تهدیدها را معتبر کنید
روزنامه خراسان نوشت:
بیانیه شورای عالی امنیت ملی در واکنش به آغاز فرایند بازگشت تحریمها موسوم به ماشه، بسیار ارزشمند و قابل تقدیر است. توجه به اقناع افکار عمومی در بالاترین سطح تصمیمگیری نظام، باید خیلی قبلتر از این ها صورت میگرفت که حالا مورد توجه واقع شده است. چند نکته اساسی درباره متن مذکور وجود دارد. اولا نشان میدهد که جمهوری اسلامی به صورت یکپارچه و با اجماع در میان تمامی مسئولان رده یک خود تصمیم میگیرد؛ مسئولان عالی که دور میز شعام مینشینند. این معنای ارزشمند، هرگونه طمع دشمن به چندپارگی و اختلاف در ساختار سیاسی ایران را به شدت تضعیف خواهد کرد. دوم این که نشان میدهد که ماموریت دهنده به ساختار سیاست خارجی کشور، یک نهاد است و وزارت خارجه نیز مسئول اصلی اجرایی در این حوزه از طرف کلیت و کلان نظام بوده و هست. اعلام ماموریت از طرف شعام به وزارت خارجه، این معنا را در مقابل ادعای پوچ اروپاییها درباره مسئول نبودن عراقچی در این موضوعات، منتقل میکند.
اما مهم تر از این دو موضوع مهم، مسئله تصمیمی است که تا قبل از این، به سختی و با کمی سستی گرفته میشد. این جمله راهبردی که «با اقدامات کشورهای اروپایی عملاً مسیر همکاری با آژانس دچار تعلیق خواهد شد». این محکمی و استواری در تصمیمات سخت، نیاز امروز ماست. اگر معتقد شدیم که کاری باید انجام شود تا تهدیدات ما برای آینده معنادار شود، باید آن کار را با قوت پیش بگیریم و از اجرایش نترسیم. میدانیم که یکی از مشکلات امروز ما در عرصه خارجی، عملیاتی نکردن بسیاری از تهدیداتی است که سابقا بیانش کردیم و حالا امکان اجرا یا توان تصمیمش را نداریم. همین امر باعث شده تا طرف مقابل به سخنان بعدی ما اهمیتی ندهد. پیش بینی پذیری سیاست خارجی، مسیر اعمال زور دشمن را باز کرده و مشکلاتی را به وجود آورده. اما اگر واقعا آنچه را گفتیم، عملیاتی کنیم و برآورد دشمن را بشکنیم، احتمالا وضعیت بهبودیافتهای خواهیم داشت. ایران در توافق قاهره، به طور واضح گفته بود که اگر ماشه چکانده شود، توافق مذکور اجرایی نخواهد شد و حالا که حرکت اروپاییها به این سمت رفته، پس باید آن تهدید اجرایی شود. هرگونه تعلل در این زمینه به معنای پذیرش فشارهای بعدی و مشکلات بیشتر و عمیقتر خواهد بود.
اما علاوه بر این نکات مثبت، باید به دوستان و بزرگواران حاضر در شعام تذکری هم بدهیم. مسئله اصلی کشور علاوه بر اجتناب از تصمیمات سخت، نداشتن ایدههای کلی و ایجابی درباره آینده است. درواقع، مسئله نبود چشمانداز واقعبینانه برای برون رفت از مشکلات و حل اهرمی آن هاست. چنین امری نیازمند یک طرح کلان است که بخشهای مختلف پازل را معنادار کند. برای مثال، موضوع ارتباط راهبردی چین، حل ناترازی انرژی، مسئله تولید داخل، قیمت ارز، مکانیسم ماشه و ارتباط با کشورهای منطقه، همه و همه میتواند در طول هم معنادار شود و به سمت گشایش برود. اما اگر سیاست گذار هرکدام را به صورت بخشی و پروندههای جدا از هم ببیند، همین طور سردرگم و ترسان از تصمیم سخت خواهد بود. هیچ کدام از پروندهها هم به صورت کامل و عمیق حل نخواهد شد. لذا مشکل در تولید ایده و تصویر کلان از ترکیب و ارتباط این پروندههاست که سیاست گذار را دچار تحیر کرده است.
******
فشار توهمی اصلاحطلبان به مسافر نیویورک
روزنامه جوان نوشت:
رئیسجمهور فردا عازم مقر سازمانملل در نیویورک میشود؛ فرصتی که چند دهه است رئیسانجمهور از دست نمیدهند و تقریباً هیچگاه دستاورد مشخص یا عینی برای ما نداشته، گاهی در چند مصاحبه با خبرنگاران بیادب و متوقع امریکایی با صحنهسازی تاریک و خشن، و گاهی در جستوجوی خوشبختی میان دالانها و دستشوییهای سازمانملل خلاصه شده است. از همین حالا نیز اصلاحطلبان پرخطا و فاقد بینشی مثل مطهری و کرباسچی علناً و دیگران تلویحاً از دکتر پزشکیان خواستهاند یکجوری خودش را به ترامپ برساند. وااسفاها از این همه حمق و نفاق و سادهلوحی.
فارغ از اصل رفتن این سفر که گویی برای رئیسان جمهور از هر جریان سیاسی اعم از اصولگرا و اصلاحطلب به یک «واجب عینی» تبدیل شده و صد البته اگر برای رساندن پیام حقطلبی ملت ایران به جهانیان از این فرصت و تریبون بینالمللی باشد و در مسیر منطقی خود مدیریت شود، بسیار مفید و اثرگذار خواهد بود، برخی زمزمهها و سازهای ناسازگار، از هفتههای پیش آغاز شده که اگر نگوییم انداختن پوست خربزه زیر پای رئیسجمهور است، ناشی از نوعی بدفهمی از تحولات کنونی جهان و منطقه نزد این قبیله است.
ملت ایران از یاد نبرده است که آن شیخ دیپلمات در سالهایی که با برجام، بزرگترین خسارت را به کشور تحمیل کرد و دهه نود را به دهه رکود و عقب ماندگی تبدیل کرد، چگونه و با لطایفالحیل در راهروهای سازمان ملل، گفتوگو و مصافحه «اتفاقی» با رئیسجمهور وقت امریکا را گدایی میکرد؛ همان برجامی که دیپلماتهای وقت برای خلق آن سکهباران شدند و اکنون کشور درگیر عوارض ناشی از آن یعنی مکانیسم ماشه (اسنپ بک) است که امروز با وقاحت همان قهرمانان دیپلماسی، اساساً وجود اسنپ بک را انکار میکنند و میگویند چنین چیزی در برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ وجود خارجی ندارد و «مندرآوردی امریکاییهاست».
کشور وارث خسارتهایی است که دولت برآمده از اصلاحات بر کشور تحمیل کرده است، اما اکنون به جای اینکه زبان به کام گیرند و سیاست پیشگی واداده را برای همیشه به طاقچه خاطراتشان بسپارند، در مقام مشاوره و پیشنهاد به رئیسجمهور برآمده و از او میخواهند برای پیشگیری از فعال شدن مکانیسم ماشه به دیدار ترامپ برود و با او دست بدهد. غلامحسین کرباسچی فعال سیاسی اصلاحطلب و از مؤسسان حزب متمول سازندگی روز گذشته در گفتوگو با جماران، با اشاره به سفر دکتر پزشکیان به نیویورک گفته: «اگر قرار است سفر آقای پزشکیان مانند سفر سال قبل و سفر سایر رئیسان جمهور در سالهای گذشته باشد، بهتر است نرود. شاید یک سخنرانی انجام دهند و تأثیری هم در روحیه مردم داشته باشد، اما اگر میخواهند یک تحولی برای مردم و کشور ایجاد کنند، باید با یک اراده و اختیار کامل به این سفر بروند، یعنی لازم است که خدمت مقام معظم رهبری و هر فرد و نهاد دیگری که صاحب اختیار هستند برود و اختیارات لازم را برای این سفر دریافت کند تا برای مردم آرامش و زندگی در شأن آنان را به ارمغان بیاورند. آقای پزشکیان باید اختیار لازم را به دست بیاورد و در این سفر با مقامات ارشد امریکایی، اروپایی و... دیدار و گفتوگو داشته باشد».
تحول و آرامش (بخوانید رؤیافروشی) مورد اشاره کرباسچی، دیدار رئیسجمهور با ترامپ، همان مزاحم دیروز برجام و ناجی امروز آن است! کرباسچی و امثال او بیش از سه دهه است که به اذعان واقعیتهای اثبات شده، هیچ تحلیل درستی از مسائل نداشتهاند و یکسره بافتههای ذهنی خود را بازگو میکنند و آنچه به عنوان پیشنهادهای مشفقانه و مردمی طرح میکنند، ناشی از منافع شخصی است نه منافع مردم. پس باید مراقب بود اسیر این صحنهسازیهای دروغین و غیرواقعی نشد. کرباسچیها و علی مطهریها که اکنون با ادبیات و اهداف متفاوت، ملاقات با ترامپ را تجویز میکنند، باید امروز در مقام پاسخگو باشند، نه طلبکار. مگر با دو سال مذاکره و در نهایت برجام، قرار نبود تحریمها بالمره لغو شود؟ مگر رسانههای همسو در فردای امضای برجام با تیترهای اغوا کننده: صبح بدون تحریم، فروپاشی تحریم، خلاص شدیم، تحریمها به تاریخ پیوست و پیروزی بدون جنگ به استقبال آن نرفتند، چه شد که این رؤیافروشیها کمتر از سه سال با یک دستور اجرایی ترامپ به تاریخ پیوست و دیگر کشورهای اروپایی هم در تبعیت از او همان راه را رفتند.
******
آقای سفیر سابق از اقداماتتان بگویید!
روزنامه کیهان نوشت:
حمید بعیدینژاد عضو تیم مذاکراتی برجام با مشاور برکنار شده وزارت خارجه گفتوگوی رسانهای کرده و مدعی شده است حداقل دو مقطع وجود داشت که میتوانستیم به توافقهایی با آمریکا برسیم که در وضعیت موجود نباشیم. آقای بعیدینژاد یکی از آن مقاطع را ماههای پایانی دولت حسن روحانی خوانده و گفته است: «دولت بایدن سر کار آمده بود و آنها آمادگی داشتند که بتوانیم از مسائل دوران ترامپ عبور بکنیم.» آقای بعیدینژاد مقطع بعدی را در دولت شهید رئیسی عنوان میکند و مدعی شده است در آن زمان نیز مقدمات کاملاً فراهم شده بود.
اما نکته جالب آنجاست که در روایت آقای بعیدینژاد علت به نتیجه نرسیدن مذاکرات و عدم انعقاد توافق نه فریبکاری و سوءسابقه طرف آمریکایی، بلکه عدم آمادگی و ذهنیت اشتباه برخی مسئولان کشور عنوان شده است! آقای بعیدینژاد هیچ اشارهای نمیکند که نتیجه همان توافقی که خودشان از دستاندرکارانش بودند چه شد؟ آیا توانستند با آن توافق زمانی که سفیر ایران در انگلیس بودند، حساب بانکی سفارت ایران را باز کنند؟ آیا آن توافق توانست یک باک سوخت به هواپیمای محمدجواد ظریف در مونیخ برساند؟
احتمالاً آقای بعیدینژاد دوست ندارند این خاطرات تلخ خود را مرور کنند، برای همین چیزی در این مورد بیان نکردهاند. با این حال معلوم نیست وقتی نتیجه خسارتبار توافق قبلی پیش چشم مسئولان کشور بوده آقای بعیدینژاد و دوستانش با چه رویی به دنبال یک توافق دیگر بودهاند؟ پس از آنکه صنعت هستهای کشور را طی توافق قبلی در ازای «تقریباً هیچ»(توصیف رئیس کل بانک مرکزی وقت از عواید برجام)، نیمهتعطیل کردند، در توافق بعدی میخواستند چه امتیاز دیگری بدهند و همچنان تحریمها را بالای سرمان نگه دارند؟ آیا میخواستند صنعت موشکیمان را معامله کنند یا قدرت منطقهایمان را؟
******
چرا کواکبیان ادعایی بیمبنا درباره کاترین شکدم را مطرح کرد؟
سایت تابناک نوشت:
مصطفی کواکبیان، سیاستمدار اصلاحطلب، درست چند روز پس از پایان جنگ ۱۲ روزه، مهمان شبکه خبر شد. اما گفتوگوی تلویزیونی او با یک جمله جنجالی، همراه شد؛ اتهام جاسوسی به «کاترین شکدم» و ادعای رابطه پنهان او با برخی مسئولان، آن هم همراه با عدد و رقمی که مثل بمب در فضای رسانهای ترکید. این حرفها پای او را به قوه قضائیه باز کرد. حالا، پس از گذشت مدتی و زیربار موج انتقادها، کواکبیان با حضور در دفتر سایت خبری «تابناک» رسماً عذرخواهی کرده و میگوید هم واژهاش خطا بوده و هم بیان چنین موضوعی در تلویزیون اشتباه بزرگی بوده است. بخشهایی از اظهارات وی به شرح زیر است:
* یک شب، شبکه خبر با اصرار از من برای حضور در برنامه دعوت کرد. در جریان جنگ ۱۲ روزه حمله اسرائیل به ایران، شش بار در شبکههای مختلف تلویزیونی حضور داشتم؛ نه اینکه از تهران خارج شده باشم، بلکه در همین تهران، در شبکههای استانی، شبکه خبر و شبکه افق برنامه داشتم. در آن روزها، مطالبم بازتاب مثبت داشت و ایرادی متوجه آنها نبود. اما در برنامه شبکه خبر، آقای خضریان، نماینده فعلی مجلس سخنانی ایراد کرد که کنایه به حضور نفوذیها در جناحهای سیاسی داشت. او احترام زیادی به من گذاشت، اما شرایط به گونهای پیش رفت که ناخواسته جملاتی بر زبانم آمد که بعدها گفتمای کاش بیان نکرده بودم. از همینجا از همه مسئولانی که ممکن است سخنانم به آنها بیاحترامی کرده باشد، عذرخواهی میکنم.
* در آن برنامه تأکید کردم که نباید موضوع «نفوذیها» را به اتباع افغانستانی یا یک جناح سیاسی محدود کرد؛ موضوع، ریشهای و عمیقتر است. نام خانمی را هم آوردم و صریح گفتم تردیدی ندارم که او جاسوس بوده و حتی در رفتارهای بعدیاش این امر آشکار بوده است. البته هیچ جاسوسی آشکارا خود را معرفی نمیکند یا روشهای کاریاش را توضیح نمیدهد. با این حال، در انتخاب کلمات دقت لازم را به خرج ندادم. بعدها به من گفتندایکاش بهجای واژه «همخوابی» از کلمه «صیغه» استفاده میکردم. آن خانم پیشتر رقم ۱۲۰ را ذکر کرده بود، اما هم آن عدد نادرست و هم بیانش ناشی از سبق لسانی من بود. بابت این موضوع بهطور جدی عذرخواهی میکنم و خوشحالم که امروز فرصت توضیح و اصلاح آن فراهم شد.
* پس از آن گفتوگو، بسیاری از مسئولان از من دلخور شدند و حتی یکی از علمای قم تماس گرفت و گفت که شما «اشاعه فحشا» کردهاید. پاسخ دادم که به خدا قسم هدفم دقیقا جلوگیری از اشاعه فحشا بوده است، هرچند نتیجه خلاف آن شد.
* بعد از این اتفاق، دو یا سه بار به دادسرای فرهنگ و رسانه و دادگاه رفتم و توضیح دادم که هیچ سوءنیتی در کار نبوده است. قضات، با توجه به سوابق من از جمله جانبازی و خانواده شهید بودن دریافتند که این موضوع تنها یک خطای لفظی بوده است. آنها گفتند اشتباه کردهاید و لازم است به نحوی جبران کنید؛ امروز این فرصت در «تابناک» فراهم شده و از این بابت از شما سپاسگزاری میکنم.
******
سخن عبدی با پزشکیان یا شبح پزشکیان!
عباس عبدی در یادداشتی با عنوان «سفر به نیویورک و الگوی تصمیمگیری» در روزنامه اعتماد نوشت:
برخی گمان دارند که سفر پزشکیان به نیویورک میتواند گره بحران کنونی ایران در سیاست خارجی را باز کند. با اطلاعات کنونی، تصور نمیرود که این سفر گرهای را باز کند، زیرا مساله اصلی ابتدا باید در تهران حل شود، سپس راهی نیویورک شد. اگر آقای پزشکیان نتواند یا نخواهد که مساله را در تهران حل کند، سفرش به نیویورک نه تنها سودی ندارد، بلکه زیان محض است و اگر در تهران به راهحلی برسد، آنگاه شاید در نیویورک یا هر جای دیگر هم به نتیجه برسد.
آقای پزشکیان! شما باید انتخاب کنید. خیر و نیکی با پای خویش به سراغ کسی نخواهد آمد. سیاست و راهبرد سیاست خارجی ایران خوب یا بد، به همین جایی رسیده که اکنون هستیم. اگر این راه موفق و به سود مردم و ایران بوده، همان را ادامه بدهید و در سازمان ملل هم با صراحت تمام از آن دفاع کنید. از مضامین دوگانه و دارای ابهام و ایهام و کشدار استفاده نکنید. اگر این سیاست و ادامه آن را برای کشور و مردم مفید نمیدانید، پس ابتدا این را در تهران حل کنید آنگاه سوار هواپیما شوید. شترسواری دولا دولا نداریم.
اگر میخواهید سیاستهای گذشته ادامه یابد، یا نروید یا نامزد رقیب خود را با چند نماینده شاخص آنان راهی نیویورک کنید، قطعا صریحتر و شفافتر حرف خواهند زد. اگر شما میخواهید بروید باید با رویکرد و مواضع پزشکیانی بروید که پیش از این در زمان انتخابات بارها آنها را بیان کرد. این مستلزم توافق قبلی در تهران است.
هنگامی که برگشتید، میفهمیم که از ایران چه کسی به سازمان ملل رفته بود؟ پزشکیان نماینده ملت ایران، یا شبحی از رقیب او در لباس پزشکیان؟ خود دانید؛ البته دیگران هم میدانند.
******
تکذیب ادعای مقامات دولت اعتدال درباره احیای برجام
روزنامه فرهیختگان نوشت:
در ماههای گذشته اظهارنظرهای مختلفی از مقامات و نزدیکان دولت دوازدهم در رسانهها منتشر شد که در آن ادعا شده بود دولت دوازدهم در بهار 1400، تنها یک امضا تا دستیابی به توافق هستهای فاصله داشت ولی عدهای نگذاشتند تا به زعم این افراد، پایان دولت حسن روحانی با «موفقیت» تمام نشود. «فرهیختگان» درباره اینکه چرا این توافق که نیاز به یک امضا داشت، در دولت سیزدهم به وقوع نپیوست، با «مهدی مجاهد» که در دولت شهید رئیسی، معاون پیگیریهای ویژه دفتر رئیسجمهور بود، گفتوگو کرده است. مجاهد با رد این اظهارات معتقد است که اتفاقاً دولت دوازدهم تلاش میکرد به هر قیمتی شده در روزهای پایانیاش به توافق برسد تا بعدها بتواند ادعا کند که دولت را در شرایط توافق تحویل داده است نه تخاصم و تحریم! بخشهایی از این گفتوگو به شرح زیر است:
* ادعا شده که تیم دولت دوازدهم در روزهای پایانی خود به توافقی با طرف آمریکایی دست یافته بود، اما امضای آن به درخواست آقای رئیسی به تأخیر افتاد اما این ادعا کاملاً غیرواقعی و دروغ محض است. اولاً، اگر چنین توافقی در آن برهه حساس وجود داشت، چه دلیلی داشت که خود دولت پیشین آن را امضا نکند؟ مگر آنها در آن روزهای پایانی، برای هیچ یک از تصمیمات خود از آقای رئیسی یا مقامات دیگر کشور مشورت یا اجازه میگرفتند؟ خیر. ثانیاً، شهید رئیسی با حرکتی کاملاً حکیمانه و به منظور جلوگیری از هرگونه دوگانگی در تصمیمگیری و مدیریت امور کشور، بهطور کامل از حضور در دولت و حتی دخالت در امور مرسوم و عادی پرهیز کرده و تأکید داشتند که تا روز تنفیذ، تنها یک فرمانده واحد اجرایی در کشور وجود دارد و آن هم آقای روحانی است و حتی ایشان از روزی که رأی آورد تا روزی که تنفیذ انجام شد (حدوداً ۴۵ روز) در نهاد ریاستجمهوری پا نگذاشت.
* علاوه بر این، دولت پیشین (دوازدهم) تلاش میکرد در روزهای پایانی به هر قیمتی شده توافقی بکند تا بعدها بتواند ادعا کند که دولت را در شرایط توافق خارجی تحویل داده است نه تخاصم و تحریم!
* فارغ از این که شهید رئیسی، امیدی به اداره کشور با تکیه بر برجام نداشت و دلیل آن هم اثبات ناکارآمدی و عدم اثربخشی آن در رفع تحریمها بود، اساساً نوع روش دولت دوازدهم در پرونده هستهای بهنحوی کشور را دچار چالش کرده بود که نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی اقدام به تصویب قانون راهبردی کردند که با تأییدات مکرر رهبر معظم انقلاب هم مواجه شد.
* علاوه بر این، امضای «توافقی شکننده» با تعهدات سنگین جدید در چهارچوب همان «برجام پارهشده»، نه تنها افتخار محسوب نمیشد، بلکه هزینهای سنگین برای دولت جدید بود. با شناختی که همگان از شخصیت و روحیات شهید آیتالله رئیسی دارند، «محال» بود که اگر امری منفعت مردم در آن بود، حتی یک ساعت آن را به تأخیر بیندازند تا به نام خودشان تمام شود.
******
کار مزدور، سیاهنمایی است
عباس سلیمینمین در روزنامه همشهری نوشت:
حالت تعلیق و انفعال، چیزی بود که دشمن قصد داشت بعد از جنگ 12روزه علیه ایران، در کشور حاکم شود. اما برخلاف میل جریان غربی-صهیونی، ایران در طول این چندماه در عرصههای مختلف نظیر ورزش، فناوری، المپیاد و... توانست موفقیتهای قابلتوجهی کسب کند و همین امر موجب شد که ضمن خشمگینشدن رسانههای فارسیزبان وابسته به اسرائیل، از سوی شبکههای ضدانقلاب اقداماتی صورت بگیرد که ارزش کار نمایندگان پرافتخار ایرانی در میادین مختلف، تضییع شود.
کسانیکه بهازای وجه پولی وظیفه دارند سیاهنمایی امور سیاسی و اجتماعی را در فضای رسانه و مطبوعات مخابره کنند، هیچگاه در راه توازن و تعادل حرکت نکردهاند و انتظار اشتباهی است که تصور شود همانطور که دست به پمپاژ اخبار منفی میزنند برای رسانهایکردن اخبار مثبت تلاش کنند. البته تأثیر مهم چنین رویکردی در مرحله اول به خود این رسانهها برمیگردد و بومرنگوار موجب میشود بعد از مدتی مخاطبانشان بهدلیل مخابره صرفا اخبار منفی نسبت به آنها بیاعتماد شوند. این سرخوردگی مخاطب از آنروست که افراد نسبت به اخبار منفی و سیاهنماییهای رسانهای فرسوده شوند و قصد دارند که بین خود و چنین سبک کار رسانهای فاصله ایجاد کنند. رویکرد رسانههای ضدانقلاب فارسیزبان که پیشینه طولانی سیاهنمایی را در کارنامه خود دارند و از این روش به ارتزاق مشغولند، تنها برای نوجوانان و جوانانی جذابیت دارد که تازه وارد محیط سیاست شدهاند که آنان نیز بعد از مدتی، به چنین رسانههایی اعتنا نخواهند کرد.
ما بعد از پیروزی ایران در جنگ 12روزه شاهد بودیم که شبکههایی نظیر منوتو و ایراناینترنشنال، دائما چنین القا میکردند که ایران جای خاصی در اسرائیل را هدف قرار نداده و موشکهای ایرانی تنها در بیرون از شهر فرود آمدهاند. این دروغپراکنیها و سیاهنماییها زمانی رخ داد که سرشناسترین مقامات، کارشناسان و رسانههای اسرائیلی تصریح داشتند که ایران ضربات مهلکی به رژیم صهیونیستی وارد کرده و آنان را مجبور به پذیرش آتشبس کرده است.
در وضعیتی که موقعیت ایران به شکل چشمگیری بود که توانست در جنگ 12روزه دست برتر را داشته باشد و ضربات عظیمی به اسرائیل وارد سازد و حتی دخالت آمریکاییها هم نتوانست صهیونیستها را در رساندن به اهدافشان یاری رساند، رسانههای فارسیزبان دست به دروغپراکنی میزنند تا ایران را طرف بازنده جنگ معرفی و حالت انفعال را به جامعه تحمیل کنند. وقتی چنین اتفاقی میافتد، بعید و دور از انتظار نیست که چشمشان را نسبت به موفقیتهای جهانی ایران در حوزههای ورزشی، علمی، نظامی و... ببندند و این پیروزیها و دستاوردهای کشورمان را در حوزههای مختلف انکار کنند یا تقلیل دهند.
******
سوالی که روحانی و یارانش باید جواب دهند
سعید آجرلو، فعال سیاسی و رسانهای در کانال تلگرام خود نوشت:
تیم سیاسی آقای حسن روحانی به صراحت بارها گفته اند که قانون اقدام راهبردی مجلس مانع احیای برجام شد. همین تیم در دوره های مختلف ادعا کردند که دولت سیزدهم به دلیل فشارهای داخلی حاضر به احیای برجام نشد. حتی بیان کردند که در انتهای دولت روحانی امکان توافق بر مبنای کاغذ عراقچی پس از ۶ دور مذاکره وجود داشت.
قصد ورود به ماهیت موضوع را ندارم. فقط سوالم این است که اگر قانون اقدام راهبردی به زعم دولت روحانی عامل احیا نشدن برجام بود، چگونه در مقاطع مختلف به ادعای همین تیم امکان احیای برجام وجود داشته است؟!
******
کوثری: ترور فرماندهانمان را پیش بینی نکرده بودیم
سردار اسماعیل کوثری، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس و از فرماندهان باسابقه سپاه، گفت و گویی را با خبرگزاری دانشجو درباره جنگ ۱۲ روزه انجام داده که بخشهایی از این مصاحبه به شرح زیر است:
* از پنج ساعت قبل، از حمله اسرائیل به ایران از طریق شهید حاج حسن محقق که جانشین سازمان اطلاعات سپاه و شوهر خواهر بنده هستند، مطلع شدم. ایشان گفت امشب قطعا رژیم صهیونیستی به ما حمله میکند.
* بعداً دست خطی هم از شهید «رشید» به ما رسید که حتی برآورد تعداد هواپیماها و نوع آنها را نیز کرده بود.کوثری تصریح کرد: فکر میشد که شاید یک فرمانده را بزنند، اما اینکه در یک زمان کوتاه تعداد زیادی از فرماندهان ما را هدف قرار دهند، برآورد نشده بود.
* ما هیچگاه در جنگ ۱۲ روزه غافلگیر نشدیم و تنها در یک موضوع غافلگیر شدیم و آن هم شیوه شناسایی فرماندهان و هدف قرار دادن آنها بود.
* جنایتکاران رژیم صهیونیستی خیلی دوست دارند که عملیات داشته باشند اما ضرباتی که ما آنها زدیم باعث شد نتوانند اقداماتشان را انجام دهند. رژیم صهیونیستی به اهدافش در غزه نتوانست برسد یعنی حماس را از بین ببرند یا حزب الله و حشدالشعبی را خلع سلاح کند بنابراین دشمن مشکلاتی دارد و اگر کوچکترین فرصتی پیدا کند حمله را انجام میدهد. قدرتی که ایران با موشک و انسجام مردم نشان داد دشمن را تا حد زیادی ناامید کرد.
* در زمان پیامبر نیز ذکر شده است که اگر دشمنان درخواست قطع جنگ را کردند، شما هم بپذیرید. ما طبق قاعده اسلامی آتشبس را پذیرفتیم و نظر رهبری نیز همین بوده است.
* به لطف خدا، خود حضرت آقا آنقدر افرادی دارند که اخبار بسیار دقیق به ایشان منتقل میکنند که یقیناً تصمیم درست را ایشان گرفتهاند.



