت ۳۵ ام آمریکا هم نیست.» کاش وارد بازی آمار و مقایسه نشوند که اوضاع خیلی خوب پیش نخواهد رفت.
« میلتون فریدمن» اقتصاددان و نويسندهی آمريكايی مینویسد: وقتی یک نفر پولش را خرج میکند تا برای خود چیزی بخرد، بسیار مراقب است که چه مقدار خرج میکند و چه چیزی میخرد. وقتی یک نفر پولش را خرج میکند تا برای فرد دیگری چیزی بخرد، بسیار مراقب است که چه مقدار خرج میکند، اما دربارهی اینکه پولش را صرف خرید چه چیزی کرده است، کمتر دقت میکند. وقتی یک نفر پول فرد دیگری را خرج میکند تا برای خودش چیزی بخرد، بسیار مراقب است که چه چیزی میخرد، اما دربارهی اینکه چه مقدار خرج میکند، چندان مراقب نیست. و وقتی یک نفر پول فرد دیگری را خرج میکند تا برای فرد دیگری چیزی بخرد، نه به مقدار پولی که خرج میکند و نه به آن چیزی که برایش پول خرج کرده است توجهی نمیکند. و این کار دولت است برای شما! دولت های چاق و بی خاصیت که قدرت تحرک ندارند.
ما شاهد آن بودیم که طی سالهای گذشته مرتبا رکود تورمی عمیقتر و گستردهتر شده است در حالی که اصلا مشخص نیست که این درآمدهای ارزی به کجا میروند. بر اساس آمارهای رسمی در سال گذشته ۴۸ میلیارد دلار صادرات کالاهای غیرنفتی داشتهایم که به نظر میرسد با توجه به عملکرد گذشته نیز باید ۱۵ میلیارد دلار به عنوان کم اظهاری برخی صادرکنندگان به این رقم اضافه کرد.
به نام حذف یارانهها منابع ارزی کشور را از کشور خارج میکنند و با وجود آنکه روزانه یک میلیون بشکه نفت به فروش میرسد و ۴۸ میلیارد دلار صادرات غیرنفتی داریم که این میزان نیز با توجه به افزایش قیمت کالاها در بازارهای جهانی به ۶۰ میلیارد دلار افزایش پیدا خواهد کرد و با توجه به رقم فروش نفت درآمدهای ارزی به ۱۰۰ میلیارد دلار خواهد رسید. ضمن آنکه این منابع گاز و نفت متعلق به مردم است و تنها باید برای منافع مردم هزینه شده و تنها صرف رفاه مردم به اشکال مختلف شوند و از جمله تعهداتی که در قانون اساسی آمده برای خدمات آموزش و پرورش و آموزش عالی و خدمات سلامت مردم باشد تا به صورت رایگان ارایه و بخشی دیگر نیز باید صرف تولید و کمک به آنها شود تا فرصتهای بازتولید و اشتغال در کشور به وجود بیاید.
اما دولتها همواره تلاش دارند خود را از تعهدات حمایتی رها کنند ضمن آنکه در خصوص منابع و درآمدهای ارزی کشور نیز پاسخگو نیستند. بسیاری از کالاهایی که وارد کشور میشوند در داخل ایران نیز قابلیت تولید دارند، اما سوال اینجاست که چرا این کالاها را در داخل تولید نمیکنند تا به خروج ارز از کشور منجر نشود؟
یکی از سیاستهایی که در سه دهه گذشته وجود داشته، مساله خارج کردن ارز از کشور است و به همین دلیل هم هیچ وقت حاضر نشدهاند که به بودجهریزی ارزی تن دهند تا ارزی که کشور دارد تنها محدود به تامین نیازهای اساسی مردم و تولید در کشور شود و علت اصلی آن هم این است که به نام اقتصاد آزاد به خروج ارز از کشور کمک میکنند تا منابع بزرگ ارزی کشور امکان خارج شدن را داشته باشد و بقیه موارد نیز نمایشی برای متقاعد کردن مردم است.