«آن است شیوه حکومت»
(فرمان حضرت امام علی (ع) به مالک اشتر)
نویسنده: سیدمهدی شجاعی
ناشر: نیستان؛ چاپ اول 1396
176 صفحه؛ 9500 تومان
****
کتاب «آن است شیوه حکومت» ترجمه سیدمهدی شجاعی از عهدنامه و یا همان نامه معروف حضرت امام علی(ع) به مالک اشتر است. از نکات قابل توجه این کتاب مقدمهای است که شجاعی بر این اثر نوشته است. او در این مقدمه هدف از حکومت در اسلام و آنچه به عنوان خلافت و حکمرانی در این آئین بر مسلمانان رفته را مرور و درباره منشور حکومت علوی و اسلامی که برگرفته از نهج البلاغه است و در نامه حضرت امام علی(ع) به مالک اشتر متبلور میشود نکاتی را بیان کرده است. او در این مقدمه که برای فهم محتوای این نامه، متنی کارساز و دقیق به شمار میرود، تقسیمبندی حکومت اسلامی به دو شیوه علوی و اموی را معرفی و ترسیم میکند. الفِکتاب مطالعه دقیق این مقدمه را نقطه ورودی میداند به فهم نامه مهم امیرالمومنین به مالک اشتر؛ باشد که معیارهایمان در حکمرانی، علوی شود.
و امّا فرمان حضرت امیر به مالک اشتر ـ هنگام سپردن حکومت مصر به او ـ از این جهت حائز اهمیت است که مرامنامهای تمام و کمال برای اداره یک کشور محسوب میشود.
و اصول و قواعد حکومت علوی را ـ که تاکنون مجال تحقق عملی آن فراهم نشده ـ تعریف و تبیین میکند و تصویری از آنچه باید باشد را پیش چشم مردم قرار میدهد. و ما به این دلیل، امروز و اکنون بیش از هر زمان دیگری، نیازمند مطالعه و دانستن و فهمیدن این اصول و قواعدیم که با حکومتی به اسم اسلام مواجهیم و برای شناختن اصل از بدل و سره از ناسره، چارهای جز رجوع به یک محک و ترازو یا ملاک و میزان نداریم.
فرامین حضرت امیر برای حکومت و باید و نبایدهای او در اداره مملکت، بهترین ترازو یا سرمشق و الگوست برای این که جزء جزء گفتارها و رفتارهای حکومت اسلامی را با آن مقابله کنیم و به عیار اصلی یا بدلی بودن آن پی ببریم. و از آن مهمتر این که عملکرد این حکومت اسلامی را عیناً عملکرد مقرّر و مطلوب اسلام تلقی نکنیم و آن را مبنای قضاوت در مورد اسلام و فرامین آن قرار ندهیم.
به عبارت دیگر:
این فرمان را به عنوان بهترین و دقیقترین ملاک و شاخص پیش رو داشته باشیم و هر نگاه و حرف و عملی را با آن مطابقت دهیم و تضادها و تعارضها را بفهمیم و هر چه به اسم اسلام میشود به حساب اسلام نگذاریم.
به عنوان مثال؛ از نظر حضرت مولی مطلوبترین اندوخته و ذخیره در نگاه حاکم، باید عمل صالح باشد.
پس کسانی که مقام و منصب را فرصت مغتنمی برای اندوختن مال و بهرهمندی از موقعیت میشمارند، هیچ نسبتی با حضرت مولی ندارند.
و یا؛ طبق فرمان حضرت مولی:
در نگاه حکومت، باید دورترین و منفورترین مردم کسانی باشند که دنبال معایب دیگران میگردند و نقاط ضعفشان را میجویند و برملا میکنند.
وَلْیَکُنْ اَبْعَدُ رَعیَّتِکَ مِنْک وَ اَشْنَوُهُم عِنْدَکَ اَطْلَبَهُم لِمَعایِبِ النّاس
چرا که در مردم معایبی هست که حاکم موظفترین است به پوشاندنشان.
فَاِنَّ فِی النّاسِ عُیوباً الْوالِی اَحَقُّ مَنْ سَتَرَها
و فرمان اکید حضرت به حاکمیت این است که:
در پی کشف و دانستن آن معایب مردم، که از تو پوشیده است، مباش.
فلا تَکْشِفَنَّ عَمّا غَابَ عَنکَ مِنها
و از آن شگفتتر این که:
حاکمیت وظیفه دارد آنچه را هم که از معایب افراد میداند، از ذهن خود و دیگران پاک کند.
فَاِنَّما عَلَیْکَ تَطهیرُ ما ظَهَرَلکَ.
پس اگر حکومتی در پی یافتن عیب مردم و کشف اسرارشان باشد، هیچ نسبتی با اسلام علوی ندارد.
فرمان حضرت به حاکم این است که:
دلت را از هر چه حقد و کینه و عقده نسبت به مردم آزاد کن و رشته هر عداوتی را بگسل. و تغافل کن مواردی را که از تو پوشیده میدارند و هرگز به رو نیاور.
ناگفته پیداست که اگر حکومتی در پی کشف اسرار مردم باشد چه نسبتی با اسلام علوی دارد. چه رسد به این که از اسرار مردم به عنوان اهرم برای رسیدن به اهداف و مطامع خود استفاده کند.
و نیز میفرماید:
برترین مقصود و مهمترین هدف حاکمیت باید، برپایی عدالت در میان مردم باشد و شکوفایی محبت و یکدلی میان آنان.
وَ اِنَّ اَفضَلَ قُرَّه عَینِ الوُلاه استِقامَهُ العَدلِ فِی البِلادِ وَ ظُهورُ مَوَدّهِ الرَّعیَّهِ.
این کلام آنقدر، روشن و صریح و قاطع است که احتیاج به هیچ توضیحی ندارد.
مثال دیگر، برخورد با مدیر، مسئول یا کارگزاری است که مرتکب خیانت و تخلّف در هر شکل و قالبی میشود.
حضرت، کمترین ارفاق و مسامحهای را در این مورد جایز نمیشمرد و فرمان به سختترین تنبیهات و تعزیرات میدهد:
هم او را به تنبیه جسمانی بکشان!
و هم آنچه از این طریق به دست آورده بازستان!
و هم او را به خاک مذلّت بنشان!
و هم مهر خیانت بر پیشانیاش بزن!
و هم طوق ننگ و بدنامی را بر گردنش بیاویز!
بر اساس این فرمان به این نتیجه میتوان رسید که یک ملاک جدی تمایز میان اسلام علوی و اسلام اموی، کیفیت برخورد با تخلف مقامات و وابستگان حاکمیت است.
در حافظه تاریخ شواهد و قرائن عدیدهای برای هر دو گونه از برخورد، نقش بسته است.
هم حساسیتها و دقتها و وسواسهای امیرالمومنین در مواجهه با کوچکترین تخلفات کارگزارانش ثبت شده است و هم ولنگاری و عادیسازی و طبیعیشماری حاکمان و خلفای اسلام اموی از عثمان تا معاویه تا بنیعباس و تا...
در تمام دوران حکومت علی یک مورد هم به چشم نمیخورد که امیرالمومنین تخلف یک مقام یا وابسته حکومتی را به دلیل ارتباطش با حاکمیت نادیده بگیرد یا کوچک بشمارد.
و توجهش را بر تخلفات جبهه مقابل، متمرکز کند و از آن وسیلهای برای محکوم کردن جبهه مقابل بسازد.
در تاریخ شواهد عدیدهای ثبت شده که حضرت کوچکترین تخلفی را از نزدیکان و وابستگان حاکمیت، تاب نیاوردهاند و هنگام مواجهه با آنها تلخترین و تندترین برخوردها را از خود بروز دادهاند.
برخورد حضرت با زیادهطلبی برادرش عقیل ـ که تازه از سر نیاز و درماندگی بوده نه سوءاستفاده یا بهرهمندی خاص یا تکاثر و مالاندوزی ـ توسط خود حضرت، گزارش و در تاریخ ثبت شده یا برخورد ایشان با دختری از نزدیکان که گردنبندی را صرفاً به عنوان امانت یک شبه از خزانه بیتالمال خارج کرده و برای بازگرداندن آن، عزم جدی و راسخ داشته و...
شواهدی از این دست به روشنی میتواند معیار و ملاک ارزیابی حکومتها را به دست مردم دهد.
تاکید حضرت بر رسیدگی به افراد محروم و مستمند:
اللهَ اللهَ فِی الطَّبَقَهِ السُّفلی
یا تاکید بر ارتباط مستقیم و مستمر با مردم:
فَلا تُطَوِّلَنَّ احتِجابَکَ عَن رَعیّتِکَ.
یا نهی اکید از حق ویژه برای خواص و نزدیکان و وابستگان قائل شدن:
به هیچ یک از خویشان و اطرافیانت، زمینی را با شرایط ویژه واگذار مکن!
یا تاکید بر حفظ جان مردم و نهی شدید از ریختن خونشان به ناحق:
بترس از خونها و ریختنشان به ناحق و ناروا. چرا که هیچ چیز به اندازه ریختن خون ناحق، گریبانگیر انسان نمیشود و عذاب و عقوبت ندارد و نعمتها را نابود نمیکند و از عمر حکومت نمیکاهد... و اولین چیزی که خداوند سبحان در قیامت به حساب آن میرسد، خونهایی است که بندگان از یکدیگر ریختهاند.
یا تاکید بر پرهیز از بهرهمندی خاص از موقعیت:
مبادا از آنچه متعلق به همه مردم است، استفاده شخصی کنی و برای خود سهمی بیش از دیگران قائل شوی و...
سطر سطر این فرمان ملاکها و محکهایی است که قدرت تشخیص و تمیز حق از باطل و اصل از بدل را به دست میدهد.
امّا همه این ملاکها و شاخصها مبتنی است بر جهانبینی حاکم بر نگاه حاکم.
در این فرمان، حضرت تعریفی از حکومت را تبیین میکند که همه شاخصها و ملاکها در محور مختصات آن تعریف و نگاه، معنا میشود و در جایگاه خود مینشیند و شاید مهمترین، اصلیترین و محوریترین اصلی که از این جهانبینی حاصل میشود، نوع نگاه به مردم است. نگاهی که انسانیترین تعاریف حقوق بشر در طول تاریخ را درمینوردد و در جایگاهی فراتر از همه آنها مینشیند.
وجه تمایز این نگاه به مردم در قیاس با همه نگاهها و تعاریف دیگر، نگاه الهی نسبت به انسان و مردم است. یا نگاه به انسان و مردم از منظر الهی است.
ارجمندترین تعاریفی که تاکنون در مورد مردم ارائه شده و برترین حقوقی که برای بشر تعریف شده مبتنی بر نگاه اومانیستی و انسانمداری بوده و این تعاریف در بلندترین افقهای پرواز خود به نقطهای رسیدهاند که از نظر حضرت، ابتداییترین نقطه حرکت یا نقطه صفر تلقی میشوند.
خلاصه کلام حضرت به حاکمیت این است که:
«در قلبت، دوست داشتن مردم، محبت نسبت به مردم و ملاطفت و مدارای با مردم را اصل قرار بده.
چرا که مردم، از دو حال خارج نیستند:
یا برادر تو اند در تعریف دین
یا همسان تو اند در تناسب خلقت.»
تعریف حضرت از مردم ـ مردمی که باید از محبت و ملاطفت حاکمیت برخوردار شوند ـ چنان وسعت و شمولی دارد که هیچ انسانی از این دایره بیرون نمیماند و از این حکم، مستثنی نمیشود.
یعنی که مردم یا مسلماناند ـ که برادران دینی تو محسوب میشوند ـ یا هر چه غیر آناند که در تعریف کلی انسان میگنجند.
تعریف حضرت از حکومت علوی این نیست که مردم، از هر تیره و طایفه و قبله و قبیلهای و با هر گرایش و تفکر و عقیدهای کافی است که از جانب حاکمیت تحمل شوند یا در امان بمانند؛ بلکه باید از لطف و محبت و حمایت حاکمیت هم برخوردار شوند. یعنی یک انسان مسلمان وقتی که در جایگاه حکومت و حاکمیت قرار میگیرد، به همان میزان که نسبت به برادر دینی خود مهر میورزد و احساس مهربانی و ملاطفت دارد باید نسبت به هر انسان دیگری که تحت حاکمیت اوست این احساس محبت و مهربانی و ملاطفت را داشته باشد. حتی اگر آن انسان بیشترین مخالفت یا تضاد را با حاکمیت داشته باشد. بر این اساس به این نتیجه میتوان رسید که جدیترین شاخص و وجه تمایز میان حکومت علوی و اموی، به نگاه و تعریف این دو از مردم و رفتارشان با مردم ـ اعم از موافق و مخالف ـ برمیگردد.
از منظر حکومت اموی چنان که تاریخ گواهی میدهد، سرنوشت مخالفان و ناراضیان، از محرومیت از حقوق عادی و ابتدایی آغاز میشود و تا تبعید و حصر و شکنجه و اعدام ادامه مییابد.
ولی حکومت علوی، محبت و ملاطفت نسبت به همه مردم را ـ اعم از موافق و مخالف و راضی و ناراضی ـ وظیفه خود میشمرد و محرومیت از هیچ حقی را برای آحاد مردم روا نمیداند.
حقیقتاً میتوان ادعا کرد که در همه جهان و در طول تاریخ تا امروز هیچ انسان و مکتب و اندیشه و مرامی در مورد وظایف حکومت و حقوق مردم، تعریفی به ارزش و اعتبار و ارجمندی فرمان علی (علیهالسلام)، ارائه نکرده است.
کاش کسانی که داعیه مسلمانی و بخصوص تشیّع و پیروی از مرام علی را دارند این فرمان حضرت مولی را میخواندند و میفهمیدند و به عنوان پر افتخارترین سند در حمایت از حقوق بشر به جهانیان نشان میدادند.
و البته پیش از آن ـ در جایگاه حکومت ـ خود به آن عمل میکردند.