«دگرگونی ساختاری حوزه عمومی»
(کاوشی در باب جامعه بورژوایی)
نویسنده: یورگن هابرماس
مترجم: جمال محمدی
ناشر: افکار؛ چاپ چهارم 1392
484 صفحه؛ 30000 تومان
****
«دگرگونی ساختاری حوزه عمومی» یکی از پرنفوذترین آثار یورگن هابرماس است که به چندین زبان ترجمه شده است. (تامس مک کارتی)
ویژگی اصلی این کتاب که با ترجمه جمال محمدی و به همت نشر افکار منتشر شده آن است که هابرماس در این اثر روی روش خاص یا رشته واحدی تکیه نمیکند؛ به عبارت دیگر «دگرگونی ساختاری حوزه عمومی» کتابی است که میکوشد با تحلیل حوزه عمومی بورژوایی از یک سو به موضوعی بنیادین در جامعه بپردازد و از خلال پرداختن به این موضوع روش تحلیل نوآورانهای از دو جنبه تاریخی و جامعه شناختی را ارائه دهد.
این کتاب نخستین اثر هابرماس است که در سال 1962 نوشته شده؛ او در «دگرگونی ساختاری حوزه عمومی» به تحلیل تاریخی- جامعهشناختی از روند شکلگیری، اوج و افول حوزه عمومی در جامعه بورژوایی پرداخته است. از منظر هابرماس حوزه عمومی سیستمی است دارای سه عنصر اساسی ساختار، کارکرد و فرایند (دگرگونی) که عبارت است از یک فضای آزاد و یا قلمرویی که در آن افراد به منظور مشارکت در مباحث باز، علنی و همگانی گردهم جمع میشوند. او در این کتاب حوزه عمومی را به دو بخش حوزه عمومی عامهپسند و حوزه عمومی بورژووازی تقسیم کرده است.
هابرماس درباره موضوع کتاب حاضر چنین نوشته است: «پژوهش ما به تحلیل ساختار، کارکرد، پیدایش و دگرگونی الگوی لیبرال حوزه عمومی بورژوایی محدود شده است.» بنابراین از نظر نویسنده، این کتاب به مطالعه ویژگیهای منظومهای تاریخی میپردازد که برای همین مدت محدود سیطره پیدا کرد و با سیطرهاش «حوزه عمومی عامهپسند» را که خود در فرآیندی تاریخی سرکوب شد، از میان برداشت.
منظور هابرماس از حوزه عمومی عامهپسند، فضایی است که در دوره روبسپیر در انقلاب فرانسه برای مدت کوتاهی شکل گرفت؛ فضایی خالی از فرهیختگی روشنفکران و در اشغال عامه بیسواد، فضایی که بعدها در شاخههای آنارشیستی جنبش کارگر ادامه پیدا کرد و با این حال دلبسته اهداف حوزه عمومی بورژوایی بود. هابرماس اصرار دارد که در نظر گرفتن تمایز میان حوزه عمومی عامهپسند با حوزه عمومی بورژوایی، میتواند نقش آفرینی سیاسی متفاوت آنها را در مراحل توسعه اجتماعی نشان دهد.
با آگاهی از این تفاوت کتاب هابرماس بر ارائه تصویر زیبایی از مولفههای لیبرال حوزه عمومی بورژوایی و دگرگونی آنها در دولت رفاه تمرکز کرده و در هفت فصل در باب مفهوم، ساختار و تاریخ حوزه عمومی بورژوایی و مراحل دگرگونی و تغییر آن بحث میکند.
فصل اول بحثی مفهومی را آغاز میکند و حوزه عمومی را با توضیح «عمومیت مبتنی بر نمایندگی» توضیح میدهد. سپس تکوین مفهوم حوزه عمومی بورژوایی را در بستر تاریخ اقتصادی و سیاسی بررسی میکند. بر همین پایه تاریخی هابرماس ساختارهای اجتماعی و کارکردهای سیاسی حوزه عمومی را شرح میدهد و آنگاه به سراغ تکوین ایده حوزه عمومی بورژوایی و بسط آن به مثابه یک ایدئولوژی میرود. هابرماس اصل عمومیت را پیوندی میان حوزه سیاست و اخلاق تعریف میکند و برای تبیین رابطه متقابل میان این دو حوزه به گفتگو با دیالکتیک هگل و مارکس میپردازد. از خلال این گفتگو دوگانگی رویکرد لیبرالیسم به این موضوع آشکار میشود.
هابرماس با نشان دادن تناقض درونی رویکرد لیبرالیسم به حوزه عمومی، گرایش دو جانبه ادغام حوزه عمومی و خصوصی را توضیح میدهد و در مقابل تمایز حوزه خانواده از حوزه بازتولید اجتماعی را پیش میکشد. او از همین منطق برای نشان دادن تحول کنش کنشگران در حوزه عمومی سود میجوید. هابرماس مدعی میشود که توده مصرف کننده فرهنگ چگونه تبدیل به تحلیلگر فرهنگ شده است و الگوی تبیین فروپاشی حوزه عمومی را به چالش کشیده است.
این چالش بیانگر تغییر در کارکرد سیاسی حوزه عمومی است که در واقع تغییر در کارکرد اصل عمومیت است. تغییری که در دگردیسی دولت قانونگرای لیبرال به دولت رفاه اجتماعی تعین پیدا میکند. فصل پایانی کتاب به مفهوم تازه افکار عمومی اختصاص دارد و در نهایت به تحلیلی جامعه شناختی از این مفهوم ختم میشود.
این کتاب غیر از محتوای متفاوت که در برخورد با موضوع تاریخ اجتماعی عمومیت دارد، با روشی دیالکتیکی نگارش شده و میتواند به عنوان نمونهای دقیق از به کارگیری این روش در تحلیلهای تاریخی و جامعه شناختی مورد توجه قرار گیرد.