«هیپی»
نویسنده: پائولو کوئلیو
مترجم: امیر مهدی حقیقت
ناشر: چشمه، چاپ دوم 1398
244 صفحه؛ 32000 تومان
***
پائولو کوئلیو، نویسندهی نامآشنای برزیلی که کتابهای پرشمارش تقریباً در همه جای دنیا و از جمله ایران، از شهرت و محبوبیتی خاص برخوردارند، به سال 1988 با رمان کیمیاگر به نویسندهای جهانی بدل شد. رمانی که از پرفروشترین کتابهای اواخر قرن بیستم بوده و به بیش از 50 زبان در همه جای دنیا ترجمه شده است. بعدها سایر آثار معروفش همچون «بریدا»، «کنار رود پیدرا نشستم و گریستم»، «خاطرات یک مغ» و «نامههای عاشقانهی یک پیامبر» نیز به خوبی جای خود را در میان ادبیات ترجمه در ایران باز کردند. به نظر میرسد که اثر اخیر او، «هیپی»، که در سال 2018 نگارش آن را پایان داده است، حاصل فصل جدیدی از تجربههای نویسندگیاش را در قالب رمانی با ساختاری مدرن ارائه کرده است. او که معمولاً در آثارش از کشورهای متعددی روایت میکند و از اسطورهها و افسانهها و ادبیات کهن ملتهای مختلف الهام میگیرد، این بار به سراغ هلند، نپال و ترکیه میرود و حواشی مربوط به هر کدام از این کشورها را در سطحی از روایت میگنجاند.
«هیپی» روایت دورهی کوتاهی از زندگی جوانی برزیلی به نام پائولو است که همراه با دختری هلندی به نام کارلا سفری را در دل سفری دیگر آغاز میکند. او که به دنبال رفع کنجکاوی دیدن یکی از دو میدان معروف دنیا که به مرکز عالم معروفند، راهی آمستردام شده بود، قصد داشت تا پس از تجربهی کوتاهی از زندگی در این شهر و دیدن میدان دام، راهی لندن شود تا آن میدان دیگر یعنی پیکادلی را نیز از نزدیک ببیند. اما پرسه در میدان دام آمستردام او را با کارلا، دختری هیپی که رویای رفتن به نپال را واقعیت میبخشد، آشنا میکند. کاتماندو، پایتخت نپال، برای آنها تنها مقصدی برای سفرشان نیست بلکه شهری است که با ورود به آن بسیاری از پرسشهای فلسفی و انسانشناسانهشان پاسخ داده خواهد شد. سفر جدید پائولو، همراهی کارلا در راه رسیدن به نپال است. آنها با ورودشان به شهر استانبول در ترکیه دنیاهای جدیدی را تجربه میکنند. دنیاهایی که به شناختی فردی از خودشان و درونشان میانجامد. و دستاوردهایی به دست میآورند که نه تنها مسیر سفرشان را بلکه مسیر زندگیشان را نیز برای همیشه تغییر میدهد: «توانایی عشق ورزیدن چه چیز شگفتانگیزی بود! حالا درک میکرد چرا اینقدر برای آن همه آدم مهم بود، در واقع برای همه. با حسرتی خاص در دلش، فکر کرد چه قدر به دیگران رنج تحمیل کرده، ولی هیچ کاری نمیشد کرد، عشق است دیگر. این همان چیزی است که مجبورمان میکند ماموریتمان بر زمین را درک کنیم، و هدفمان در زندگی را. هر که با این نکته در ذهنش زندگی کند، سایهی نیکی و امنیت از پیاش میآید، در لحظههای سخت، آرامش مییابد، همه چیز را میدهد بی اینکه در عوض، چیزی طلب کند جز حضور عاشق، نگهدارندهی چراغ، مجرای سازندگی، مشعلی که راه را روشن میکند.»
شخصیتهای محوری داستان را پائولو و کارلا برمیسازند اما، میرت و رایان نیز در بسیاری از بخشهای داستان نقشی بیش از شخصیت فرعی بر عهده دارند. این زوج جوان که از مسافران اتوبوس کاتماندو هستند گاه نقش راهنما را بر عهده دارند و گاه در نقش پیر و مراد فرو میروند. گاهی وسیلهای هستند برای رساندن پائولو و کارلا به مقصد و گاه بسیار بازدارنده عمل میکنند. اما به نظر میرسد که همهی شخصیتها در حین سفر عجیبشان با اتوبوس کاتماندو، سیر و سلوکی درونی را نیز پشت سر میگذارند. نویسنده در آغاز کتاب با توضیح کوتاهی روشن میسازد که بخشهای زیادی از کتاب را بر اساس واقعیتهایی از زندگی خود نوشته است اما جزئیات و ترتیب اتفاقات را بر هم زده است. حضور راوی دانای کل در طی تمام داستان، این امکان را فراهم کرده است که نویسنده مسایل را تنها از زاویهی دید پائولو ننگرد بلکه در دنیای ذهنی سایر شخصیتها نیز پرسههایی عمیق بزند و روایتی چند بعدی از تجربههایی شخصی ارائه دهد.
«هیپی» در قالب رمانی واقعگرایانه نوشته شده است و جایجای آن پر است از توصیفات مکانها و فضاها و مناظر. این توصیفها که معمولا نشاندهندهی احساسات و تمایلات درونی کاراکترهاست، علاوه بر معرفی فضا و جغرافیای مکان، پیوندی محسوس بین ذهنیات و عینیات نیز برقرار میکنند: «بقیهی آنجا مطلقا بینظمی بود، بینظمیِ صخرههای سیاه و صخرههای دیگر، بی هیچ قاعدهای، و هیچ توجهی به ظاهرکه به خصوص، زیباترشان کرده بود. صخرهها تلاش نمیکردند کاری بکنند، یا حتی نظم یا ترتیبی بگیرند تا بتوانند در برابر حملهی مستمر طبیعت بهتر مقاومت کنند. صخرهها ممکن بود از میلیونها سال پیش آن جا بوده باشند یا فقط از دو هفته پیش. تابلوهای نزدیک ورودی از رانندگان میخواست مراقب ریزش کوه باشند، معنیاش این بود که کوهستان هنوز در حال شکلگیری است، کوهها زنده بودند، صخرهها مثل آدمها در جست وجوی هم بودند.» کتاب با ترجمهای روان و نثری سلیس و یکدست ارائه شده است و درج نامنامهای شامل نامهای غیرفارسی در انتهای کتاب نیز تاییدی است بر ترجمهی حرفهای این اثر. همچنین ویراستاری دقیق و درست نیز از جمله عواملی است که خوانش این کتاب را آسان و لذتبخش میکند.