میراث احمد آقا
روزنامه فرهیختگان نوشت:
کمتر سیاستمداری را میتوان پیدا کرد که هم در قدرت باشد و هم منتقد آن، بیآنکه بخواهد از مسئولیت فرار کند. هم وزیر باشد، هم استعفا دهد، هم در جایگاه سخنگوی دولت بنشیند و هم در قامت روزنامهنگاری مستقل به نقد همان دولت بپردازد. احمد توکلی یکی از این معدود چهرهها بود. نه خود را قهرمان میپنداشت و نه قدیس؛ اما معمولاً رفتارش در سیاست برخلاف رویه جاری قدرت پیش میرفت. مسیری که از مبارزه دانشجویی آغاز شد و تا کرسیهای مجلس، دولت و رسانه ادامه یافت اما هرگز او را در یک قالب ثابت نگه نداشت. توکلی را نمیشد یک چهره صرفاً منتقد، دولتی، دانشگاهی یا انقلابی دانست؛ او ترکیبی از اینها بود و توانست سالها هم درون قدرت باشد و هم موقعیت نقد آن را حفظ کند.
احمد توکلی یک اصولگرا بود اما جناح و باند و فهرست انتخاباتی در عملکرد و مواضعش تأثیرگذار نبود. او در دل ساختار قدرت بود، اما همیشه از درون آن نقد میکرد. سیاستمداری که در دولت حضور داشت، اما وقتی احساس کرد مسیری خلاف عدالت در حال طی شدن است، استعفا داد. در مجلس بود، اما وزرای دولت همسو را به چالش کشید. رسانه داشت، اما از آن برای تبلیغ شخصی استفاده نکرد و بهخاطر اصرار بر استقلال، حتی روزنامهاش را از دست داد.
او از اصولگرایان منتقد بود، اما اصولگراییاش را نه بهمعنای تبعیت از جناح، بلکه بهمعنای وفاداری به اصول عدالت، شفافیت و سلامت میدانست. دو بار شکست در انتخابات ریاستجمهوری را تجربه کرد، اما هرگز عقب ننشست و حضورش در صحنه سیاسی تأثیرگذار و جهتساز بود. توکلی، اهل نهجالبلاغه و اهل قانون بود، اما سکوت در برابر فساد و تبعیض را جایز نمیدانست. اهل تئوری بود، اما میدان سیاست را ترک نکرد. با دانشجویان و جوانان رفیق بود و نقد را از نسل نوپای عدالتخواه با آغوش باز میپذیرفت.
توکلی سیاستمداری بود که میشد با او موافق یا مخالف بود، اما نمیشد صداقت و سلامت او را انکار کرد. سیاستمداری که در قدرت ماند، اما هیچگاه اسیر و تسلیم آن نشد. احمد توکلی به دلیل سکته قلبی مدتی در بخش مراقبتهای ویژه بستری بود و درنهایت روز چهارشنبه اول مرداد دار فانی را وداع گفت.
******
«الف» قامت دوست
پدرام پاکآیین در روزنامه جوان نوشت:
درگذشت مبارز صدیق و مجاهد خستگی ناپذیر، دکتر احمد توکلی اندوهبار است. ارتباط من با او به دوران مسئولیت در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و نامه پر مهر و پرمعنایی که از وی دریافت کردم، باز میگردد. نامهای که بر پیشانیاش این آیه نقش بسته بود: «لایکلف الله نفسا الا ما آتاها» و در ادامه به مضمون حدیث «رفع» میرسید.
رفتار احترامآمیز و فروتنانه مدیر مسئول «الف» با الف بچه سی و یکی دو سالهای که در آغاز دهه ۹۰ مسئولیت مطبوعات داخلی را به عهده داشت، برای این روزهایم هم درس و هم مایه شرمساری است. احمد توکلی افزون بر فعالیتهای سیاسی، در عرصه رسانه، چهرهای اثرگذار به شمار میآمد. او بنیانگذار روزنامه «رسالت» در دهه ۶۰ و مؤسس روزنامه «فردا» در اواسط دهه ۷۰ بود که با وجود دوره کوتاه انتشار، سبکی نو در روزنامه نگاری تحلیلی پدید آورد؛ شعار تبلیغاتی روزنامه پیش از انتشار این بود: «فردا روز دیگری است». فردا روزنامهای برای نخبگان بود، بدون آگهی، بدون صفحه ورزشی و حوادث، تماماً سیاه و سفید که به جای عکس، از کاریکاتورها و تصاویر گرافیکی استفاده میکرد. به جای نقل خبر از خبرگزاریها تقریباً همه اخبارش اختصاصی بودند. از کاربرد القابی، چون دکتر و مهندس برای مسئولان احتراز میجست.
صفحهای شامل گزیده محتوای مطبوعات داشت که گزینشی سنجیده از مواضع «اصولی» جراید کشور، از سلام و عصر ما تا کیهان و اطلاعات و رسالت را در بر میگرفت. سردبیری روزنامه را علیرضا شمیرانی و دبیری گروه سیاسی آن را مهدی فضائلی به عهده داشت. اقدام ارزشمند مؤسسان «فردا» کادرسازی پیش از تأسیس این روزنامه بود. در دانشگاههای تهران از دانشجویانی که مایل به همکاری بودند، دعوتی عام و فراگیر صورت گرفت. سپس، کلاسهای فشرده اصول روزنامهنگاری، نگارش و ویرایش و تاریخ معاصر با حضور استادانی، چون حسین قندی، هادی خانیکی و یونس شکرخواه که بعضاً با احمد توکلی، همفکری سیاسی نیز نداشتند، برگزار شد. این دانشجویان پیکره نیروی انسانی روزنامه را تشکیل دادند.
پایگاه خبری «الف»، دیگر میراث معنوی احمد توکلی است که رسانهای نکتهپرداز برای نخبگان سیاسی به شمار میآید. «الف» از نخستین پایگاههای خبری ایرانی بود که مسیر تعامل برخط با مخاطبان را برگزید و اجازه داد تا مخاطبان ذیل هر مطلب اظهار نظر کنند. احمد توکلی در سالهای پایانی عمر خود رکورددار بیشترین نامه سرگشاده به مقامات با مضامین انتقادی به ویژه مبارزه با فساد بود و اکنون که از میان ما رفته، میتوان مجموعهای از این نامهها را در کتابی با عنوان «سرگشاده» به طبع رساند. جایگاه او در نظام جمهوری اسلامی و مسئولیتهایی که نشان از حرمت و مکانت در چشم نخبگان و مردم داشت، هرگز نتوانست در تواضع یا زیست ساده و زاهدانه او کمترین خدشهای وارد آورد. نوع مبارزه احمد توکلی با فساد که به تأسیس سازمان مردم نهاد «دیده بان شفافیت» انجامید، «عدالت اندیش» بود، نه «رقابت اندیش»، چراکه فساد ستیزی را سیاسی نمیکرد و از آن ابزاری برای حذف رقبا نمیساخت. احمد آقا گرچه در اواخر عمر به دلیل کسالتی که بر او عارض شده بود، بسیاری از دوستان و دوستداران خود را به فراموشی سپرد، اما تاریخ انقلاب و جامعه رسانهای همواره خاطره پاک او و دیگر همرزمانش را زنده نگاه خواهد داشت.
******
دور باطل مذاکره و درسهایی که نمیگیرند!
روزنامه کیهان نوشت:
تاریخ معلم خوبی است. آنقدر خوب که یک درس را چند بار تکرار میکند اما اینکه برخی از دولتمردان ما درسهای صریح، ساده و تکراری تاریخ را باز هم متوجه نمیشوند، تأسفآور است. کمتر از 4 سال بعد همان جریانی که برجام را رقم زد قدرت اجرائی را در دست گرفت. آنها تجربههای شکستخورده قبلی خود را اصلا به روی مبارکشان هم نیاوردند و یک بار دیگر اصرار کردند با مذاکره با آمریکا به اعتمادسازی و رفع تحریم بپردازند! مذاکره با آمریکا دوباره آغاز شد. پنج دور مذاکره غیرمستقیم با آمریکا نه تنها هیچ تحریمی را رفع و یا تعلیق نکرد بلکه حتی مانع از اعمال تحریمهای جدید هم نشد! پس از پنج دور مذاکره با آمریکا در دولت چهاردهم، واشنگتن بیش از 313 تحریم علیه اصلیترین شریان اقتصادی ایران یعنی فروش نفت اعمال کرد. این بار مذاکره با آمریکا تحفه دیگری هم برایمان آورد و آن حمله مشترک نظامی آمریکا و اسرائیل به ایران بود.
حالا فکر میکنید پس از این تجربه تلخ، دولتمردان ما چه نتیجهای گرفتهاند؟! هیچ چیز از طنز این ماجرا نمیکاهد که آنها به این نتیجه رسیدهاند که باید با اروپا مذاکره کنند! آنها برای بار سوم مسیری را انتخاب کردهاند که پیشتر تا انتهایش را رفته و سرشکسته بازگشته بودند. این انتخاب با هیچ تعریفی از عقلانیت و واقعبینی سازگاری ندارد و این زیبنده نظام جمهوری اسلامی ایران نیست که دولتمردانش به امید واهی، سالها هرولهکنان بین اروپا و آمریکا در رفت و آمد باشند.
درسی که در تمام این سالها باید میگرفتیم خیلی ساده است؛ دور باطل مذاکره با اروپا و آمریکا صد بار دیگر هم که تکرار شود، نتیجهاش همان است که رهبر انقلاب فرمود: «همه بدانند- مذاکره با رژیم زورگو و پُرتوقّعی مثل آمریکا، وسیلهای برای رفع دشمنی نیست؛ مذاکره، وسیلهای برای رفع دشمنیِ آمریکا نیست بلکه مذاکره، ابزاری در دست او برای اعمال دشمنی است... بعضی میگویند مذاکره کنیم تا دشمنی کم بشود؛ نه، مذاکره دشمنی را کم نمیکند، مذاکره یک وسیلهای به او میدهد تا اعمالِ دشمنیِ بیشتری بکند.» (22 مرداد 1397) «از اروپا قطع امید بکنید. اروپا جایی نیست که ما بتوانیم برای مسائل گوناگون خودمان از جمله همین مسئله برجام و مسائل اقتصادی و مانند اینها به آنها امید ببندیم؛ نه، اینها کاری نخواهند کرد؛ قطع امید [بکنید].» (7 شهریور 1397) «اگر هدف از مذاکره رفع تحریم است، مذاکره با این دولت آمریکا رفع تحریم نخواهد کرد؛ یعنی تحریمها را برنمیدارد، [بلکه] گره تحریمها را کورتر خواهد کرد؛ فشار را افزایش خواهد داد. مذاکره با این دولت، فشار را افزایش خواهد داد.» (22 اسفند 1403)
تاریخ باز هم به ما درس میدهد اما کوتاهی دولتمردان ما در عبرت گرفتن از این درسها، هزینه تحمیل شده به ایران را هر بار بیشتر میکند. آخرین هزینهای که ما پرداختیم، شهادت فرماندهان ارشد نظامی، دانشمندان برجسته هستهای، نزدیک به 1000 غیرنظامی و تخریب بخشی از تأسیسات نظامی و هستهایمان بود.
******
زیدآبادی :کیست که نداند بین مواضع و عملکرد سازمان مجاهدین و میرحسین اقیانوسی فاصله و تعارض است
احمد زیدآبادی، با دفاع از بیانیه اخیر میرحسین موسوی و همچنین در واکنش به استقبال منافقین از مواضع موسوی در روزنامه هممیهن نوشت:
طیفی که بقای خود را در جنگ و ستیز بیپایان در کشور میبیند، بدون مقایسهٔ بیانیهٔ میرحسین با بیانیههای قبلی او، عامدانه تفسیری بسیار تند و تیز از فحوای کلام او به دست داد و سپس همین تفسیر را دستمایهٔ اتهام و توهین به آقای موسوی و تحریک حامیان او کرد تا فضای نسبی تفاهم در جامعه را به هم بزند.
بعد از آن، شماری از حامیان میرحسین در داخل و خارج از کشور، با تحلیلی از نگاه من یکسره اشتباه از شرایط موجود، به استقبال بیانیهٔ مهندس موسوی رفتند و با پررنگ کردن بخشی از بیانیه، برخی جناحهای حاکم را به هراس انداختند بدون آنکه واقعاً کمترین زمینهٔ عملی برای رفراندومخواهی آنان فراهم باشد.
واکنشهای ستیزهجویانه به این بیانیهٔ دستهجمعی ظاهراً سازمان مجاهدین خلق را به طمع انداخته است تا در هنگامهای که خود را منزوی و بیاثر میبیند، از آب گلآلود ماهی بگیرد و با صدور بیانیهای منسوب به سردمداری که زندهبودنش محل تردید است، ادای حمایت از بیانیهٔ میرحسین را درآورد!
واضح است که بیانیهٔ سازمان، صرفاً به قصد ایجاد تنش سیاسی در جامعهٔ ایران صورت گرفته است وگرنه کیست که نداند بین مواضع و عملکرد سازمان و میرحسین اقیانوسی فاصله و تعارض است.
بااینهمه، گویا بیانیهٔ منسوب به مسعود رجوی به هدف خود نزدیک شده است! آن طیف خشونتطلب داخلی که حتی پیش از بیانیهٔ سازمان، حملات تحریکآمیز و هتاکانهٔ خود را علیه آقای موسوی آغاز کرده بود؛ اینک نیرنگ و دسیسهٔ سازمان را بهانهٔ مناسبی برای پیشبرد اهداف همبستگیستیز خود یافته و در حرکتی که در این زمانهٔ سخت، بیش از همه به سود دشمنان ایران است، بار دیگر تبر تحریک و تهمت و توهین خود را با تمام قوا به کار گرفته است تا بلکه جمعی، خونشان به جوش آید و از سر خشم دست به کاری بزنند که نهفقط بساط همبستگی نسبی موجود به هم بخورد بلکه بیثباتی و آشوب دامن جامعهٔ ایران را بگیرد.
دستگاههای مسئول که برخی از آنها احیاناً صورتمسئله را به درستی درک میکنند، تا دیر نشده جلوی این بازی خطرناک را بگیرند.
******
جنگ ایران و اسرائیل به روایت اسحاق جهانگیری
اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس دولتهای یازدهم و دوازدهگ گفتوگویی را با روزنامه اعتماد درباره جنگ ایران و اسرائیل انجام داده که بخشهایی از آن به شرح زیر است:
* فكر میكنم حوادث روز یكشنبه و دوشنبه هفته اول جنگ باید به دقت موشكافی شود. البته خوب است كه در سطوح نخبگان كشور هم بحث شود، اینكه در دوشنبه پس از آغاز جنگ، مراكز مهم جمعیتی ایرانیان (مثلا در یك چهارراه) بدون هیچ دلیلی بمباران شدند! اینكه آقای ترامپ توییت بزند تهران را تخلیه كنید یا تسلیم شوید! معلوم است برنامهای برای آن روز طراحی شده بوده كه نتانیاهو اعلام كند اطراف صدا و سیما را تخلیه كنید! او به صدا و سیما و زندان اوین حمله كرد، به جلسه سران سه قوه حمله كرد. هر كدام از این سناریوها وقتی كنار هم چیده شود معلوم میشود، هدف بسیار بزرگی طراحی شده بود و به گونهای این طراحی صورت گرفت كه آقای ترامپ فكر كرد (كار نظام) دیگر تمام شده و میخواسته خودش هم بر این موج سوار شود، بنابراین ایده تخلیه تهران و تسلیم را توییت كرد. یعنی در همین دو، سه روز قرار بوده همهچیزتعیین تكلیف شود. لذا وقتی مسائل جنگ بررسی شود معلوم میشود یك طراحی به این بزرگی آن هم با حضور دو قدرت هستهای و سایر قدرتها (مانند اروپا و ناتو) اهداف ویژهای داشته است. در چنین صحنهای مهم است به رفتار ایران و دستاوردهای جنگ پرداخته شود.
* جنگ 12 روزه مشهوداتی دارد كه به نظرم باید به خوبی به اینها پرداخته شود كه تیتروار به برخی از آنها اشاره میكنم. یكی از مهمترینشان «مدیریت جنگ» است. یك جنگ غافلگیرانه شروع میشود، بالاترین مقامهای نظامی كشور در لحظات اول شهید میشوند. در حد مطالعات خودم ندیدهام در ساعت اولیه جنگی این تعداد فرمانده درجه یك شهید شده باشند. برخی از اینها واقعا انسانهای استثنایی بودند. آقای رشیدجایگزین ندارد. همینطور سردار باقری، سردار سلامی و سایر دوستان. خب این مجموعه از دست رفته. اتكای فرمانده كل در زمان تصمیمگیری به فرماندهانش است. ناگهان خبر داده میشود جنگ شروع شده و این تعداد فرماندهان كشته شدهاند، وضعیت مردم، مراكز زیرساختی، پدافند، رادارها با ریز گزارشهای موجود در اختیار ایشان قرار گرفته است. وضع آسمان كشور، اخلالی كه در سیستم الكترونیك و... ایجاد شده بود شوكآور است. اینكه فرماندهی رزم بتواند بر خودش مسلط باشد و شناسایی دقیقی از نیروها، مدیران و فرماندهان داشته باشد، سپس ظرف چند ساعت فرماندهانی منصوب شوند كه اتفاقا فرماندهان عملیاتی مجرب، آگاه و مسلط به حوزه ماموریت خودشان باشند، عالی است. سازمان رزم كشور یكی، دو ساعت بعد از انتصاب فرماندهان از عصر جمعه برای عملیات آماده شد. من فكر میكنم این انتصابها یكی از اقدامات مهمی بود كه مقام معظم رهبری انجام دادند و حتما در تاریخ جنگها به این بخش پرداخته خواهد شد. به سهم خودم همیشه به عنوان یك ایرانی از این ابتكار تشكر كرده و میكنم.
* یکی دیگر از مشهودات جنگ ۱۲روزه، توان موشكی ایران است. خیلیها در خارج و داخل كشور، سعی كردند این امر را كار كوچكی جلوه بدهند ولی به هر حال بچههای فنی مهندسی كه در بخشهای نظامی كشور كار میكنند، توان قدرتمندی به نفع ایران ایجاد كردند. نیروهای مسلح بلافاصله از لحظه اول شروع به پاسخ كردند. طراحی دشمن را بههم ریختند. دشمنان تصور میكردند ایران قادر نیست یك موشك به سمت اسراییل شلیك كند. از همه اینها مهمتر همبستگی ملی و حضور موثری بود كه مردم در دفاع از ایران از خود نشان دادند كه شاید در تاریخ ایران كمسابقه است. البته همیشه گفته میشد كه ایرانیان در مقابل تهاجم خارجی به سرعت منسجم میشوند، ولی در سالها و بهخصوص ماههای اخیر، این جمله خیلی به گوش میرسید كه میگفتند مردم از دشمنان خواهند خواست كه كار جمهوری اسلامی را تمام كنند! عدهای به فكر فرو رفته بودند كه آیا واقعا مردم راضی میشوند یك كشور خارجی مساله آنها را حل كند؟ روشن بود كه خیلی از مردم انتقادات جدی دارند، بعضیهایشان ناراضی یا حتی مخالف هستند، اما به نظرم این انسجام به رخ كشیده شد و مردم متوجه مساله شدند. بر این اساس در همان روزهای اول معلوم شد هدف اصلی دشمن كه فروپاشی جمهوری اسلامی و تجزیه ایران بود به شكست منجر شده. البته خسارتهای جدی هم به ایران وارد شد. ما هم به آنها خسارت زدیم، ولی ما شكست نخوردیم و اجازه ندادیم دشمن به اهدافی كه داشت برسد. نقش رهبری، نیروهای مسلح، دولت و مردم در این زمینه تعیینكننده بود.
* یکی از مهمترین مسائل ما ضعف نظام اطلاعاتی ما و نفوذ سازمان جاسوسی بود. به این خاطر این جمله را میگویم تا كسانی كه مامور رسیدگی هستند علامتهای غلط نگیرند. حتما در بین مهاجرین هم كسانی بودند كه نیروی عملیاتی بودند اما نباید تصور كنیم كه مشكل همین است و بس! یا گفته شود فلان بخش از فضای مجازی یا شبكههای اجتماعی میتواند مركز جاسوسی باشد. ممكن است تاثیرگذار باشند اما مشكل جای دیگری است. این جنگ حتما جنگ تكنولوژی در سطح وسیع بوده، ولی مطمئن باشید نیروی انسانی در سطوح بالا تعیینكننده بودهاند. باید دید چه كسی از جلسه شورای عالی امنیت ملی خبر داشته كه در آن ساعت و آن ساختمان قرار است برگزار شود؟ بعید میدانم اعضای شورای عالی امنیت ملی ایران را با واتساپ از جلسه باخبر كرده باشند. بالاخره نیروی انسانی است كه میتواند از این جلسه، ساعت آن و مكان برگزاریاش خبر داشته باشد. فرمانده در خانهاش است یا دفترش؟ در همان شب جلسه در دو سه محل جابهجا شده! چه كسی از این موضوع مطلع بوده؟ ممكن است مسوولان دولت موبایلهای هوشمند داشته باشند ولی مطمئنم فرماندهان موبایل هوشمند نداشتهاند.من درزمان معاونت اولی با همه فرماندهان رفاقت داشتم.
******
اسنپبک؛ تیغ تیز یا تفنگ بیفشنگ؟
سایت آخرینخبر نوشت:
در پی تشدید اختلافات میان ایران و سه کشور اروپایی عضو برجام (فرانسه، آلمان و بریتانیا) بار دیگر سایهی سنگین مکانیسم ماشه بر سر دیپلماسی هستهای ایران سنگینی میکند. تروئیکای اروپایی در اقدامی کمسابقه، آشکارا هشدار دادهاند که در صورت عدم بازگشت ایران به پایبندی کامل به تعهدات برجامی، فعالسازی این سازوکار را کلید خواهند زد؛ روندی که میتواند بازگشت خودکار تحریمهای شورای امنیت را بهدنبال داشته باشد. اما آیا این تهدید، صرفاً ابزاری برای فشار سیاسی است یا بهراستی ظرفیت اجرایی دارد؟ و از آنسو ایران در برابر این موقعیت چه گزینههایی پیش رو دارد؟ مکانیسم ماشه، یکی از پیچیدهترین ابزارهای تنبیهی در نظام حقوقی توافقات بینالمللی است که در بندهای ۳۶ و ۳۷ برجام گنجانده شده و به طرفهای این توافق اجازه میدهد در صورت نقض تعهدات از سوی یکی از اعضا، تحریمهای شورای امنیت را از طریق یک فرایند چندمرحلهای بهصورت خودکار بازگردانند.
بر اساس گزارشهای رسمی و تحلیلهای منتشرشده، تروئیکای اروپایی هشدار دادهاند که در صورت عدم همکاری مؤثر ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی و عدم احیای تعهدات هستهای، این مکانیسم فعال خواهد شد. با توجه به مهلتهای اعلامشده، پیشبینی میشود نامه رسمی فعالسازی ماشه ممکن است تا پایان تابستان ۱۴۰۴ ارسال شود و پیامدهای آن در نیمه دوم سال نمایان گردد. با این حال، برخی گزارشها از تلاشهای دیپلماتیک پشتپرده برای تعویق یا تعلیق این روند حکایت دارند. پیشنهادهایی مانند بازگشت محدود بازرسان آژانس به تأسیسات ایران، اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی یا صدور سیگنالهای شفاف برای احیای مذاکرات، بهعنوان گزینههایی برای توقف روند ماشه مطرح شدهاند.
ایران، با تکیه بر استدلالهای حقوقی و سیاسی، مشروعیت فعالسازی این مکانیسم از سوی اروپا را زیر سؤال برده و آن را فاقد مبنای حقوقی دانسته است. به اعتقاد ایران در شرایطی که آمریکا از توافق خارج شده و تروئیکا نیز تعهدات خود را نقض کردهاند، بهرهگیری از این سازوکار نوعی «تفسیری گزینشی» از برجام محسوب میشود. گرچه از منظر حقوقی، سازوکار ماشه در متن برجام پیشبینی شده اما با توجه به خروج آمریکا از توافق در سال ۲۰۱۸ و تنشهای پیاپی امروز مشروعیت اجرای آن بیش از همیشه محل تردید است. حتی برخی تحلیلگران غربی نیز اعتراف کردهاند که بازگشت تحریمها از مسیر ماشه ممکن است با چالش حقوقی و مخالفت برخی اعضای شورای امنیت روبرو شود. از این رو تهدید ماشه هرچند واقعی، بیش از آنکه بهعنوان اقدام نهایی تلقی شود، بیشتر به ابزاری برای وادار کردن ایران به نرمش تاکتیکی شباهت دارد. از سوی دیگر، فعالسازی ماشه میتواند پیامدهایی فراتر از پرونده هستهای در پی داشته باشد؛ از جمله تضعیف بیشتر روابط ایران با اروپا، تعلیق گفتوگوهای منطقهای و احتمال افزایش تنشهای امنیتی در خلیج فارس.
تحولات اخیر پیرامون مکانیسم ماشه، نشانهای از ورود ایران و اروپا به مرحلهای حساس در روابط متقابل و آیندهی توافق هستهای دارد. در این مقطع، هر دو طرف میکوشند با بهرهگیری از ابزارهای حقوقی و دیپلماتیک، دیگری را به عقبنشینی وادارند. از یکسو، اروپا تلاش دارد با استفاده از مکانیسم ماشه ایران را به احیای تعهداتش بازگرداند و از سوی دیگر، ایران با مقاومت حقوقی و تهدید به اقدامات متقابل، در پی بیاثر ساختن این فشار است. در نهایت، استمرار این روند میتواند بر سرنوشت برجام، روابط ایران با اروپا و حتی مناسبات منطقهای و امنیت بینالمللی تأثیرگذار باشد و در واقع رفتار دو طرف مشخص کند که اسنپبک تبدیل به تیغ تیز میشود یا به مثابه تفنگی بیفشنگ است.
******
محسن هاشمی: امروز به افرادی مثل هاشمی رفسنجانی نیازمندیم
محسن هاشمی رفسنجانی طی یادداشتی در روزنامه شرق با ترسیم وضعیتی از کشور نوشت:
امروز دو سناریوی اصلی پیشروی نظام است: نخست، پذیرش یک راهحل سیاسی که به معنای کنارگذاشتن بخشی از مؤلفههای قدرت است و دوم، حرکت به سمت گام نهایی یعنی ساخت سلاح هستهای که با توجه به شرایط تکنیکی، زمان محدود و اشراف اطلاعاتی دشمن، احتمال موفقیت آن کم و پیامدهای آن پرهزینه است، راهحل بینابینی نیز ظاهرا از سوی طرف مقابل پذیرفته نمیشود. در این بنبست، طبیعی است که نگاهها به مسئولان نظام دوخته شود؛ آیا در این شرایط، مدل حضرت امام در سال ۶۷ برگزیده خواهد شد؟ پذیرش قطعنامه و کنارگذاشتن برخی خطوط قرمز، به منظور حفظ کلیت نظام؟ یا تصمیم بر آن خواهد شد که با وجود نامحتملبودن پیروزی، مسیر دیگری انتخاب خواهد شد؟
پاسخ به این پرسش، یقینا تنها در اختیار مسئولان است، اما تجربه تاریخی نشان میدهد که در شرایطی چنین حساس، وجود یک «شخصیت واسط» که هم مورد وثوق رهبران کشور باشد و هم نزد نخبگان و جامعه بینالمللی اعتبار داشته باشد، میتواند نقشی کلیدی در عبور از بحران ایفا کند. در 1367، آیتالله هاشمیرفسنجانی چنین نقشی را ایفا کرد؛ بار تصمیم تلخ را بر دوش گرفت. او هزینه داد، اما کشور را از یک جنگ فرسایشی و بینتیجه خارج کرد. امروز جای چنین شخصیتهایی خالی است. تعدادی با وجود تجربه امنیت ملی و دیپلماسی، متأسفانه با پروژه اعتبارزدایی سازمانیافتهای در داخل، از صحنه نقشآفرینی کنار گذاشته شدهاند. در نتیجه، خلأ مسئولیتپذیری استراتژیک بهشدت احساس میشود.
از سوی دیگر، اگر وضعیت جاری به همین شکل ادامه یابد و حمله ترکیبی دوم استکبار محقق شود که با توجه به شرایط داخلی ایران، آمادگی افکار عمومی اسرائیل، همراهی اروپا و انفعال همراهان جهانی ایران دور از ذهن به نظر نمیرسد، تجربه نشان داده که در لحظه بحران، دشمن صبر نمیکند تا ما تصمیم بگیریم. او فقط از بلاتکلیفی ما سود میبرد.
پس چه باید کرد؟ نخست، واقعیت را با جامعه در میان بگذاریم. مردم ایران گرچه از جنگ خستهاند، درعینحال حاضر نیستند غرور ملی خود را فدا کنند. راهحل نه در تسلیم، بلکه در شجاعت برای یک تصمیم بزرگ، جامع، شفاف و مسئولانه است. تصمیمی که البته بدون اجماع ملی و نخبگانی ممکن نیست. فضای سیاسی کشور باید از انجماد خارج شود. اعتماد به عقلانیت جمعی باید بر تصمیمات چیره شود. شاید فرصت بسیار اندک باشد، اما هنوز میتوان با عقلانیت، انسجام و پذیرش مسئولیت، کشور را از یک مسیر پرهزینه نجات داد.
ما در میدان نبرد کلاسیک شکست نخوردهایم، اما در یک جنگ فرسایشی چندلایه ترکیبی گرفتار شدهایم. پاسخ به این تهدید، در بازتنظیم سیاست ملی، پذیرش واقعیتهای جهانی و اولویتدادن به «منافع مردم»، نه مصلحت بوروکراسی قدرت است. ایران، پیش از آنکه یک پرونده هستهای باشد، یک سرزمین تاریخی با سرمایه انسانی، تمدنی و فرهنگی غنی است.
ما هنوز میتوانیم بحران را به نقطه عطف تبدیل کنیم؛ اگر به جای تعویق و تعارف، به تصمیم و تدبیر تن دهیم. در این مسیر شاید فقدان چهرههایی مانند آیتالله هاشمیرفسنجانی حس شود، اما بیش از چهرهها، به یک عقلانیت مؤثر، مسئولیتپذیر و شجاع نیاز داریم. هنوز دیر نشده، اما زمان بهسرعت در حال پایانیافتن است. ما در لحظهای هستیم که تصمیمگرفتن سختتر از همیشه است، اما نداشتن تصمیم، قطعا گرانتر تمام خواهد شد.
******
هاشمیطبا: جز مقاومت چاره دیگری نداریم
سید مصطفی هاشمیطبا فعال سیاسی اصلاحطلب در گفتوگو با ایلنا، درباره درس عبرتهایی که از جنگ دوازده روزه با اسرائیل کسب شد، عنوان کرد: «در حال حاضر، شرایط تکنولوژیکی به گونهای است که به قول معروف تقریبا نمیتوان غافلگیر نشد. یعنی یا باید پا به پای تکنولوژی پیشرفت کنیم و بهروز باشیم یا عقب بمانیم؛ به طور مثال حرفی که آقای جواد لاریجانی برای ترامپ زدند برای هر کسی میتواند اتفاق بیفتد اما اگر حرف ایشان به معنای استفاده از تکنولوژی درست باشد باید بدانیم که الان برای مثال، چینیها پهپادی به اندازه یک پشه ساختهاند وقتی چنین تکنولوژی وجود داشته باشد، مقابله با آن بسیار دشوار است».
او درباره نقشآفرینی اتباع افغان در حوادث امنیتی کشور طی جنگ اظهار داشت: «اینکه میگویند این نفوذیها از اتباع نبودهاند باعث خوشبختی است اما میدانید که افغانهایی که در ایران هستند، بیشتر از قوم پشتون هستند و قوم پشتون با ایرانیها و شیعیان سر سازش ندارند. من به هیچ وجه مخالف حمایت از مهاجران قانونی نیستم اما اینطور که بیحساب و کتاب هر کسی از هر تابعیت و هویتی وارد کشور شود، درست نیست».
هاشمیطبا پیرامون راهبردهای آینده ایران و مواجهه با دشمنان خاطرنشان کرد: «ما چارهای جز پایداری و مقاومت نداریم؛ چراکه آن طرف نقشههای خبیثانهای برای ما و برای ایران دارند؛ نه فقط از نیل تا فرات بلکه خودشان هم گفتهاند که سراغ ترکیه و پاکستان هم میخواهند بروند و میگویند بعد از ایران نوبت پاکستان است. ما با یک گروه نژادپرست و آدمکش مواجه هستیم در کتاب تلمود در ۳۶ جلد به اینها دستورالعمل داده شده است مبنی بر اینکه فقط قوم بنی اسرائیل حق است و بقیه را باید کشت و هر کسی جز اینها کافر است و باید او را باید کشت و به آنها نباید رحم کرد. چنین ایدهای در اسرائیل به عنوان یک نیروی توسعهطلب و مهاجم مطرح است الان بحث اینکه از خودشان دفاع کنند مطرح نیست و طرحشان طرح گسترش است و الان مرزهای سوریه را دارند برمیدارند و میخواهند در آنجا مستقر شوند. بعد از سوریه، عراق و بعد لبنان و میخواهند پرچمشان را بالای دارالحکومه همه اینها قرار دهند».
وی ادامه داد: «در حقیقت ما با یک دشمن خشن، متعصب و نژادپرست که از طرف قدرتهای بزرگ حمایت میشود روبرو هستیم بنابراین ما غیر از اینکه مقاوم باشیم و در داخل منظم باشیم و امکانات خودمان را بسیج کنیم و حالت منظم به خودمان بگیریم، چاره دیگری نداریم».
******



