وقتی متهمان عقبگرد اقتصادی برجام نگران رکود تورمی میشوند
روزنامه کیهان نوشت:
فعال اقتصادی کاسب برجام و از سینهچاکان مذاکره، با مدتی تأخیر متوجه «آلارم رکود تورمی» شده است. حسین سلاحورزی از اعضای اتاق بازرگانی در سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: «اقتصاد ایران سالهاست که در چنگال رکود تورمی گرفتار شده است. کاهش قدرت خرید، افزایش بیکاری و تضعیف تولید، تنها بخشی از پیامدهای این بحران هستند. مرکز آمار گزارش میدهد که نرخ تورم سالانه در تیرماه امسال به ۳۵.۳درصد رسیده است؛ افزایشی ۰.۸درصدی نسبت به خردادماه. تورم نقطهبهنقطه که نشاندهنده افزایش هزینههای سبد ثابت کالاها و خدمات نسبت به سال گذشته است، به ۴۱.۲درصد رسیده است. در کنار تورم، رشد اقتصادی نیز در وضعیت نگرانکنندهای قرار دارد. ریشههای این بحران چندلایهاند. کسری بودجه مزمن دولت که اغلب با چاپ پول و افزایش نقدینگی جبران میشود، موتور تورم را روشن نگه داشته است. تحریمهای بینالمللی دسترسی به منابع ارزی را محدود کرده است. تنشهای ژئوپلیتیک مانند جنگ، نااطمینانی را تشدید کرده و خروج نقدینگی از بورس را به دنبال داشته است. مدیریت رکود تورمی مانند راهرفتن روی لبه تیغ است. سیاستهای انقباضی پولی برای کنترل تورم ضروریاند؛ اما خطر تعمیق رکود را دارند. اصلاحات ساختاری، از کاهش کسری بودجه و وابستگی به نفت گرفته تا تقویت تولید داخلی، دیگر یک انتخاب نیست، بلکه یک ضرورت است. دیپلماسی فعال برای کاهش یا رهاشدن از زنجیره تحریمها و پیوستن به FATF میتواند دسترسی به منابع ارزی را بهبود بخشد و ارزش پول ملی را تقویت کند».
باید به نویسنده این مقاله که از بزککنندگان خسارات برجام بود، یادآور شد: برجام با شرطیسازی اقتصاد کشور به دشمن و محدودسازی منابع تعاملات اقتصادی، نقش اصلی و زیرساختی را در بحرانسازی برای اقتصاد کشور داشت. در این روند معیوب، علاوهبر اینکه تحریمها برداشته نشد بلکه زیرساختهای آن حتی در دولت اوباما حفظ شد، تحریمهای جدید مثل ویزا و آیسا و کاتسا و... هم اضافه شد و به موازات ثبت معدل رشد اقتصادی نزدیک به صفر ظرف هشت سال، اقتصاد ایران عملاً به عمق رکود اقتصادی و تجربه رکورد تورم بالای 45درصد پرتاب شد. تعطیلی یا نیمهتعطیلی چندهزار کارخانه، محصول همین دوره است.
متقابلاً میتوان بررسی کرد که دولت شهید رئیسی چگونه توانست رشد اقتصادی را احیا کند، پروژههای عمرانی زیرساختی به ارزش صدها هزار میلیارد تومان را به اجرا بگذارد، و تورم را به کانال 30 درصد برگرداند و 12 درصد کاهش دهد. در موضوع رندانه مقایسه اقتصاد قبل و بعد از انقلاب باید به نویسنده سیاستباز یادآور شد که یکی از بالاترین رکوردهای تورمی ایران در همان دوره قبل از انقلاب در حالی به ثبت رسید که شش میلیون بشکه نفت (چهار برابر امروز) نفت خام فروخته شد و رشد اقتصادی نفتی جهش یافت، اما اغلب جمعیت سیوسه میلیون نفری آن روز (تقریباً یکسوم جمعیت امروز) از اولین نیازهای معیشتی محروم بودند.
******
ساده سازی سخنگوی دولت درباره زنگزور
روزنامه فرهیختگان نوشت:
فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت در نشست خبری روز گذشته خود اشارهای به آنچه که کریدور زنگزور خوانده میشود، داشت. او ادعا کرد در «برخی رسانهها» این موضوع «بیش از حد پیچیده و بحرانی» جلوه داده شده است. مهاجرانی در توضیح بیشتر، جملاتی گفت که به نظر ارتباطی با آنچه منتقدان میگویند نداشت. او گفت رسانهها نوشتهاند که کل مرز شمالی ما از دست رفت یا چیزهایی از این جنس! سخنگوی دولت برای ملموستر شدن آنچه که در ذهن داشت، نقشهای نیز همراه خود به نشست آورده بود. او با نمایش مرز ایران و ارمنستان، مدعی شد که کل «تکه مورد بحث» در شمال ایران «محدود و قابل کنترل» است و نباید «بزرگنمایی» شود. از ظاهر این اظهارنظر سخنگو چنین برمیآید که او به دنبال تزریق آرامبخش به افکار عمومی نگران از تغییرات ژئوپلیتیکی در شمال غرب ایران است اما اگر این سخنان را در کنار هشدارهای مقامات ردهبالای نظام درباره خط قرمز بودن هرگونه تغییرات ژئوپلیتیک در اطراف مرزهای ایران بگذاریم، ما با یک خوشبینی بیمورد مواجه هستیم؛ خوشبینیای که تبعات آن میتواند تا قرنها دامن موجودیتی به نام ایران را بگیرد.
«تکه»ای که سخنگوی دولت درباره آن سخن گفته طبق پیشبینیها میتواند تا سال 2027 سالانه بین 50 تا 100 میلیارد دلار ارزش تجاری برای شرکای آن ایجاد کند. این مسیر 43 کیلومتری در جنوب ارمنستان میتواند علاوه بر تغییر مسیرهای تجارت و انرژی، تغییرات اساسی در قفقاز جنوبی ایجاد کند. با ایجاد کریدور در این «تکه»، ایران عملاً از مسیر یک کریدور کنار گذاشته خواهد شد. پرونده کریدور زنگزور ابعاد بسیار پیچیده و عمیقی دارد. از ابتدای طرح ایجاد کریدور، ایران به صراحت در برابر آن ایستاد و حتی سخن از «زور نظامی» برای جلوگیری از تحقق این کریدور به میان آمد. جمعبندی تهران این بود که کریدور امنیت منطقه را تهدید میکند. اما چگونه کریدوری که تا پیش از این، یک تهدید ژئوپلیتیکی برای ایران بوده، به یکباره موضوع ساده و پیشپا افتادهای میشود که سخنگوی دولت برای تقلیل آن به موضوعی بسیار ناچیز، از کلمه «تکه» برای آن استفاده میکند.
اگرچه مشخص است هدف پشتپرده این سادهسازی چیست اما نباید به سادگی از کنار آن عبور کرد. اتفاقاً زمانی که افکار عمومی با این روایت سطحی و تهی از استدلال واقعی روبهرو میشود، نهتنها آرام نمیگیرد، بلکه اعتمادش را نسبت به مواضع رسمی هم از دست میدهد.
فاطمه مهاجرانی در سخنان عجیبش در توجیه این کریدور اشاره کرده قرار نیست کل مرزهای شمالی از دست برود! سؤالی که اینجا مطرح میشود این است که چه کسی گفته زنگزور قرار است کل مرزهای شمالی ایران را از بین ببرد؟ آیا واقعاً این ادعا از سوی کسی مطرح شده است یا اینکه این نگرانیها ناشی از بزرگنمایی و برداشتهای نادرست رسانهای و سیاسی است؟ مشخص است که ایده پشت ایجاد این کریدور، پیچیدهتر از آن است که خانم مهاجرانی بتواند درباره آن سخن بگوید و اظهارنظر کند. در سالهای گذشته کارشناسان خبره با بررسی تمام جوانب، به این جمعبندی رسیدهاند که این کریدور اثرات سوء و چالشهای امنیتی و سیاسی جدی برای ایران دارد اما سخنگوی دولت سعی میکند موضع را بیارزش و ساده تلقی کند.
******
فشارها برای خلع سلاح، نشاندهنده کذببودن نابودی حزبالله است
ماشاالله شمسالواعظین، تحلیلگر و فعال سیاسی و رسانهای در گفت و گو با روزنامه شرق درباره فشارهای دولت لبنان، کشورهای عربی و آمریکا برای خلع سلاح حزبالله لبنان صحبت کرده که بخشهایی از این مصاحبه به شرح زیر است:
* وقتی عربستان سعودی و برخی کشورهای عربی دیگر، خود کشورهای اروپایی، ایالات متحده آمریکا و بهویژه اسرائیلیها به طور ساعتی، خلع سلاح حزبالله لبنان را پیگیری میکنند و مدام بر دولت جوزف عون و نواف سلام فشار میآورند، نشان میدهد که هدف نهایی مد نظر آنها فراتر از خلع سلاح است. اما مسئلهای که باید مد نظر قرار داد، تناقضی است که در این موضوع وجود دارد.
* اگر طبق گفته غربیها و عربیها، حملات اسرائیل باعث نابودی حلقه فرماندهان و تصمیمگیران حزبالله و نابودی توان نظامی آن شده است، پس چرا باید این میزان فشار سیاسی، دیپلماتیک و حتی امنیتی وارد کنند که به هر قیمتی باید حزبالله خلع سلاح شود؟ این نشان میدهد که اتفاقا برخلاف تمام ادعاها، تبلیغات و شعارها، حملات اسرائیل به جنوب لبنان و حتی خود بیروت و همچنین تحولات بعد از ترور فرماندهان و شهادت سیدحسن نصرالله هم باعث نشده است که تهدید حزبالله برای اسرائیل کاهش پیدا کند.
* اگر خودشان ادعا میکنند که حزبالله دستکم از نظر نظامی و توان دفاعی ضعیف و نابود شده، پس این همه فشار بیمعنی است و از طرف دیگر، وقتی شاهد این همه فشار برای خلع سلاح هستیم، نشان میدهد که اتفاقا برخلاف تمام تبلیغات و ادعاها، حزبالله کماکان قدرت نظامی خود را دارد، تا جایی که طبق برخی برآوردها و گزارشهای نظامی، همین حزبالله که حلقهای از فرماندهان را از دست داده و دبیرکل خود، یعنی شهید سیدحسن نصرالله را هم ندارد، بهراحتی توان سیطره بر شمال فلسطین اشغالی را دارد. همه اینها نشان میدهد که اتفاقا آمریکا و اسرائیل، آن چیزی که نتوانستند در میدان جنگ به دست بیاورند، سعی دارند در میدان دیپلماسی و از طریق فشار به دولت لبنان به دست بیاورند.
* این فشار تا آنجا جدی است که حتی کمکهای اقتصادی و تجاری به لبنان، رفع بخشی از تحریمها، بهویژه بانک مرکزی لبنان، کمک به بازسازی مناطق تخریبشده در سایه حملات اسرائیل و گشایشهای اقتصادی در گرو خلع سلاح حزبالله لبنان است. همه اینها نشان میدهد که کماکان نگرانی غرب و بهویژه اسرائیلیها از قدرت حزبالله پابرجاست و طبق گفتههای بنیامین نتانیاهو، اکنون تلاش بسیار جدی در دستور کار قرار گرفته که از طریق فشار به دولت بیروت، یک بار برای همیشه تکلیف این موضوع روشن شود. پس به باور من، مسئله صرفا سلاح حزبالله نیست، بلکه زیست سیاسی و ایدئولوژی مقاومتمحور، کانون تمام این نگرانیهاست.
******
چند کلامی با علی لاریجانی
روزنامه سیاستروز نوشت:
دبیر محترم شورای عالی امنیت ملی؛ همانگونه که مستحضرید، مسئله رسانه، روایتهای دست اول و صحیح از حوادث، رخدادها و امنیت روانی در جمهوری اسلامی ایران، از جمله موضوعات راهبردی و تعیین کننده در حفظ ثبات ملی و پیشگیری از بحرانهای اجتماعی است. در شرایطی که جنگ شناختی و عملیات روانی دشمنان کشور در بالاترین سطح خود جریان دارد، هرگونه ضعف در مدیریت افکار عمومی میتواند به تهدیدی مستقیم برای امنیت ملی تبدیل شود. تجربه سالهای اخیر نشان داده که مهمترین چالش در این حوزه، فقدان سازوکار یکپارچه برای مدیریت و هدایت فضای رسانهای کشور است. هر چند شورای عالی امنیت ملی در زمینه صیانت و اقدامات تدافعی فعال بوده، اما نبود یک رویکرد تهاجمی و پیشدستانه، فضای عمومی را به میدان تاخت و تاز جریانهای معارض و رسانههای معاند بدل کرده است.
ساختار رسانهای کشور ذیل شورای عالی امنیت ملی بیشتر بر رویکرد محافظهکارانه و کنترلگر متمرکز است. این شیوه، گرچه در کوتاه مدت میتواند از برخی آسیبها جلوگیری کند، اما در بلند مدت موجب از دست رفتن ابتکار عمل و ناتوانی در شکلدهی به گفتمان عمومی میشود. در عرصه جنگ شناختی، صرفاً تدافع، تضمین کننده پیروزی نیست. امروزه رسانه صرفاً ابزاری برای اطلاع رسانی نیست، بلکه میدان اصلی نبرد افکار و عواطف ملتهاست. این میدان نیازمند طراحی عملیات روانی منسجم، تولید پیامهای هدفمند و بهرهگیری از تکنیکهای نوین ارتباطی است. تغییر رویکرد از حالت واکنشی به حالت کنشگرانه، باید به عنوان یک اولویت راهبردی در دستور کار شورای عالی امنیت ملی قرار گیرد.
جناب آقای دکتر لاریجانی؛ امنیت روانی جامعه به اندازه امنیت مرزهای جغرافیایی اهمیت دارد. اگر در برابر هجمههای روانی و شناختی دشمن، صرفاً به تدابیر تدافعی بسنده شود، دیر یا زود این شکاف به عرصههای دیگر امنیت ملی سرایت خواهد کرد. اکنون زمان آن فرا رسیده که شورای عالی امنیت ملی، ابتکار عمل رسانهای را در دست گیرد و با رویکردی تهاجمی، معادلات جنگ شناختی را به نفع جمهوری اسلامی ایران تغییر دهد.
******
سخنان پزشکیان، خوراک تبلیغاتی نتانیاهو شد
سایت رجانیوز نوشت:
پس از اظهارات عجیب و ناامیدکننده مسعود پزشکیان، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم جلاد صهیونیستی، با به دست گرفتن این پاس گل کمنظیر، پیامی ویدیویی منتشر کرد تا با استناد مستقیم به سخنان رئیس دولت، ملت ایران را به آشوب فرا بخواند. این اتفاق بار دیگر ثابت کرد که چگونه رویکرد «خودتحقیری» و «سیاهنمایی مطلق» از سوی برخی مسئولان داخلی، به سرعت به مهمات ماشین جنگ روانی دشمن تبدیل میشود.
نتانیاهو در پیام خود، با اشاره مستقیم به سخنان پزشکیان درباره بحران آب، برق و فقر، نتیجه گرفت که «همه چیز در حال فروپاشی است». این دقیقاً همان تصویری است که جریان غربگرا سالهاست تلاش میکند از ایرانِ در حال مقاومت به جهان مخابره کند.
وقتی عالیترین مقام اجرایی کشور به جای ارائه راهکار، تزریق امید و بیان سخنان عزتمندانه، صرفاً به مرثیهسرایی برای مشکلات میپردازد، طبیعی است که قصاب تلآویو نیز جرئت پیدا کند برای ایرانیان رجز بخواند. این نتیجه مستقیم تفکری است که راهحل را نه در توان داخلی و ظرفیتهای انقلابی، بلکه در اعتراف به ضعف و گدایی راهحل از بیرون میبیند.
شاید لازم باشد آقای پزشکیان و تیم مشاورانش، پیام ویدیویی نتانیاهو را چندین بار بازبینی کنند. نه برای دیدن وقاحت دشمن، بلکه برای آنکه بیاموزند یک مقام مسئول در جمهوری اسلامی، چگونه نباید سخن بگوید. تا شاید در آینه دشمن، چهره حقارتبار و منفعلانهای که از خود به نمایش گذاشتهاند را ببینند و بابت این حجم از خوراکدهی به ماشین تبلیغاتی رژیم صهیونیستی، شرمنده شوند.
******
دام بزرگ FATF برای ایران
گروه اقدام مالی (FATF) از نماینده ایران برای حضور در نشست مادرید دعوت کرده است؛ دعوتی که به گفته حسین راغفر، اقتصاددان بهتنهایی نمیتواند مشکلات ساختاری اقتصاد و تجارت خارجی کشور را برطرف کند.
او تأکید میکند تا زمانی که تحریمهای آمریکا و ضعف تولید داخلی پابرجاست، این گشایشها اثر چشمگیری نخواهد داشت.
بخشهایی از مصاحبه وی با سایت رویداد ۲۴ به شرح زیر است:
* مشکل اصلی این است که حتی با حلوفصل موضوع FATF، بسیاری از مشکلات همچنان باقی خواهد ماند. اکنون روسیه هم عضو FATF است، اما با محدودیتهای جدی مواجه شده است؛ حتی هند، بهعنوان شریک تجاری دیرینه روسیه، تحت فشار قرار گرفته که از خرید نفت و انجام معاملات نظامی با این کشور خودداری کند. این وضعیت پیامهای مهمی برای اقتصاد ایران دارد. فراموش نکنیم که فشارهای آمریکا مانع سرمایهگذاری هند در بندر چابهار و باعث کاهش خرید نفت از ایران شد. زمانی که تحت تحریمهای ثانویه آمریکا هستید و به شرکای تجاریتان فشار میآورند که پول خرید کالا را پرداخت نکنند، روشن نیست که گشایش FATF تا چه اندازه به نفع تجارت ما باشد.
* رابطه امروز ما با آمریکا مطلوب نیست و اخیراً نیز هدف تجاوز نظامی قرار گرفتهایم. توافق با FATF بهتنهایی نقش بزرگی در بهبود وضعیت اقتصادی و تجارت خارجی ایران نخواهد داشت. مشکل اصلی، مسائل تولید در داخل کشور است. بارها فرصت همکاری اقتصادی با همسایگان را داشتهایم، اما به دلیل ضعف ظرفیتهای تولیدی و کیفیت کالاها، نتوانستهایم رقابت کنیم.
* تصور اینکه با امضای FATF و چند توافق تجاری، اوضاع اقتصادی بهبود مییابد، توهم است. تا زمانی که به اصلاح ساختار تولید نپردازیم، چنین توافقهایی نتیجه ملموسی نخواهد داشت.
* هیچ تضمینی نیست که در گام نخست ما را از لیست سیاه FATF خارج کنند. این وضعیت به آنها فرصت بیشتری میدهد تا فعالیتهای بانکی ایران را کنترل کنند. به همین دلیل، ما را به حضور در نشستها دعوت کردهاند.
******
ارسال پالس ضعف، ممنوع
سایت ایسکانیوز نوشت:
فارغ از انتقادات اخیر به دولت و تفاسیر غیرواقعی بیگانگان از مواضع رئیسجمهور در زمینه روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران، کاملا واضح است که طرح این پرسش که «اگر مذاکره نکنیم، چه کنیم؟» از سوی رئیسجمهور و انتشار آن در سطح عمومی به این معنا است که کشور در موقعیت پیچیدهای قرار گرفته است.
بر اساس برخی دیدگاهها، ورود به مذاکره در شرایط فعلی گزینهای منطقی است اما پرسش مبنایی این است که مذاکرات احتمالی چه نتایجی خواهد داشت و آن نتایج چقدر از سوی نظام تصمیمگیری ایران قابل پذیرش هستند؟ با توجه به افزایش شکاف عمیق بین خواستههای دو طرف مذاکره پس از جنگ ۱۲ روزه آیا واقعا میتوان امیدی به ثمربخشی مذاکرات داشت؟
احتمالا برخی تصور میکنند که با ورود به مذاکره و کاهش تنش میتوان برای ایران زمان خریده و فرصت قرار گرفتن در مسیر بهبود شرایط را ایجاد خواهد کرد، اما باید دید که طرف مقابل هم حاضر است صرفا وارد مذاکره شده و در صورت مشاهده روندی که رو به پیشرفت نیست، گفتوگوها را ادامه دهد؟ یا دوباره دست به حمله دیگری خواهد زد تا در نهایت به خواستههای خود ولو از طریق ابزار نظامی برسد.
برای یافتن پاسخ چنین پرسشهای پیچیدهای نمیتوان و نباید با گزینه مذاکره برخورد احساسی کرد زیرا اولا: مذاکرهای که از موضع ضعف و استیصال باشد در نهایت منجر به تحمیل صد درصدی خواستههای طرف مقابل میشود. ثانیا: نه دولت پزشکیان -حتی پس از جنگ اخیر- و نه هیچ دولت دیگری در صورتی که مذاکره تامین کننده «منافع ملی» مردم باشد، محدودیتی در استفاده از آن ندارد و مامور به انجام آن خواهد شد. بنابراین استفاده از ابزار مذاکره به عنوان ابتکار عمل این دولت و آن دولت، فریز شدن در سطح بحثهای ژورنالیستی و جناحی است.
علاوه بر اینها، ایراد برخی قصورهای کلامی مانند این که «مذاکره نکنیم، چه کنیم» در این است که ترسیم تصویر مستأصل از ایران که راهی غیر از گفتگو ندارد و اگر گفتگو نکند، دشمن خاکش را مورد تجاوز قرار میدهد، به این معنی است که آنها بعد از نقض تمامیت ارضی کشورمان اگر حتی پای میز مذاکره هم بیایند لطف بزرگی کردهاند! گویی جمهوری اسلامی ایران به خاک ایلات متحده آمریکا حمله کرده است! در چنین شرایطی خواستههایی مانند پرداخت غرامت جنگ یا حتی تداوم غنیسازی صلحآمیز در خاک کشور بیشتر شبیه به شوخی میماند.
بنابراین رئیسجمهور و تیم اطلاعرسانی دولت باید بدانند انتخاب هر واژه یا عبارتی از سوی شخص اول اجرایی کشور اگر با کوچکترین لغزشی آمیخته شود، ممکن است تبدیل به معنایی کاملا مغایر با تلاشهای شخص وی، سایر نهادهای تصمیمساز و جامعه شود و هزینههای جبرانناپذیری را به آنها تحمیل کند.
******
ماجرای عجیب اکبر گنجی و نتانیاهو
نخستوزیر رژیمصهیونیستی طی ویدیویی که اخیراً منتشر کرد و در آن به جنگ روانی علیه مردم ایران پرداخت، کتاب «راهی بهسوی دموکراسی در ایران» نوشته اکبر گنجی را معرفی کرد که این اقدام با واکنش شدید گنجی مواجه شد. این نویسنده و فعال سیاسی اصلاحطلب در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:
«هزار بار خاک بر سر رضا وطن فروش خائن، صد هزار بار خاک بر سر من وطن دوست.
رضا پهلوی، خودش، مادرش، همسرش، دخترش، و کل سلطنت طلبان را به مزدوران موساد و اسرائیل تبدیل کرد و خواستار بازتولید سلطنت پهلوی از طریق بمباران ایران شد.
من در ۲۵ سال گذشته به فارسی و انگلیسی اسرائیل و نتانیاهو را نقد کرده ام. در دوران أوباما مقاله ای در هافینگتون پست به نام «دولت یهود اسرائیل، دولت آپارتاید» نوشتم. در «بستن ریو» و نشریات دیگر هم در نقد اسرائیل به انگلیسی مقاله منتشر کردم.
حالا نتانیاهو «رضا وطن فروش خائن» را ول کرده و کتاب “the road to democracy in iran” من ناقد همیشگیِ اسرائیل و جنایتکار جنگیِ نسل کُش را معرفی می کند. خاک عالم بر سر خاندان پهلوی و سلطنت طلبان.
اما چرا صد هزار خاک بر سر من؟ چون این ننگ ابدی بر من ۶۵ ساله ماند که بزرگترین هولوکاست ساز قرن بیست و یکم، بزرگترین قاتل سریالی بچه ها با ۲۰ هزار قتل، بزرگترین تروریست جهان، بزرگترین قواد زنده جهان، و...کتاب مرا معرفی کرد. از این ننگ اگر بمیرم و خودکشی کنم، کار ناشایستی نکرده ام. ولی خداوند خودکشی را نمی پذیرد».
******
بیان رئیسجمهور درباره مذاکره را نمیپسندم
علاءالدین بروجردی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی درباره اظهارات اخیر مسعود پزشکیان پیرامون مذاکره و جنگ و رویارویی ایران و آمریکا با سایت تابناک صحبت کرده که بخشهایی از این مصاحبه به شرح زیر است:
* ما در دهه پنجم پیروی انقلاب اسلامی قرار داریم. جمهوری اسلامی ایران زمانی یک نهال بود و امروز به لطف خداوند به درختی تنومند تبدیل شده است. در هشت سال دفاع مقدس، آمریکا با تحریک صدام و همراهی بیش از 80 کشور، جنگی گسترده علیه ما تحمیل کرد اما وجبی از خاک کشور ما غصب نشد و دشمن موفق نشد.
* امروز جمهوری اسلامی در اوج قدرت قرار دارد و به هیچ وجه برای تهدیدهای ترامپ ارزشی قائل نیستیم. آمریکا به خوبی میداند که بیش از هر کشور دیگری در منطقه ضربهپذیر است. پایگاههای عینالاسد عراق و العدید قطر، پایگاههای ثابت آمریکا هستند که اقتدار ایران را در آنها دیدهاند. ما نمیخواهیم وارد تشنج و جنگ شویم اما اگر لازم باشد، توان ضربه زدن به ناوها و هواپیمابرهای آمریکایی را داریم که حیثیت نظامی آمریکا در آنها متمرکز است.
* اگر بازی خطرناک در منطقه آغاز شود و آمریکا دوباره دچار اشتباه محاسباتی شود، همه کشورهای منطقه ضرر خواهند کرد. بیش از 60 درصد اقتصاد جهان به نفت صادراتی این منطقه وابسته است. آمریکا نباید بیش از این منطقه را متشنج کند. ما نیازمند مذاکره با آمریکا نیستیم، اما اگر آنها اصرار کنند، باید شورای عالی امنیت ملی بررسی کند و در صورت تصویب، وارد فاز مذاکره مشروط شویم.
* این ادبیات و بیان رئیس جمهور را نمیپسندم و فکر نمیکنم مسئولانی مانند آقای پزشکیان بخواهند در مقابل دشمنان و آمریکا موضع ضعفی نشان دهند.



