«مغالطههای پرکاربرد: 44 ترفند کثیف برای برنده شدن در بحثها»
(مجموعه راهنمای اندیشهورزان-3)
نویسندگان: ریچارد پل و لیندا اِلدِر
بازنویس: مهدی خسروانی
ناشر: فرهنگ نشر نو، چاپ چهارم 1397
168 صفحه، 17000 تومان
*****
کسانی که کتابخانه خوبی دارند، قطعا جایگاه ویژهای برای کتابهای مرجع قائل هستند؛ کتابهایی در زمینههای مختلف که برای یکی دوبار خواندن آنهم به طور پیوسته نیستند، بلکه در طول عمر بهطور مرتب لازم میشود به آنها رجوع کنند و مسائل و مشکلات موردی خود را با آنها برطرف میسازند. این گونه کتابها غالبا مفصل، قطور و چندجلدی هستند. کتابهای مجموعه «راهنمای اندیشهورزان» چنین کیفیتی دارند البته با برخی تفاوتها. این کتابها و بخصوص کتاب سوم مجموعه با عنوان «مغالطههای پر کاربرد» در واقع حکم کتابهای مرجع را دارند. چند جلدی هستند، اما حجیم و قطور نیستند! زیرا این چهار کتاب قرار بوده آثاری کاربردی باشند و به نیت استفاده مخاطبانی از طیفهای مختلف شکل گرفتهاند. بنابراین در ساختار آنها زبان روشن و بیان موجز یک اصل بوده است. بخشی از این ویژگی البته مدیون مهدی خسروانی است که پس از ترجمه به بازنویسی اثر پرداخته و درنهایت حاصل کار شده چهار کتاب خوشخوان، همه فهم و موجز که به درد همه می خورد.
عنوان فرعی کتابِ «مغالطههای پرکاربرد» 44 ترفند کثیف برای برنده شدن در بحثهاست، البته حسن آشنایی با این ترفندها تنها در بکار بردنشان نیست، بلکه در صورت آشنایی اگر کسی خواست آنها برای خودمان هم رو کند، می توانیم دست او را بخوانیم! درست است که میتوان این کتاب را از ابتدا تا انتها و در مدتزمانی نهچندان زیاد همه آن را مطالعه کرد، اما برای اینکه واقعا بهره لازم و حقیقی را از آن گرفت، باید با آن همان معاملهای را کرد که با دیگر کتابهای مرجع میکنیم. باید آن را دم دست داشته باشیم و بارها و بارها، بلکه همیشه، به آن رجوع کنیم و و مباحث آن را از نو بخوانیم. کسی گمان نکند این مطلب تعریف یا تشریفات است. خیر؛ و چه بسا بتوان گفت که چنین اثری، از جهت مرجعیت، از آن کتابهای قطور مهمتر باشد؛ زیرا آن کتابها به دانش و اطلاعات میپردازند و این اثر چگونگی مواجهه و بهدست آوردن دانش و اطلاعات را میآموزد. آنها به گزارش واژهها و مفاهیم و نظریات اختصاص دارند، اما این یکی، تفکر و آفتهای آن را نشان میدهد.
ویژگی ممتاز انسان تفکر است. اما این امر بدین معنا نیست که انسان واقعا و همیشه درست فکر می کند. برعکس، انسان در بیشتر موارد، و به دلایل بیشمار، دچار کجاندیشی است. انسان فقط توانایی فکر کردن را دارد، اما تفکر درست نیاز به آموزش دارد؛ زیرا باید تابع اصول و قواعدی باشد تا صحت آن تضمین شود. اگر آنها رعایت نشوند، تفکر به خطا میرود و زندگی انسان به فنا و خودش به آنجا.
خطای تفکر را در اصطلاح مغالطه مینامند. در گذشتههای دور، مغالطات بخشی محدود از منطق ارسطویی بود و منطقدانان گذشته اصرار داشتند که تعداد مغالطهها فقط سیزده مورد است. اما بعدها بر تعداد آنها افزوده شد و شمار آنها به عدد صد رسید. بعدها سیصد و... و همینطور اضافه شدند و امروزه از هزار مورد نیز بیشتر شدهاند. هنوز هم هر چند وقت یکبار مغالطه جدیدی کشف یا چه بسا تولید میشود! در واقع میتوان گفت مغاطات بیشمار هستند و نمیتوان برای آنها رقم معینی را مشخص کرد. به همین دلیل، کتابهایی که درباره مغالطات نوشته میشوند، هر کدام با ملاک خاصی از میان انبوه مغالطات دست به گزینش میزنند. در این اثر مغالطاتی ذکر شدهاند که نسبت به دیگر موارد رواج بیشتری دارند و در سخنرانیها، مناظرهها، گفتگوها، رسانهها و... بیش از دیگر مغالطات بهکار میروند.
نویسندگان، با این ملاک، در این اثر 44 مغالطه را برگزیدهاند و آنها را معرفی کردهاند. اما قبل از وارد شدن به مغالطات، مباحث مقدماتی سودمندی درباره خودفریبی، دیگرفریبی، طبع خودمحور و سودانگاری انسان ذکر شده است. این مباحث سرشار از نکات بسیار مهم و آموزندهای هستند، بهحدی که فینفسه ارزشمندند و تنها جنبه مقدماتی ندارند. توضیح مغالطات نیز مختصر و مفید است و از رودهدرازی پرهیز شده تا خواننده با مباحث نظری محض گیج نشود. اساسا نویسندگان رویکرد کاربردی بودن را در ارائه این مغالطات در پیش گرفتهاند. از این روی، کتاب سرشار از مثالها و نمونهها کوتاه و بلند فراوان، و البته جالب، است که در حکم تمرینهایی برای مغالطات عمل میکنند تا آنها را در جاهای مختلف بهتر شناسایی کنیم.
البته نباید گمان کنیم که آشنایی با مغالطات فقط برای کشف مغالطههای دیگران است، بلکه برای فهم اشتباهات خودمان نیز هست. در واقع آموختن مغالطات وقتی حقیقتا سودمند و موثر خواهد بود که هدف از آن در اصل فهمیدن مغالطات خودمان باشد و نه مچگیری دیگران. این امر یک توصیه اخلاقی صرف نیست، بلکه یک ضرورت است؛ زیرا ما با مغالطهها نه فقط دیگران، بلکه خودمان را نیز بسیار فریب میدهیم.
نکته پایانی شایسته تذکر این است که مغالطات چیزی نیست که به محض آشنایی اجمالی با آنها یکباره برای همیشه از ذهن و تفکر ما پاک شوند. روندی پیوسته و طولانی لازم است تا بهتدریج بتوان جریان تفکر را از آنها پیراست. البته با توجه به پیچیدگی درونی انسان نمیتوان انتظار داشت که انسان بهطور مطلق از مغالطهها پیراسته شود و ذهن و تفکری ناب و خالص داشته باشد. آب، هوا، اکسیژن و کلا هیچ چیز خالص و نابی در این جهان وجود ندارد. همه چیز مقداری ناخالصی دارد. تفکر انسان نیز از این قاعده مستثنا نیست. اما به حداقل رساندن تاثیر مغالطات کم چیزی نیست. هر کتاب و کلاس و ابزاری که در این زمینه به ما مدد برساند، شایسته والاترین توجه و اهتمام است.
*دکترای فلسفه