«روستای محوشده»
نوشته: برنار کیرینی
ترجمه: ابوالفضل اللهدادی
ناشر: فرهنگ نشرنو، چاپ اول 1398
192 صفحه، 28000 تومان
***
پیشرفتهای تکنولوژی و گسترش راههای ارتباطی اگرچه به انسانها رفاه بیشتری میبخشد و امکان پیوستن به یکدیگر را در آنها افزایش میدهد، اما در عین حال این تهدید هم همواره وجود دارد که اگر از بین برود چه خواهد شد؟ و آدمها را در محیطی محصور و دور از هم چه خواهند کرد؟ تصور چنین فضای آخر زمانی تکاندهنده و شاید پر از وحشت باشد؛ این که آدمها یک روز صبح از خواب بیدار شوند و ببینند که امکان ارتباط با هیچ نقطهی دیگری از دنیا را ندارند و تنها میتوانند با مردم محله و شهر خود رابطه برقرار کنند. شکی نیست که امکان برقراری رابطه، در وضعیت عدم حضور فنآوریهای ارتباطی بسیار سخت خواهد بود. برنار کیرینی، نویسندهی بلژیکی با چنین تصوری رمان «روستای محوشده» را نوشته است.
قصهی اصلی در روستایی در مرکز فرانسه رخ میدهد که نامش شاتیون آن بییر است. مردم روستا که از بیشتر امکانات ارتباطی روز و وسایل رفاهی بهرهمند هستند، یک روز صبح وقتی میخواهند راهی محل کار خود شوند، با اختلال در همهی وسایل ارتباطی و امکانات رفاهی روبهرو میشوند. اول وسایل نقیله از کار میافتند. بعد تلفن و اینترنت دچار اختلال میشوند. تمامی راههای ارتباطی ممکن با نزدیکترین شهر قطع میشود و اهالی روستا با دیواری از محدودیتهای تکنولوژی محصور میشوند. مردم در حالتی از ناباوری و وحشت به علت مسئله فکر میکنند. قطاری از ماشینهای از کار افتاده جادهها را بستهاند و بدون جابهجایی به اولین شهر نزدیک به روستا، عملا دسترسی به امکانات بهداشتی، فنی و تغذیهای ناممکن است. ارتباط تلفنی فقط برای داخل روستا امکانپذیر است. دسترسی به اینترنت به شکل عجیبی فقط محدود به وبلاگها، ایمیلها و سایتهایی است که به خود روستا مربوطاند و ارتباط مجازی با خارج از شاتیون آن بییر امکان ندارد. پس از تقلاهای بیحاصل همه میفهمند که برای این وضعیت وحشتناک باید چارهای بیاندیشند؛ آنها مانند جزیرهای از باقی دنیا جدا افتادهاند:
کیرینی همواره دغدغههای جامعهشناختی خود را در داستانهایش نشان داده است. او در اولین رمان خود، «تشنگان»، به خودکامگی و تندروی جامعه بلژیک در فمینیسم میپردازد. او مدعی است که ادامهی چنین روندی تهدیدی برای روابط زنان و مردان در آیندهی بلژیک است. گاهی منتقدین به خاطر چنین نگاه موشکافانهای که در پیشگویی فاجعههای روابط انسانی در داستانهایش دارد، آثار او را با ادگار آلن پو و آلبر کامو مقایسه میکنند«مسئله تأمین مایحتاج خیلی زود مطرح شد. اهالی شاتیون که عادت داشتند قفسههای مغازهها را کاملا پر ببینند و هر روز نان تازه بخورند در ابتدا به آن فکر نکرده بودند. فراموش کرده بودند که کامیونی سه بار در هفته هشتاد کیلومتر را از آولن (Avelin) طی میکرد تا جلو فروشگاه دو تا چهار پالت جنس خالی کند، از یاد برده بودند که نانوایی ها آردشان را از نِوری میخریدند و گوشتهای قصابی نیز از نِوری به آنجا منتقل میشد. خب این چشمهها در حال حاضر خشکیده بودند؛ فقط کالاهایی در دسترس بود که قبل از 15 سپتامبر به بخش وارد شده بود. اینگونه فروشگاه به مرکز همه توجهها تبدیل شد.»
گرچه باید روستا با وجود گسترش امکانات رفاهی و همچنین مهاجرت بسیاری از اهالیاش به شهر، همچنان از نظر دامپروری و کشاورزی مولد باشد، اما وابستگی مردم به تکنولوژی آنقدر زیاد شده است که بسیاری دیگر مانند گذشته برای تأمین نیازهای اولیهی خود متکی به زمین کشاورزی و پرورش دام و طیور نیستند. روستای شاتیون نیز از چنین امری مستثنی نیست و علیرغم داشتن مراتع وسیع و امکانات مناسب برای کشاورزی و تأمین غذا، خود را وابسته به کارخانهها و صنایع شهری نگه داشته است و به همین خاطر وقتی ارتباطش با این منابع قطع میشود، حالتی بدوی پیدا میکند و مردم آن برای تأمین مایحتاج خود مجبورند آستین بالا بزنند و خودشان از زمین و دام و طیور غذای خود را به دست آورند. حتی فکر کردن به چنین مسئلهای برای خیلیها راحت نیست. در دنیای امروز که آدمها از ابتدای زندگیشان میآموزند که غذا و مایحتاج خود را آماده و در بستهبندیهای شیک و متنوع ببینند و کاملا مصرفکننده بار بیایند، چهطور میتوانند به قطع کامل وابستگی بیاندیشند؟ شاید مهاجرت به جایی که این امکانات فراهم است راه چاره باشد، اما وقتی راهها بسته میشوند، چه راهحلی باید پیدا کرد؟ این مسئله گاهی مستقیما حیات آدمها را تهدید میکند، همانطور که بعضی از اهالی روستای شاتیون زندگی خود را بابت آن از دست میدهند.
کیرینی همواره دغدغههای جامعهشناختی خود را در داستانهایش نشان داده است. او در اولین رمان خود، «تشنگان»، به خودکامگی و تندروی جامعه بلژیک در فمینیسم میپردازد. او مدعی است که ادامهی چنین روندی تهدیدی برای روابط زنان و مردان در آیندهی بلژیک است. گاهی منتقدین به خاطر چنین نگاه موشکافانهای که در پیشگویی فاجعههای روابط انسانی در داستانهایش دارد، آثار او را با ادگار آلن پو و آلبر کامو مقایسه میکنند.
کیرینی در این کتاب، شخصیت خاصی را در محور ماجرا قرار نمیدهد. از نظر او این وابستگی به فنآوری و مصرفگرایی مسئلهای همگانی است که باید با همفکری همه حل شود. در غیر این صورت، وقتی روزی خبری از امکانات رفاهی نباشد، آدمها به شکلی بدوی ممکن است به جان هم بیافتند و یکدیگر را بکشند. این روستا در واقع نمونهای از یک جهان است که خود را کاملا درگیر و زندانی تکنولوژی و ارتباطات مجازی کرده و اگر چنین امکاناتی از او گرفته شود ادامه زندگیاش ناممکن خواهد بود. علاوه براین، کیرینی موضعگیریهای سیاسی مختلف را در این داستان به باد انتقاد میگیرد و معتقد است آنها باعث تکروی و تضعیف روحیهی جمعی و تشریک مساعی در انسانهای امروزی شدهاند. تهدید امکانات رفاهی تجربهای است که احتمال وقوع آن در دنیای امروز کم نیست و از این جهت وضعیت مردم شاتیون با ماجراهای جذابی که در طی این محرومیت از فنآوری به سراغشان میآید، کتاب را خواندنیتر میکند، چون مسئلهای را نشان میدهد که روزی نه چندان دور میتواند گریبانگیر خود ما شود.