1- خدا رحمت كند مرحوم دكتر احمد توكلي را، او مبتكر و مبدع نقد درون گفتمان در حكمراني بود. سال 60 كه شرارت منافقين و ليبرالها به اوج خود رسيد و در جبههها دشمن رجزخواني ميكرد و تروريسم از پايين هسته سخت انقلاب و در بالا رهبران سياسي را هدف قرار داده بود بالاخره دولت شكل گرفت. همه خيال ميكردند كار تمام شد و شر دشمنان داخلي با مديريت بحران توسط امام (ره) از سر ملت ايران كنده شده است.
اما ظهور بگومگوهايي در داخل كابينه باعث شد بخشي از كابينه تصفيه شوند و توفيق خدمتگزاري زير سقف دولت و دستگاه اجرايي را پيدا نكنند. اين بگومگوها، ظاهري براي حل مشكلات اقتصادي كشور داشت اما در باطن حكايت از دو ديدگاه براي اداره كشور ميكرد.
احمد توكلي سعي داشت آن را زير سقف گفتوگوي نقد درون گفتماني در حكمراني جديد حل كند. اما طرف ديگر به خاطر ضعف تئوريك و مباحث علمي سعي ميكرد آنرا به صورت يك دوقطبي جديد سياسي آرايش دهد. بيآنكه فكري براي حل اين بگومگوها داشته باشد.
2- روزنامه «رسالت» در اوج اين بگومگوها تأسيس شد. رسالت ارگان يك ضلع گفتوگو درآمد. جمعي از علما و بزرگان حوزه و رجال سياسي و مذهبي كشور به همراهي احمد توكلي براي بسط گفتمان امام (ره) در جامعه و توليد گفتمان نافذ براي حل مشكلات كشور تا آنجا پيش رفت كه به صورت يك حزب اعلام نشده سياسي درآمد.
رسالت خلأحزب جمهوري اسلامي را پر كرد و كادرهاي ورزيده حزب در تهران و شهرستانها به رسالت پيوستند.
ضلع دوم گفتوگو پس از رحلت امام (ره) دو بخش شدند. بخش اول گفتمان واگرايي از اصول انقلاب و امام (ره) را رها كردند. با نشان دادن پايبندي به ولايت فقيه مسير امام (ره) را در امامت جديد ادامه دادند. اما گروه دوم همچنان بر طبل تجديدنظرطلبي در اصول انقلاب نظام و امام كوبيدند تا آنكه سروكله آنها در فتنه 78 و 88 پيدا شد.
آنها تا آنجا پيش رفتند كه رژيم صهيونيستي اعلام كرد ، اين جماعت روسياه به نمايندگي از آنها در تهران ميجنگند!
اين جماعت، فتنه را تا 98 و 1401 ادامه دادند به گونهاي كه آمريكا و رژيم صهيونيستي روي آنها به عنوان اپوزيسيون نظام در تجاوز 12 روزه به ايران حساب باز كردند.
3- بالاخره روز موعود فرا رسيد. قرار بود ظرف چند روز با ترور فرماندهان نظامي، ترور دانشمندان هستهاي، نابودي مكانهاي اتمي ايران و تحركات نظامي در غرب و جنوب ايران نابودي نظام – بخوانيد نابودي ايران – را رقم زنند.
اما در روز اول و دوم اين نبرد نابرابر ورق برگشت. دشمن به «بيچارگي» و «لهشدگي» افتاد. آواري از پهپاد و موشك تلآويو و حيفا و مناطق اشغالگرنشين هدف قرار گرفته شد كه اگر يك هفته ديگر نبرد ادامه پيدا ميكرد بين غزه و ديگر مناطق اشغالي مشكل بود سطح ويرانيها را تشخيص داد.
تنبيه رژيم صهيونيستي خاتمه اين نبرد نبود. پاسخ شجاعانه، گستاخانه و ويرانگر نيروهاي مسلح در العديد ترمز جنگ را كشيد و دشمن به التماس آتشبس افتاد.
4- رژيم صهيونيستي و آمريكا آتشبس را فرصتي ميدانند تا دوباره آن ظرفيتي كه در فتنههاي 78، 88 ، 98 و1401 در كشور پديد آورده بودند را فعال كنند.
كار از صدور بيانيه «تغيير پارادايم» 180 نفره شروع شد به بيانيه موسوي و نامه تاجزاده و تيكهپرانيهاي عباس عبدي و شركا ادامه پيدا كرد. اكنون به ايستگاه بيانيه جبهه اصلاحات و پيراهن عثمان كردن لايحه مقابله با نشر محتواي خلاف واقع و حقوق شهروندي و نقض آزادي بيان و ... رسيده است!
مأموريت اين جماعت طي دو دهه اخير دوچيز بيشتر نيست.
الف: اگر در يك انتخابات آزاد رأي نياورديد بزنيد زير شمارش آراء صندوقها و «خروج بر نظام» را كليد بزنيد.
ب: اگر رأي آورديد «خروج از نظام» را در دستور قرار دهيد.
5- پس از شهادت شهيد رئيسي، مردم رئيسجمهوري را انتخاب كردند كه ؛ برنامه او اجراي سياستهاي كلي نظام و رهبري و حفظ اتحاد و انسجام ملي است.
اين دو برنامه با آن دو مأموريت نميخواند! لذا فرمان آتش زدن قیصریه به خاطر یک دستمال از سوي تلآويو به حضرات صادر شد ، به آنها دستور داده شد با بهانه و بيبهانه زنگ خروج از حاكميت را با عبور از پزشكيان كليد بزنيد. همين فرمان در 78 صادر شده بود و گفتند وقت عبور از خاتمي است! اين جماعت بايد بدانند «عدد» ندارند اين حقيقت پساجنگ است!
6- نزديك به نيم قرن است غرب ميخواهد ويترين و دكوراسيون حكمراني در ايران را با ترور، تحميل جنگ، محاصره اقتصادي، نفوذ و ... به هم بزند. اما ايرانيان نشان دادند كه بزرگترين پشتيبان نظام ، دولت مستقر در ايران هستند. ايرانيان به اين توصيه امام (ره) عمل كردند كه ؛ «پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا كشور دچار ديكتاتوري و استبداد نشود.»
راهحل، بر حفظ اتحاد ملي ، پايبندي به نقد درون گفتماني با ادب و آداب آن در حكمراني در چارچوب رهنمودهاي رهبري بهويژه هفت تكليف راهبردي است كه اخيرا به مناسبت چهلم شهداي دفاع مقتدرانه ملت ايران در پاسخ به جنگ تحميلي آمريكا و رژيم صهيونيستي ، صادر شد.
7- سيف فرغاني از شاعران و مشايخ ايران قرن هفتم و هشتم هجري است. او در قصيدهاي در پاسخ به شرارت مغولان گفته بود:
هم مرگ برجهان شما نيز بگذرد
هم رونق زمان شما نيز بگذرد
بيداد ظالمان شما نيز بگذرد
اين عوعو سگان شما نيز بگذرد



