نیمه‌ پنهان ماجرای قتل «ستایش»/ روایت‌هایی از زندگی قاتل نوجوان؛ از تشنج در کودکی‌، اخراج از کلاس‌ اول‌ و جدا شدن ناخواسته اتاقش

گروه اجتماعی الف،   3960805044 ۴۱ نظر، ۰ در صف انتشار و ۶ تکراری یا غیرقابل انتشار

17 سال از کشاکش دردی که سه‌ماهگی امیرحسین را تلخ کرد می‌گذرد اما ردش باقی مانده؛ ردی که بر جسم، روان و تمام امیرحسین خط انداخته و از هرچیزی گذر کرده تا امیرحسین را تلخ بزرگ کند و حالا او قاتل ستایش است.

 نیمه‌ پنهان ماجرای قتل «ستایش»/ روایت‌هایی از زندگی قاتل نوجوان؛ از تشنج در کودکی‌، اخراج از کلاس‌ اول‌ و جدا شدن ناخواسته اتاقش

 17 سال از کشاکش دردی که سه‌ماهگی امیرحسین را تلخ کرد می‌گذرد اما ردش باقی مانده؛ ردی که بر جسم، روان و تمام امیرحسین خط انداخته و از هرچیزی گذر کرده تا امیرحسین را تلخ بزرگ کند و حالا او قاتل ستایش است.

نمی‌شود دورش انداخت توی پستوی خاطرات دور و محو. این خانه و این دیوارها گواهی می‌دهند. آن دردها و گریه‌های بلند که به هوا رفت و هی چرخ خورد و چرخ خورد، بعد از 17 سال در گوش طنین می‌اندازد. همه اینها همچنان حی و حاضرند و هنوز اقرار می‌کنند که امیرحسین در همین حوالی، در یکی از روزهای سه‌ماهگی‌اش، تشنج کرد. تب شدیدی که به تشنج ختم شد و تمام زندگی‌اش را نشانه گرفت.

«سه‌ ماهش بود که تب شدید کرد و بعدش تشنج؛ یکی از رگ‌های مغزش داشت پاره می‌شد که سریع رسوندیمش بیمارستان وگرنه فلج می‌شد.» دردی که برای امیرحسین از در ناسازگاری وارد شد. «یکی از گوش‌هایش کم‌شنوا شد، یکی از پاهایش کج شد و به شدت پرخاشگر و همزمان گوشه‌گیر شد. مدرسه که می‌رفت معلم‌هاش می‌گفتن پای بچه‌تون کجه؛ می‌گفتم از بچگی اینجوری شده و نمی‌شه کاری کرد. اعصابشم کلا نمی‌کشید، خیلی زود عصبی می‌شد. ما هیچ‌وقت باهاش کل‌کل نمی‌کردیم.» روایت‌ها برای رقیه است؛ مادر امیرحسین. «حالا همه‌جا قاتل ستایش صدایش می‌کنند.»

17 سال از کشاکش دردی که سه‌ماهگی امیرحسین را تلخ کرد می‌گذرد اما ردش باقی مانده؛ ردی که بر جسم، روان و تمام امیرحسین خط انداخته و از هرچیزی گذر کرده تا امیرحسین را تلخ بزرگ کند. از خیرآبادی که کودکی‌اش را زهر کرده، از پدر و مادری که تربیتش را بلد نبودند و در آخر امیرحسینی که با شدیدترین نوع خشونت، فریاد کشیده است.

«کلاس اول؛ از بقیه بچه‌ها جداش کردن»

رقیه آنقدر زل زده به انعکاس عکس امیرحسین در شیشه‌ تلوزیونی که برنامه کودک پخش می‌کند که رقیق شده است. غم در خانه رقیه رقیق است. صدای خنده‌ها و شیطنت‌های نوه‌ها هست اما مرثیه روزمرگی‌ها زور بیشتری دارد. «بعد از اون تشنج اینجوری شد؛ کلاس اول هم که بود از بچه‌ها جداش کردن و گفتن اعصابش به بقیه بچه‌های کلاس نمی‌کشه. نمی‌تونه با بچه‌ها تو یک کلاس باشه. کاری هم به کسی نداشت‌ها، خیلی گوشه‌گیر بود و دوستی نداشت.»

اولین تجربه امیرحسین از مدرسه جدایی بوده است. مدیر و ناظم و معلمی که بی‌توجه به کودکیِ امیرحسین، جدایی‌اش را راحت‌ترین و بی‌دردسرترین راه دیده‌اند. معلم و سیستم فشل آموزشی‌ای که یک‌ سر این اتفاق تلخ هستند و مقصری که ریشه بسیاری از این دردهاست. «وقتی فهمید از بچه‌ها جداش کردن خیلی ناراحت شد؛ می‌گفت من چه فرقی با بقیه دارم که من رو جدا کردن؟ حرف معلم‌ها هم این بود که چون گاهی وقت‌ها پرخاش می‌کنه و گاهی وقت‌ها گوشه‌گیره نمی‌تونه پیش بچه‌ها باشه و باید بره یک مدرسه دیگه. ما هم بردیمش مدرسه غیرانتفاعی.»

حذف؛ راهکار سیستم آموزشی برای امیرحسین بوده است؛ که می‌شد جایگزین دیگری داشته باشد و حالا امیرحسین در تکاپوی انتخاب رشته‌اش باشد. «مدرسه غیرانتفاعی هم که بردمش گفتن معدلش پایینه و باید دوباره کلاس اول رو بخونه؛ امیرحسین دو سال کلاس اول رو خوند. این چیزها خیلی عصبانیش می‌کرد.» می‌شد دل داد به دلش و آرامش کرد. ولی نشد.

همیشه کنترلش می‌کردم، حواسم بهش بود

زمان از روی هر چیزی عبور می‌کند، هر چیزی را به سمت فراموشی می‌کشاند الا تاسیان را. تاسیان خودش را می‌چسباند به دیوارها، به راه‌پله، به دسته‌های مبل، به کلیدهای برق حتی. روایت حالا برای اتاقی است که قرار بود روزی خانه امیرحسین شود برای دامادی‌اش. روایت برای اتاقی است که امیرحسین در آن فریاد کشیده است.

رقیه اینها را چشم‌بسته روایت می‌کند؛ یک سال است که چشم‌هایش این اتاق را نمی‌بیند. خانه‌ای خالی در طبقه دوم که احتمالا غم را به پایین سرریز کرده است. «اتاق امیرحسین تو همین خونه بود؛ همه کاراش رو تو همین خونه و اتاق می‌کرد. ما عید می‌خواستیم خونه رو تعمیر کنیم ده روز وسایلش رو بردیم طبقه بالا. قرار نبود اتاقش اونجا باشه. فقط تو تعمیراتی که داشتیم ده روز وسایلش رو بردیم بالا که از مدرسه میاد راحت باشه. این ده روز که بنایی داشتیم و وسایلش رو بردیم بالا، کنترلش از دستمون در رفت. کنترلش از دستمون در رفت؛ همان چیزی که چطور بزرگ شدن امیرحسین را روایت می‌کند.»

«من خیلی حواسم به امیرحسین بود و همیشه کنترلش می‌کردم. در حدی که مدیر مدرسه بهم می‌گفت بیش از حد داری مراقبت می‌کنی. تمام کارهاش رو از مدیر مدرسه می‌پرسیدم، کیف و موبایلش رو چک می‌کردم بدون اینکه بفهمه، نمی‌ذاشتم خیلی با دوست‌هاش بره بیرون. هیچی از این بچه ندیدم که بخوام شک کنم که ممکنه این کار رو بکنه.»

پدر و مادری که بهترین تربیت را در محدودکردن امیرحسین دیده‌اند و به بهانه نگرانی هر لحظه او را در چارچوبی نگه داشته‌اند. تربیت غلطی که یک‌ سر دیگر این اتفاق تلخ است و شاید تلخ‌تر؛ اینکه مقصری نمی‌توان پیدا کرد. برای پدر و مادری که کودکی‌های خودشان نیز در خیرآباد گذشته است. «پدر امیرحسین خیلی کار می‌کرد و تقریبا خیلی کم بچه‌ها رو می‌دید، رابطه‌اش با امیرحسین کم بود و با من بیشتر در ارتباط بود.»

پدری که نبوده و وقت بودنش در نگاه امیرحسین آرامِ جانش نبوده است. «هرچی بهش می‌گیم با کیا بودی که اینکارو کردی، می‌گه بودن ولی نمی‌شناسینشون. هیچی به ما نمی‌گه، به هیچ‌کس هیچی نمی‌گه.»

درد چندبرابری برای خیرآباد ِ در حاشیه؛ «همه‌تفریح‌ش گوشی‌وموبایل بود»

بار سنگینی واهمه‌ها و ترس‌هایی که بر جان خانواده امیرحسین افتاده، خزیده در تورهای سبز رنگی که با آجیل و شکلات به هم گره خورده و انتظار معجزه دارد. جنگ رقیه با خودش؛ که لابلای تمام این روزها بخزد و زندگی کند. «امیرحسین هیچ تفریحی نداشت؛ همه تفریحش گوشی و موبایل بود. خیرآباد یک پارک درست حسابی برای بچه‌ها نداره. تفریحاتش هم کارای فنی بود؛ هرچی تو خونه خراب می‌شد امیرحسین درست می‌کرد.»

یک سر دیگر این اتفاق خیرآباد است. خیرآباد سبز نیست؛ از تمام آن باغ‌ها و سبزی‌ها، بیابان مانده. محله‌ای در حاشیه شهر که ضعف آموزش و حمایت روانی از کودکان در مدارس بیشتر از شهر حس می‌شود؛ در حالی که به‌خاطر شکل زندگی مردم در خیرآباد و آسیب‌پذیری آنها، حمایت‌های مشاوره‌ای و روانی باید به حداکثر برسد. در این شرایط هم که ضعف مشاوره در کل سیستم آموزشی وجود دارد، بیشترین آسیب در مناطق حاشیه‌نشین بروز پیدا می‌کند. در واقع در این مناطق است که به خاطر شکل زندگی‌های کارگری، تعداد زیاد مهاجرین و .. این زخم سر باز می‌کند.

«بی‌قراری‌هاش از همون بچگی بود. قرص‌ها رو از 7 سالگی بهش می‌دادم و دکتر گفته بود تا 20 سالگی باید ادامه بده. کلا سازگار نبود، با هیچ‌کس نمی‌ساخت. فقط با یکی از خواهرهاش که 20 سالشه خوب بود و باهم می‌ساختن؛ 4 سال باهم فرق داشتن و هروقت پیش اون بود اعصابش آروم بود. سه تا خواهر داره که همشون زود ازدواج کردن.»

امیرحسین در سه سال دوران کودکی‌اش تنها شده است؛ خواهر اولش در 15 سالگی، خواهر دوم 16 و خواهر سوم در 17 سالگی ازدواج کرده و رفته‌اند؛ وقتی امیرحسین در اوج روزهای کودکی‌اش بوده است. «تو فامیل هم خیلی دوست و آشنایی نداشت؛ به‌خاطر اینکه سه تا دختر داشتم و اکثر فامیل‌ها پسر بودن، رفت‌و‌آمد زیادی نداشتیم. می‌گفتم دخترخاله پسرخاله یک وقت شوخی‌ای باهم نکنن دردسری درست بشه.»

خانواده‌ای سنتی با روش تربیتی کنترل و محدودکننده. «امیرحسین فقط یک دوست صمیمی داشت. بعد از این ماجرا ولی سجاد رفت. یک روز بهش گفتم تو و امیرحسین اینقدر باهم رفیق بودین؛ نباید یک حالی ازش بپرسی؟ سجاد و امیرحسین مثل برادر بودن باهم.»

رفیق فابریک امیرحسین: مثل برادر بودیم با هم

«سجاد و امیرحسین مثل برادر بودن باهم؛ اما وقتی اون اتفاق افتاد سجاد دیگه خبری ازش نشد.» تنها رفیق امیرحسین حالا یک سالی می‌شود که نیست و سوال‌های رقیه را با سکوت جواب می‌دهد. این روایت اما از زبان سجاد است؛ صمیمی‌ترین رفیق امیرحسین که هنوز آن اتفاق را باور نکرده است. «بچه خیلی ساکتی بود، سرش تو کار خودش بود. کاری هم به کار کسی نداشت. اصلا اهل دعوا و این چیزها نبود. وقتی این کارو کرد خیلی از دستش ناراحت و عصبی شدم؛ هنوز هم باورم نمی‌شه امیر بچه به این ساکتی چرا اینکارو کرد؟»

سجاد از تفریحاتشان که می‌گوید به سکوت می‌رسد. از اینکه تفریحی در خیرآباد نداشتند و دور زدن در خیابان‌ها و نصب سیستم و نجاری سرگرمی‌شان بوده است. در خیرآباد هیچ پارکی برای بچه‌ها نیست؛ سرگرمی و تفریح بچه‌ها پرسه‌زدن در خیابان‌ها و بازی‌ با گوشی و تبلت‌هاست.

در نبود هیچ جای تفریحی اما، باشگاه بیلیارد و گیم‌نت‌ در خیرآباد هست. مکان‌هایی که در شهرها هم تا حدودی برای مردم با گارد همراه است و طبعا در خیرآباد که محله‌ای با بافت سنتی و مذهبی است این گارد بیشتر وجود دارد. «امیرحسین همیشه می‌گفت بابام زیاد بهم گیر می‌ده و نمی‌ذاره برم بیرون؛ ولی من همیشه باهاش شوخی می‌کردم و نمی‌ذاشتم ناراحت بمونه.»

سجاد،

 پناه امیرحسین بوده؛ در شرایطی که هیچ کسی را برای اعتماد و دلگرمی نداشته سجاد رفیقش بوده است. امیرحسین با سجاد، آرام بوده و خبری از پرخاش‌ها و عصبانیت‌ها نبوده است. «تنها رفیقش سجاد بود که باباش هرکاری می‌کرد تا باهاش رفت‌و‌آمد نکنه؛ ولی یجوری که باباش نفهمه با هم می‌رفتن بیرون.» اینجا را رقیه روایت می‌کند و از نگرانی‌اش نسبت به امیرحسین می‌گوید، از اینکه همیشه مراقبش بوده است.

حالش خوب نیست


حال امیرحسین خوب نیست و تمام این روایت‌ها هم برای همین است. حال هیچ بازمانده‌ای بعد از آن اتفاق تلخ خوب نیست. صفیه (مادر ستایش) و رقیه که مادران بازمانده این اتفاق‌اند، خواهرها و برادرها و پدرها و .. دردی که هر لحظه تزریق می‌شود. «از وقتی که امیرحسین رفته حال هیچ‌کدوم بچه‌ها خوب نیست؛ همه دخترام با همسراشون به مشکل خوردن. نوه‌هام رو هم توی مدرسه خیلی اذیت می‌کنن؛ کافیه بفهمن یه نسبتی با پورجعفرها دارن. دائم از امیرحسین می‌گن و اذیتشون می‌کنن. خانواده هم که هیچی .. بعد از این ماجرا تمام فامیل با ما قطع رابطه کردن؛ خیلی ازشون خواهش کردیم که برن رضایت بگیرن ولی فایده‌ای نداشت.»

نبودن امیرحسین اما حال هیچ‌کدام از این بازمانده‌ها را خوب نمی‌کند. فهیمه حسینی، مددکار امیرحسین در کانون بوده است اما درباره بیماری دقیق او چیزی نمی‌داند و همه گفته‌هایش بر اساس احتمالات است. نه تنها او که روانشناس امیرحسین نیز اطلاعات دقیقی ندارد.

حسینی درباره وضعیت امیرحسین می‌گوید: «بیماری‌اش محرز است و دائما دارو می‌گرفت. امیرحسین وضعیت روانی و شناختی آشفته‌ای دارد که احتمال بیماری دوقطبی و شیزوفرنی داده شده است. در کنار بیماری امیرحسین نحوه تربیت و بزرگ‌شدنش و جایی که زندگی می‌کرده نیز تاثیر بسیار زیادی در این اتفاق داشته است.»

ملیحه بیهقی روانشناس امیرحسین هم می‌گوید: «امیرحسین به شدت درونگراست و ارتباطی با دیگران برقرار نمی‌کند. در واقع اختلال شخصیتی که امیرحسین دارد باعث شده ناقض قوانین و نظم موجود باشد. امیرحسین در رفتارهایش ناسازگار است و بی‌شک تربیت خانواده و عوامل بسیار دیگر بر این ناسازگاری تاثیر می‌گذارد.» این احتمالات اما قطعی نیست؛ آن چیزی که قطعی است حال بد امیرحسین است که با نبودنش خوب نمی‌شود.

دیدگاه کاربران

سعید تمر۱۳۰۸۸۳۱۲:۳۱:۵۵ ۱۳۹۶/۸/۵
خدا خیر دهد به مددکاران و خبرنگاران با شرف که نمی گذارند جامعه راحت ترین پاسخ را به مشکلاتشان برگزیند! همه ما در محرومیت های حاشیه سهیمیم. همه
ناشناس۱۳۰۹۴۴۱۳:۵۷:۱۱ ۱۳۹۶/۸/۵
کاش بعد از تشنج مرده بود
ناشناس۱۳۰۹۴۹۱۴:۰۳:۰۵ ۱۳۹۶/۸/۵
خانواده وی نیز در این جرم شریک هستند! این فرد خود یک قربانی است که چاره ای برایش نمانده جز اعدام!
ناشناس۱۳۰۹۵۰۱۴:۰۳:۲۹ ۱۳۹۶/۸/۵
همون بچگی سَقَط میشد بهتر نبود؟
ناشناس۱۳۲۴۶۰۱۲:۰۳:۵۱ ۱۳۹۶/۸/۷
... داری شما که راجع به یه آدم که روزگار بد باهاش تا کرده اینجوری حرف میزنی
معلم۱۳۰۹۷۴۱۴:۲۹:۲۲ ۱۳۹۶/۸/۵
فقط معلم رو مقصر میدونیم در حالیکه یک بار از خودمون نمی پرسیم، در مقابل این همه انتظار از مدرسه و معلم ، چه امکانات و اختیاراتی به معلم داده ایم!!!! من معلم با این همه مشکل چه جوری میتونم انواع دانش اموزای دارای نابهنجاری روانی رو در کلاس های ۴۰نفره کنترل کنم
العبد۱۳۰۹۹۸۱۴:۴۴:۳۶ ۱۳۹۶/۸/۵
جنابان ... آیا خودتان حاضر هستید که بچه های دلبندتان با و در کنار یک بچه ناهنجار تربیت و بزرگ شود ؟ آیا صحیح است که به خاطر یک نفر ، جمع را فدا کرد و یا این که قضیه باید بر عکس باشد ؟ آیا باید گذاشت یک دانه لوبیا ف ا س د یک گونی لوبیا را به فساد و تباهی بکشاند؟ شما متوجه نیستید با کوبیدن تان معلمان را ، در حقیقت دارید نظام آموزشی و تربیتی را له می کنید. شب و روز در جاده ها ، بسیاری از هم وطنان عزیز به دلیل جاده و خودروی نا ایمن ، در حال جان سپردن اند اما کمتر صدایی به گوش می رسد اما به محض این که یک معلم و یا ناظم مدرسه در گوشه ای از مملکت ، مرتکب خطای بدی شود این را چماق می کنید بر سر تمام معلمان ، تا بیشتر به انزوا کشیده شوند ! آخر چرا ؟ در سطح میلیون دانش آموز ، یک حادثه ناگوار را می بینید اما جان دادن ده ها هزار انسان شریف را نمی بینید و کاری با خودرو سازان ندارید! چرا ؟
ناشناس۱۳۳۲۰۰۱۰:۳۲:۱۱ ۱۳۹۶/۸/۸
... خروجی نظام آموزشی همین نسلی است که مصائبشان تمام رسانه ها را پر کرده است
شهاب۱۳۱۰۹۲۱۶:۵۱:۴۰ ۱۳۹۶/۸/۵
آیا با اعدام کردن این بچه مشکلات حل میشه؟؟؟
ناشناس۱۳۱۶۵۹۱۲:۲۶:۰۸ ۱۳۹۶/۸/۶
بله حل میشه تمام این مسایل که زیاد شده برای عدم اقدام قاطع قانونی در ارتباط با چنین افرادی است که از روشنفکران اون ور آبی نشات میگیره
ناشناس۱۳۳۱۸۶۱۰:۱۱:۵۷ ۱۳۹۶/۸/۸
اگر خدای ناکرده فرزند خودت توسط این ...شکار شده بود هم همین سوال را می پرسیدی؟!!!!!
محسن۱۳۱۱۱۷۱۷:۲۹:۱۳ ۱۳۹۶/۸/۵
دنبال یک بهانه است برای فرار از اعدام. اگر اینطوری باشد باید جامعه مملو از قاتل باشد. نمی شود هرکس تشنج کرد و یا دارای بحران عاطفی باشد ، قتل انجام بدهد.
ناشناس۱۳۱۱۶۸۱۹:۰۶:۳۸ ۱۳۹۶/۸/۵
بازهم حذف یکنفر به جای چاره جویی ...میاد اعدامش کنین تا وجدان خفته همتون بدخواب نشه
ناشناس۱۳۱۱۹۴۱۹:۵۵:۳۷ ۱۳۹۶/۸/۵
با این حساب هر کی بچگیش تشنج کرده باشه یا منزوی بوده باشه حق داره قتل کنه آدم ربای کنه ،تجاوز کنه و...،اگه قاتل تبرئه بشه اینکه افغانیا بگن دولت ایران.. ونژاد پرسته درک میکنم،مسلمان نیستید ...؟؟؟
علی اکبر۱۳۱۲۰۴۲۰:۱۹:۴۹ ۱۳۹۶/۸/۵
گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست کاش یکم نسبت به جامعه مهربانتر باشیم
ناشناس۱۳۱۲۰۸۲۰:۲۷:۵۵ ۱۳۹۶/۸/۵
قاتل ستایش گفته مشروب مصرف میکرده با همون سن کم شکست عشقی خورده و از همه اینا گذشته خودش گفته با زنان بیوه و... روابط آزاد داشته ..... حالا چطور میشه دروغای مامانشو باور کرد ؟؟؟ مامانش به همین راحتی تربیت بچه‌شو با قرص و خونه مجردی جایگزین کرده معلومه که میخواد توجیه کنه
ناشناس۱۳۱۲۵۷۲۱:۴۴:۰۰ ۱۳۹۶/۸/۵
به هر صورت مرگ او را به آرامش می رساند ...خیلی بالا و پائین می روید تا یک انسان جنایت کا را که 17 سال نیست حدو 22 سالش است به اعتراف مادر ش که گفت 20 سال پیش عموی دختر همسایه ما بود امیر حسین دنیا آمد دسته گل آورد...
ناشناس۱۳۱۲۶۸۲۲:۰۳:۴۹ ۱۳۹۶/۸/۵
این جنایتکار هر مرضی هم که داشته باشه، توجیه جنایتش نمیشه. نخواین الکی قانون قصاص رو به سخره بگیرین با دلسوزی برای این جانورها!!!
ناشناس۱۳۱۲۸۴۲۲:۵۷:۳۳ ۱۳۹۶/۸/۵
احيانا اگر قاتل از اهالى افغانستان و مقتول ايرانى بود باز هم اين ملاحضات بود يا قاتل تا كنون هفت كفن پوسانده بود؟
ناشناس۱۳۱۳۰۰۲۳:۱۴:۴۹ ۱۳۹۶/۸/۵
جالب اینه که هیچ کدوم از تاثیر شبکه های اجتماعی نمیگن؟؟؟از تلگرام وصحنه های ...شاید نمیخوان باور کنن که این اتفاق در یک لحظه افتاده ومیشه گفت یک هیجان لحطه ای بوده که ناشی از دیدن صحنه های مستهجن هستش.چرا نمی خواهیم این مسئله رو قبول کنیم؟؟؟؟؟؟
ناشناس۱۳۱۳۰۶۲۳:۳۳:۱۳ ۱۳۹۶/۸/۵
مسئولیت قانونی ارتباطی به مشکلات زندگی و نحوه تربیت و حتی مشکلات روانی معمولی ندارد. تنها معیار مسئولیت قانونی قوه تشخیص است. اگر کسی آن اندازه عقل و رشد داشته باشد که بداند سرقت یا ضرب و جرح یا آدم دزدی یا قتل خلاف قانون است، مسئولیت وی محرز می شود. هر انسان بالغ این قوه تشخیص را دارد، مگر کسانی که پزشکی قانونی تشخیص دهد مجنون هستند و قوه تشخیص خوب از بد را ندارند. در این پرونده یک مشکل سن بلوغ است که در اکثر کشورهای دنیا 18 سال تمام شمسی است ولی ظاهراً قانون ایران 15 سال تمام قمری را کافی می داند. در هر صورت، درست است که این فرد جانی بالفطره نیست و این کاررا از روی بی تجربگی کرده و و اگر اورا را آزاد کنند دیگر دست به قتل و آدم دزدی و تجاوز نخواهد زد زیرا درس خودرا گرفته، ولی فلسفه مجازات فقط این نیست که بگوییم فرد درس خودرا گرفته و دیگر این کاررا نخواهد کرد. حقوق مقتول و خانواده مقتول و عبرت جامعه و ملاحظات دیگر در مجازات وجود دارد. امید است خانواده مقتول اورا ببخشند و از اعدام نجات یابد. ولی مسائلی که در این نوشته آمده است تأثیری در لزوم مجازات مجرم ندارد.
ناشناس۱۳۱۳۱۱۲۳:۴۱:۰۶ ۱۳۹۶/۸/۵
اینها برای امیر حسین مظلوم نمایی حساب میشه و برای خانواده بد بخت مقتول مرهم نمیشه
ناشناس۱۳۱۳۱۹۲۳:۵۳:۴۸ ۱۳۹۶/۸/۵
وقتی داشت به یک کودک تجاوز می کردید شما کجا بودید؟ وقتی دختر بینوا را داشت می کشت شما کجا بودید؟ وقتی جسد او را داشت می سوزاند شما کجا بودید؟ برخی بیشتر از امیر حسین نیاز به روان درمانی دارند.. که از یک جانی دفاع می کند.
ناشناس۱۳۱۳۲۸۰۰:۱۴:۰۴ ۱۳۹۶/۸/۶
هر جا خطایی هست پای آموزش و پرورش در کار هست و همه میدانیم این سیستم به خطا میرود اما به فکر اصلاح نیستیم. حاضرین ملیون ها تومان برای کنترل معضلات اجتماعی خرج کنیم اما حاضر نیستیم برای آموزش و پیشگیری خرج کنیم
ناشناس۱۳۱۳۸۳۰۷:۳۸:۳۶ ۱۳۹۶/۸/۶
كه چي؟ بايد تجاوز كنه آدم بكشه؟
ناشناس۱۳۱۳۸۷۰۷:۴۵:۳۹ ۱۳۹۶/۸/۶
فقط توجیه توجیه و فرافکنی
ناشناس۱۳۱۴۰۱۰۸:۰۲:۲۴ ۱۳۹۶/۸/۶
این مادر و پدری که اینقدر مراقب فرزندشان بوده اند چطور از روابط نامشروع و مصرف مشروبات الکلی او صحبت نمی کنند؟ !!
عباس۱۳۱۴۵۳۰۹:۰۷:۴۵ ۱۳۹۶/۸/۶
سلام به نظر من نباید در اعدام چنین انسان هایی تعلل به خرج داد زیرا با وضعیت الان جامعه و ضعف دستگاه قضا آمار تجاوز به کودکان سیر صعودی به خود گرفته است
احد۱۳۱۵۰۷۱۰:۲۱:۱۸ ۱۳۹۶/۸/۶
از همین صحبتهای مادر این قاتل شیطان صفت نتیجه میگیریم که هرچه زودتر باید اعدام شود و به سزای اعمالش برسد چون اگر با این شرح اوصاف ازادش کنید خطری بالقوه ای است برای فرزندان ما و شما ! در نظر بگیریم بجای ستایش معصوم و مضللوم ،دختر من و شما اسیر این شیطان شده بود ؟ چه حالی داشتیم الان ؟؟؟؟؟
جاويد۱۳۱۵۹۱۱۱:۲۸:۴۵ ۱۳۹۶/۸/۶
دوستان يه جور دارن مينويسن انگار سوئيس مدرن هستيم !!! خيلي از جوانان ايراني شرايط سخت تر از اين قاتل داشتن اما الان مايه فخر اين مملكتن لطفا به جاي بازي با روح و روان مردم پرورش جامعه رو درست كنيد پيشنهاد ميگردد هر روحاني پنج نوجوان رو ارشاد كنه !!! انوقت هم به قدرت روحانيت پي ميبريم و قطعا هم به جامعه ايده ال اسلامي ميرسيم
ناشناس۱۳۱۶۲۸۱۱:۵۱:۳۴ ۱۳۹۶/۸/۶
لطفا جوسازی رسانه ای نکنید قتل با چنین برنامه ریزی دقیق و تصمیم به محو آثار قتل با برنامه ریزی قبلی نمی تونه کار یک جنون باشه خیلی ها هستن که با مشکلات بدتر از ایشون بزرگ شده اند ولی دست به قتل و جنایت در این سنین اونهم با این سطح خشونت نمی کنن مملکت قاضی سیستم قضائی و پزشک قانونی داره با احساسات مردم بازی نکنید به جای همزادپنداری با قاتل و خانواده اش خودتون رو جای اون طفل هفت ساله معصوم و خانواده اش بذارید و اینگونه بی حساب با ....عواطف و اعصاب مردم بازی نکنید
خودم۱۳۱۷۲۰۱۳:۲۶:۵۳ ۱۳۹۶/۸/۶
این همه بچه مریض می شن حتی بدتر ولی آدم نمی کشن و تجاوز نمی کنن . این جانور حتما سرکلاس بقیه بچه ها رو آزار می داده که معلمش جداش کرده . حمایت از فرد مشکل دار به جاست ولی نباید افراد سالم رو قربانی یک فرد مریض کرد . این شیطان زنده بمونه بعد بزنه یک دختر دیگه رو بکشه خوبه ؟؟؟
ناشناس۱۳۱۷۷۶۱۴:۳۲:۳۰ ۱۳۹۶/۸/۶
از نویسنده این گزارش ممنونم. اگرچه که شاید هیچ چیزی در این ماجرا عوض نشود ولی دیدن زوایا باعث بهتر اندیشیدن میشود. اعدام پاسخ درست هیچ دردی نیست.
ناشناس۱۳۱۸۰۶۱۴:۵۹:۳۷ ۱۳۹۶/۸/۶
کل جامعه در این اتفاق شریک است. اعدام او بدون در نظر گرفتن همه جوانب تنها راهی است برای پاک کردن صورت مسئله و آرام گرفتن دروغی وجدانهایمان. درست از که این فرد فاجعه ای را به بار آورده ولی آیا نوع زندگی و احتمالا مشکلات روانی او تاثیری در این موضوع نداشته؟ چه میشود که یک پسر با این سن دست به چنین جنایتی بزند.
سعید۱۳۲۰۸۴۲۰:۱۲:۵۷ ۱۳۹۶/۸/۶
تقریبا همه نظراتو خوندم. دوستان عزیز کسی از قاتل ستایش کوچولو دفاع نمیکنه. ولی توی قضاوت کردناتون درباره قاتل، از عدل و انصاف خارج نشید. وقتی به جزئیات یه اتفاق آگاهی کامل ندارید چرا زود قضاوت میکنید؟ به نظر شما وقتی یک شخصی قتل انجام میده، صددرصد مقصر است؟ چه بسا وقتی دقت کنی متوجه بشی خیلی از عوامل در قتل یک نفر میتونه دخیل باشه.
ناشناس۱۳۲۱۸۸۲۳:۱۰:۴۸ ۱۳۹۶/۸/۶
این چه تیتریه می زنید حالا اگر بچه ای در کودکی دچار بیماری بشه یعنی قاتل میشه؛ واقعا متاسفم؛ خیلی کم سیاست زده بودیم حالا همه روانشناس و جامعه شناس بشیم. واکاوی یک مسئله فردی و اجتماعی حتی توسط متخصص ترین روانشناسان و جامعه شناسان نیز با احتیاط بسیار صورت می گیرد مگر .... هست بحث راه می اندازید!!
وکیل نژاد خسروی۱۳۲۵۶۴۱۳:۵۳:۴۰ ۱۳۹۶/۸/۷
ببینید دوست عزیز این گفتمان توجیه کننده اون عمل شنیع نیست توی این مملکت هزاران انسان هستند که با مشکلات مادرزادی و عیوب مختلف دارن زندگی میکنن ولی قرار نیست برن به بچه های مردم تجاوز کنند و بدتر از اون طفل بیچاره رو با اسید جزغاله کنن،چرا با عواطف مردم بازی میکنید اگه خدای ناکرده کسی با فرزند دختر من و شما اینکارو میکرد آیا قابل گذشت بود ، ایا میتوانستیم استدلال کنیم که طرف از بچگی اعصابش خرد بوده ، گوشه نشین بوده مشکل داشته حالا ما ببخشیم ؟ ایا این استدلالات غلط و گمراه کننده توجیه گر پدر و مادر داغدیده اون بچه میتواند باشد که از مجازات این فرد بگذرند ؟ بنظر میرسد که اجرای قانون نمیبایستی با عطوفت همرا باشد چرا که اونوقت سنگ روی سنگ بند نمیشود و هرج و مرج همه جارا فرا میگیرد .
صمصام۱۳۲۷۰۳۱۷:۵۲:۵۹ ۱۳۹۶/۸/۷
نظر من به هیچ عنوان در دفاع از امیر حسین نیست بلکه میخواهم از دیدگاه شخصی خودم به این واقعه نگاه کنم به نظر من در خصوص این نوع جرائم و با توجه به حواشی وحساسیت های ان معمولا بهترین راه برای خواباندن سر وصدا محاکمه وتعیین مجازات اعدام برای قاتل است !!.... اما باید یکبار برای همیشه یه این سوال پاسخ داده شود آیا افرادی مانند قاتل ستایش (که اولین نیستندو 100% اخرین نفر هم نخواهند بود) در شکم مادرشان قاتل بوده اند ؟؟!!آنجا قتل و ادمکشی را آموخته اند ؟؟؟ عده ای معتقدند افرادی با شرایط بدتر از امیر حسین بوده اند که اکنون مایه مباهات خانواده خود هستند بله ...همه افرادی که مانند امیر حسین بوده اند یکسان نیستند و در مقابل بوده اند افرادی که در بهترین موقعیت اقتصادی و اجتماعی بوده اند که مرتکب جنایاتی به مراتب بدتر از امیر حسین شده اند متن بالا حکایت غم انگیز و جانکاه زندگی امیر حسین یا همان قاتل ستایش است ستایش مظلوم است و مجازات قاتل، او اعدام است قطعا و شکی در ان نیست اما آیا نباید یک نهادی، شخصی هم به ظلم های رفته بر امیر حسین رسید گی کند ؟؟ چرا کسی نمی پرسد افرادی مانند امیر حسین چه نوع زندگی داشته اند ..چه بر انان رفته است که اینگونه دهشتناک از جامعه انتقام آن را میگیرند ...هیچ نهاد و ارگانی تا کنون نخواسته است به وضع اموزش وپرورش وفرهنگ و نوع تربیت کودکان بپردازد و بعد از این هم کسی نخواهد پرسید چرا افرادی مانند امیر حسین اینگونه به جان جامعه می افتند ؟؟؟ اکنون با مشاهده وضع موجود میتوان با اطمینان گفت که امیر حسین اخرین نفر نیست و.. کسانیکه در اثر مظالم و بی عدالتی های رفته بر انان، روزی ناگهان انتقام خود را از جامعه اینگونه بگیرند و بدبختانه آسانترین راه همان است که در ابتدای صحبتم گفتم..
احمد۱۳۲۹۰۹۲۳:۰۸:۳۲ ۱۳۹۶/۸/۷
در این سن کم هر کارکثیفی را تجربه و دست از کاهای کثیفش بر نداشته .مشروب خوری ،ارتباط با زنان ،ول گردی ،و پدر ومادر (بخصوص مادر)او .....یک واحد آپارتمان خصوصی و مجردی در اختیارش قرار داده اند تا هر کاری دلش خواست انجام دهد با هر کس خواست باشد اگر مادری که می گوید دایم کنترلش می کردم مشروب خوری پسرش را ندیده بود و از رفتار های غیر عادی فرزندش پی به مصرف مشروب نبرده بود .اینها توجیح منطقی و درست نیست اگر قرار باشد هر نوجوانی به علت نداشتن پارک محله خلاف کار و قاتل شود انوقت هیچ انسانی زنده باقی نمی ماند.پدر و مادر این شخص از همان کودکی راه را اشتباه رفته اند بجای این که مسله را حل کنند صورت مسله را پاک کردند با قراردادن امکانات زیادبه این اقا پسر باعث شده اند که ایشان بجای اصلاح ،پرخاش گر و نا سازگار تر شودو انقدر به این کارشان ادامه داده اند که پسر شان قاتل شود و حتی امکانات اسید سوزی هم در اختیار داشته تا یک انسان را کاملامحو کند اعدام حقش است
ناشناس۱۳۳۲۹۲۱۲:۲۱:۳۶ ۱۳۹۶/۸/۸
این ....ها را برای این می نویسی که اعدام نشه؟ تجاوز به یک کودک، مثله کردن، سوزاندان، آلودگی اخلاقی در 17 سالگی و از دید شما یک فرشته بیگناه
ناشناس۱۳۵۲۵۵۱۶:۰۴:۳۱ ۱۳۹۶/۸/۱۰
این موضوعات که گفتی چه ربطی به نبودنش داره؟ بذارید اعدامش کنن. نمیشه که از فردا بیاد راست راست بچرخه.
yektanetتریبون

آخرین عناوین