«دروازهی بیدروازه» (شرحی کهن بر کوآنهای ذن)
نویسنده: مومون اِکای
مترجم: محمدعلی لبافی
ناشر: مثلث، چاپ اول 1398
80 صفحه، 22000 تومان
****
تقریبا پندار همه انسانها این است که بهطور مستقیم با جهان ارتباط دارند. لذا عموم افراد تصور میکنند که واقعیت را بیواسطه میشناسند. این باور اشتباه بزرگی است. میان انسان و جهان واسطههایی هست که باعث میشود واقعیت را آنگونه که هست درک نکند. بزرگترین واسطه، ذهن بشر است. انسان به هر چه رو کند، از طریق ذهنش با آن مواجه میشود و از آن دریچه و منظر به واقعیتها مینگرد. روشن است که در چنین حالتی هر واقعیتی به شکل و شمایل ذهن شخص درمیآید و رنگ آن را به خود میگیرد. به طور کلی ذهن تصویر واقعیت را دچار تغییرات زیادی میکند. سازوکار این تغییرات بسیار مفصل و پیچیده است و کمتر مکتبی در فلسفه، روانشناسی، انسانشناسی و... توانسته از همه آنها سر دربیاورد. با وجود این، کمتر کسی متوجه وجود چنین حجاب بزرگی است.
مشکل اصلی و اساسی وقتی پیش میآید که سرشت واقعیت از جنس ذهن نباشد. در این حالت هرگونه شناخت ذهنی از واقعیت منجر به یک بدفهمی مطلق خواهد شد. این همان چیزی است که همیشه و برای همه انسانها دارد اتفاق میافتد. حال اگر رستگاری انسان وابسته به درک آن واقعیت باشد چه باید کرد؟
پاسخ به این پرسش نه ساده است و نه یکسان. ادیان و مکاتب معنوی، هر کدام به فراخور خود، پاسخی به پرسش دادهاند. اما در یک چیز مشترکاند: فایدهای ندارد که به سراغ سازوکار پیچیده ذهن برویم و آن را منکشف سازیم. اصولا ور رفتن با ذهن مضر و مذموم و چه بسا خطرناک هم باشد؛ زیرا هرگونه وررفتن با ذهن منجر به تقویت آن میشود و انسان را بیشتر گرفتار میکند. پس راهحل این است که از آن دست بشوییم و یکباره آن را کنار بگذاریم. به عبارت دیگر باید آن را منحل کرد. منحل کردن ذهن برای درک واقعیت بنیادی جهان روشهای متعددی دارد که یکی از آنها بهرهگیری از کوآن است. این روش در آئین ذن رایج است و به اسم آن ثبت شده است.
کوآن در اصل نوعی رخداد معنوی است که در حالت حضور میان استاد و شاگرد اتفاق میافتد. میتوان گفت این دانش ازوتریک نوعی کیمیاگری روان است که، همانند بسیاری از معرفتهای معنوی شرقی، سینه به سینه منتقل میشود. با وجود این، از دیرباز رسالههایی در این زمینه نگاشتهاند. رسالهها هم شامل تعدادی کوآن است و هم توضیحی درباه آنها. این کتاب که متعلق به قرن سیزدهم میلادی است در همین زمره جای میگیرد. چهل و نه کوآن در آن ذکر شده همراه با شرح کوتاهی که معنای آنها را روشنتر کند.
میتوان گفت کوآن نوعی معماست؛ نوعی بیان یا داستان کوتاه و ساده که در ظاهر بیمعناست. یعنی با ذهن متعارف قابل فهم نیست. سالکِ پرسشگر بر اساس ذهن خود مسئله مهمی درباره معنویت و رستگاری دارد که آن را بر اساس ذهن متعارف مطرح کرده و از استاد میخواهد که به آن پاسخ دهد. در اینجا استاد بر سر نوعی دوراهی قرار میگیرد: به علت اشتباه بودن پرسش آن را بیپاسخ بگذارد یا وارد بازی ذهن پرسشگر شود و سلسله پرسشوپاسخهای بیپایان را آغاز کند. هیچکدام از این دو راه قرین موفقیت نیست. اولی باعث میشود که پرسشگر راه و روش دینداری را رها کند و دومی منجر به سوءتفاهم و انحراف از راه درست میشود. در اینجا راه سومی است که میتواند به مثابه خروج از این بنبست باشد. این راه سوم همان طرح کوآن است. کوآن به نوعی پاسخ استاد است، اما پاسخی که نه تنها بر اساس ذهن پرسشگر نیست، بلکه اساس آن ذهنیت را متلاشی میکند. منظور این است که از منطق آن ذهن پیروی نمیکند و آن ذهن از پس فهم آن برنمیآید. برای فهم آن پاسخ باید ذهن را کَند و دور انداخت و با نوعی حالت بیذهنی معنای آن را تجربه کرد. در اینجاست که سالک به مرتبه والاتری از ادراک میرسد؛ زیرا محدودیت ذهن عادی را در فهم واقعیت درک کرده و متوجه میشود که واقعیت طور دیگری است.
کوآنها بهنوعی جزو تعالیم سرّی و مخفیانه آئین ذن هستند، اما امروزه جزو مشهورات عالم شدهاند. یکی از علل شهرت آنها جذابیت شگفتشان است. کوآنها بهقدری جالب و جذاب هستند که فضای مجازی پر از انواع و اقسام آنهاست؛ گوئی که نوعی سرگرمی هستند! اما به هر حال کسانی هم هستند که مایلند آنها را بهتر درک کنند. این کتاب کوچک در این زمینه تا حدی روشنگر است و خواننده را با فضای آنها بهتر آشنا میسازد.
*دکترای فلسفه