این روزها مانند همه روزها و ماهها و سالها و دهههای پیشین، همه جا خبر از گرانی اقلام غذایی و میوهها است. البته برای این گرانیها باز به سبک همان دهههای پیشین، میتوان دلایل بیشماری از مدیریت داخلی تا تحریم و دلال اورد که همگی هم تا اندازه زیادی درست هست و تاثیر دارد ولی در این یادداشت به دلیلی میپردازیم که در کشورهای توسعه یافته موفق به حل ان شدند ولی ما همچنان حتی حاضر به قبول ان نیستیم و ان چیزی نیست جز عدم استفاده از مدرنیته به معنای علمی و واقعی ان در ساز و کارها و ساختارهای اقتصادی و اجتماعی و توسعه ایران.
به این منظور به مثال بسیار ساده گرانی سیب یا میوه دقت کنید تا بهتر متوجه شویم چگونه کشورهای توسعه یافته و در اینجا امریکا توانستند ان را حل کنند. هم اکنون در ایران سیب را از باغدار که به ادعای باغداران خیلی هم ضرر است کیلویی هفت تا هشت هزار تومن میخرند. ولی همین سیب به دست مصرف کننده تهرانی 25 هزار تومن میرسد. چرا؟ مقامات مسئول هم طبق روش همیشگی و فرار از مسئولیت همه تقصیر ها را گردن دلالها می اندازند. ولی حقیقتش این است که این نرخ بسیار طبیعی و واقعی است. وقتی کشاور هفت هزار تومن میفروشد باید حداقل عمده خر(دلال!) از کشاوز برای هزینه سود بانکی سرمایه خود و حمل و نقل و وانت نیسانی که به 350 میلیون تومن رسیده و سردخانه و هزینه ریسک احتمالی رکود بازار و سود و درامد خود حداقل کیلویی هفت تا هشت هزار تومن هم روی ان بکشد و در میدان میوه و تره بار تهران و با اضافه شدن هزینههای غرفهها و ده درصدی حق العمل کاری ان همین سیب بسته به مسافت حمل شده به 15 تا 16 هزار تومن به مغازه داران جز تهران فروخته میشود و طبیعی است که این مغازه داران هم باید دوباره هزینه کارگر و وانت و ریسک و از همه بیشتر هزینه اجاره یا استهلاک سرمایه مغازه و اب و برق و انواع هزینه های دیگر مغازه داری را روی این محصول بکشند تا درامدی هم برای خانواده خود در انتهای شب ببرند. میبینید که اصلا صحبت از دلال و گرانی ساختگی یا روانی! و .... چیزی جز ادرس غلط دادن مسئولان به مردم و افکار عمومی نیست.
اما اینجا این سوال پیش میاید که چه شده است که در کشورهای پیشرفته با هزینههای سنگین حقوق کارگران و بنزین و برق و.... همین سیب تقریبا به قیمت سیب در ایران یا حتی پایینتر در سوپر مارکتهای انها بفروش میرسد. ایا دلال ایرانی اینقدر قدرت دارد یا طمع دارد؟ باید گفت خیر! چیزی که در کشورهای توسعه یافته دارند همان بحث مدرن کردن و علمی و بروز کردن همه روشها از تولید تا توزیع است. در همین مثال سیب میبینیم که قیمت سیب در بازار ایران و هر بازاری متشکل از سه قسمت اصلی حدودا هفت تا هشت هزار تومنی یعنی تولید و انتقال و توزیع است. اما انچه مدرنیته در کشورهای پیشرفته کرده این است که با تاسیس شرکتهای بزرگ خرید و توزیع مستقیم سیب از کشاورز تحت عنوان فروشگاههای زنجیرهای جز دوم و سوم یعنی انتقال و توزیع را بشدت اقتصادی و بصرفه نمودند و عملا هزینه انتقال و سردخانه و میدان اصلی تره وبار را حذف کردند. این شرکتهای بزرگ با قرار دادهای طولانی مدت ده تا بیست ساله بصورت مستقیم و تضمینی سیب باغدار ها را میخرند و ان را مستقیم در فروشگاهها زنجیرهای خود به مصرف کننده عرضه میکنند.
در سالهای اخیر حتی ما شاهد انقلاب دوم سیستم توزیع هستیم و با امدن اینترنت و خرید اینترنتی حتی خیلی از این شرکتهای بزرگ فروشنده کالاها دارند هزینه فروشگاه داری را هم کم و حذف میکنند و عملا محصولات را از درب کارخانه یا سردخانه به درب خانه مصرف کننده و حتی روی میز غذا خوری مصرف کننده ( غذاهای اماده و دلیوری شده)می رسانند.
اما همانطور که میبینید کلید اصلی همه این صرفه جوییها و حذف هزینهها و مصرف بهینه و بهرهوری بالا همان مدرنیته یا مدرن و جدید شدن روشهای تولید و تجارت و توزیع هست که متاسفانه در کشور ما با مقاومت بالایی مواجه است و نتیجه ان یکی از پایینترین نرخهای بهره وری در دنیا هست که به کشور ما تعلق دارد. برخی مسئولان حتی در مواردی با افتخار! اعلام میکنند که در ایران چند میلیون واحد صنفی مشغول کار هست که زندگی چند میلیون خانواده و موقعیت شغلی به انها بستگی دارد. طبیعی است که وقتی شما به جای یک سوپر مارکت بزرگ میوه فروشی بخواهید هزار تا مغازه میوهفروشی داشته باشد نتیجه قطعی آن گرانی بیش از اندازه خدمات انها به خاطر هزینههای بسیار سربار هست و البته تا به این روش هم انتقاد شود همان مدیران بسیار کاربلد! مانند مدیران خودرو سازی میگویند پس بیکاری نیروی کار این واحدهای صنفی چه می شود! گویا همه کشورهای توسعه یافته دنیا حتی اسیایی و حتی اخیرا چین با ان همه جمعیت که بطرف این سیستمهای مدرن رفتند با نیروی بیکار چند ده درصدی مواجه هستند!
اما گفتن تاسیس فروشگاهها و سوپرمارکتهای میوه فروش و یا رستورانهای زنجیرهای ساده است ولی عملا علم و تجربه و دانشی پشت سر انهاست که اگر به پیچیدگی همان تاسیس یک نیروگاه اتمی نباشد ولی قطعا کمتر از ان نیست و همین است که حتی قدرتها و کشورهای بزرگی مانند ژاپن و چین و اخیرا هند هم در قدم اول توسعه و پیشرفت امروز خود به برندهای جهانی فروشگاهها و رستورانهای زنجیره ای غربی اجازه فعالیت داده اند. فقط چند هزار شعبه فروشگاههای زنجیره ای یا فست فود و رستورانهای غربی در چین و اخیرا هند مشغول هستند. ایا تصور میکنید که چینیها یا هندیها بلد نبودند که چگونه سیب زمینی را بفروش برسانند یا سرخ کنند؟
قطعا بلد بودند ولی روش صنعتی و تولید و توزیع انبوه آن با کارگران محدود و حداقل هزینه را بلد نبودند و با اجازه به کار این فروشگاهها و رستورانهای زنجیرهای بدنبال انتقال و بومی کردن دانش فنی و فرهنگ و شبکه تولید و انتقال و توزیع سیب یا سیب زمینی یا سرخ کردن سیب زمینی برامدند و حالا شاهد به بار نشستن این همزیستی و بومی شدن مدرنیته در چین و ویتنام و هند با رشدهای خیره کننده ده درصدی و رفاه و بهبود استانداردهای زندگی که نتیجه این قدمها بوده هستیم و البته همین است که اپل امریکا سیب های 1500 دلاری خود را در چین و ویتتام تولید و میلیاردی در دنیا می فروشد و برد میکند و تنها فروش و سودش از حجم اقتصاد ایران بیشتر میشود و میلیونها نیروی کارگر و خانوادههای انها در چین و ویتنام هم برد میکنند ولی سیبهای کشاورزان دماوند یا ارومیه ما از کشاورز به قیمت دانه ای پنج سنت که حتی هزینه کود شیمیایی و اب و نیروی ارزان کارگر صرف شده ان را هم پوشش نمیدهد خریده میشود ولی باز مردم ایران در خرید و تغذیه ان با مشکل گرانی و عدم استطاعت مالی دست بگریبان هستند و صدای همه از گرانی اپل ایرانی به اسمان است.
به هر حال تا ما در کشورمان نخواهیم تنها به این دلیل که با نامها و شخصیتهای مروج اصطلاح مدرنیته در تاریخ صد سال اخیر ایران که مسئولان سیاسی امروز ایران اغلب تضاد سیاسی یا فکری با انها دارند از مدرنیته که در واقع استفاده علمی از تجارب و خرد مشترک بشری برای حل مسایل جدید بشر در صد سال اخیر مانند افزایش شدید جمعیت است استفاده کنیم، هر روز با مشکلات بیشتر اقتصادی و سیاسی و معیشتی و فرهنگی و اجتماعی و... روبرو خواهیم بود. در اینجا مثال سیب را زدیم ولی این مثال به تمام جوانب زندگی سیاسی و اقتصادی و اجتماعی جوامع امروز دنیا و ازجمله ایران قابل تسری است.
اگر میبینیم که همه چیز در ایران هر سال گران میشود یا اگر میبینیم که همیشه روابط خارجی ما به بن بست تنش و تحریم ختم میشود و اگر میبینیم که با وجود دارا بودن نیروی کار جوان و عظیم و منابع عظیم نفت و گاز و زیرزمینی درامد متوسط مردم ما از کره جنوبی و تایوان و سنگاپور و حتی اخیرا چین و مالزی و ترکیه چندین برابر کمتر شده است در حالیکه 50 سال پیش از همه انها بیشتر بودیم همین تعصب و جزم در عدم پذیرفتن مدرنیته و روشها و راه حلهای بروز دنیا و عدم حرکت با چراغ خرد جمعی و تحارب بشریت چه شرقی و چه غربی میباشد و تا این ذهنیت در سیاستگذاران و تصمیم سازان و مدیران کشور ما وجود دارد متاسفانه باید شجاعت داشته باشیم و اعلام کنیم قاعدتا نباید انتظار چشم انداز روشن و رو به بالایی را در سالهای پیش رو را هم داشته باشیم. غیر از این باشد باید به همه علم و تجارب بشری شک و تردید کنیم.
شخصا بدلیل شغلی و تحقیقاتی که در انزمان و بحث توسعه در ایران داشتم، هیچگاه فراموش نمیکنم داستان تلخ حرکت مجدد پروژه متروی تهران در دهه شصت را که به عنوان اولین پروژه متروی کشورهای خاورمیانه و مسلمان از 1357 متوقف شده بود. چه اندازه بحث سیاسی و فرهنگی و حتی اعتقادی! در اعیان و پشت درهای بسته در مورد آن در گرفت و منتقدان آن را لوکس! و تجملی! و از همه بدتر مخالف ارزشها قلمداد میکردند و حتی برخی منتفدان بسیار جزم اندیش برای به کرسی نشاندن توقف حرکت آن، میگفتند مترو مطابق فرهنگ جوامع غربی ساخته شده و در نهایت به هدف تغییر پوشش بانوان ایرانی و مسلمان طراحی و وارد شده و اگر در ایران ساخته شود مردم ایران قادر به استفاده بهینه از ان نیستند و مثلا پوشش حجاب و چادر بانوان ایران لای درها و اسانسورهای ان گیر میکند و فاجعه میافریند و...! چه اندازه مجبور بودیم دفاع کنیم و حتی تدبیر عالمانه! شد که تا چند ماه اول بدلیل تلاش برای عدم ایجاد حساسیت، خبر از سرگیری مجدد و شبانه پروژه متروی تهران در چند نفطه شهر تحت عنوان ساخت سنگر برای مقابله با حملات هوایی صدام اعلام شود!
حالا میبینید که متروی ایران به دلیل همین جزم اندیشیها با تاخیر چند ده ساله و هزینههای سربار بسیار بالاتر به بهره برداری رسید ولی مردم ایران بسیار جلوتر از این گونه اندیشمندنماها از ان استفاده بهینه و صحیح مانند همه مردم توسعه یافته دنیا و حتی بهتر و تمیز تر دارند. ولی چه میشود که اغلب این اندیشمندان! هرگز حاضر به قبول اشتباه و مسئولیت در برابر اشتباه خود نمیشوند و از ان بدتر هرگز حاضر به یاد گرفتن از حتی تجارب خود نمیشوند چه برسد به تجارب شرق و غرب عالم و هنوز هم با هر بحث مدیریتی و فراورده جدید تمدن بشری و حتی واکسن کرونا به قول خودشان تحلیل سیاسی و زاویه دارند و بدنبال اثبات توطئه هستند و وقتی میپذیرند که مانند بحث استفاده از ویدیو و سی دی و ماهواره و اینترنت و توئیتر و... همه مردم از انها فرسنگها جلوتر هستند و راه دیگری ندارند و خودشان هم از استفاده کنندگان پر و پا قرص توئیتر و اینترنت و .... هستند ولی باز دست از فیلتر و مخالفت بر نمیدارند.