«قصهپژوهی ایرانی»
نویسنده: حسن عادلخانی
ناشر: علمی و فرهنگی؛ چاپ اول 1397
370 صفحه، 20000تومان
****
«قصه هر نوع روایت یا حکایت شفاهی است که بر پایهی توالی حوادث از نقطهای آغاز میشود و پس از طی مراحلی در نقطهای پایان میپذیرد. قصه بیشتر در فضایی فرازمانی و فرامکانی شکل میگیرد، سرشار از حوادث خارقالعاده است، غالباً هدفی اخلاقی و پندآموز دارد، دربردارندهی آرزوها و محرومیتها و خواستهای درونی یک قوم و با تخیل آمیخته است.»
قصهپژوهی ایرانی کتابی است دربارهی قصههای عامیانهی آمره، روستایی از توابع شهرستان خلجستان استان قم و نتیجهی این اعتقاد نویسنده است که «ادبیات شفاهی راهی است برای شناخت و تحلیل روحیات یک ملت.» این کتاب شامل روایت سی قصه از ادبیات شفاهی آمره به زبان فارسی است که طی سالهای 1372 تا 1392 به شیوهی مطالعات میدانی و به نقل از ده راوی مختلف گردآوری شدهاند. نویسنده در پیشگفتار خود به این مساله اشاره میکند که در تحلیل و تدوین این کتاب مباحث گوناگون زبانشناختی از آواشناسی و دستور زبان گرفته تا معناشناسی و گویششناسی دخیل بودهاند.
قصهپژوهی ایرانی که با چهار متل به گویش آمره آغاز میشود، شامل پیشگفتار و مقدمهای غنی است که هدف نویسنده، شیوههای گردآوری اطلاعات پژوهش و دستهبندی و مطالعهی ویژگیهای قصهها را در بر دارد. فصل اول این کتاب پژوهشی، به شرح مهمترین مفاهیم کتاب میپردازد و معنی و منظور از اصطلاحات تخصصی آمده در متن، همچون قصه، بنمایه و انواع آن را توضیح میدهد. نویسنده در فصل دوم با عنوان مبنای شکلگیری قصه، کلیدواژههای مهم را شرح و توضیح میدهد. در این میان مفاهیمی چون قصه، قصهگو، شاخصههای قصه، راوی، هسته و طرح قصه، درونمایه، کارکردهای قصه، شخصیتها و گفتگوها و انواع قصههای عامیانه تشریح میشوند. به علاوه مخاطب با ویژگیهای معیشتی و گویش و جغرافیای آمره آشنا میشود. فصل سوم کتاب نگاهی گذرا دارد به پیشینهی آمرهپژوهی و فصل چهارم از ویژگیهای عمومی قصههای آمره میگوید. در میان این مشخصهها میتوان از موارد زیر نام برد: زبان، شیوهی آغاز و پایان قصهها، اشخاص و عناصر ثابت قصهها، شخصیتهای مذهبی و تاریخی همچون حضرت موسی(ع)، امام حسین(ع)، اسکندر، شاه عباس صفوی و طبقات اجتماعی مختلف به همراه ویژگیهای اخلاقی و فرهنگیشان، جانوران و حیوانات و پرندگان مورد اشاره در داستانها، اشیاء و شخصیتها و پدیدههای جادویی مثل دیو و جن و پری و سنگ صبور و آب حیات، میوههای جادویی چون انار و به، اعداد خاص و تکرارشوندهای چون عدد هفت و نامهای جغرافیایی چون نام کشورهای ایران و چین و مناطقی چون کربلا، خراسان ، تهران و اصفهان.
پژوهشگر در فصل پنجم کتاب، پیشینهی قصهپژوهی در ایران و جهان را میکاود و شرح مبسوطی از تحقیقات انجام شده به روشهای سنتی و مدرن ارائه میدهد و در ادامه به معرفی نظریه ریختشناسی پراپ که دستهبندی قصهها را بر اساس آن انجام داده است، میپردازد: «اساس نظریه پراپ در تحلیل هر قصه این است که وی قصه را اصطلاحا آن گسترش و تطوری میداند که از شرارت یا کمبود و نیاز شروع میشود و با گذشت از کارکردهای میانجی به ازدواج یا کارکرد دیگری میانجامد که به عنوان سرانجام قصه به کار گرفته شده است. وی میگوید کارکرد پایانی، گاهی پاداش یا منفعت و برد و به طور کلی التیام و جبران مافات است یا فرار از تعقیب و مانند اینها.» از آن جایی که نویسنده در شمارهگذاری و فهرستبندی قصهها از نظریهی شمارهگذاری آرنه و تومپسون و طبقهبندی مارزلف استفاده میکند، در این فصل به شرح مختصری از این سیستمها نیز میپردازد. فصل ششم به مبانی شکلگیری قصه و فصل هفتم به شرح چهارچوب کتاب میپردازد و اطلاعاتی آماری از قصهها و راویان آنها ارائه میدهد. فصل هشتم نیز با جدول مشخصات راویان به ترتیب تعداد روایت همراه است. فصل نهم شامل طبقهبندی، تحلیل و بازگردانی 30 قصهی آمره به زبان فارسی است. در این فصل ابتدا اطلاعاتی همچون گروه و جدول طبقهبندی و شمارهگذاری آرنه/ تامپسون و سپس اصل قصه به زبان فارسی آورده میشود. پس از پایان هر قصه، بنمایههای ساختاری و محتوایی آن شامل بنمایههای اجتماعی، اعتقادی، فرهنگی، سیاسی، دینی و ... و ساختار کلی قصه میآید. فصل دهم نیز شامل نمونههایی از قصهها به گویش آمره است. کتاب پژوهشی مذکور با نتیجه و ذکر منابع پایان مییابد.
نمونهای از قصههای آمره را در ادامه میخوانیم:
«... پادشاه پسرش را خیلی دوست داشت و نمیخواست هیچ گونه ناراحتیای ببیند. به همین علت از همان ابتدا او را در خانهای نگهداری کرد و معلمی استخدام کرد تا به امر آموزش و تربیت او بپردازد تا برای جانشینی پادشاه آماده شود و معلم هم تمام مدت او را در اندرونی آموزش میداد. این روش ادامه یافت تا پسر به حدود هفت، هشت سالگی رسید. معلم به او تلقین کرده بود که در جهان کسی و چیزی جز من و تو و پدر و مادرت وجود ندارد و پسرک هم به این مساله ایمان آورده بود. حدود ده، پانزده ساله بود که روزی معلم خواب رفت و پسرک فرصت را مغتنم شمرد و از اتاق خارج شد. راهپلهای دید که به سمت بالا میرفت. از راهپله بالا رفت، در بام را باز کرد و روی بام ایستاد ...»