«طرز تهیهی خوراک فرشته»
نویسنده: پویا منشیزاده
ناشر: چشمه، چاپ اول: بهار 1398
77 صفحه، 13000 تومان
*****
«طرز تهیهی خوراک فرشته»، نخستین اثر پویا منشیزاده و یکصد و پنجاه و ششمین کتاب از مجموعهی جهان تازهی داستان نشر چشمه است. این کتاب مجموعهای است از ده داستان کوتاه با نامهای «پل معلق»، «بر عرشه»، «میترا»، «یک تکه کاج»، «گلادیاتور»، «همهی کتهای آقای شریفی»، «یک دانهی سیب»، «کی تو رو سیگاری کرد؟»، «طرز تهیهی خوراک فرشته» و «زخمهای زایندهرود». آنچه که در همهی داستانهای این کتاب مشترک به نظر میرسد، تم بسیار احساسی، لحن شاعرانهی راویان و زاویهی دید اول شخص است. شخصیتهای این مجموعه داستان با مفاهیم انسانی و مسائل بنیادینی همچون عشق، مرگ، شهادت، بازگشت، ماندن یا رفتن روبهرو میشوند. تقریباً در تمام داستانها احساسات جوانی، تصمیمات برآمده از دل و مرور خاطرات بسیار پررنگاند.
از میان داستانهای این مجموعه، برخی از نظر تازگی موضوع، بسیار مورد توجهاند و همین میتواند به عنوان مهمترین نقطهی قوت کتاب دیده شود. مثلاً در داستان «میترا»، دو جوان رزمندهی ایرانی در خاک عراق، زنی عراقی را به اسارت میگیرند و همین شروع سیلان ذهن و مرور خاطراتی در ذهن یکی از آنهاست. خاطراتی که همچون آبشاری بیوقفه فرو میریزند و ذهن دلتنگ او را تخلیه میکنند. یا داستان «همهی کتهای آقای شریفی» که با موضوعی تازه و پرداختی نو، مسئلههایی کهنه را میکاود. موضوعاتی همچون فقر، دورویی و فریبکاری، جدال باورهای سنتی و ملزومات زندگی مدرن و بسیاری مسائل از این دست در لابهلای جریان این داستان مطرح میشوند و خواننده را به چالشِ تفکر وا میدارند. هر چند که در کنار این تمها و موضوعات خلاقانه، برخی از داستانها نیز دارای موضوعاتی تکراریاند که «طرز تهیهی خوراک فرشته» و «پل معلق» را میتوان از این دسته برشمرد.
راوی داستان «گلادیاتور» دلقکی است که در یک سیرک کار میکند و اجزای همین سیرک و شخصیتهایی همچون مجری برنامهها، رامکنندههای حیوانات و سایر هنرمندان آن هستند که فضای روایت این داستان را شکل میدهند. راوی، صحنهی نمایش سیرک را به صحنهی کلوسئوم تشبیه میکند. چرا که در هر دو فضا، تماشاگران از رنج بازیگران صحنه لذت میبرند. چه این بازیگران حیواناتی اسیر و تربیتشده باشند و چه انسانهایی بیچاره و بیپناه: «میروم تو و شما را میبینم که دور تا دور سالن نشستهاید و برای منِ توی گود دست میزنید. از همین معماری سیرک بدم میآید. فرق سیرک با تئاتر همین است. بازیگرها بالای سن میروند و تماشاچیها پایینتر مینشینند. این جا اما شما بالایید و ماها توی گود؛ درست مثل کلوسئوم روم. دو هزار سال است که داستان همان است. درست همانطور ما و حیوانها باید بیاییم توی گود. مثل گلادیاتورهای بیزره، گلادیاتورهای نحیف. خطر هم سر جایش هست. فقط همه چیز به طرز احمقانهای مدرن شده.»
بعضی از داستانهای این مجموعه مانند «کی تو رو سیگاری کرد؟» و «یک دانهی سیب» همچون مرور خاطرات راوی یا تعریف و توصیفی از گذشته، رو به مخاطبی ناشناخته روایت شدهاند و بیشتر شامل شرح دلتنگیها و حس و حال راویاند تا اتفاقاتی داستانی. بخش حسی قوی و شعرگونگی بسیار پررنگ را میتوان ویژگی برجستهی این دسته از داستانهای مجموعه دانست: «حالا بیست سال گذشته و به نظرت شاید همهی این داستانها احمقانه و کودکانه بیاید و با خودت فکر کنی آدم نمیتواند این قدر به یک درخت وابسته شود، اما هنوز که هنوز است، فرشته جان، همهی گلدانها و خاکی را که توی گلدانها بود و نفس میکشید نگه داشتهام. دلم که میگیرد از توی کمد درشان میآورم، میچینمشان دور خودم. خودم را جای دانهی سیب میگذارم. خاک را پخش میکنم روی زمین و لخت رویش مینشینم. با ذره ذرهی پوستم لمسش میکنم و میروم توی خیال. پنجره باز است و باد توی دستها و شاخههایم میپیچد و موهایم را میرقصاند و آرامش مثل آب توی وجودم میپیچد. چشمهایم را میبندم و سرم را بالا میگیرم. سقف محو میشود و آسمان آبی دستم را میگیرد و بالا میبرد و بالا میبرد و بالا میبرد...»
به نظر میرسد که زمان داستانها اکنون و امروز است، هرچند که اکثر داستانها شبیه مرور خاطرات یا واگویههای درونی یا مونولوگی بسیار طولانی رو به مخاطبی غایب روایت شدهاند و در بند زمان و مکان خارج از فضای ذهن راوی نیستند. مکان داستانهای این مجموعه نیز بیشتر شامل فضاهای شهری است. در برخی داستانها مثل «بر عرشه»، به وضوح از بازار تهران و بام تهران یاد میشود یا مثلاً در «زخمهای زایندهرود» همان طور که از نام داستان پیداست، راوی و خانوادهاش ساکن اصفهان هستند اما محور توجه غالب در نوشتن داستانهای «طرز تهیهی خوراک فرشته»، بیشتر درونیات و احساسات لحظهای راویان است تا توصیف و شخصیتبخشی به فضا و مکان و حتی زمان.
از داستانهای این مجموعه، داستان «پل معلق»، در سال 1395، برندهی سومین دورهی جایزهی صادق هدایت و داستان «یک تکه کاج» نیز در همین سال برندهی جایزهی بهرام صادقی شده است. از داستان «زخمهای زایندهرود» نیز در دومین جشنوارهی دانشجویی زایندهرود، تقدیر شده است.