«فیلسوف تودار و رباعیّات بودار»
(پذیرش جهانی رباعیّات حکیم عمر خیّام)
به اهتمام: علیاصغر سیدغراب
نویسنده: مجموعۀ نویسندگان
مترجم: مصطفی حسینی
ناشر: هرمس، چاپ دوم 1400
315 صفحه، 64000 تومان
****
ولادیمیر پوتین، ریاست جمهوری روسیه، در اول فوریۀ سال 2007 کنفرانس خبری سالانهاش را برگزار کرد. خبرنگار یکی از نشریات روسیه از پوتین پرسید که در ساعاتی که حوصلۀ انجام هیچ کاری ندارد، چه میکند. پوتین در جواب گفت: «رئیسجمهور روسیه مثل هر فرد دیگری گاهی اوقات بیحوصله است. اینجور وقتها معمولاً سگم، کنی، همدمم است. بهعلاوه، همسرم اخیراً یک کتاب شعر، اثر عمر خیّام، به من هدیه داده که همیشه کمکحال من است». در ادامه این رباعی را از خیّام خواند:
برخیز و مخور غم جهان گذران / بنشین و دمی به شادمانی گذران
در طبع جهان اگر وفایی بودی / نوبت به تو خود نیامدی از دگران
و چهبسا میخواسته تلویحاً نشان دهد که به قدرت و مخلفات قشنگش علاقۀ چندانی ندارد. در هر صورت، این ماجرا نشان میدهد که خیّام در روسیه ناشناخته نیست. هرچند بعد از آن کاری که پوتین کرد، موجی عظیم و اقبالی گسترده به خیّام در روسیه به راه افتاد. فروش رباعیّات خیّام به چند برابر افزایش یافت و ناشران و کتابفروشیها کاروبارشان حسابی سکه شد. بله؛ خیام در روسیه هم شاعری نامآشناست. نکتۀ جالب این است که ترجمۀ روسی خیّام در قرن نوزدهم مستقل از ترجمۀ مشهور فیتزجرالد صورت گرفت. از آن جالبتر اینکه در سال 2000 محققی از آن دیار پهناور و بیسروته پیدا شد و ادعا کرده که خیّام در اصل روسی بوده است!
این کتاب پر است از اینگونه مطالب و ماجراهای جالب در باب سرنوشت رباعیّات خیّام در اقصی نقاط جهان. طبیعی است که همۀ کشورها را نمیتوان در یک کتاب جای داد؛ لذا فقط برخی از مناطق دنیا مطمح نظر بودهاند. به طور مشخص وضعیت رباعیّات خیّام در این سرزمینها بررسی شده است: ایران، جهان عرب، ترکیه، هلند، روسیه، گرجستان، هندوستان و انگلستانِ عصر ویکتوریا.
این مجموعه مقالات حاصل کنفراسی است که سال 2009 در دانشگاه لیدنِ کشور هلند برگزار شد. مناسبت این رخداد هم دویستمین زادروز ادوارد فیتزجرالد (1809-1883) و یکصد و پنجاهمین سالگرد نخستین چاپ ترجمۀ او از رباعیّات خیّام بود. چنین مجموعهای در باب رباعیّات خیّام با این گستردگی موضوعی و فرهنگی بیسابقه است.
ابتدا در مقدمه به درونمایههای کلی و جهانی رباعیّات خیّام پرداخته میشود. پس از آن در هر فصل ماجراهایی از خیام را در یک فرهنگ و سرزمین به تماشا مینشینیم. میبینیم سرنوشت جالب مترجمان جهان عرب را که چرا و چگونه با خیّام آشنا شدند و اشعارش را ترجمه کردند؛ نیز امّکلثوم، خوانندۀ پرآوازۀ مصری، ترجمۀ عربی اشعار خیّام را خواند و باعث شد خیّام در جهان عرب مشهورتر شود. با یان هنریک لئوپولد (1865-1925)، شاعر هلندی، آشنا میشویم که پس از سیر و گشتوگذار در نظامهای فلسفی غرب، عاقبت در شعر خیّام رحل اقامت افکند. باخبر میشویم که از رباعیّات خیّام برای مبارزه و مقابله با ایدئولوژی کمونیستی استالینیستی در روسیه کمونیستی استفاده میشد. در مقابل، در کشور هندوستان اندیشههای خیّام با باورهای متافیزیکی هندویی نسبت یافتند. از منظر آن باورهای فلسفی، خیّام تفسیری خاص یافت و با آن طرز فکر ممزوج شد. گزارشهایی از تأثیر رباعیّات خیّام در نقاشی، موسیقی و صنعت چاپ و نشر کتاب دیگر کشورها، بهویژه هلند، را میخوانیم. حتی با ایرانیانی آشنا میشویم که تا پیش از این خبری از آنها نداشتیم. برای نمونه، میرزا حسین خان تبریزی، پزشک ظلالسطان قاجار که عاقبت به اروپا گریخت و به کار ادبیات ایران، بهویژه خیام، در آنجا مشغول شد.
با همۀ این اوصاف، طبیعتاً این مسئله مطرح میشود که ما ایرانیان، هموطنان و همزبانان خیّام، چرا باید به سراغ دانستن سرنوشت خیّام در کشورهای دیگر باشیم؟ چه ضرورتی دارد؟ این مسئله در درون خود باوری را از پیش فرض گرفته است: ما، به دلیل ایرانی و فارسیزبان بودن، خیّام را خوب و کامل میشناسیم و میفهمیم. این پندار کاملاً اشتباه است. نکتۀ مهم این است که فرهنگ ما، مبنا و نقطۀ شروع ما نیست، بلکه انجام و غایتی است که باید به سوی آن برویم تا به آن برسیم. فرهنگ یک آرمان است و نه واقعیت از پیش محقق. فرهنگ داده نمیشود، بلکه عرضه میشود و انسان باید با تلاش و کوشش آن را مالک شود. به تعبیر گوته در «فاوست»: «بکوش آنچه را که از پدرانت به ارث بردهای از آن خود کنی!» به همین دلیل، بهراحتی میتوان تصور کرد که یک بیگانه بهتر و بیشتر و عمیقتر از یک خودی خیّام را بشناسد و بفهمد. برای نمونه، جان راسکین (1819-1900)، اندیشمند، نویسنده و هنرمند انگلیسی، وقتی برای اولین بار ترجمۀ فیتزجرالد از چند رباعی خیام را خواند، برای او نامهای نوشت و گفت: «آقای عزیز و بسیار عزیزم، اصلاً شما را نمیشناسم، اما قلباً از شما استدعا میکنم که اشعار بیشتری از عمر خیّام پیدا کرده و برای ما ترجمه کنید. هرگز تا به امروز شعری چنین شکوهمند مانند این اشعار نخواندهام. این تمام حرف من دربارۀ این ترجمه است: بیشتر، بیشتر، لطفاً اشعار بیشتری ترجمه کنید.» واقعاً اندیشمندی که هیچ اشتراک زبانی، مکانی، زمانی، فرهنگی و دینی با خیام ندارد، از ترجمۀ انگلیسی رباعیاتش چه فهمیده که اینگونه به شعف آمده بود؟
حال که پای فهم به میان آمد باید متوجه این نکته باشیم که فهم را حد و مرز و نهایتی نیست. فهم هرگز به پایان نمیرسد، بهویژه اگر فهم چیزی پیچیده و عمیق مثل رباعیّات خیّام باشد. یکی از شیوههای فهم، فهمیدنِ فهمِ دیگران است. فهم دیگران و بیگانگان از خیّام در واقع بالفعل شدن امکانات بالقوه و مغفول آن است. در رباعیّات خیّام چیزهایی هست که ما از فرط انس و عادت دیگر قادر به دیدنشان نیستیم. بله؛ برخی از پتانسیلهای خیّام برای ما قفل است! در مقابل، بیگانگان، به دلیل بداعت و غرابت، راحتتر از ما درهای این گنجینهها را میگشایند و معانی جدیدی از اشعار خیّام میفهمند. نتیجه اینکه اگر کسی دغدغۀ گسترش فهم خود در باب خیّام را دارد، نمیتواند نسبت به دستاوردهای دیگران در باب خیّام بیتفاوت باشد. باید به سراغ آنها رفت و از آن محصول، مطلوب خود را درو کرد و برداشت. این کتاب چنین کاری را آسان کرده است. شیفتگان خیّام از مطالعۀ آن هم بسیار لذت خواهند برد و هم مطالب بسیاری خواهند آموخت؛ چیزهایی که در جاهای دیگر به این سادگی نخواهند یافت. این هم یکی از آنها:
«بیبی جان یکی از نوههای دختری فتحعلیشاه قاجار بود. او پس از ازدواج به اتفاق همسر ثروتمندش به کربلا عزیمت کرد و همانجا ساکن شدند. همسر، مال و جانش را بر سر مخدّرات و مکیّفات از دست داد. و پس از ابتلا به بیماریهای متعدد سرانجام درگذشت. پیرزن فقیر و تنها ماند. شخصی به نام الصّراف از حال او مطلع شد و او را به عضویت خانوادۀ خود پذیرفت. بیبی جان قبلاً شعر میسرود، و مهمتر اینکه صدها شعر از بزرگترین شاعران ایرانی را به حافظه سپرده بود. او داستانها و افسانههای زیادی دربارۀ خیّام به نوۀ الصّراف، احمد، گفت و بسیاری از رباعیّات را از حفظ برای او خواند. آشنایی با ادبیات فارسی احمد را بر آن داشت تا دربارۀ آن، خاصه خیّام، بیشتر بداند. بعدها احمد حامد الصراف (1900-1085)، اندیشمند و حقوقدان نامداری شد و در سال 1931، 153 رباعی از خیّام را به عربی ترجمه کرد. کتاب او دو بخش دارد: بخش اول تحقیقی جامع دربارۀ زندگی، شعر، آثار، فلسفه، و حوادث سیاسی و اجتماعی روزگار خیّام است؛ و بخش دوم ترجمۀ دوزبانۀ عربی-فارسی رباعیّات اوست.»
*دکترای فلسفه