چگونه می‌توان در خطر هم شاد بود؟

محسن سلگی، گروه سیاسی الف،   4040511078 ۳۵ نظر، ۰ در صف انتشار و ۲۱ تکراری یا غیرقابل انتشار
چگونه می‌توان در خطر هم شاد بود؟

این‌روزها کسانی زیادی را می‌بینم که مضمون را به طرق گوناگون تکرار می‌کنند: در شرایط تحریم یا سایه جنگ، نمی‌توان دلِ خوش داشت. 
آنچه در ادامه می‌آید، ناظر به چنین مسأله‌ای است. 

هولدرلین، شاعر فیلسوف آلمانی، در آن جمله معروف خود نوشت: «هر جا خطر باشد، نجات نیز همان‌جاست». این کلام، نه فقط تسکین‌بخش دل‌های لرزان، بلکه نقشه راه روح‌های مقاوم است. در جهانی پس از هفتم اکتبر که غم، رنج و ظلم در گوشه‌گوشه آن زبانه می‌کشد، شادی نه تنها یک انتخاب شخصی، بلکه یک موضع‌گیری سیاسی و فلسفی است. این همان چیزی‌ست که می‌توان آن را «شادی مقاومت» یا حتی «شادی مقاوم» نام نهاد: شادی‌ای که نه از سر بی‌دردی، بلکه از دل آتش و خون سر بر می‌آورد.

شهید یحیی سنوار، مبارز فلسطینی و از رهبران مقاومت غزه، نه تنها در میدان نبرد بلکه در سلول زندان نیز از عشق سخن می‌گفت؛ از گل‌هایی که از لابه‌لای سیم‌خاردارها سر برمی‌آورند و بوی حیات می‌دهند. از عشقی که در کنار گلوله معنا می‌یابد. از نگاهی که می‌تواند در دل یک میدان مین، نشانی از بهشت بجوید. چنین شادی‌ای، آن شادی مصرفی و دمدمی‌مزاج دنیای مدرن نیست؛ شادی‌ای که با تغییر نرخ دلار یا قیمت ساندویچ از بین می‌رود یا برمی‌گردد. این، شادی‌ای‌ست برخاسته از عمق هستی؛ از ایمان به اینکه زندگی، حتی در اوج رنج، معنا دارد.

در دستگاه فلسفی ملاصدرا و عرفان وحدت وجود، شادی یک رویداد تصادفی و وابسته به شرایط بیرونی نیست. شادی، یک نحوه بودن است؛ یک حضور مداوم در متن هستی. هستی، با همه تلخی‌ها و زیبایی‌هایش، «نکاحی» دارد با جان انسان. شادی در این معنا، داماد هستی‌ست؛ شریک مستمر آن، نه مهمان موقت‌اش.

 از این‌رو، می‌توان در واگن تنگ و پر از خستگی مترو، شعری خواند و خندید. می‌توان زیر آسمان پر موشکِ غزه، گل کاشت و گلی را بوسید.

شادی مقاومت، در اوج رنج متولد می‌شود، اما نه برای فرار از واقعیت بلکه برای درآغوش‌کشیدن آن. این شادی، شادی سیاسی نیست به معنای تکنولوژیک آن (مانند سیاست‌های شادکامی برخی دولت‌ها)، بلکه شادی‌ائی است که ریشه در عدالت دارد؛ در حقی که باید بازستانده شود؛ در روحی که زیر بار زور خم نمی‌شود. چنین شادی‌ئی، تنها برای اهل دل قابل فهم است. برای آن‌ها که می‌دانند اشک و لبخند، دو روی یک سکه‌اند.

سخن سنوار از گل و گلوله، از میخک و خار، نشان از این حقیقت دارد که شادی اصیل با رنج بیگانه نیست، بلکه آن را در خود حل می‌کند، پالایش می‌دهد و در نهایت آن را در قالب زیبایی، شعر، خنده، ایمان و امید متبلور می‌سازد. گل بدون خار، معنا ندارد؛ همچنان‌که عشق بدون خطر، تهی‌ست. شادی مقاومت نیز چنین است: یک شادمانی‌که از دل تهدید و تحریم، از دل اشغال و تبعیض، از دل حصر و جنگ، سر برمی‌آورد و چون گل سرخی از میان شوره‌زار، بوی زندگی می‌دهد.

در فرهنگ مقاومت، شادی نه تجملی‌ست برای روزهای فراغت، بلکه ضرورتی‌ست برای ادامه راه. شادی، سلاح است؛ سلاحی لطیف‌تر از گلوله اما مؤثرتر از بمب. وقتی کودکی در غزه، بر ویرانه‌ها لبخند می‌زند، این لبخند سلاحی‌ست علیه مرگ؛ پیامی‌ست به دنیا که «ما هنوز زنده‌ایم، ما هنوز دوست می‌داریم، ما هنوز می‌خندیم و این یعنی شکست شما.»

شادی مقاوم، مقاومت را انسانی می‌کند. مبارز را از خشونت تهی و به مهر آراسته می‌سازد. او می‌جنگد، اما از عشق می‌گوید؛ می‌میرد، اما با لبخند. شهید، در این نگاه، نه قربانی بلکه عروسی‌ست به سوی معشوق ابدی. شهادت، در این دستگاه فکری، غایت شادی‌ست؛ نه از آن‌رو که هر مرگی خوب است، بلکه چون شهادت، زندگی و مرگ را معنا و زیبا می‌کند.

اگر امروز جهانیان از غزه می‌پرسند، باید بگوییم غزه فقط منطقه‌ای درگیر جنگ نیست، بلکه قلبی‌ست که هنوز می‌تپد، می‌خندد، می‌بوید، می‌بیند و می‌سراید. شادی در غزه، یک انتخاب است؛ یک موضع‌گیری در برابر نفرت. مقاوم بودن، به این معناست که حتی حق شادی‌ات را هم پس بگیری؛ آن را از دهان دشمن درآوری و فریاد بزنی: من هستم، من دوست دارم، من شادی را می‌فهمم.

 در فرجام سخن می‌توان گفت که شادی مقاوم نه پایان راه بلکه آغاز آن است. آغازی برای جهانی که در آن شادی دیگر یک کالای لوکس برای طبقات مرفه نیست، بلکه حق مسلم همه انسان‌هاست – حتی آنان که در میان آوار می‌زیند، حتی آنان که گلوله سهمشان شده، حتی آنان که آزادی‌شان تنها در رویاهاست. شادی مقاوم، نوید جهانی‌ست که در آن عشق پیروز است.

دیدگاه کاربران

ناشناس۳۹۸۷۰۷۹۰۹:۱۲:۴۵ ۱۴۰۴/۵/۱۲
معنی شاد بودن چیست؟ لطفاً اول شاد بودن را تعریف نمایید.
ناشناس۳۹۸۷۱۴۲۱۰:۴۲:۱۱ ۱۴۰۴/۵/۱۲
حتی زیر بمباران هم می توان شاد بود مثل مردم غزه.
ناشناس۳۹۸۷۱۶۹۱۱:۲۷:۴۸ ۱۴۰۴/۵/۱۲
شاد بودن عکس‌العملی است !!!
ناشناس۳۹۸۷۰۸۳۰۹:۱۷:۴۳ ۱۴۰۴/۵/۱۲
شادی من زمانی است که همه هموطنانم به ویژه آنانی که با تنگدستی و فقر دست و پا می زنند، دارای زندگی برخوردار و آبرومند شوند.
ناشناس۳۹۸۷۱۰۰۰۹:۵۳:۰۰ ۱۴۰۴/۵/۱۲
همه چیز مادی نیست
ناشناس۳۹۸۷۱۱۸۱۰:۱۷:۳۵ ۱۴۰۴/۵/۱۲
نداری و کمبود ایجاد استرس و افسردگی می کند.
ناشناس۳۹۸۷۱۳۲۱۰:۳۴:۴۲ ۱۴۰۴/۵/۱۲
ما مردم نیاز به زندگی کردن داریم. نیاز داریم 90 درصد فکر و ذکرمون اجاره و چک برگشتی و گوشت و برنج و جنگ و بیکاری و بی ابی و بی برقی و الودگی هوا نباشه. متوجهید؟
ناشناس۳۹۸۷۱۶۰۱۱:۱۰:۵۰ ۱۴۰۴/۵/۱۲
خیلی ها وضع مالی عالی دارند اما شاد نیستند اما خیلی ها وضع مالی درستی ندارند ولی قانع هستند هیچ آرامش در زندگی دارند و خیلی ها وضع مالی عالی دارند و همزمان شاد هستند اما خیلی ها وضع مالی درستی ندارند اما قانع نیستند و غر می‌زنند و آرامش هم ندارند
ناشناس۳۹۸۷۰۸۴۰۹:۲۰:۲۴ ۱۴۰۴/۵/۱۲
اصطلاحی داریم به نام «الکی خوش»! خوشی از نوع الکی آن تنها سرابی است برای انسان تشنه. تشنه ای که فقط تصویر آب را می بیند.
ناشناس۳۹۸۷۰۸۶۰۹:۲۴:۱۵ ۱۴۰۴/۵/۱۲
اگر ریشه فساد، رانت و سوء مدیریت خشکانده شده و همه از منابع این کشور ثروتمند به صورت مساوی بهره ببرند، بی شک آن روز، زمان شادی است.
ناشناس۳۹۸۷۰۸۸۰۹:۲۵:۲۶ ۱۴۰۴/۵/۱۲
آخرین باری که از ته دل خندیم را یادم نمی آید.
ناشناس۳۹۸۷۰۹۷۰۹:۵۰:۳۵ ۱۴۰۴/۵/۱۲
نویسنده انتظار داره مردم در بی برفی و بی آبی و گرسنگی و هجوم افغانها و بدبختی و بیکاری و تجرد جوانانشان بنشینند و شاد باشند ؟
ناشناس۳۹۸۷۱۴۶۱۰:۴۵:۴۳ ۱۴۰۴/۵/۱۲
چرا نمیشه ؟!
ناشناس۳۹۸۷۱۷۵۱۱:۳۷:۳۰ ۱۴۰۴/۵/۱۲
با ۱۵ میلیون تومان خانواده ۵ نفره ات را بچرخون و شاد باش!
ناشناس۳۹۸۷۱۰۴۰۹:۵۵:۳۱ ۱۴۰۴/۵/۱۲
در جریان جنگ جهانی دوم دختری بود که بسیار احساس بدبختی می کرد اما نامه پدرش از کشور دیگر زندگی او را متحول کرد و او گفت بعد از خواندن این نامه جوری زندگی کردم که قبل از جنگ جهانی این قدر لذت نبرده بودم بسیاری از غم ها و یا بر عکس شادی ها حاصل روند زندگی خود ماست می توانیم زندگی مفیدی داشته باشیم حتی اگر اکنون توانایی مالی بالایی نداریم با کمک های جزئی و مشارکت در کار خیر با دیگران، با همدردی با دیگران، با لبخند و با روحیه، نشاط را به خود و دیگران هدیه بدهیم
ناشناس۳۹۸۷۱۱۶۱۰:۱۰:۴۳ ۱۴۰۴/۵/۱۲
وقتی برنج کیلویی 400 هزار تومان است می دانی یعنی چه؟ وقتی تورم رسمی 45 درصد و تورم واقعی سفره مردم بیش از صد در صد است درکی از این شرایط دارید؟
ناشناس۳۹۸۷۱۹۹۱۲:۱۴:۴۶ ۱۴۰۴/۵/۱۲
مجبور نیستی برنج ایرانی بخری و پولت را به جیب دلال و احتکارگر بی انصاف بریزی
ناشناس۳۹۸۷۴۸۷۱۸:۱۴:۲۱ ۱۴۰۴/۵/۱۲
درسته مجبور نیستیم برنج ایرانی بخرین. مجبور نیستیم گوشت بخریم. مجبور نیستیم مرغ و تخم مرغ بخریم. مجبور نیستیم میوه بخریم. مجبور نیستیم لبنیات بخریم. مجبور نیستیم .... راستی مجبوریم چی بخریم؟!
ناشناس۳۹۸۷۶۵۴۲۲:۰۶:۰۲ ۱۴۰۴/۵/۱۲
ایرانی در درجه اول باید برنج ایرانی بخورد
ناشناس۳۹۸۷۱۷۲۱۱:۳۳:۲۴ ۱۴۰۴/۵/۱۲
در مواقع خطر میتونید بیخیال باشید نه شاد
ناشناس۳۹۸۷۲۴۴۱۳:۱۸:۵۱ ۱۴۰۴/۵/۱۲
مثلا یه نفر با چاقو افتاده دنبالتون و شما چقدر خوشحالید
ناشناس۳۹۸۷۳۳۴۱۴:۵۴:۱۰ ۱۴۰۴/۵/۱۲
مردم بابد از دستاوردهای بینظیر مادی و معنوی انقلاب لذت ببرند.
ناشناس۳۹۸۷۳۶۷۱۵:۲۱:۳۹ ۱۴۰۴/۵/۱۲
اگر شادی یک حق انسانی است، پس نمی‌توان آن را به “ابزار مقاومت” یا “سلاح علیه دشمن” تقلیل داد. شادی نباید گروگان سیاست شود، حتی اگر این سیاست مقاومت باشد.
ناشناس۳۹۸۷۶۲۲۲۱:۴۲:۴۲ ۱۴۰۴/۵/۱۲
سازش چی؟ فعلا که هزینه سازش بیشتر بوده
یک فیلسوف۳۹۸۷۳۶۹۱۵:۲۲:۱۲ ۱۴۰۴/۵/۱۲
شادیِ اصیل برخاسته از آزادی درونی است، نه از ایدئولوژی بیرونی.
استاد دانشگاه۳۹۸۷۳۷۰۱۵:۲۲:۴۲ ۱۴۰۴/۵/۱۲
ادعای اینکه لبخند کودک غزه شکست دشمن است، یک استعاره شاعرانه است، نه یک تحلیل واقعی. این نگاه ممکن است رنج واقعی را رمانتیک کند و درد مردم را در قالب زیبایی تزیینی، قابل‌تحمل جلوه دهد، در حالی که وظیفه ما نه زیباسازی رنج، بلکه پایان دادن به آن است.
ناشناس۳۹۸۷۳۷۱۱۵:۲۳:۱۶ ۱۴۰۴/۵/۱۲
سرکوب اندوه یا جانشینی اجباری آن با شادیِ “وظیفه‌محور”، باعث بروز آسیب‌های روانی بلندمدت می‌شود.
ناشناس۳۹۸۷۳۷۳۱۵:۲۳:۵۲ ۱۴۰۴/۵/۱۲
نویسنده از شهادت به عنوان “غایت شادی” یاد کرده؛ اما آیا می‌توان مرگ آگاهانه در جنگ را شادی نامید؟
ناشناس۳۹۸۷۳۷۴۱۵:۲۴:۲۴ ۱۴۰۴/۵/۱۲
شادیِ “مقاوم” اگر بخواهد هم‌زمان با گلوله، آوار، و دشمن تعریف شود، خودش بخشی از چرخۀ خشونت می‌شود. ما باید شادی را نه در تقابل با دشمن، بلکه در صلح با جهان تعریف کنیم. شادی برای همه، حتی برای آن‌که دشمن تلقی می‌شود.
ناشناس۳۹۸۷۶۲۴۲۱:۴۴:۴۶ ۱۴۰۴/۵/۱۲
بله صلح بهتر است ولی گاهی چاره ای جز جنگ نیست
ناشناس۳۹۸۷۳۷۵۱۵:۲۴:۵۵ ۱۴۰۴/۵/۱۲
پیوستگی اجباری شادی به ایمان، شهادت یا عرفان، آن را از دسترس کسانی که به آن باور ندارند خارج می‌کند. آیا بی‌خدایان هم حق شادی ندارند؟ وقتی شادی را به یک “سیستم معنابخش خاص” وابسته می‌کنی، آن را کالای انحصاری می‌سازی.
ناشناس۳۹۸۷۳۷۶۱۵:۲۵:۲۶ ۱۴۰۴/۵/۱۲
ما شادی می‌خواهیم چون انسان‌ایم. چرا همیشه باید از دل جنگ، عشق درآید؟
ناشناس۳۹۸۷۶۲۶۲۱:۴۷:۴۵ ۱۴۰۴/۵/۱۲
جنگ همیشه نیست اما اگر برای جنگ آماده نباشی بلای بسیار بدتری پیش می آید یعنی اِشغال شدن و بردگی و ...
ناشناس۳۹۸۷۳۷۷۱۵:۲۵:۵۳ ۱۴۰۴/۵/۱۲
این متن از لحاظ زبان بسیار شاعرانه و لطیف است، ولی همین ظرافت باعث می‌شود رنج عینی آدم‌ها را پشت استعاره‌ها پنهان کند. گاهی گفتن “ما هنوز زنده‌ایم” با لبخند، تبدیل به توجیه برای ادامه فقر و جنگ می‌شود. این خطرناک است.
ناشناس۳۹۸۷۳۷۹۱۵:۲۶:۲۳ ۱۴۰۴/۵/۱۲
وقتی می‌گوییم شادی “انتخاب” است، نادیده می‌گیریم که بسیاری از انسان‌ها در شرایطی هستند که امکان انتخاب ندارند. کودک بی‌خانمان نمی‌تواند با خواندن کتاب آرام شود. نیاز فوری او نان، سرپناه و امنیت است، نه فلسفه.
yektanetتریبون

آخرین عناوین