پایان توافق قاهره
وزیر امور خارجه اعلام کرد که توافقی که در قاهره با رافائل گروسی منعقد شد نمیتواند مبنای همکاری با آژآنس انرژی اتمی قرار گیرد.
سید عباس عراقچی درباره سرنوشت همکاری با آژانس انرژی اتمی بعد از فعالشدن مکانیسم ماشه اظهار داشت: «ما توافقی درباره شکل جدید همکاریهای بین ایران و آژانس امضا کردیم و دلیل آن هم کاملاً روشن بود. با توجه به تغییرات میدانی که صورت گرفته و حملهای که به تأسیسات ما انجام شد، همکاری با آژانس مانند گذشته نمیتوانست ادامه یابد. بهدلیل تهدیدات امنیتی، نگرانیهای امنیتی و ایمنی موجود، قطعاً لازم بود یک چارچوب جدید برای همکاری تعریف شود».
وی افزود: «آژانس نیز با این موضوع موافق بود و پذیرفت که به چارچوب جدیدی نیاز است. چندین دور مذاکره میان ایران و آژانس صورت گرفت و در نهایت این گفتوگوها در قاهره به نتیجه رسید و توافق قاهره امضا شد».
وزیر خارجه تصریح کرد: «با این حال، اکنون توافق قاهره دیگر نمیتواند مبنای همکاری ما با آژانس باشد و تصمیم ایران در خصوص تداوم همکاریها با آژانس اعلام خواهد شد. همانطور که پس از امضای توافق در قاهره هم گفتم، اجرای اسنپبک همه شرایط را تغییر داده و ما با وضعیت جدیدی روبهرو هستیم. همانگونه که حمله نظامی شرایط را تغییر داد، اکنون نیز تصمیمات جدیدی باید اتخاذ شود. از نظر من، توافق قاهره دیگر برای وضعیت موجود کارایی ندارد».
******
آخرین بازمانده دیکتاتور در بنبست
روزنامه جوان نوشت:
دشمنان ایران همواره با استفاده از ترور، جنایت، خدعه و ویرانگری مقاصد خود را دنبال کردهاند. در این میان، اما گروه یا فردی برای جامعه خطرناکتر از این دشمنان است که با سفیدشویی از دشمن ذاتی، خود را طرفدار مردم جا بزند و با دشمن هم طرح دوستی و همکاری بریزد. پهلویها جزو این دسته محسوب میشوند. با وجود آنکه امروزه بسیاری از مردم جهان، رژیم صهیونیستی را جنایتکاری که قاتل صدها هزار مردم غزه و کودکان بیپناه میدانند، اما رضا پهلوی همدستی با این رژیم کودککش را از افتخارات خود میداند. حضور دستبوسانه رضا پهلوی در کنار نتانیاهو و دیوار ندبه و حمایت از جنگ ۱۲ روزه، به همگان اثبات کرد که وی چیزی جز دستنشانده طراحان جنایت علیه بشریت نیست و برای ایران هم خطرناکتر از اسرائیل است.
مواضع عیان او در حمایت از خباثت اسرائیل به حدی بود که حتی اپوزیسیون هم که روزی با وی به ائتلافی شکننده رسیده بود، به خائن بودن وی اقرار کرد. در تازهترین میزگرد، آنها رضا پهلوی را مخربترین نیروی اپوزیسیون نامیدند که اسرائیل تلاش میکند با هوش مصنوعی و فیکنیوز او را رهبر نابودی ایران کند. از سوی دیگر، بیخاصیتی و حتی مضر بودن رضا پهلوی در خدمتگزاری به رژیم صهیونیستی و منفور بودن وی نزد ایرانیان، حتی رسانههای عبری را به رسوایی اقدامات آن واداشته است.
طی هفته گذشته، روزنامه صهیونیستی هاآرتص، از تلاش ناکام اسرائیل برای دخالت در امور داخلی ایران و بازگرداندن رژیم پهلوی پرده برداشت. این روزنامه، گزارشی را درباره وجود شبکهای مجازی برای تبلیغ سلطنتطلبان و توجیه حملات اسرائیل علیه ایران فاش کرد و نوشت که این شبکه از سوی اسرائیل تأمین مالی و مدیریت میشود. به گفته این منبع، این کمپین شامل حسابهای جعلی در پلتفرمهایی مانند X و تلگرام و اینستاگرام بود و از ابزارهای هوش مصنوعی برای کمک به انتشار روایتهای کلیدی، ساخت پیامها و تولید محتوا استفاده میکرد. هاآرتص با بیان اینکه شک دارد تبلیغ رضا پهلوی با اتکا بر منابع دولتی، برای اسرائیل فایدهای داشته باشد، افزوده: «پسر دیکتاتور پهلوی که از حمایت اسرائیل و امریکا برخوردار بود، بار سیاسی پدرش را به دوش میکشد، پدری که به دلیل فساد، سرکوب سیاسی و شکنجه مخالفان شناخته میشد.»
هر چند که تجربههای مختلف برای پهلویها باید آنها را از ارتکاب به این جنایت باز میداشت، اما آنها گمان کردند که با اتصال خود به شقیترین بازیگر جهانی، میتوانند اعتبار از دست رفته خود را باز یابند، زیرا ناکامی آنها در ایجاد پروژه براندازی در سال ۱۴۰۱ و بروز اختلافهای بنیادین میان ائتلاف پوشالی اپوزیسیون ایران که شامل عناصر وابسته منافقین و تجزیه طلبان بود، آنها را در جهانخوار کرد و سبب شد که غرب دیگر روی آنها چندان سرمایه گذاری نکند. آنها با وجود مصرف هزینههای گزاف و حمایتهای مالی و سیاسی علنی امریکا و برخی کشورها مخالف ایران، نتوانستند حتی کوچکترین دستاوردی برای غرب به ارمغان بیاورند.
افشاگریهای هاآرتص بیانگر آن است که برخی جریانهای صهیونیستی فهمیدهاند که رضا پهلوی و جریان سلطنتطلب نزد ملت ایران جایگاهی ندارند و باید به شکلی تحقیر شود. در واقع، تاریخ مصرف آنها برای برخی جریانهای سیاسی در رژیم صهیونیستی هم در آستانه تمام شدن است.
******
حفظ خاک یا مناظرههای بیپایان؛ کدام اولویت است؟
سعید خاتمی در سایت عصر ایران نوشت:
در محل کار، همکاری دارم که علاقهای سیریناپذیر به مناظرهها دارد. از صادق زیباکلام و موسی غنینژاد گرفته تا مطهرنیا، جبراییلی و دیگران. یکی تمام نشده، فوراً بعدی را میگذارد. من تصویر را نمیبینم، فقط صدا را میشنوم؛ اما همین شنیدن کافی است تا بارها در دل بسوزم. چرا باید در سال ۱۴۰۴ هنوز مناظره کنیم که اسرائیل دشمن ماست یا ما دشمن اسرائیل؟ چرا باید همچنان انرژی فکری جامعه صرف پرسشی بدیهی شود که چه کسی تحریککننده جنگ است؟ مگر سرزمینی که در سه قرن گذشته بارها تکهتکه شده، هنوز نیاز دارد به خودش ثابت کند که «دشمن خارجی» واقعیت دارد؟
اگر تاریخ چند سده اخیر جهان را مرور کنیم، روشن است که «جهان بدون مرز» بیشتر یک رؤیای کوتاه بوده تا واقعیت. از جنگهای صلیبی و جهانی گرفته تا جنگ سرد، جهان همواره بر محور مرز و سرزمین تعریف شده است. تنها در دو دهه پایانی قرن بیستم بود ـ از ۱۹۹۰ تا حدود ۲۰۱۰ ـ که شعارهایی مثل «دهکده جهانی» پررنگ شد. اما حتی در همان دوران، جنگ یوگوسلاوی، تجزیه چک و اسلواکی، حمله آمریکا به عراق و افغانستان و سقوط لیبی نشان میداد مرزها همچنان خونیناند. امروز نیز با جنگ سوریه، بحران اوکراین و رقابت چین و آمریکا، دوباره همه چیز به همان نقطه قدیمی بازگشته است: جایی که مرز و تمامیت ارضی مهمترین معیار بقاست.
تاریخ ایران هم همین را فریاد میزند: حکمرانی که نتواند خاک را حفظ کند، هر اصلاح اقتصادی یا فرهنگیاش روی هواست. از روزگار آقامحمدخان قاجار به بعد، در هر دورهای بخشی از خاک ایران جدا شد؛ از عهدنامههای گلستان و ترکمانچای در قاجاریه تا جدایی بحرین و ارارات کوچک در پهلوی. قفقاز رفت، بخشهایی از آسیای میانه و افغانستان جدا شدند، بلوچستان دوپاره شد، و نقشه ایران بارها کوچکتر شد.
در مقابل، چهار دهه اخیر را باید استثنایی دانست: با وجود جنگی تمامعیار، تحریمها و فشار جهانی، حتی یک وجب خاک از ایران جدا نشده است. همین واقعیت این دوره را به طلاییترین فصل پاسداری از تمامیت ارضی ایران در قرون اخیر بدل میکند؛ فصلی که ارزش آن را تنها در مقایسه با زخمهای پیشین میتوان فهمید. اینها فقط رویدادهای تاریخی نیستند؛ زخمیاند بر حافظه جمعی ما. زخمی که یادآور میشود نخستین معیار سنجش هر حکمرانی، «حفظ خاک» است. کشوری با تمدنی هفتهزارساله پیش از هر چیز باید بقای سرزمینش را پاس دارد.
همکارم میگوید این مناظرهها جامعه را روشن میکند. اما من فکر میکنم برعکس، این بحثها بیش از آنکه نوری بیفشانند، تاریکی میپراکنند. چون نسل نو را به شک و تردید میکشانند: آیا ما مقصریم یا دشمن؟ این شک، مثل سمی آرام، روحیه جمعی را فرسوده میکند.\ روشنفکری اگر میخواهد کارکرد داشته باشد، باید به جای انکار بدیهیات، پاسدار بدیهیات باشد. و در ایران، بدیهیترین اصل همین است: حفظ تمامیت ارضی؛ همه چیز دیگر، از اقتصاد تا فرهنگ، بر این پایه استوار است.
******
برای فرار از کمکاری بهانه نیاورید
روزنامه کیهان نوشت:
جریان غربگرا و طیف مدعی اصلاحات با تمسک به حربه تاریخ مصرف گذشتهای چون «افزایش اختیارات دولت»، به دنبال توجیه کمکاری و ضعف مدیریت در بدنه کابینه چهاردهم است. روز گذشته روزنامه «اعتماد» ذیل تیتر «پیشنهاد اختيارات ویژه برای دولت» به نقل از هادی حقشناس نوشت: «اينكه نمايندگان مدام به خاطر تاخير در اجراي يك برنامه و هدف، وزرا را نقد، احضار و استيضاح كنند و فشار بياورند، درست نيست... همانطور كه از مردم، خواسته انسجام و اتحاد وجود دارد، به قواي ديگر هم در زمينه انسجام و اتحاد بايد كمك شود. دولت نياز دارد، انعطاف بيشتري در اختياراتش داشته باشد. در شرايط غيرعادي به اختيارات بيشتري نياز است تا هدفها محقق شوند».
جریده یاد شده هم خواهان سکوت و عدم واکنش نمایندگان در برابر کمکاری و بیتدبیری وزرای کابینه چهاردهم است و هم درخواست همدلی مردم با ضعفِ مدیریتی را دارد. از طرفی برای فرار از پاسخگویی و مواخذه از جانب نمایندگان، افزایش اختیارات را مطالبه میکند و جنبه نظارتی مجلس را به مثابه «موی دماغ» تلقی میکند؛ این دست از مطالبات با دیکتاتوری فاصله چندانی ندارد و خلاف مواضع و شعار طیف نامبرده مبنی بر «مردم سالاری» است بدین شرح که اختیار بدون نظارت دیگر مشروط و معطوف به اراده جامعه نیست. به نظر میرسد طیف موسوم به اصلاحات برای توجیه کمتوانی، کمکاری و ناکامی در مدیریت و برنامهها با تمسک به درخواست اختیارات مضاعف از پاسخگویی فرار میکند. از سوی دیگر عملکرد طیف مدعی اصلاحات نشان میدهد که این جریان پاسخ به کاستیها را در ظرفیت خارجی خلاصه کرده و نسبت به توسعه درونزا غافل است؛ بر همین اساس خواهان اختیارات دولت هستند تا بدون واهمه و پاسخگویی ایدهها خود را عملی کنند و بحث کارشکنی بهارستان بهانه است.
این مَنش سیاسی که میان طیف نامبرده سابقه طولانی دارد پیش از این نیز بارها مطرح شده و مورد بحث، چالش و انتقاد قرار گرفته بود. به عنوان نمونه، سعید لیلاز فعال رسانهای منتسب به مدعیان اصلاحات در سال 1397 طی مصاحبه با «یورونیوز» در رابطه با اختیارات دولت اظهار داشت: «اختیاراتی که رهبری به آقای روحانی داده بودند را اگر به چوب داده بودند تا الان یک کاری کرده بود».
به نظر میرسد مسئله طیف مدعی اعتدال-اصلاحات مطالبه اختیارات مظاعف نیست؛ بلکه این جریان از نظر «عزم» و «نیّت» با شعارهای انتخاباتی وضعیتی متعارض (پارادوکسیکال) دارد؛ بدین شرح که وعدههای سیاسی اصلاحطلبان مبنی بر حل مشکلات هنگام انتخابات با آگاهی از اختیارات موجود مطرح میشود؛ اما پس از کسب کرسی و جایگاه مورد نظر، درخواست اختیارات مضاعف به عنوان شرط حل و فصل مشکلات مورد مطالبه است. پرسشی که پس از این تناقض ذهن خوانندگان را مشغول خواهد داشت این است که اگر اختیارات دولت محدود است، چرا طیف اعتدال-اصلاحات برای پیروزی در کارزار انتخابات سر و دست می شکنند!
******
بحث دوباره بر سر حجاب
مسئله حجاب دوباره از حاشیه به متن آمده و در کانون توجهات قرار گرفته است. برخی از نمایندگان مجلس خواستار ابلاغ قانون حجاب شدهاند.
مجتبی ذوالنوری، نماینده مردم قم در تذکر شفاهی خود خطاب به رئیس مجلس و رئیس جمهور گفت: «سه روز از دیدار رئیس مجلس با مراجع عظام تقلید گذشته است که در این جلسه دغدغه و تذکر آنها موضوع حجاب و عفاف بود. امروز وضعیت حجاب و عفاف در کشور قابل قبول نیست و مومنان و متدینین از وضعیت موجود دلخور و نگرانند از این رو نباید برای به دست آوردن دل تعدادی متهتک و هنجارشکن، مومنین را از دست داد، مردم پشتوانه احساس نمیکنند که تذکر لسانی بدهند».
امیرحسین بانکیپور نماینده اصفهان هم خاطرنشان کرد: «در جنگ ترکیبی که هستیم دشمنان از طریق ترویج ابتذال و برهنگی به دنبال ایجاد تفرقه در جامعه ما هستند، بعضی از خودیها هم متاسفانه با گفتارهای نسنجیده خود آب به آسیاب دشمن میریزند. مطمئن هستم روسای قوا با الهام از فرمایشات رهبری که چهار مرتبه گفتند ما از حجاب عقب نشینی نمیکنیم و همچنین درخواست ۲۰۹ نماینده مجلس و درخواست مراجع تقلید از رئیس مجلس؛ حتما هرچه زودتر قانون ترویج حجاب و عفاف و حمایت از خانواده را هرچه زودتر ابلاغ کنند و نگذارند بیش از این زمینه نزاع در جامعه فراهم شود».
محمدتقی نقدعلی هم در نطق میاندستور خود گفت: «مردم امروز به چه چیزی دل خوش کنند؟ به دلار و سکه که سر به فلک کشیده؟ به کم شدن ارزش پول ملی، به قوانین دستوپاگیر و بعضاً ظالمانه و بعضاً خلاف شرع؟ یا به اوضاع فرهنگی یله و رها شده که دل هر ایرانی غیرتمندی را به درد میآورد؟ یا به اظهار نظرهای سخیف کسانی که عمری را بر این کرسی قانونگذاری تکیه زدند و امروز به نوعی حکم مسلم شریعت را زیر سؤال میبرند؟ مردم به چه چیزی دل خوش کنند؟ به خدا امروز باید همه قوا دست به دست هم بدهند، کنار هم بنشینیم و برای معیشت مردم تدبیر کنیم. مردم متدین حق دارند از دست ما عصبانی باشند. برهندگی را میبینند، سرو علنی مشروبات الکلی را میبینند، بدننمایی را میبینند، و در کنار آن کسی که مدتها در جایگاه نیابت رئیس این مجلس تکیه زده است و با خون همین حزباللهیها رای آورده است، میگوید «حجاب دیگر مستند قانونی ندارد». برادر عزیز، از خون برادر شهیدتان خجالت بکشید!»
*واکنش به اظهارات باهنر درباره حجاب
در روزهای اخیر، محمدرضا باهنر، نماینده ادوار مجلس در اظهاراتی طی نشست خبری خود با اشاره به توقف اجرای قانون حجاب گفته: «من از ابتدا اعتقادی به حجاب اجباری نداشته و ندارم. قانون حجاب اجباری لازمالرعایت نیست و با رایزنی شورای امنیت ملی این مصوبه متوقف شده است.»
این سخنان باهنر، واکنش تند حسین شریعتمداری را در پی داشت و او نوشت: «ایشان توضیح ندادهاند منظورشان از به کارگیری واژه حجاب اجباری چیست؟ اگر حجاب یک واجب شرعی و ضرورت قانونی است ــ که هست ــ چرا نباید رعایت شود؟ و اگر دستور اکید اسلامی است، با کدام منطق قانونی و باور دینی رعایت آن را لازم نمیدانند؟ نام مصوبه مجلس، قانون «عفاف و حجاب» است، نه «حجاب اجباری». علاوه بر این، شورای عالی امنیت ملی چنین مصوبهای برای توقف قانون نداشته و تصمیم یادشده با توافق سران قوا صورت گرفته است. کاش آقای باهنر توضیح میدادند که آیا فقط برهنگی را جرم میدانند؟ و کشف حجاب تا زمانی که به برهنگی نرسیده، مجاز است؟ اگر چنین است، این دیدگاه با کجای قوانین جاری و مبانی شرعی انطباق دارد؟»
******
قیمت دلار، سفره مردم، خاموشیها و تعطیلی کارخانهها هم نتیجه وفاق است؟!
محمدجعفر قائمپناه، معاون اجرایی رئیسجمهور پس از تصویب CFT در مجمع تشخیض مصلحت نظام، مدعی شده که این امر نتیجه وفاق است که این اظهارات با واکنش عضو هئیترئیسه مجلس مواجه شد. بخشهایی از سخنان علیرضا سلیمی در گفت و گو با سایت جهاننیوز به شرح زیر است:
* با توجه به تاییدیه این لایحه در مجمع تشخیص چند سوال وجود دارد. سوال اول این است که با وجود تحریم های ثانویه آمریکا، آیا واقعا گشایشی برای مردم ایجاد میشود؟
* سوال دوم؛ بر اساس کنوانسیون وین، شرایطی که با روح معاهده مغایرت داشته باشد غیر قابل پذیرش است، آیا دوستان در مجمع تشخیص این موضوع را می دانستند؟ اگر میدانستند که این شرایط غیر قابل پذیرش است چرا چنین کاری کردند و اگر هم که نمیدانستند باید برای مردم توضیح بدهند.
* سوال سوم؛ با توجه به اینکه تعریف تروریسم، در دیدگاه ما با کشورهای اروپایی و آمریکا متفاوت است؛ سوال این است که اگر آنها بعضی از گروه های ضداشغالگری مثل حزب الله و یا ارگان نظامی کشورمان مثل سپاه را تروریست اعلام کردند شما چه کاری میخواهید انجام بدهید و پاسخ مجمع تشخیص در این رابطه چیست؟
* سوال چهارم؛ آورده ای که این لایحه برای نظام دارد چیست؟ این آورده حتما باید توضیح داده شود و نیاز به تبیین دارد. این که به صورت اجمالی و مبهم مجمع چنین چیزی را تصویب بشود نمیتواند مردم را قانع کند که طبق چه شرایطی این لایحه پذیرفته شده است.
* سوال پنجم؛ همان زمانی که ترامپ به خاورمیانه آمد و در آن اجلاس الفاظ زشتی نسبت به مقامات ایرانی بیان کرد در همان زمان مجمع تشخیص لایحه پالرمو را تصویب کرد، سوال این است که اینها نمیتوانستند چند روز بعد چنین لایحهای را تصویب کنند؟ چرا باید هم زمان با این حرف ها و این توهین ها چنین لایحه ای در آن زمان تصویب میشد؟ آیا این نوعی پالس ضعف به دشمن نیست؟
* الان هم که می بینید بعد از فعال شدن اسنپ بک و بازگشت تحریم های سازمان ملل علیه ایران و بیان جمله شرم آور ترامپ نسبت به ایرانیان، چنین لایحه ای پذیرفته شد. مجمع بیاید و این موضوع را برای مردم روشن کنند که چرا در چنین زمانی باید بیایند و چنین لایحه ای را تصویب کنند؟
* آیا واقعا صلاح بود که بعد از حمله آمریکا، اسنپ بک و فشار اروپاییها مبنی بر اینکه ایران باید سلاح موشکیاش را هم تحویل بدهد چنین لایحه ای تصویب شود؟
* من یک سوال کوتاه در جواب به صحبت های آقای قائم پناه دارم؛ اسنپ بک هم نتیجه وفاق بوده است؟ بالاخره نمی شود در یک جا بگوییم کارهایمان نتیجه وفاق بوده و در جاهای دیگر خیر. خاموشیهای برق هم نتیجه وفاق بوده است؟ قیمت ارز هم نتیجه وفاق است؟ آیا تعطیلی کارخانه ها که الان وجود دارد و اینکه سفره مردم روز به روز خالی تر میشود اینها هم نتیجه وفاق است؟ ای کاش آقای قائم پناه بیایند و توضیح بدهند که اینها هم نتیجه وفاق است یا خیر.
******
نقد عطریانفر به اقدام مجلس برای استیضاح وزرا
محمد عطریانفر، فعال سیاسی اصلاحطلب و عضو حزب کارگزاران در گفت و گو با سایت اقتصادنیوز، از اقدام مجلس برای وزرا انتقاد کرد و درباره تبعات آن هشدار داد! بخشهایی از اظهارات وی به شرح زیر است:
* هدف در شرایط فعلی این است که دغدغه های مردم کم شود، احساس نگرانی نداشته باشند و تصور نکنند سقف آسمان می خواهد روی سرشان خراب شود. این جزو تکالیف مشترک همه مسئولان است. در این رابطه اگر مدیری ناتوان است حتما باید تغییر کند.
* این جزو تکالیف مدیران ارشدی است که مسئولیت مستقیم دارند. هر اقدامی که غیر از این ماجرا باشد، تعبیر سیاسی یا جبهه ای می شود. نمایندگان در جایی نشستند و به دنبال استیضاح وزرا هستند و رئیس جمهور را در محذوریت قرار دادند، در حالی که این ها در این شرایط پسندیده نیست.
* من مخالف نظارت مجلس نیستم اما رویکردی که در این شرایط از سوی برخی نمایندگان دیده می شود همانطور که درباره وزیر اقتصاد این کار را کردند، نشانگر این است که آنها دچار آفت های رفتاری هستند که مسئله را از دید حزبی، گروهی و جناحی خودشان اعمال کنند و حتما برای کشور سم مهلک است که از نظر من پسندیده نیست.
* مجلس باید بفهمد در این شرایط فقط و فقط در جهت تقویت دولت کار کند و سقف این سیاست هایی که در جهت تضعیف دولت و کارآمدی آن است، در نهایت روی سر خودشان خراب می شود.
* این وزرا که دست روی آنها گذاشته شده است، تنها وزرایی هستند که جزو انتخاب های مستقیم پزشکیان هستند. بسیاری از وزرا را که رئیس جمهور مستقیم نتوانست انتخاب کند بلکه دیگران در این انتخاب، نقش داشتند، نظر دادند و دخالت کردند. من اشاره می کنم در مقامی نیستم که بگویم کابینه به هیچ عنوان نباید تغییر کند اما تغییر کابینه در این شرایط فقط طبق صلاحدید شخص رئیس جمهور باید صورت گیرد.
* رئیس جمهور که به صورت شخصی اعلام نظر نمی کند، اما هر نوع تغییری که خارج از خواست و اراده رئیس جمهور در شرایط فعلی صورت گیرد، جزو اشکالات جدی کشور است.
******
درسی از مهمترین ویژگی حماس
روزنامه همشهری نوشت:
واکنش هوشمندانه و حسابشده حماس به طرح فریبنده صلح ترامپ، بهانهای است برای مرور مهمترین ویژگی این جنبش؛ ویژگیای که پس از هفتم اکتبر بیش از هر زمان دیگری آشکار شد و میتواند برای ما نیز درس بزرگی باشد. بیایید با دقت ببینیم حماس از آغاز تا امروز بر چه اصلی پافشاری کرده است.
یکم، هفتم اکتبر
بسیاری تصور میکنند ماجرا از هفتم اکتبر آغاز شد، اما در واقع حماس در آن روز، دههها ظلم پنهان را آشکار کرد؛ ظلمهایی مانند آوارگی، بازداشتهای بیپایان، شکنجه و نسلکشی. عملیات ۷ اکتبر در حقیقت پرده را کنار زد تا جهان جنایتی را ببیند که بیش از نیم قرن در غزه جریان داشت و فقط دیده نمیشد.
دوم، قدرت تصویرگری
بیش از ۲۵۰ خبرنگار در غزه شهید شدند، چون روایتگر حقیقت بودند. صدای مردم محاصرهشده، وجدان جهان را بیدار کرد؛ تصاویری از قتلعام زنان و کودکان، از بستن آب و غذا بر مردم، از ایستادگی در میان ویرانی. اوج این تصویرگری، صحنه پرتاب چوبدستی مجاهد کبیر، یحیی سنوار بود؛ تصویری که ایمان و اراده مردم غزه را نشان میداد.
سوم، تبادل اسرا
در آتشبس نخست، شیوه تبادل اسرا نشان داد که حماس تا چه اندازه انسانی و اخلاقی عمل میکند. در کنار آن، طراحیهای رسانهای هوشمندانه- مانند گردنبندها و دستبندهای پرچم فلسطین بر دستان و گردن اسرای صهیونیست-صحنهای از عزت و پیروزی را به نمایش گذاشت؛ تصویری که سراسر تحقیر رژیم بود و همین رفتار کافی بود تا رژیم بهسرعت بساط تبادل را جمع کند.
چهارم، مذاکرات صلح
حماس از آغاز گفتوگو را رد نکرد، اما در همه نشستها نشان داد که بهدنبال صلحی از سر اقتدار است، نه از سر ضعف. حضور او در مذاکرات، بیش از هر چیز، بیمنطقی و سفاکی رژیم صهیونیستی را آشکار ساخت.
پنجم، طرح صلح ترامپ
در ماجرای طرح ترامپ، حماس با درایت کامل عمل کرد. در ظاهر با طرح همراه شد، اما مطالبات واقعی خود را مطرح و کاری کرد که ترامپ و نتانیاهو در تله خودشان گرفتار شوند. رسانههای صهیونیستی نوشتند نتانیاهو از واکنش سرد و منفعلانه ترامپ که ناچار شد در گام نخست با حماس همراهی کند، گیج شده است.
نتیجه نهایی
شاخص اصلی عملکرد حماس این است که میدان نبرد را از خاک و سلاح به افکار عمومی جهان کشاند؛ همان جایی که رژیم صهیونیستی سالها با 3دروغ بزرگ «مظلومیت، قدرت و امنیت» حکومت میکرد. ادعای مظلومیت تاریخی صهیون و قدرت نظامی و دفاعی و امنیت در اسرائیل، 3افسانهای بود که با 7اکتبر فروپاشید. حماس این سه دروغ را برملا کرد و فهمید و فهماند که قدرت نهایی نه صرفا در بمب و تانک، بلکه در آگاهی ملتهاست؛ همان درسی که خمینی کبیر در انقلاب ۵۷ به جهان آموخت: بیداری مردم. امروز با تدبیر حماس، ملتها بیدار شدهاند و دولتها را بهدنبال خود میکشند.



