به گزارش الف؛ "ابراهیم رئیسی"، رئیس جمهور کشورمان در روز سه شنبه هفته جاری، جهت بازدید از سه کشور کنیا، اوگاندا و زیمبابوه، عازم قاره آفریقا می شود. سفری که بسیاری از ناظران و تحلیلگران آن را در ادامه پیگیری سیاست چندجانبه گراییِ دولت سیزدهم در حوزه سیاست خارجی و توسعه همکاری های سیاسی و مخصوصا تجاری کشورمان در عرصه بین المللی ارزیابی می کنند. با این همه، سفر رئیس جمهور به قاره آفریقا را بایستی به معنای واقعی کلمه یک سفر مهم ارزیابی کرد که از چند منظر از اهمیت راهبردی برخوردار است.
اولا، بسیاری از افکار عمومی در اقصی نقاط جهان، همچنان تصویری سنتی و منسوخ از قاره آفریقا که این قاره را قاره عقب ماندگی، فقر و توسعه نیافتگی ارزیابی می کند، در ذهن دارند. این در حالی است که این تصویر و تصور، مدت هاست که انعکاس دهنده واقعیتهای آفریقا نیست و بر اساس برخی برآوردهای نهادهای مهم اقتصادیِ بین المللی نظیر صندوق بین المللی پول و بانک جهانی، این قاره میزبان شماری از کشورهایی است که سریع ترین و قابل توجه ترین روندهای رشد و توسعه اقتصادی را به ثبت می رسانند.
این روند به قدری چشمگیر است که برخی معتقدند زین پس بایستی قاره آفریقا را "قاره فرصت ها" دانست. در کنار این مسائل، باید توجه داشته باشیم که قاره آفریقا میزبان چیزی بیش از 50 کشور است و همین مساله سبب می شود که کشورهای این قاره از بلوک رایِ قابل توجهی در نهادها و سازمان های مهم بین المللی نظیر سازمان ملل متحد برخوردار باشند.
مسائلی که در کنار یکدیگر حاکی از این هستند که توسعه روابط با کشورهای آفریقایی، جدای از مزایای اقتصادی که می تواند برای ایران داشته باشد و عرصه های صادراتی کشورمان را متنوع تر کند، در عین حال، حامل مزایای سیاسی قابل توجهی نیز برای کشورمان است و ایران می تواند روی حقِ رای بلوک کشورهای آفریقایی در مجامع بین المللی نیز حساب ویژه ای باز کند.
دوم اینکه ظرفیت ها و مولفه های تاریخی از جمله پارامترهایی هستند که در ایجاد و توسعه روابط کشورها در عرصه بین المللی، نقش موثری را بازی می کنند. از این منظر، باید توجه داشته باشیم که ایران از ظرفیت ها و پیوندهای تاریخی قابل تاملی جهت توسعه روابط با کشورهای آفریقایی برخوردار است که آن ها در نوع خود میتوانند بسترهای مناسبی را جهت توسعه روابط و مناسبات ایران با کشورها و ملت های آفریقایی فراهم کنند.
در این رابطه به طور خاص می توان به مهاجرت اقوام شیرازی یا بلوچ کشورمان(در طول تاریخ) به کشور تانزانیا و یا دیگر نمودهای حضور تمدنی و مذهبی ایران در دیگر کشورهای آفریقایی اشاره کرد. در این فضا، اینکه ظرفیت های حضور تاریخی ایرانیان در کشورهای مختلف آفریقایی صرفا به مثابه یک موضوع تاریخی و منفعلانه نگریسته شود، به هیچ عنوان به نفع کشورمان نیست و باید تا جای ممکن این ظرفیت هایِ خفته را بیدار و از آن ها برای شرایط کنونی فرصت سازی کرد.
حال در این فضا، سفر رئیس جمهور کشورمان به قاره آفریقا و انجام مانورهای هدفمند در حوزه قدرت نرم و دیپلماسی عمومی در مورد پیوندهای تاریخی ایران و ملل آفریقایی، می تواند فضای مساعدی را جهت توسعه نفوذ و همکاری های ایران و این دسته از کنشگران در عرصه بین المللی ایجاد کند و در نوع خود فرصت های قابل توجهی را پیش روی کشورمان قرار دهد.
متاسفانه در سالیان اخیر دولت های مختلف کشورمان نسبت به پتانسیل های قابل توجه آفریقا در حوزه سیاست خارجی ایران غفلت کرده اند و این مساله سبب شده تا قاره آفریقا به یک جغرافیایِ گمشده در حوزه دیپلماسی بین المللی ایران تبدیل شود. در این راستا، سفر رئیس جمهور کشورمان به قاره آفریقا و به طور خاص نگاه مثبت دولت سیزدهم به توسعه روابط با ملل آفریقایی، می تواند فرصت های قابل ملاحظه ای را جهت توسعه مناسبات ایران و کشورهای آفریقایی فراهم کند.
سوم اینکه قدرت های غربی از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی همواره نسبت به حضور و توسعه مناسبات ایران و کشورهای آفریقایی حساس بوده اند و در این رابطه چندین دهه است که این دسته از کنشگران، جنگ تبلیغاتی و روانی قابل توجهی را علیه کشورمان راهبردی کرده و می کنند و به نوعی سعی داشته اند تا هرگونه رابطه کشورهای آفریقایی با ایران را به یک خط قرمز برای این دسته از کشورها تبدیل کنند.
حال در این فضا، سفر رئیس جمهور کشورمان به کشورهای آفریقایی و افزایش فعالیت های دیپلماتیک و اقتصادی ایران در قاره مذکور به همراه فعال سازی ظرفیت های قدرت نرم کشورمان در این قاره می تواند تا حد زیادی تصویرِ برساخته و غلطی را که جریان های سیاسی و رسانه ای غربی از ایران نزد ملل آفریقایی ساخته اند را مخدوش کند و واقعیت های تازه ای را پیش روی آن ها جهت توسعه روابط با ایران قرار دهد.
قاره آفریقا به قدری در چهارچوب معادلات بین المللی از اهمیت برخوردار است که اکنون بسیاری از ناظران و تحلیلگران حوزه سیاست بین المللی بر این باورند که این قاره را باید یکی از میدان های اصلی رقابت آمریکا و مجموعه کشورهای غربی با چین به شمار آورد.
جالب است که کشور چین که در سال 2000 میلادی جز شرکای دسته چندمِ قاره آفریقا بود، به قدری این قاره و توسعه مناسبات با آن را مهم ارزیابی می کند که در سال 2009 میلادی توانست به شریک اول تجاری قاره آفریقا تبدیل شود. رتبه و جایگاهی که هم اکنون نیز آن را در اختیار دارد. البته که این مثالِ ساده تا حد زیادی خود حاکی از دلایل و محرکه های فراوانی است که کشورمان با توجه به آن ها بایستی توسعه روابط با کشورها و ملل آفریقایی را در دستورکار قرار دهد.