«تهران، دنیا، تمام وقت»
نویسنده: حسین یعقوبی
ناشر: چشمه؛ چاپ اول 1396
158 صفحه؛ 14000 تومان
****
میروم سراغ فیلمی دورهگرد. سعی میکنم خیره نشوم به صوت کاملا باندپیچی شدهاش. نگاهی میکنم به فیلمهایش که روی کارتن تاید چیده.
"فارسی قدیمی چی دارین؟"
آهسته میگوید: "شب به خیر لورا."
***
«تهران، دنیا، تمام وقت» اثر حسین یعقوبی کتاب تازه منتشر شدهای است که نشر چشمه زمستان سال جاری در سری آثار جهان تازه دم منتشر کرده است. داستان جوانی به نام امیررضا که قصهی زندگیاش با ماجراهای یک تشکیلات مخفی بین المللی گره میخورد.
«تهران، دنیا، تمام وقت» را میتوان در زمرهی آثار طنزی به شمار آورد که سعی دارند قصهگو باشند، و مخاطب را تا پایان داستان همراه خود بیاورند. نثر کتاب، نثری ساده با واژگانی معمول، و در بستر کلام طبیعی عموم مردم است. گاه به طنز تمایل پیدا میکند، و کمتر سویهای جدی به خود میگیرد. «بیست کیلومتری از کرج دور شدهایم و هنوز نمیدانم مقصدمان کجاست. ترجیح میدهم از دو عضلهی بداخلاقی که دو طرفم نشستهاند و عینک دودی زدهاند سوالی نکنم. بعید میدانم جواب بدهند. شاید هم، از آن بدتر، جوابی بدهند که توی دلم خالیتر شود. یعنی قرار است این آخرین ساعات زندگی من باشد؟ میگویند آدمها هر قدر به مرگ نزدیکتر میشوند بیشتر احساس زندگی میکنند. فکر کنم نظر درستی است: دلم به شدت ضعف میرود و مثانهام هم خیلی پر است...»
یعقوبی در پیشانی نوشت کتابش با پیش درآمدی از شعر معروف پروین اعتصامی، طرح تماتیک کتابش را تا حدودی برای مخاطب شفاف میکند. این پیشانی نوشت چنین است:
محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت: ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست
گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی
گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را
گفت: هشیاری بیار، این جا کسی هشیار نیست
درون مایه شعر پروین اعتصامی از موتیفهای تکرار شوندهی اثر یعقوبی است به انحای مختلف طی رمان بروز و ظهور پیدا میکند. رفتار شخصیت اصلی داستان و گفت وگوهای آدمهای قصه بیش از همه یادآور این شکل از رندی است.
یکی از انتقادهای این روز و روزگار مخاطبان داستان ایرانی نبود قصه و توجه نویسنده به مسائل ادبی و فراموش کردن عنصر جذابیت و تعلیق است. گاه داستانهای قصه پرداز هم البته از این عنصر خالی است و مخاطب را دنبال داستان نمیکشاند. یعقوبی در رمانش سعی کرده است بیش از همه چیز قصه بگوید. بخش عمدهای از این قصه در صحنهها و موقعیتهای مختلف به واسطه گفتوگو روایت میشود. گفت و گوهایی ساده و مشخصا پیش برندهی داستان که ما را در جریان بسیاری از رویدادهای داستان میگذارد. «تهران، دنیا، تمام وقت» کتابی است قصه گو که همه چیز را در سادهترین شکل ممکنش اجرا کرده است. احتمالا به همین دلیل مهمترین ترفند، دیالوگ است. دیالوگهای آدمها یا آشکارا کمیک و طنازانه است، و گاه خالی از این عنصر، تنها به پیشبرد داستان کمک میکند.
کاراکترهای کتاب حسین یعقوبی، همگی در یک ویژگی با هم متفقند. آنها جدی هستند، گاه بیش از حد معمول به این «جدیت» پناه میبرند. اتفاقا همین جدیت هم به وضعیتها و موقعیتهایی کمیک میسازد. اگر همین شخصیتهای «تهران، دنیا، تمام وقت» با شکا و شمایل و رفتاری کمدی وار در اثر ظاهر میشدند بسیاری از رفتارهاشان بر لبمان خنده نمیآورد. با این توضیح باید گفت امر احمقانه به شدت در قالبی رسمی ابراز میشود. مثلا:
نادیا در دفتر آقای مقتدر، رئیس اتحادیه، دارد در مورد مضرات باد روده و مزایای قرصهای فارتکس حرف میزند. حرفهایش که تمام میشود، آقای مقتدر آرام و شمرده میگوید «خانم هیبت، به نظرم شما از باد روده یه هیولا ساختهین، در صورتی که کارشناسها اعتقاد دارن میدون دادن به گاز معدنه میتونه تا حد زیادی مانع ابتلا به سکتهی مغزی و حملهی قلبی و انواع سرطانها بشه. دانشجوهای دانشگاه اکستر تحقیق کردهن، دیدهن گکاز معده میتونه تو سلولهای رگهای خونی انرژی تولید کنه و جلو نارسایی قلبی و سکتهی مغزی و دیابت و ورم مفاصل و زوال عقل و پیری زودرس رو بگیره.»
نادیا که تحت تاثیر اطلاعات آقای مقتدر قرار گرفته، آب دهانش را قورت میدهد و مرعوب میگوید: «ظاهرا شما تحقیقات و مطالعات جامعی تو این زمینه انجام دادهین.»
هیچ چیزی عادی نیست، در حالی که همه چیز دارد به شکلی عادی روی میدهد. همین تناقض این موقعیت مسخره را به وجود آورده است: گفت و گویی جدی و حتی با صبغه علمی درباره باد معده. مخاطب با خود میگوید: تمام اینها یک شوخی است یا نه، حرفهای جدی و منطقی هم توش هست؟
پیشانی نوشت این کتاب با شعر معروف پروین اعتصامی در مجال و موقعیتهای این چنینی بیشتر خودنمایی میکند. همه چیز با دوگانگی مستی/هشیاری گره خورده است. گاه کفهی شوخی میچربد و گاه کفهی امر معقول، اما در همهی موارد عنصر طنز هر بار به لونی از کتاب سر بر میآورد.