نقدی بر نامه تاجزاده
روزنامه وطنامروز نوشت:
نامه اخیر مصطفی تاجزاده از زندان، بیش از آنکه یک متن سیاسی - تحلیلی باشد، نمونهای روشن از پروژهای چند دههای برای تضعیف بنیانهای وحدت ملی در ایران است. همزمانی انتشار این نامه با تلاش گروههای سیاسی برای بازسازی رابطه مردم و دولت پس از پایان جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران، بخوبی نشان میدهد هدف چنین متونی، طرح انتقادی دلسوزانه یا ارائه راهحل نیست، بلکه تخریب انسجام ملی و دمیدن بر آتش اختلافات است. رهبر انقلاب در جنگ اخیر، به اذعان دوست و دشمن، محور وحدت و اقتدار بودند. بسیاری از کسانی که منتقد نظام و رهبری تلقی میشدند، در آن روزها با تأکید بر اصل دفاع ملی و امنیت سرزمینی، عملاً در کنار ایشان ایستادند اما تاجزاده، بیاعتنا به این واقعیت، در نامهای سراسر آکنده از شعارهای تکراری، نقطه ثقل «وحدت ملی» را نشانه رفته است؛ درست همان نقطهای که نقش محوری در بازدارندگی و حفظ امنیت ایران داشت.
آنچه در نامه آقای تاجزاده برجسته است، نه نقدی دقیق و مسؤولانه، بلکه بازآفرینی همان کلانپروژهای است که ایشان از دهه 70 تاکنون دنبال کرده: پروژه تخریب مستمر جایگاه رهبری. واقعیت این است که اگر جنگی هم در نمیگرفت، ایشان به بهانه بحران آب یا انرژی، همان متن را با تغییر چند کلیدواژه منتشر و باز هم رهبر انقلاب را مسؤول مستقیم کمبود آب و برق معرفی میکرد. آنچه تغییر میکند «بهانه» است، نه مضمون اصلی. تاجزاده همانند تاجری است که کالایی به نام «مبارزه با رهبری» را میفروشد و هر اتفاقی را فرصتی برای تبلیغ این کالا تلقی میکند، بیآنکه به این بیندیشد آیا اصولاً این کالا ربطی به مسأله روز دارد یا خیر.
مسأله دیگر، چشمپوشی عامدانه از عملکرد دولتهاست. در بیش از 40 سال گذشته، 5 رئیس دولت اصلاحطلب و 2 رئیسجمهور اصولگرا بر مسند قدرت نشستهاند. بسیاری از مشکلات اقتصادی، دیپلماتیک و حتی ساختاری امروز، محصول مدیریت اجرایی همین دولتهاست. آیا همفکران آقای تاجزاده که در بیشتر این 4 دهه کلید قوه مجریه و حتی مجلس و شوراهای شهر را در اختیار داشتهاند، مسؤولیت اشتباهات خود را پذیرفتهاند؟ آیا از مردم بابت تصمیمات ناکارآمد عذرخواهی کردهاند؟ سکوت جناب تاجزاده در برابر عملکرد سیاسی همحزبهای خود، در تضاد کامل با شعار صداقت و اصلاحطلبی است.
باید تأکید کرد وحدت ملی، امروز یکی از مهمترین داراییهای ایران در مواجهه با دشمنی است که به طور رسمی از تجزیه، آشوب و تضعیف کشور سخن میگوید. بیتردید اگر وحدت ملی در جریان جنگ ۱۲ روزه نبود، نه از ایران نشانی مانده بوده و نه از جمهوری اسلامی. تندروهایی چون تاجزاده، برخلاف شعارهای زیبا، به دلیل تعصبهای جناحی و ایدئولوژیک، در عمل مانع شکلگیری و تداوم این وحدت میشوند. آنان که در سودای تسویهحساب تاریخی با نظام و رهبری هستند، در بزنگاههای خطیر، ترجیح میدهند به جای همافزایی برای دفاع از وطن، همچنان منافع جناحی خود را پی بگیرند.
******
چرا زودتر با مردم گفتوگو نکردید؟
روزنامه صبحنو نوشت:
درحالیکه مدتها خبری از دستورالعملی مؤثر برای اصلاح الگوی مصرف شهروندان نبود و نظارتی بر مصارف کشاورزی و صنایع به چشم نمیخورد، دولت ناگهان در میانه تابستان، خبر بحران آب را ظرف چند روز، بهمثابه واقعهای غیرمترقبه پیش روی مردم گذاشت. اظهارات پراکنده و هرازگاهی آنها درباره کمبود آب، در مدت کمتر از 10 روز ناگهان رنگ و بوی دیگری به خود گرفت و حرف از وضعیت قرمز و بحرانی به میان آمد، اما اطلاعرسانی دیرهنگام و غیرمنسجم آنها راه به جایی نبرد که حالا چند روزی است به جای اعمال افت فشار، قطع آب در دستور کار قرار گرفته است.
از طرفی اظهارات دیرهنگام و کلیشهای دولتمردان درباره تلاش برای مدیریت بحران تحقق نیافتهاند و عدم اطلاعرسانی صحیح و شفاف به مردم، سبب گسترش شایعات و بیاعتمادی شده است؛ از طرف دیگر اختصاص سهمیههای آب غیرواقعی به بخشهای کشاورزی و صنایع، بیتوجهی به توسعه زیرساختهای نوین آبیاری و عدم حمایت از کشاورزی مدرن، همگی نشان از نگاهی کوتاهمدت و غیرمسئولانه دارد. این دستفرمان مسئولان باعث شده مردم این روزها بیش از آنکه به فکر صرفهجویی باشند و با کاهش مصرف در شرایط بحرانی نقش مؤثر خود را ایفا کنند، دلهره قطع آب داشته باشند، دبه بخرند و تا حد امکان آب ذخیره کنند. دبههای آبی که شاید حتی در ساعات بیآبی هم تمام آنها مصرف نشوند و در نهایت دور ریخته شوند. این روند، علاوه بر اینکه ایجاد نارضایتی عمومی میکند، برخلاف اصلاح الگوی مصرف بوده و منجر به هدررفت آب میشود. به نظر میرسد این رفتار مردم، پاسخ و واکنشی به نحوه اطلاعرسانی دفعتی و ضربتی مسئولان است.
همه اینها در حالی است که از جنگ دوازده روزه و التهابات و صدمات روحی آن بر مردم تنها چند هفته میگذرد. هرچند ملت ایران با انسجام و وحدتی تاریخی و کمنظیر در ایام جنگ، صحنه بازی را تغییر دادند و با چهرهای پرقدرت و خستگیناپذیر ظاهر شدند، اما با این وجود، اضطراب روزهایی که گذشت غیرقابل انکار است و نباید فراموش کرد تجربه بحرانهای پی در پی و ناگهانی، آستانه صبر و تابآوری جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد. باید سوال کرد که در شرایط جغرافیایی کشور آیا خشکسالی و بحران آب، امری غیرمترقبه بود؟ آیا امکان پیشبینی کمآبی از بارشهای زمستان 1403 و بهار 1404 وجود نداشت؟ چه استفاده مؤثری از فرصت چند ماهه تا رسیدن به تابستان داغ 1404 در راستای آگاهی مردم و مدیریت مصرف در بخش کشاورزی و سایر بخشها صورت گرفت؟ از آنجا که پاسخ این سوالها روشن است، میتوان گفت شرایط فعلی نتیجه بحران طبیعت و خشکسالی چند ساله نیست؛ بحران سوءمدیریت یا حتی فقدان مدیریت است.
******
تقیه کنید آقایان!
روزنامه جوان نوشت:
عباس عراقچی وزیر خارجه روایتی با جزئیات از جنگ داد. باخبر هستیم که بخشهایی از این روایت را دیگرانی که اشراف بر موضوع دارند، نپذیرفتهاند، مثلاً آنجا که ضربات موشکی بعد از ساعت ۴ را «سوءتفاهم» نیروهای مسلح نامیده است و نه اقتدار نیروهای مسلح، و آن دیگران دلایلی دارند که سوءتفاهم نبوده است. با اینحال در این فضا نیستیم که به مصاحبه ایشان نمره بدهیم و کم و زیادش کنیم. به ویژه آنکه سعید جلیلی و علیاکبر صالحی نیز به این روایتگویی ملحق شدهاند که کشور و افکارعمومی نیازی به جزئیات این افراد ندارد، فارغ از درستی یا نادرستی آن یا فارغ از اینکه ادعاها اصولاً قابلراستیآزمایی باشد یا نه، معتقدم بسیاری از این روایتها بهویژه وقتی وارد جزئیات میشود، به آن نیازی نیست. مثلاً شخص رئیسجمهور در قم درباره حمله به جلسه شورای عالی امنیت ملی میگوید «برای خودمان فوز بزرگی بود، اما کشور را این نامردها بههم میریختند. اگر این اتفاق میافتاد، مردم ما بسیار ناامید میشدند. در آن لحظه فقط یک سوراخ بود و دیدیم هواست و گفتیم دیگر خفه نمیشویم»! واقعاً چه نیازی هست که آقای رئیسجمهور هرجا مینشیند روایت آن سوراخ و نجات از خفگی را بازگو کند؟! چه مزیتی برای مردم دارد، جز آنکه آنان را ناراحت میکند.
درباره سخنان آقایان عراقچی، صالحی و جلیلی که هر سه وزارتخارجهای بودهاند و هستند، باید ایشان را دعوت به تقیه درباره بسیاری از سخنان و جزئیات و روایتها کرد، بهویژه آنکه بلافاصله بعد از هر روایت تازهای جنگی بین طرفداران آنان شکل میگیرد و شهوت دیدهشدن و پرکردن فضای مجازی، یقه طرفداران را میگیرد و این خلاف انسجام ایجادشده است.
سالهاست که وقتی مصاحبههای دیپلماتهای غربی را میبینیم، حیرت میکنیم که هیچچیز نمیگویند! یا چیزی نمیگویند که به کار ما بیاید، نه با خبرنگاران و نه بعداً با مستندسازان و نه در خلوت با دیگران و نه هیچجا. تا آنجا که وقتی برژینسکی و کیسینجر در کلیاتی از قدرت ایران یا افول امریکا چیزکی میگفتند، رسانههای ایرانی با حذف برخی بخشها آن را با هیجان تمام منتشر میکردند، اما یک جمله حتی از این دو پیدا نمیشد که چیزی را از درون جزئیات محل خدمت خود افشا کنند. در ایران، اما هر کار کرده و نکرده را هزار بار فریاد میزنند. با آنکه آموزههای دینی نیز از ما میخواهد چنین نکنیم و کار را تا کامل نشده است، خبر ندهیم و حتی بعد از انجام کار نیز آنچه را که نیازی به گفتنش نیست نگوییم.
رهبر انقلاب معتقدند وزارت خارجه «در درجه اول تقیه» است. «تقیه را کجا به کار میبرند؟ تقیه سپر است، برای میدان جنگ است، مال هنگام درگیرى است. تقیه در زمینه درگیرى است؛ چون تُرس [سپر]است، حرز است، سنگر است. الان هم استکبار جهانى یک قدرتى است، شما هم یک مقاصدى دارید، یک کارهایى میخواهید انجام بدهید؛ هیچ لزومى ندارد که این کارها مرتب در تریبونها گفته بشود، هر کسى مسابقه بگذارد که فلان کار را میخواهیم بکنیم، مکرر بگوییم و نکنیم».
******
خالی کردن پشت دولت پس از گرفتن امتیازت ویژه
روزنامه کیهان نوشت:
در حالی که تنها یک سال از استقرار دولت چهاردهم سپری شده، نشانههای شکاف عمیق و آغاز پروژه «عبور از پزشکیان» در میان حامیان اصلی او، یعنی جریان اصلاحات، بیش از هر زمان دیگری آشکار شده است. حمله توئیتری کمسابقه و تند سخنگوی جبهه اصلاحات به رئیسجمهور و نزدیکانش و اولتیماتوم صریح عباس عبدی مبنی بر پایان فرصت دولت تا آخر سال جاری، پرده از ناامیدی عمیق و آغاز فرآیند برائت از عملکرد دولتی برداشته است که قرار بود عصاره این جریان سیاسی باشد.
اخیراً علیاصغر شفیعیان، از چهرههای رسانهای نزدیک به دولت، از اصلاحطلبان خواست تا «کارنامه یکسالگی» از عملکرد مدیران منصوب خود در دولت ارائه دهند. این درخواست، با واکنش انفجاری جواد امام، سخنگوی رسمی جبهه اصلاحات ایران، مواجه شد. او در پاسخی که بیش از یک پاسخ، یک بیانیه اعلام برائت بود، آب پاکی را روی دست حامیان دولت ریخت و نوشت: «جناب آقای پزشکیان مستقلاً نسبت به اعضای کابینه و به قول خودشان تماماً با هماهنگی رهبری انتخابشان را انجام دادهاند.»
وی با این ادعا که از ۱۹ نفر اعضای کابینه، سهم اصلاحطلبان فقط ۳ نفر بوده، در کنایهای به شخص رئیسجمهور افزود که «نقش نهادهای امنیتی در چینش کابینه حتی از خود رئیسجمهور هم بیشتر است.» این شدیدترین حمله یک مقام رسمی اصلاحطلب به دولت پزشکیان طی یک سال گذشته است. اما این تنها نشانه نبود. حسین سلاحورزی، فعال اقتصادی اصلاحطلب که خود به تازگی به عضویت هیئتمدیره شرکت بازرگانی پتروشیمی منصوب شده، در پاسخی کوتاه به همان توئیت شفیعیان نوشت: «کارنامه خود آقای رئیسجمهور هم بهتر از اعضای کابینه نیست. به اعضای دولت هم که از ابتدا امیدی نبود.» این، اظهارنظر کسانی است که از دولت سهمی بردهاند.
پازل پروژه عبور را عباس عبدی، تکمیل کرد. او در اظهارنظری که به یک اولتیماتوم شبیه بود مدعی شد دولت تا پایان همین امسال فقط وقت دارند که اصلاحات لازم را انجام دهند. یا امسال یا هیچ وقت! این اظهارات هماهنگ از سوی چهرههای شاخص اصلاحطلب، یک پیام روشن دارد: ماه عسل دولت و حامیانش به پایان رسیده است. اصلاحطلبان به سنت همیشگیشان روی آوردهاند و هنگامی که عملکرد دولت را قابل دفاع نمیبینند، پیش از آنکه ناکامی دولت به پای آنها نوشته شود، برای فاصلهگذاری و زمینهسازی «عبور از پزشکیان» دست بهکار شدهاند. آنها سابقه عبور از روحانی و خاتمی را پس از گرفتن امتیازات لازم در کارنامه خود دارند.
******
سیرک پیرکودک در مونیخ
روزنامه فرهیختگان نوشت:
شاید بهتر بود شازده پهلوی پیش از برگزاری همایشش در مونیخ، پای حرف رجویستها مینشست تا آنها از راهی طی شده که ربع پهلوی تازه در آن قدم گذاشته با او سخن بگویند. البته دور از ذهن نیست که نمایش مونیخ بازی جدید پهلویها پشت دست منافقین و به دستور کارفرما باشد، به سودای آنکه به مادرخرجان اروپایی و غربی بفهمانند که بفرمایید «این هم آلترتانیو». حضور سخنرانها و چهرههایی که در بهترین حالت، همان چاکران درباری سابقند هم برای تکمیل پازل این نمایش بود تا بگویند برای رؤیای براندازی هم متخصص داریم. توقف جنگ 12 روزه و دست برتر ایران در این دفاع، رؤیاهای شازده پهلوی را برباد داد و کارش را به بیمارستان کشاند.
برگزاری این همایش و پوشش دقیقه به دقیقه رسانه صهیونیستی اینترنشنال قرار بود ریبرندی باشد، برای رؤیای از دست رفته شازده پهلوی و مقدمهچینی برای فاندبگیری جدید و تعریفی دقیقتر از آلترناتیو مورد نظر. اما دستبوسی چاکران شازده و کعبه شدنش برای آدمهای اجارهای و ستایشهای نمادین از او بیشتر خبر از این میداد که ربع پهلوی حداقل به تشکیل فرقه پهلوی در کنار فرقه رجوی رضایت داده تا چند صباح باقی مانده زندگیاش را دلخوش به تحقق براندازی، با فرقه جدید روزگار بگذراند. واقعیت ماجرا نیز همین است؛ پهلویستها اگرچه در ظاهر در مقابل فهم مقاومت میکنند؛ اما به خوبی میدانند که نه تنها در میان مردم ایران، بلکه حتی در میان اپوزیسیون خارجنشین نیز مقبولیت ندارند.
قرار بود نمایش ربع پهلوی در مونیخ و سخنرانی پهلویستهای سابق دربار پهلوی و گریههای افراد موسوم به دادخواه و درخواست آنها برای نجات ایران توسط ربع پهلوی به اینجا برسد که هم پهلویها ایدهای برای فردای براندازی دارند و هم ایرانیانی وجود دارند که از آنها حمایت کنند. اما اگر نیمنگاهی به همایش روز گذشته بیندازیم، در واقعیت خبری از مردم ایران نبود. اشخاصی که برای عرض ارادت به شازده دستش را میبوسند، فردی که مدعی میشود از آسیبدیدههای 1401 است و میگوید که کعبه من یک شخص است و آن هم رضا پهلوی است، شباهتی به عموم مردم ایران ندارند و اگر بپذیریم که اجارهای نبودند و فقط به خاطر شازده در تجمع حاضر شدند، این جنس اقداماتشان در بهترین حالت خبر از ایجاد فرقه پهلوی میدهد. حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که با وجود تجمع 50 نفره دیروز، حیثیتی برای پهلویستها باقی بماند و به اجتماعات اینچنینی ادامه دهند، چیزی فراتر از رفتارهایی که در همایش روز شنبه رخ داد، اتفاق نخواهد افتاد.
تعاریف اینگونه و رفتارهای اگزجره از طرفداران ربع پهلوی که از چاپلوسی هم فراتر میروند و او را میپرستند، شباهت زیادی به رفتارهای فرقهگرایانه دارد که مشابه آن در اپوزیسیون تروریست و سازمان منافقین قابل مشاهده است. واقعیت ماجرا آن است که رؤیای شازده با برگزاری تجمع و همایش و حتی بالا بردن پرچم رژیم صهیونیستی حل نمیشود. در جهان کوچک شازده پهلوی برای بازگشت به ایران و سلطنت کردن، باید حتماً از حمایت قدرتهای خارجی برخوردار بود تا آنها راه را برایش باز کنند. البته این جهانبینی کوچک از آنجا ناشی میشود که او میداند هیچ مقبولیتی در میان مردم ایران ندارد، بلکه درست در نقطه مقابل، ایرانیان تنفری دیرینه از او دارند. حالا هرچقدر که خطاب به مردم ایران سخنرانی کند و از علاقهاش برای آزادی آنها بگوید اما در واقعیت درست در مسیری حرکت میکند که 47 سال پیش مردم ایران در واکنش به آن علیه شاه مخلوع، دست به اعتراض زدند. ملت ایران هنوز به این بلاهت نیفتاده که به قول بنیصدر استفراغشان را دوباره بخورند.
******
آقای رئیسجمهور، لطفاً دست به کار شوید
سایت جهاننیوز نوشت:
اخیراً رئیس جمهور در بخشی از مصاحبه اش با شبکه الجزیره، در راستای اشاره به برخی موضوعات و اتفاقات مربوط به جنگ 12 روزه، به نکته بسیار مهمی در مورد موضوع نفوذ نیز اشاره کرده است. دکتر پزشکیان گفته است: «... این موبایل هایی که دست ماست خیلی راحت می توانند عادات انسان ها را محل خواب و محل رفت و آمد و همه اینها را با آن رصد کنند و بعد براساس آن بیایند و آن نیت های شوم خودشان را پیاده کنند. در نتیجه، تنها نفوذ نبوده که این کار را کرد؛ تکنولوژی ای که الآن دست اینهاست و نظارتش دست آمریکا و قدرت های بزرگ است با اینها خیلی راحت می توانند کارهایی بکنند که قبلاً می بایست کلی آدم اجیر کنند که این اتفاقات بیفتد».
همچنین رئیس جمهور بیان کرده است: «... معلوم نیست این ابزاری را که اینها به کشورهای مسلمان فروختند، آیا اگر اینها بخواهند یک روزی استفاده ای بکنند که نیت آنها نیست، این ابزار، کار خواهد کرد یا کار نخواهد کرد. کافی است یک چیز کوچک داخل آن بگذارند. نیت اینها نباشد بعد همان را می زنند همانجا نابود می کنند، خودشان هم نابود می شوند؛ در ضمن اینکه ما تصور می کنیم ابزار به ما دادند؛ و این چیزی است که باید همه کشورهای اسلامی متوجه باشند آنها هیچ وقت با نیت خیر به دنبال کمک کردن به ما مسلمانان نیستند».
این سخنان رئیس جمهور نشان می دهد که ایشان در مورد چگونگی نفوذ دشمن، اطلاعاتی دارند و چنین چیزی در جای خود می تواند بسیار ارزشمند باشد؛ اما باید توجه کرد که این نوع سخنان و شبیه آن، سال هاست که از سوی بسیاری از کارشناسان مطرح می شود اما برخی افراد در کشور نمی خواهند واقعیت را قبول کنند. در هر صورت، رئیس جمهور در اینجا در مقام یک سخنران، به مطلب خوبی اشاره کرده، اما دو صد گفته چون نیم کردار نیست! دولت برای اینکه در حوزه سخت افزار و نرم افزار، وضعیت فعلی را حداقل برای مردم کشور خودمان تغییر دهد، چه اقداماتی انجام داده است؟
این سخنان رئیس جمهور، بر شبکه های اجتماعی و پیامرسان های آمریکایی صهیونیستی نیز قابل تطبیق است. پرسش این است که ما این سخنان رئیس جمهور را مدنظر قرار دهیم یا آن همه دست و پا زدن دولتی ها برای حضور این سکوها در فضای مجازی کشور را؟! نمی توان از یک طرف، زمینه های نفوذ و جنگ علیه مردم و کشور را مطرح کرد و از آن طرف، به دنبال پهن کردن فرش قرمز برای سکوهای دشمن بود! موضع پزشکیان نشان می دهد که ایشان در مورد چگونگی نفوذ دشمن، اطلاعاتی دارند و چنین چیزی در جای خود می تواند بسیار ارزشمند باشد؛ اما باید توجه کرد که این نوع سخنان و شبیه آن، سال هاست که از سوی بسیاری از کارشناسان مطرح می شود اما برخی افراد در کشور نمی خواهند واقعیت را قبول کنند.
در هر صورت، رئیس جمهور در اینجا در مقام یک سخنران، به مطلب خوبی اشاره کرده، اما دو صد گفته چون نیم کردار نیست! دولت برای اینکه در حوزه سخت افزار و نرم افزار، وضعیت فعلی را حداقل برای مردم کشور خودمان تغییر دهد، چه اقداماتی انجام داده است؟ این اظهارات بر شبکه های اجتماعی و پیامرسان های آمریکایی صهیونیستی نیز قابل تطبیق است. پرسش این است که ما این سخنان رئیس جمهور را مدنظر قرار دهیم یا آن همه دست و پا زدن دولتی ها برای حضور این سکوها در فضای مجازی کشور را؟! نمی توان از یک طرف، زمینه های نفوذ و جنگ علیه مردم و کشور را مطرح کرد و از آن طرف، به دنبال پهن کردن فرش قرمز برای سکوهای دشمن بود!
******
واکنش موحدی کرمانی پیرامون بازگشت صدیقی به نماز جمعه
محمدعلی موحدی کرمانی، رئیس مجلس خبرگان رهبری گفت و گویی را با سایت جماران درباره جنگ ایران و اسرائیل و همچنین برخی وقایع سیاست داخلی انجام داده که بخشهایی از این مصاحبه به شرح زیر است:
* همه باید گوشبهفرمان رهبری باشند، دستورات دین را مراعات کنند، وحدت و انسجام را حفظ نمایند و همگان یکپارچه و یکصدا باشند و از اختلاف پرهیز کنند. اینها مسائلی است که باید به آن توجه شود و بحمدالله توجه نیز میشود.
* مقاومت مردم و استقامت نیروهای مسلح را در طول جنگ در حد اعلاء و شگفتانگیز بود. با وجود آنکه این دشمنان ناجوانمرد ضربات و لطمات بسیاری وارد کرده و دست به کشتار زدند، اما مردم به لطف خداوند محکم و استوار ایستادند، الحمدلله.
* در خصوص آزادی زندان سیاسی باید تأکید کنم که آزادی امری پسندیده است، اما افراد متفاوت هستند. اگر قرار باشد فردی پس از آزادی مجدداً به فتنهانگیزی روی آورد، این آزادی صحیح نیست. ولی اگر همان منطق دیگر زندانیانی را داشته باشد که موضعگیری ملی کردند، آزادی آنها بسیار خوب است.
* در خصوص موضوع بازگشت یکی از ائمه جمعه به نمازجمعه، امری نیست که در حیطه اختیارات من باشد. مسئولان مربوطه باید در این زمینه تصمیمگیری کنند. اما به گمانم در مجموع، موقعیت ایشان مانند گذشته نیست و نظر مردم تغییر کرده است. امیدواریم خداوند همه ما را هدایت فرماید.
******
لاریجانی و دبیری شورای عالی امنیت ملی؟
احمد بخشایش اردستانی، عضو کمیسیون امنیتملی مجلس، درباره موضوع تعلیق همکاریهای ایران با آژانس انرژی اتمی به سایت «نامهنیوز» گفت: «وقتی مجلس تهدید به تعلیق همکاری با آژانس میکند، این به معنای آن است که اگر بازرسان بازگردند، هر مورد باید بهطور جداگانه بررسی شود و در آخر تصمیمگیری نهایی بر عهده شورای عالی امنیت ملی خواهد بود. مصوبات این شورا نیز در نهایت باید به تأیید رهبری برسد. ممکن است شورای عالی امنیت ملی برای بررسی موارد مطرحشده از سوی آژانس، کمیتهای چندنفره تشکیل دهد. این کمیته نمیتواند مستقل از شورای عالی باشد و اعضای آن باید از درون شورا انتخاب شوند».
او ادامه داد: «شنیده میشود که آقای لاریجانی بیتمایل نیست که دبیری شورای عالی امنیت ملی را بر عهده بگیرد، اما اینکه این مسئله شدنی باشد یا خیر و با آن موافقت شود یا خیر، مشخص نیست اما معمولا افرادی که منصوب میشوند، دوره مسئولیت خود را تا پایان طی میکنند و موارد کنارهگیری در میانه راه نادر است».
این نماینده مجلس درخصوص نقش کنونی علی شمخانی در حوزه سیاست خارجی، بیان کرد: «در مورد آقای شمخانی حواشی زیادی مطرح است؛ حواشیای از جمله مسئله زیر آوار ماندن او یا ابهام درباره اینکه پیش از شروع حملات، پسرش به او گفته بوده از ساختمان خارج شو. به هر حال او پیش از این دبیر شورای عالی امنیت ملی بوده است».
بخشایش اردستانی در پایان گفت: «به نظر من اگر به فرض قرار باشد کمیتهای برای مسئله مذاکرات تشکیل شود، این کمیته باید یکی از کمیسیونهای فرعی شورای عالی امنیت ملی باشد».
******
چند «برداشت» از «روایت» عراقچی
محسن مهدیان در روزنامه همشهری نوشت:
مصاحبه اخیر عراقچی، فرازهایی مهم از نحوه تصمیمگیری در کشور را روشن میکند؛ پیشنهاد میکنم حتما بخوانید.
روایت: در نخستین بخش مشخص میشود که در زمان وعده صادق3 هیچکس با اصل پاسخ مخالف نبوده و اختلاف بر سر زمان و روش پاسخ بوده است. نکته جالب اینکه این تردید، بیش از همه از سوی فرماندهان نظامی مطرح میشود.
برداشت: این یعنی حتی در اوج فشار افکار عمومی، تصمیمگیری نظامی نیز تابع تحلیل و محاسبه است، نه شتاب یا شعار.
روایت: عراقچی به جلسهای اشاره دارد که در آن یکی از حاضران، رئیسجمهور را به مخالفت با عملیات «وعده صادق۳» متهم میکند. در همان جلسه، شهید باقری با قاطعیت پاسخ میدهد که تصمیم به عملیات، در اختیار اوست و هنوز به آن مرحله نرسیدهایم. او حتی تصریح میکند که تاکنون نظر رئیسجمهور را نپرسیده است.
برداشت: این روایت، تصویری شفاف از انسجام درونی نظام بهدست میدهد؛ اینکه فرمانده نظامی از جایگاه رئیسجمهور دفاع میکند. این سطح از هماهنگی و مسئولیتپذیری، دقیقا نقطه مقابل تصویری است که برخی از حاکمیت دوگانه میسازند.
روایت: در مورد آتشبس نیز عراقچی میگوید که صرفا اعلامکننده آتشبس بود، نه تصمیمگیر آن؛ چراکه اگر آتشبس واقعا بدون هماهنگی بود، چرا نیروهای مسلح آن را اجرا کردند؟ بدیهی است که تصمیم از جایی دیگر گرفته شده و فقط ابلاغ آن بر عهده دیپلماسی گذاشته شده بود.
برداشت: این یعنی نهادسازی در بالاترین سطح، یعنی تصمیمسازی مبتنی بر خرد جمعی. اینجا روشن میشود که حتی حساسترین تصمیمها، در یک مسیر نهادی و حقوقی با تأیید رهبری پیش میرود؛ این یعنی آتشبس محصول «روند» است نه «فرد».
روایت: بخش مهمتر ماجرا اما به مصوبه شورایعالی امنیت ملی بازمیگردد: آتشبس بدون پیششرط از قبل مصوب شده و به تأیید مقام معظم رهبری نیز رسیده بود.
برداشت:این یعنی، تصمیمهای حساس جنگی هم در مسیر رسمی، نهادینه و زیرنظر عالیترین مرجع نظامی- سیاسی کشور گرفته میشود.
روایت: در ادامه مصاحبه، عراقچی به موضوع مذاکرات نیز میپردازد. او تصریح میکند که مذاکره تصمیم «کشور» بوده، نه فقط وزارت خارجه و اینکه گفته شود «دیپلماسی فریب خورد» توهینی به کل ساختار تصمیمگیری کشور است.
برداشت:دیپلماسی در جمهوری اسلامی، صرفا یک ابزار است، نه یک بازیگر مستقل. مذاکره در شرایط امروز از اراده حاکمیتی برمیخیزد و اجرای آن در اختیار وزارت خارجه است؛ این یعنی دولت، نظام، میدان و دستگاه دیپلماسی در هماهنگی هستند، نه رقابت.
روایت: درنهایت، عراقچی از منطق راهبردی مذاکرات دفاع میکند؛ اینکه حتی اگر توافق نهایی حاصل نشود، باز هم مذاکره میتواند به نفع کشور، مشروعیتآفرین و بازدارنده باشد و همچنین فرصتی برای مانور در عرصه بینالملل بسازد.
برداشت:این نگاه، نشاندهنده درک عمیقتری از مفهوم برد سیاسی است. عقلانیت، فقط در توافق فوری نیست؛ گاهی اثبات حقانیت، حفظ زمان یا خنثیکردن دشمن، بزرگتر از هر امتیاز ملموس است.
در نهایت اینکه در روزگاری که برخی سعی در دوپارهسازی نظام دارند، یک بخش متمایل به جنگ و میدان و بخشی دیگر متمایل به صلح و گفتوگو، سخنان عراقچی یادآور یک حقیقت کلیدی است و آن اینکه در تصمیمات حساس:
۱- نظام جمهوری اسلامی در یک «ساختار واحد»، «عقلانی» و «هماهنگ» پیش میرود.
۲- هر نهاد، هر مسئول و هر تصمیمگیر، بخشی از این پازل هوشمندانه است و آنچه این پازل را کامل میکند، عقلانیتی است که نه شخصی و نه جناحی بلکه جمعی است.
اما آیا همین نیز قابل نقد نیست؟ حتما هست. نقد کنیم، مطالبه کنیم، گلایه کنیم و تذکر دهیم اما مراقبت کنیم اصل این عقلانیت جمعی را نادیده نگیریم.