«آنچنان که بودیم»، لیلی گلستان، نشر چشمه‌ اهمیت گلستان بودن!

حمید امیدی‌سرور،   4040529057

«آنچنان که بودیم» یکی از تازه ترین کتابها در مجموعه‌ای است که با عنوان «در واقع….-تاملات» به همت نشر چشمه به بازار آمده است. مجموعه‌ای که درواقع به انتشار جستارهایی روایی اختصاص دارد که زندگی نگاره، زندگی نامه، نامه نگاری، روایت مستند، روایت تاریخ، رویدادنامه و… در آن جای می‌گیرند و  اغلب آنها را به عنوان ناداستان  می‌شناسیم که در چند سال اخیر از اقبال خوبی هم در میان علاقمندان کتاب برخوردار بوده است

«آنچنان که بودیم»

نویسنده: لیلی گلستان

ناشر: چشمه‌، چاپ اول ۱۴۰۴

۳۶۷ صفحه، ۴۹۰ هزارتومان

 


****

 

«آنچنان که بودیم» یکی از تازه ترین کتابها در مجموعه‌ای است که با عنوان «در واقع….-تاملات» به همت نشر چشمه به بازار آمده است. مجموعه‌ای که درواقع به انتشار جستارهایی روایی اختصاص دارد که زندگی نگاره، زندگی نامه، نامه نگاری، روایت مستند، روایت تاریخ، رویدادنامه و… در آن جای می‌گیرند و  اغلب آنها را به عنوان ناداستان  می‌شناسیم که در چند سال اخیر از اقبال خوبی هم در میان علاقمندان کتاب برخوردار بوده است. «آنچنان که بودیم» از کنارهم قرار گرفتن مجموعه‌ای از یادداشتهای مطبوعاتی لیلی گلستان در طول چند دهه فعالیت او در عرضه ادب و هنر است. جالب اینکه گلستان هیچ‌وقت رسما به عنوان روزنامه‌نگارشناخته نشده، اما در این زمینه تجربیاتی داشته و به مناسبت‌های مختلف نیز گاه به دعوت نشریات گوناگون و گاه به ضرورتی که خود احساس کرده مقالاتی نوشته است. خود او در مقدمه کتاب حاضر می‌گوید تا آنجا که حافظه‌ام یاری می‌کند اولین نوشته‌ام در مطبوعات جوابیه ای بود به اوریانا فالاچی که برای مصاحبه با شاه به ایران آمده بود. فالاچی که در میزگرد مطبوعاتی کفشش را در آورده و به اعتراض روی میز کوبیده بود و آن را حواله سر لیلی گلستان کرده بود که کتاب زندگی جنگ و دیگر هیچ او را بدون قرار داد با او ترجمه کرده و به ناشر سپرده! لیلی گلستان هم در یاداشت کوتاهی در کیهان نوشته بود که شما برای چه به ویتنام رفته بودید؟ برای پول در آوردن یا روشن کرده اذهان مردم؟! 

به هر حال حاشیه های این کتاب که به عنوان مترجم نام لیلی گلستان را سرزبانها انداخت، می‌شود نقطه آغاز یادداشتهایی که او در مطبوعات می‌نوشت و بعد همه را در کیسه های نایلونی جمع می کرد. کیسه هایی که بعد تعدادشان مدام بیشتر و بیشتر می‌شود و یاداشتهایش سر به هزاران می گذارد. کتاب «آنچنان که بودیم»گزیده ای از این یاداشتها و بخشی از خواندنی‌ترین آنهاست. این یاداشتها سالها پیش یکبار با همین نام توسط نشر حرفه هنرمند منتشر شده بود و نشر چشمه حالا آن‌ها را به شکلی پیراسته تر دوباره به چاپ رسانده است.

اما اهمیت این یادداشتها تنها در این نیست که روایت کننده بخشی از زندگی و مسایلی است که لیلی گلستان از سر گذرانده، بلکه علاوه بر جذابیت و خواندنی بودن، روایت‌گر گوشه‌هایی از قریب به چهار دهه از تاریخ پرتلاطم فرهنگی و سیاسی این دیارند و از کسانی در آن‌ها یادشده که هریک وزنه‌ای تاثیرگذار در این زمینه بوده‌اند، از نزدیکان گلستان همانند ابراهیم و کاوه (پدر و برادرش) یا احمد شاملو، غزاله علیزاده، احمد محمود، محمد رضا شجریان، بهمن محصص، مریم زندی گرفته تا فرح پهلوی، گابریل گارسیا مارکز و ….

لیلی گلستان برای اینکه در مرکز توجه قرار بگیرد دلایل حاشیه‌ای و متنی فراوانی دارد! دختر یکی از مهمترین نویسندگان و فیلمسازان معاصر ایران بوده، چهره ای جریان ساز همانند ابراهیم گلستان که اگر چه نیمه دوم عمر خود را در خارج ایران زندگی کرد، اما رد و تأثیر او همچنان غیر قابل انکار و مهم بوده است. همسرش از بهترین فیلمبرداران تاریخ سینمای ایران، برادرش از نامداران دنیای عکاسی و فرزندش هم از چهره‌های شناخته شده فیلمسازی و ایضاً بازیگری است! حال در چنین خانواده‌ای اینکه تو از زیر سایه‌ی سنگین نام ابراهیم گلستان بیرون بیایی و برای خود نام و هویتی بسازی تحت عنوان لیلی گلستان که وقتی کسی نامت را می‌بیند، خودت را به یاد بیاورد، نه پدرت را کاری است کارستان که با زحمت زیاد به بار نشسته… 

رسیدن به چنین جایگاهی حاصل سالها زحمت، ایستادگی و پنجه در پنجه زندگی انداختن در یکی از سخت ترین دورانها که مصادف با پیروزی انقلاب، جنگ و... بوده  است که لیلی گلستان در این چند دهه به جایگاه و موقعیتی در خور اعتنا به عنوان یک مترجم و در کنار آن، کتابفروش و یا برگزارکننده نمایشگاه نقاشی و … رسیده. لیلی گلستان به عنوان زنی که در دنیایی مردانه قصد کرده روی پای خود بایستد و با موفقیت به جایگاهی برسد که کارنامه قابل دفاع امروزش رقم خورده است.

با این حال اما وقتی از لیلی گلستان سؤال می‌شود که گالری داری یا مترجم و نویسنده می‌گوید: «می‌شود هم مادر باشی به معنای کلاسیکش یعنی به معنای مادر خوب و هم کار کنی، بنویسی یا خلق کنی. ترجیح دارد آمار بدهم. ۳ فرزند دارم. ۳۲ کتاب ترجمه کرده‌ام. ۱۲۴ هزار یادداشت و مقاله دارم، و در ادارات مختلف مثل مجله زن روز، تلویزیون ملی ایران و موزه هنر‌های معاصر به عنوان کارمند کار کرده‌ام، اما وقتی خودم را با آن زن شالیکار یا زن هیزم‌شکن یا زن قالی‌باف در روستا‌های دوردست و با زندگی مشقت‌بارشان مقایسه می‌کنم فکر می‌کنم اصلا کار مهمی نکرده‌ام. فقط می‌توانم بگویم زندگی کردم یک زندگی با بالا و پایین‌های بسیار، اما پر از هیجان و فعالیت و البته رضایت.»

سرانجام باید گفت حیف است لذت خوانش این یادداشتها که هر کدام را در یک نشست کوتاه می‌توان مطالعه کرد، از دست داد. چرا که در پس و پیش آن نکته‌های پراکنده اما ارزنده فراوانی نهفته است.

 

 

 

yektanetتریبون

آخرین عناوین