شش سال زندگی سیاه دختر ۱۴ ساله

گروه حوادث الف،   3970821085 ۲ نظر، ۰ در صف انتشار و ۰ تکراری یا غیرقابل انتشار

دختر ۱۴ ساله در صحبت هایش گفت: ۶ سال توسط پسر عمویم مورد آزار واقع شدم؛ خانواده ام مرا مقصر دانستند، از خانه فرار کردم و..

شش سال زندگی سیاه دختر ۱۴ ساله

ایران نوشت: دختر نوجوان که 6 سال قربانی رفتارهای شیطانی پسر عمویش شده و از ترس سکوت کرده بود وقتی دریافت خانواده‌اش او را مقصر این اتفاق می‌دانند از خانه فرار کرد.

ترلان 14 سال داشت که عروسک و ساک کوچک لباسش را برداشت و در حالی که بدنش زیر مشت و لگد پدر و برادرانش سیاه و کبود شده بود، از خانه فرار کرد. این آغاز سرگردانی‌های دختر نوجوان بود. هیچ جایی برای رفتن نداشت و از طرفی می‌ترسید به کسی اطمینان کند. با گام‌های آهسته از گوشه خیابان حرکت می‌کرد که ناگهان خودروی گشت پلیس کنارش متوقف شد.

ترلان نمی‌دانست باید چه واکنشی نشان دهد، اگر همراه ماموران می‌رفت احتمال اینکه او را به خانواده‌اش تحویل دهند زیاد بود اگر هم فرار می‌کرد بیشتر گرفتار می‌شد. در حالی که اشک‌هایش سرازیر شده بود، به ناچار همراه افسر پلیس سوار خودرو شد. وقتی ماموران دریافتند وی از خانه فرار کرده او را تحویل مرکز مشاوره دادند.

دخترک مقابل کارشناس مشاور نشست، دست‌هایش هنوز می‌لرزید و صدایش در میان هق هق گریه محو بود. در حالی که عروسکش را در آغوش می‌فشرد گفت: «پدر و برادرانم می‌گویند من آبرویشان را برده‌ام. هر چه توضیح دادم من مقصر نیستم هیچ کس حرفم را باور نمی‌کرد. پسر عمویم داوود هم که ناپدید شده است. فقط عروسکم شاهد اتفاقات سیاهی بود که برایم رخ داده اما او هم که همه چیز را دیده نمی‌تواند حرف بزند. چند ماه است که پدر و برادرانم نمی‌گذارند از خانه بیرون بیایم و تا حرف می‌زنم مرا به باد کتک می‌گیرند. می‌گویند تو آبروی خانواده را برده‌ای اما من هیچ گناهی ندارم. هیچ‌کس باورش نمی‌شود.»

دخترک در شرح ماجرا می‌گوید: 8 سال داشتم که آن اتفاق تلخ رخ داد. آن زمان درکم از دنیای اطراف در حد تعریف‌های مادر و خواهرانم بود. همیشه همه می‌گفتند آبرو مهم است. دو خواهرم با گرفتن چند سکه طلا به خانه بخت رفته بودند. همه فکرم آن بود که روزی بزرگ شوم و مانند آنها سکه طلا بگیرم و در زندگی خوشبخت شوم. تازه آن موقع مجبور نبودم از صبح تا غروب سر زمین کشاورزی کار کنم. در حاشیه شهر کرمانشاه با پدربزرگ و مادربزرگمان در یک خانه زندگی می‌کردیم. بعد از ازدواج خواهرانم تنها مانده بودم.

پدر و مادرم از صبح تا غروب روی زمین کار می‌کردند و مادربزرگ تنها مونس و همدمم بود. اما بعد از مرگ عموی معتادم و ازدواج مجدد همسر او، دو پسرعمویم نیز به خانواده ما اضافه شدند و وظایفم سنگین‌تر از قبل شد. اما بدبختی‌ها از آنجا شروع شد که پدر بزرگ و مادربزرگم نیز به فاصله کوتاهی از یکدیگر فوت کردند و من ماندم و پسر عموهایی که دیگر عضو رسمی خانواده شده بودند. پدرم به برادرزاده‌هایش اطمینان کامل داشت و روزها که همراه مادرم و برادرانم به سر مزرعه و زمین کشاورزی می‌رفت مرا به امید آنها در خانه می‌گذاشت غافل از اینکه...

«ترلان» که کابوسی قدیمی را مرور می‌کرد، بی‌محابا اشک می‌ریخت: «پسر عمو داوود 10 سال از من بزرگتر بود. او همیشه مراقبم بود اما گاهی وقتی هیچ کس در خانه نبود، کارهایی می‌کرد که مرا آزار می‌داد. می‌دانستم که او نباید تا این حد به من نزدیک شود اما کسی نبود که به من بگوید باید چه کار کنم. هر روز وقتی خانواده‌ام آماده رفتن می‌شدند، از ترس به خود می‌پیچیدم. حتی چند باری از مادرم خواستم مرا نیز با خود ببرند اما پدرم دعوایم کرد و در خانه ماندم و... هر روز که می‌گذشت آزارهای داوود بیشتر می‌شد. یک روز عروسکی برایم خرید و به من داد. می‌گفت اگر به کسی راجع به رفتارش حرفی بزنم آبروی خانواده‌ام می‌رود.

من هم که از بچگی یاد گرفته بودم آبروداری کنم به سکوتم ادامه دادم. از آن روز تنها محرم اسرارم عروسک کوچکی بود که پسر عمو داوود برایم خریده بود. چند هفته بعد یک روز پسر عمویم مرا ترک موتورش نشاند و به خانه دیگری برد. فیلمی را گذاشت و مرا به زور کنارش نشاند و مجبورم کرد نزدیکش بمانم. آن روز بلایی سرم آمد که به جز عروسکم هیچ کس باور نمی‌کند. کم کم تبدیل به یک آدم عصبی شده بودم .هر چه می‌گذشت بیشتر احساس می‌کردم با همکلاسی‌هایم فرق دارم. نمی‌توانستم مانند آنها بازی کنم و شاد باشم. اما هیچ کس از من نمی‌پرسید که چرا گوشه‌گیر شدم، چرا نمی‌خندم و...

6 سال تمام مانند عروسکم سکوت کرده و تنها اشک می‌ریختم تا اینکه یک روز پسر عمو داوود مرا به خانه‌اش برد و در یکی از اتاق‌ها زندانی‌ام کرد. نمی‌دانستم قرار است چه بلایی سرم بیاید. هوا تاریک شده بود که به نظرم رسید افرادی به خانه وارد شدند. هر چه صدای قهقهه خنده پسر عمو داوود و دوستانش بیشتر می‌شد، ترس من هم چند برابر می‌شد. گوشه‌ای کز کرده بودم. هیچ راه فراری نبود که ناگهان متوجه چرخیدن کلید در قفل در شدم. دوست پسر عمو داوود در چارچوب در ظاهر شد و در را پشتش بست و...

حدود 4 روزی در آنجا محبوس بودم. باید راهی برای فرار پیدا می‌کردم. فریاد می‌زدم و به در و پنجره می‌کوبیدم. بعد از چند ساعت همسایه‌ها وارد خانه شدند و مرا پیدا کردند.
خبری از پسر عمو داوود نبود. پدرم وقتی مرا دید صورتش پر از خشم و نفرت بود. هیچ کس از من نپرسید چه بلایی سرم آمده. پدر و برادرانم با مشت و لگد به جانم افتادند و... دیگر چیزی نفهمیدم. از آن روز به بعد حتی حق نداشتم پایم را از خانه بیرون بگذارم. آنها مرا مایه ننگ خانواده می‌دانستند اما من جز عروسکم هیچ شاهدی برای اثبات بیگناهی‌ام نداشتم. چند ماهی فقط ناسزا شنیدم، کتک خوردم و تحقیر شدم. دیگر نمی‌توانستم شرایط را تحمل کنم به همین خاطر از خانه فرار کردم. فکر می‌کنم این‌طوری خانواده‌ام هم کمتر عذاب می‌کشند...»

نگاه کارشناس

ستوان دوم زهرا کاکایی، کارشناس ارشد مرکز مشاوره معاونت اجتماعی پلیس کرمانشاه گفت: خانواده‌ها قبل از آنکه انگشت اتهام را به سمت فرزند نشانه بروند و او را مورد تحقیر و سرزنش قرار دهند باید بدانند در بیشتر موارد آنها مقصر نیستند و حتی اگر به خطا رفته باشند، ناخواسته به انحراف رفته اند. بنابراین بهتر است پیش از هر اقدام تربیتی در قبال فرزندانمان با آنها دوست بوده و سعی کنیم آنها را آگاه کنیم.

دیدگاه کاربران

امیرعلی۶۳۲۰۹۷۱۴:۴۲:۲۰ ۱۳۹۷/۸/۲۱
الان خانواده دختر از ترس آبرو شکایت نمیکنن راحت پرونده مختومه میشه و قوه قضائیه هم وارد نخواهد شد چون به مصلحت نیس و دختر بدبخت هم بعد یه مدت سرافکندگی خودکشی میکنه و فاتحه
ناشناس۶۳۲۲۳۸۱۶:۰۴:۱۵ ۱۳۹۷/۸/۲۱
هیس!! دخترها فریاد نمیزنند!
yektanetتریبونخرید ارز دیجیتال از والکس

پربحث‌های هفته

  1. من عجله ندارم!

  2. نیش و کنایه های «بومرنگی» روحانی!

  3. نگاهی به مسیر بازیگرانی که مهاجرت کردند/ از بازیگری تا رقص و رانندگی تاکسی!

  4. با حلوا حلوا گفتن، دهان شیرین نمی‌شود!

  5. اصلاح‌طلبان مقابل «نصیری» سکوت نکنند

  6. ادعای عجیب روحانی: ما بورس را رشد دادیم، اینها بورس را زمین زدند!

  7. نظرات برگزیده مخاطبان الف: دولت در گام اول باید مشکلات را انکار نکند/ رانندگان اسنپ و تپ‌سی باید حمایت شوند

  8. بازداشت عوامل پشتیبان گروهک جیش‌الظلم در راسک

  9. هشدار دیوان کیفری بین‌المللی به آمریکا و رژیم اسرائیل

  10. قحطی مانتوی بلند و دکمه‌دار در تهران!

  11. مشروبات تقلبی از جامعه پزشکی هم قربانی گرفت

  12. حقوق کارکنان وزارت کشور ترمیم می‌شود

  13. دور باطلی که تمامی ندارد!

  14. جریان دائمی تجارت، به جای تعطیلی روز شنبه

  15. ساماندهی بازار مسکن و اجاره‌بها در خوان آخر/ اسب سرکش مسکن، آرام می‌گیرد؟

  16. حکم اعدام بابک زنجانی نقض و تبدیل به ۲۰ سال حبس شد

  17. تضادی عجیب و پر ابهام!

  18. برای این عکس شما تیتر بزنید

  19. قبل از مهاجرت، بعد از مهاجرت!

  20. دو ناوشکن آمریکایی در دریایی سرخ شکار شدند

  21. رشد شدید بدهی‌ها در دولت روحانی/ عبور از بحران بدهی در دولت رئیسی

  22. آقای رئیس‌جمهور! لطفاً فراموش نکنید!

  23. هشدار حسین شریعتمداری؛ فاجعه برجام در انتظار لایحه عفاف!

  24. نظر جالب شریعتمداری درباره طرح نور و لایحه حجاب/ پاسخ خلجی به انتقادات نمایندگان درباره قیمت دلار

  25. سردار رادان: عده ای تلاش می کنند مردم قانونگریز شوند

آخرین عناوین