«ماشین اندیشه نگار»
نویسنده: آندره مورا
ترجمه: منیژه کیافر
ناشر: علمی و فرهنگی، چاپ دوم 1393
197 صفحه، 15000 تومان
****
نشر علمی و فرهنگی در چند سال اخیر با تغییر و تحولی جدی روبه رو بوده، ناشری که میراث دار موسساتی نامدار در سالهای دور بوده که بعد از فراز و فررودهای محسوس در دهههای آغاز انقلاب، حالا چند سالی است طعم حرکت متداوم در مسیری روبه رشد را میچشد. این مهم نه فقط به اتکای آثار تازهای است که این ناشر به بازار کتاب عرضه کرده است، بلکه حاصل رجوعی نظاممند به آثار ارزنده قدیمی، با فرمتی متناسب این روزگار است که به احیای بخش قابل توجهی از این آثار انجامیده است. رمان «ماشین اندیشه نگار» اثر آندره موروا یکی از همین آثار محسوب میشود که پس از سالها دوباره منتشر شده است.
آندره موروا با نام اصلی "امیل هزوگ"، یکی از نویسندگان بزرگ فرانسه با اصالتی یهود است. موروا در سال 1885 در شهر "البوف" متولد شد و پس از پایان تحصیلاتش در زادگاه خود و سپس در شهرهای "روان" و "کان" مسئولیت نظارت بر کارخانه نساجی خانواده اش را به مدت ده سال برعهده گرفت. در جنگ جهانی اول از طرف ارتش فرانسه به سمت رابط و مترجم در بین نیروهای فرانسه و انگلیس انتخاب شد. هنگامی که با روحیه انگلیسی ها از نزدیک آشنایی یافت، این آشنایی باعث شد در مدت سی سال، آثار ادبی، تاریخی و تحقیقی گوناگونی بنویسد. بهترین آثار او در این زمان، رمان"خاموشی های سرهنگ برامبل" (1918) و "گفتگوهای دکتر اُ. گریدی"(1921) است ؛ شرح حالی طنز و سرگرم کننده از دوستان زمان جنگ که موروا را به مردم شناساند. از دیگر رمان های موروا که جنبه ی افسانه ای دارد می توان به"برنار کنه"(1926) و "اقلیم ها" (1928) اشاره کرد . وی همچنین آثاری در شرح حال عده ای از نویسندگان و شاعران انگلستان دارد که که رنگ دلپذیر داستانی به خود گرفته و موجب شهرت او در انگلستان شده است. "چهار مطالعه انگلیسی" (1927) و "بایرون" (1930) از این نمونه هستند. آندره موروا بیشتر شهرت خود را مدیون همین زندگی نامه ها است که از شیوه ی خاصی برخوردار بوده و مورد استقبال فراوان مردم قرار گرفته است. وی با آنکه در این آثار به اسناد و مدارک روی می آورد، اما از آنها نام نمی برد و به سرگذشت ها صورت داستانی دلپذیر می بخشد. آثار او در این رشته: "تورگینف" (1913) ، "ولتر" (1935) ، "شاتو بریان" (1938) ، "اولمپو یا سرگذشت ویکتورهوگو"(1945)، "در جستجوی مارسل پروست"(1939) و . . .
موروا در زمان جنگ جهانی در آمریکا به سرمی برد و پس از پایان جنگ در سال 1946 به فرانسه بازگشت. آثار تاریخی وی با بهره مندی از بهترین و مستندترین منبع ها ، به نقطه های تاریک تاریخ، روشنی می افکند که از آن جمله است:"ادوارد هفتم و عصر او"(1933) ، "تاریخ انگلستان" (1937)، "تاریخ آمریکا"(1943) و "تاریخ فرانسه"(1947).
موروا "ماشین اندیشه نگار" را با نگاهی نمادین به رشته تحریر درآورده است. شاید در نگاه نخست چنین به نظر برسد که او آمریکا را کشوری امن و آرام به مخاطب معرفی می کند، اما مهاجرت واقعی نویسنده در زمان به وقوع پیوستن جنگ جهانی دوم، با ورود به کشوری در مقایسه با کشور خود که آرام تر بود، به این تصور دامن می زند. پرداختن موروا به اختراعی که سرانجامی شوم برای هنریت ، خواهر سوزان پدید آورده، نشان می دهد که استفاده از تکنولوژی تا زمانی مفید واقع خواهد بود که برای بشر و جامعه بشری آسیب زا نباشد و در جهت خدمت به مردم باشد نه برعلیه آن ها. در جریان دعوای دومولن و سوزان نیز، ماشین اندیشه نگار برخلاف ذات درهم تنیده ی خانواده عمل می کند و آشوب و تنش می آفریند. یکی از اعضای دانشگاه به نام جان هیگ جینز، خطاب به دکتر اسپنسر میگوید: «ما فضل و دانش کمتر میخواهیم و پیروزیهای بیشتر»(ص 16)
نقطه ی اوج داستان ، ملاقات دومولن و سوزان با یکی از اساتید فیزیکدان دانشگاه به نام آقای هیکی و همسرش است. در میهمانی هفته پیش، هیکی با دومولن به گفتگو نشسته بود و اذعان داشت که به تغییر در اجسام معتقد است و امید آن دارد که به زودی با بمباران بهنجار، اتمهای نقره را به کادمیوم بدل کند و به دومولن گفت: «امکان دارد همه عناصر، آرایشهای گوناگون باشند از مادهای واحد»(ص 25) و اعلام کرد که این همان اعتقاد شرکت بیمه است: از یک میلیون فرد مذکر، 150 نفر خودکشی میکنند و این مساله، سود شرکت بیمه را به دنبال خواهد داشت. اما در پس این گفتگوی دوستانه اتفاقی رخ میدهد که در لحظه اول دومولن را میترساند. هیکی با دومولن درباره اختراعی صحبت میکند که میتواند اندیشه افراد را بخواند و آن را بر روی نوار ثبت کند. بنابراین هیکی آنچه دومولن در بینابین گفتگوی هفته پیش از ذهن گذرانده بر زبان میآورد و دومولن در کمال ناباوری تصمیم میگیرد به خواست هیکی این وسیله را آزمایش کند. هیکی دستگاه را در تپانچهای جای داده و راهکار آن را به دومولن میگوید. او به خانه باز میگردد و پس از دعوای مفصلی که به خاطر تاخیرش در بازگشت به خانه با سوزان دارد، تپانچه را که در میان کاغذهایی لول شده پیچیده است، روی میز میگذارد و دکمه ثبت اندیشههای سوزان را میفشارد.
سوزان، در لحظات پس از دعوا در حالی که کتاب میخواند، به این فکر میکند که دومولن چقدر خودخواه است و اگر با پسرعمویش ازدواج میکرد اکنون زندگی متفاوتی داشت. فردا عصر، دومولن به کمک دستیار هیکی اندیشههای سوزان را میخواند و با حالی عصبی و غمگین به خانه بر میگردد و دوباره بخاطر تاخیرش با سوزان بگومگو میکند. اما در بین عصبانیت اندیشههای همسرش را به کار میگیرد تا او را تحقیر کند. پس از پیروزی بر سوزان، حقیقت دستگاه را برملا میکند و ...
در ابتدای معرفی این دستگاه میبینیم که هیکی آن را در تپانچهای جاسازی میکند و در اختیار دومولن قرار میدهد . هانریت که پس از دانستن کارایی این دستگاه، بدون آن که کسی بداند چمدانش را بست و خود را به دریا انداخت.
رابطهی زبان و اندیشه، جایگاه آن در تنظیم روابط میان انسانها، نگریستن به خودمان، وامکان دست یافتن به افکار ناگفتهی دیگران، همه مسائلی است که ماشین اندیشه نگار در پرتو ایده ی خواندن افکار دیگران بدان می پردازد؛ و سرانجام این پرسش را به میان می آورد که با یاری تحلیل های روانی چه چیز آشکار می شود، چه چیز تازه ای روی می دهد و چه حاصل می گردد.